دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

طلاق و جدایی

نظر شما در باره‌ی این جمله چیست؟ آمارها نشان می‌دهند که نرخ طلاق در حال افزایش است. این خبر خوب است یا بد؟

طلاق - جدایی - فکرنکرده ها - روزنوشته های محمدرضا شعبانعلی

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


263 نظر بر روی پست “طلاق و جدایی

  • سیما سرشار گفت:

    درود بر همه
    به نظر من با توجه به شرایط الان جامعه که استرس زیادی در بین مردم جامعه وجود دارد، خبر خوبی نیست. شاید ازدواج نکردن بهتر از ازدواج و بعد جدایی باشد. به نظر من ازدواج نکردن سخت است اما جدایی بیش‌تر اوقات یک شکست محسوب می‌شود و کمتر کسی می‌تواند بعد از جدایی به سرعت خودش را جمع و جور کند و به زندگی برگرداند. ممکن است برای تسکین درد شکست به زودی تن به رابطه‌ی دیگری بدهد که از رابطه‌ی قبلی بدتر باشد و این تسلسل ممکن است باز هم ادامه یابد.

  • علیرضا گفت:

    به نظر من برای ازدواج فقط یه کم عشق و یه کم معرفت لازمه!!!همین.

  • مجيد گفت:

    سلام و تشكر از همه دوستان و به ويژه آقا محمد رضا
    به نظر من بينش تك بعدي در هر مسئله ي غير ساده اي انسان را به اشتباه مي كشد. در موضوع ازدواج كه ابعاد مختلف مهمي دارد اين مسئله كاملا مشهود است. حداقل از ۵ نظر بايد به موضوع ازدواج توجه نمود. ۱- تفكر و ذاتي ۲- فرهنگي ۳- نژادي و فيزيكي۴- اجتماعي ۵- اقتصادي كه براي هركدام مي توان ساعتها صحبت كرد و نوشت.
    به عنوان مثال اگر آقا يا خانمي فقط به زيبايي يا ظاهر و تيپ و كلاس و… طرف مقابل توجه كند (كه امروزه اپيدمي شده است)(و اين شايد فقط فاكتور كوچكي باشد) , بعد از وارد شدن در زندگي زناشويي و انبوهي از مسائل جديد خيلي زود شانه خالي ميكند.
    در اكثر طلاقها مشكلاتي كه مطرح مي شود هنگام شروع آشنايي پنهان بوده و اصلا توجهي نشده بوده يا دروغ گفته شده بوده
    با عرض پوزش به دليل خلاصه نوشتن و عدم وقت كافي انشاالله در فرصتي بهتر بتوانم مفصل تر در بحث مشاركت كنم

  • بهاربهار گفت:

    تا حالا این داستانو شنیدید؟! فکر نمیکنم شنیده باشید. بذارید براتون بگم :
    یکی بود یکی نبود !
    یک روزی در زمان های خیلی دور ، یک دختر ۱۰ساله با یک پسر ۳۰ساله زندگی خود را شروع کردند. دختر هیچ چیز از زندگی مشترک نمیدانست اما پسر ……
    بخاطر اینکه طلاق در آن زمان معنایی نداشت ، این دو به زندگی خود ادامه دادند ، پسر اصلا دختر را درک نمیکرد و دختر بیشتر از همه به پدر و مادر نیاز داشت تا همسر.
    روزها و شب ها سپری شد . آن زمان ، پسر باید برای کار به خارج از کشور میرفت و بسیار پیش می آمد که ۱سال ۱سال در کنار این دخترک بینوا نبود و این دختر را به امان خدا رها میکرد و میرفت.
    این دختر صاحب فرزند شد ، همسایگان در کنارش بودند ( خدا خیرشان دهد). پسر یا به اصطلاح پدر وقتی می آمد که فرزندش از آب و گل درآمده بود و دختر(مادر) چیزی جز سکوت نداشت.
    فرزند دوم و سوم به همین ترتیب به دنیا آمدند و بزرگ شدند . دختر تا به خود آمد و تا خواست معنی زندگی را بفهمد دید مادر شده ، صاحب ۳ فرزند شده .
    آن زمان میگفت ” امان از دل مادر” . بخاطر فرزندان ادامه داد هم پدری کرد هم مادری. الان آن فرزندان بزرگ شده اند .
    مادر بخاطر آنهمه فشار روانی و جسمی مریض شده است. پدر هم مریض شده است ( گویی دارد تاوان میدهد).
    اما فرزندان تا جاییکه یادشان می آید و هر زمان که سختی مادر را به یاد می آورند حتی اشک هم آرامشان نمی کند.
    فرزندان با خود میگویند مادر ما کودکی اش را ، نوجوانی اش را ، جوانی اش را و همه عمرش را تنهای تنها به پای ما گذاشت. کاش هیچ وقت به دنیا نمی آمدیم . کاش هیچ وقت ….کاش کاش کاش!!!
    اما با این حال پدر و مادشان را دوست دارند . چون میدانند که خدا در مورد آنها سفارش کرده.
    این داستان واقعی است. تمام اتفاقات آن واقعی است و واقعیت همان است که نوشتم .
    میگویند هیچ وقت قضاوت نکنید . درست است . اما تا زمانیکه حقیقت را نمیدانی.
    این داستان حقیقت است از اینکه یک طرفه به قاضی بروید نترسید.
    قضاوت کنید لطفا.

  • مسعود2020 گفت:

    ممنونم از کامنت دوستان
    ما می تونیم یاد بگیریم ظرفیت و قدرت ما در این خصوص بینهایت بالاست… ازدواج و هر اوچه که فکرش رو بکنیم رو می تونیم یاد بگیریم حداقل بخش زیادیشو ولی اینکه تغییر مسیر بدی و انعطاف لازم موجود و در دسترس باشه صحبت اینه شما یه کار اقتصادی می کنی ضرر می کنی برمیگردی اصلاح می کنی یا مثلا یه کارمند رو اخراج می کنی بعد میبینی حیف شد اخراج کردی می ری صحبت می کنی بر میگردونی آزادی عمل داری تا حدودی
    من مدیر ۴۶ کارمندم و بازخورد کارم میگه موفقتر بودم نسبت مدیران مشابه اما تو زندگی خودم موندم! این پیچیدگی ازدواج و زندگی مشترک رو می رسونه…
    من به عنوان یک مرد اگر طرف مقابلم من رو و زندگی با من رو نخــــــــــــــــــــــــــــــــــواهد ولی من بخـــــــــواهم اون زندگی رو می بخشم اما همسر من چی؟! یا خیلی آدم های دیگه…
    خیلی باید روی خودمون کار کنیم من همیشه می گم فرزندان این سرزمین حدود ۱۰سال نسبت به برخی مسایل فکرمون عقبه … عذر خواهی می کنم خودم و می گم ۱۰سال عقبم!!
    مشاوره هم بر اساس حال من تصمیم می گیره به من چی بگه … ولی امتحان می کنم

    • شهرزاد گفت:

      سلام آقا مسعود عزیز
      با اینکه من تا حالا این موضوع رو تجربه نکردم ولی احساسم اینه که شما دارین خیلی منطقی و درست، ازش حرف میزنین و فکر میکنم کاملا احساس شما رو میفهمم… به نظر من هم این موضوع خیلی پیچیده میاد…
      وقتی می بینم بعضی ها چقدر راحت ازدواج میکنن و زندگی مشترکشون رو چقدر راحت با یه آدم ناشناخته و پر از پیچیدگیهایی چون ما، شروع میکنن، این برام خیلی عجیب و تعجب آوره و یه جورایی هم بخاطر این شهامتشون تحسینشون میکنم…!
      درهرحال امیدوارم شما بتونید هر چه زودتر اون حس خوبی رو که باید، به امید خدا از زندگی مشترکتون به دست بیارید و از زندگیتون رضایت و لذت بیشتری کسب کنید و این رضایت و آرامش رو به همسرتون هم منتقل کنید…

  • مینا رسولی گفت:

    موضوع زندگی مشترک رو هم میتوان مثل خیلی از مسایل دیگه از آسمون به زمین آورد تا واضح‌تر بشه تجزیه و تحلیل کرد.

    به نظر می‌رسه یکی از ریشه‌های طلاقهای ما تفکیک جنسیتی باشه دختران و پسران ما سه دهه از زندگیشون رو میگذارن تا روان و جنس مقابل رو لمس کنن فقط برای اینکه احساسی ازش داشته باشن و تجربه‌ی کوچکی و نه حتی برای شناختن. فقط برای تجربه. به یاد دارید وقتی بچه بودیم هر چیزی که کنجکاومون می‌کرد رو می‌خواستیم لمس کنیم؟ البته منظورم از لمس، مثل تفاوت گفتگو و گفتمان هست. با این روندی که در حال حاضر هست نگاه ما به زن و مرد، نگاه زن به همسرش و نگاه مرد به همسرش میتونه یک نگاه ابزاری باشه و تا ادامه این روند، این نگاه به یک نگاه انسانی و اخلاقی تبدیل نمیشه و تلقی ما از ازدواج که میتونه دو راه با دو انسان مستقل باشه که راههای خودشون رو می‌رن اما همدیگر رو همراهی می‌کنن تا یک راه پر فراز و نشیب، لطف و لطافتش بیشتر بشه، تبدیل به وابستگی و کنترل و مسایل بسیاری که وجود داره بشه.

  • محسن رضایی گفت:

    ۳۰ سالمه و …

    چند وقت پیش رفتیم خواستگاری دختر پسر عموی مادرم…یکی دوساعت با دختر حرف زدم بماند که شوخیو جدی تق تق درو زدن که خلاصه کنید….

    اومدیم بیرون قبلش بهش گفتم هردو بگیم که باید بیشتر صحبت کنیم….اومدیم بیرون گفتن خب؟ گفتم باید بیشتر صحبت کنیم….خلاصه بگم ده پونزه نفر یه طرف من یه طرف شده بودم یه ادم خارجی!!! و با کلاسی که هیچی از درو همسایه نمیدونه…..کم نیاوردمو خدارو شکر با جسارت تمام بهمش زدم…..

    باید مبارزه کرد….باید آگاه بود…باید بدونی چی میخوای چی نمیخوای….

    وقتیم دیدی ازدواج کردیو دیدی اونی نیست که میخوای یا با کسب اگاهی بپذیرش یا باکسب اگاهی حلش کن .

    بازتاب کامنت اقا مسیعود بود

  • كيميا گفت:

    سلام
    بارها گفته اند و شنيده ايم كه: قبل از ازدواج چشمهايتان را خوب باز كنيد و پس از آن ببنديد.
    كاري كه ما معمولا برعكس آن را انجام مي دهيم!
    همين طور اين كه: اين يك تصميم را با نهايت دقت بگيريد كه تمام زندگي شما پس از آن متاثر از همان تصميم خواهد بود.
    و ازدواج امر مقدسي است كه پس از انجام بر يك يا دو درصد عشق و احترام متقابل و ۹نزديك ۸ يا ۹درصد گذشت و صداقت پايدار مي ماند.
    متاسفانه قبل از ازدواج در جامعه فعلي عقل، ادراك و انديشه ي افراد آنقدر از نظر احساسي تحت تاثير است كه چشم را بر بسياري از نشانه هاي ناهماهنگي مي بنديم و پس از قدري آرام گرفتن غرايز و احساسات آن را باز مي كنيم.
    كاش مسئولان كلاسهايي را به صورت اردو مانند مثلا يك هفته ايي براي زوج هاي به خصوص جوان ( به صورت انفرادي البته!) برپا و گذراندن آن را اجباري ميكردند و حتي يك آيتم براي انعقاد پيمان مقدس ازدواج و تنها به كلاس چند ساعته ي فعلي اكتفا نمي شد. ( جالب اين كه براي گرفتن گواهينامه رانندگي ساعتها و روزها و بلكه هفته ها آيين نامه مي خوانيم و تعليم مي بينيم و امتحان ميدهيم و … و براي ازدواج …)
    كاش قدري قبل از ازدواج سطح اطلاعات خود را در مورد تفاوتهاي ذاتي زن و مرد بالا مي برديم و با درك بالاتري از همسرمان وارد زندگي مشترك ميشديم.
    كاش ميفهمديم به صرف بلوغ فيزيكي براي ازدواج و به عهده گرفتن اين مسئوليت بزرگ نمي توان اقدام كرد.
    كاش قدري فضاي جامعه بازتر و به دور از تعصبات عجيب و غريب همه ي ما بود تا به برخي غرايز كه حتي نبايد در مورد آنها حرف زد مثل تشنگي يا گرسنگي توجه مي شد …
    استاد عزيزم و گروه متمم نازنين و زحمتكش، مسئوليت سنگين اطلاع رساني در اين حوزه را بر دوش خود گذاشتيد. همانطور كه مي بينيد جوانان و حتي سايرين به اين قبيل آگاهي ها خيلي نياز دارند.
    با آرزوي بهترينها

  • رها-اسفند گفت:

    ازدواج يا مرگ است يا زندگي، چيزي در ميان و ميانه وجود ندارد…. جبران خليل جبران

  • مژده کریمی گفت:

    در صحبت با چند روان شناس همگی به نقش نخرب خانواده ها ” مبنی بر دخالت در زندگی زوجین” اشاره کردند. به دلیل محدودیت های اجتماعی و حمایت های بی اندازه افراد هنگام ازدواج بلوغ فکری و رفتاری اندکی دارند و هنوز در تصمیم گیری ها خیلی تحت تاثیر خانواده ها هستند. خصوصاً در دخترانی که زندگی اجتماعی خیلی محدودی داشته اند استقلال رای کمتر است.

  • مژده کریمی گفت:

    سلام
    محمدرضا کار خیلی قشنگی کردی.
    به نظر من گرایش ارزشی و جنسیتی قانون و ناتوانی آن در احقاق حقوق “انسانی” افراد به موج طلاق دامن زده و به علت اینکه طلاق در بطن خود اثرات مخربی بر زوجین و فرزندان احتمالی و خانواده های آنان و نهایتاً جامعه دارد خبر بدی است.
    اما خبر خوبی هم هست چون به نظر من اثرات بلند مدت آن مثبت است. مثل تغییر دیدگاه افراد نسبت به پدیده طلاق و مطلقه و احتمالاً گرایش افراد قانون گذار در تغییر بعضی قوانین ناکارآمد و افزایش آگاهی های جوانان. البته این روند از هم اکنون هم شروع شده مثل گرایش دختران به نوشتن ۷ شرط ازدواج در هنگام ازدواج و یا عدم تمایل پسران به قبول نهریه های نامعقول و افزایش روند استفاده از روان شناسان در حین انتخاب همسر و پس از آن.
    جدا از این فشار غیر مستقیم اما موثر خانواده و دوستان بر افراد مجرد یک عامل اصلی انتخاب از سر اجبار است. من واقعاً دیده ام افراد مجردی که حس آدم های پشت کنکوری را دارند.

  • امیر گفت:

    بسته به شرایط هر زوج و دلایلشان و حتی مکان زندگی آینده شان هرکدام می تواند باشد ولی در کل خوب نیست و نشاندهنده تصمیمات عجولانه و عدم تفکر و صحبت کافی برای ازدواج است.

    • کامران گفت:

      شما به ازدواج به دید یک مشکل نگاه میکنید ولی من با نظر شما مخالفم و برای توضیح باید بگویم:
      چرا فکر میکنید که (علت) ورود به “چرخه ی زندگی مشترک”، ” عدم درک صحیح و شناخت زوجین نسبت به خود ، جهان پیرامونی و همچنین توقعاتی که از زندگی مشترک دارند” است و علاوه بر آن چرا با ” با رشد سنی و همچنین شناخت بیشتر نسبت به جنس مخالف خود … خواسته های آنها” باید دچار تغییر شود؟؟
      شاید منظور شما از تغییر خواسته ها گرایش فرد به سوی یک سری نیازهای جدید پس از برآوردن نیاز به ازدواج باشد،(هرم مازلو) ولی این امر با “تغییر خواسته ها” متفاوت است. البته مشکلات جدید همیشه میتواند به وجود آید اما این که به اصل ازدواج به عنوان یک مشکل بنگریم چندان منطقی به نظر نمیرسد چون خود ازدواج در بسیاری زمینه ها حلال مشکلاتی است که به هر دلیل(فرهنگی، ذاتی، اجتماعی و …) برای افراد وجود دارد. هرچند میتوان این حلال مشکل بودن را به درستی انتخاب مشروط دانست اما همانطور که گفتم ازدواج به خودی خود یک مشکل نیست، بلکه فقط یک مرحله است، یک مرحله ی اساسی در زندگی.

  • سید عزیزالله بنی هاشمی گفت:

    با سلام و آرزوی شادی برای همه دوستان
    در ارتباط با موضوع طلاق و چرایی رخداد این موضوع نمی توان به موضوع اصلی مربوط به چرایی به وجود آمدن پدیده طلاق اشاره نکرد. به قول ظریفی “اصلی ترین دلیل طلاق ، ازدواج است” . من با این جمله خیلی موافق هستم چرا که عدم درک صحیح و شناخت زوجین نسبت به خود ، جهان پیرامونی و همچنین توقعاتی که از زندگی مشترک دارند باعث می شود که وارد چرخه زندگی مشترک شوند و با رشد سنی و همچنین شناخت بیشتر نسبت به جنس مخالف خود چه در عرصه های اجتماعی ، رفتاری و حتی جنسی خواسته های آنها دچار تغییر شود که این تغییر نگرش صرفاً به جامعه زنان و یا مردان مربوط نمی شود و مختص یک گروه خاص نیست.
    پدیده ازدواج همواره همانند یک مشکل جدید برای دو انسان بی مشکل شخصی به نظر می رسد که زوجین باید با تمرکز و توانایی و خواست قلبی برای حل این مشکل ( منظورم ازدواج است) تلاش کنند و بعد با یکدیگر به صلح و توافق برسند.
    هرگونه عدم توانایی برای رسیدن به این درک مشترک ، عامل طلاق می تواند باشد. پس هیچ یک از گزینه های بالا از دید بنده دلیل وقوع طلاق نیست و در حقیقت فقط با گزینه انتهایی می توانم موافقت کنم.

  • بهروز گفت:

    سلام،
    به نظر من گزینه‌هایی که گذاشتید، روی هم رفته منتقل کننده‌ی یک پیام هستند که درست نیست.

    آیا هدف از ازدواج اینه که دو نفر که شبیه هم هستند تو قالب یه خانواده قرار بگیرند؟
    فکر کنم غالب ما موافق باشیم که تا یه آقا و خانم با هم زیر یه سقف یه مدتی زندگی نکنند، نکات رفتاری همدیگه رو نخواهند فهمید. ممکن نیست که تغییراتی که مرد و زن باید در خودشون انجام بدن که بتونن با هم زندگی خوبی داشته باشند، نکته‌ی مهم ازدواج باشه؟

    چه نوع آگاهی زن از حقوق خودش منجر به افزایش آمار طلاق میشه؟ (موقع ازدواج علی‌القاعده با کسی ازدواج می‌کنیم که حداقل محبتی نسبت بهش داریم)

    من احساس می‌کنم اخیرا جامعه‌ی ما داره سعی میکنه فرهنگ غربی رو بدون بررسی کپی کنه. علی‌رغم پیشرفت قابل توجه غربی‌ها چه تو تکنولوژی و چه تو بخشهای مهمی از فرهنگ، همه نگاه‌هاشون درست نیست. «چون همسرم رو دوست داشتم ازش جدا شدم. ما با حضور در کنار هم همدیگه رو آزار می‌دادیم. بعد جدا شدن دوستان خوبی هستیم» و … .

    آیا کسی که این متن رو مینویسه مطمئنه که عوض شدنش به نحوی که کنار همسرش آزار نبینه براش مفیدتر نبوده؟

    پیغامی که گفتم از گزینه‌ها می‌گیرم و دوستش ندارم، نگاهیه که توش مفهوم مجموعه خانواده اونقدر ارزشمند نیست که «خودت رو تغییر بدی اونقدر که کنار یک دوست آزار نبینی.»

  • محمد تقی امینی گفت:

    دوستان خوب و گرامی
    خواهشمند است به سوال و صورت مسئله توجه کنید :
    افزایش نرخ طلاق «در ایران» یک خبر بد است یا یک خبر خوب؟
    لطفا به مثال زیر توجه کنید :
    برای یک شرکت تولیدی افزایش آمار برگشت کالا خوب است یا بد ؟

    اینکه کالا به چه دلیل برگشت خورده سوال نیست اگر برای جامعه هدف و موفقیت را در ازدواج بدانیم عدم موفقیت را طلاق پس پر واضح است که افزایش طلاق برای هر جامعه ای یک زنگ خطر است
    مستقل از اینکه قوانین ما چه ضعف های دارد و اینکه مردان چه میزان و زنان چه میزان در ان نقش دارند و قوانین ما چقدر مشکل دارد .
    دقت کنید شاید نویسنده دنبال این است که ما ابتدا زنگ خطر را جدی بگیریم .
    و آن موقع است که باید بر گردیم و چرایی ان را بررسی کنیم .
    شاید مدیریت سایت اینگونه می خواهد دقت شما را توجه دهد . ابتدا سوال را خوب بخوانید و بعد شروع به پاسخ و جواب مسئله بپردازید .

  • فاطمه گفت:

    سلام

    دلمون برای روزنوشته های خوبتون تنگ شده. چرا چند روزه نیستین؟ 🙁

    • شهرزاد گفت:

      دقیقا … ( بنده هم میخواستم همین رو عرض کنم!:) )

      • رضا گفت:

        سلام بر خانم ابوحسینی
        ممنون از تحلیل قشنگتون
        به نظر بنده اکثر مواردی که شما اشاره داشتید درست باشه و متاسفانه یا خوشبختانه از جمله مشکلاتی است که جامعه در حال دست و پنجه نرم کردن با آنها است.
        ولی به نظر من زن صرفا مشخص کننده جنسیت یک فرد است، فردی با جنسیت زن در طول عمر خود، واژه مقدس دختر بودن را برای خود صرف می کند، نقش همسر بودن را تجربه می کند، و از همه مهمتر مادر (مادر زیباترین تابلوی خلقت خداوند است) بودن را تجربه می کند، حس می کند، ولی نمی دانم چرا دختر بودن، همسر بودن، مادر بودن جای خود را به زن ماندن داده است. در یادداشتی که نوشتم اشاره کردم که یک روزه به این نقطه نرسیدیم که یک روزه هم انتظار درست شدن را داشته باشیم ولی این خطر را باید اعلام کرد که مهمترین و تاثیرگذارترین عنصر اجتماع مادر است و مادر بودن که متاسفانه با بی رحمی های قانون در قبال این انسان والا، بی اخلاقی های مردان در قبال آنها و البته متاسفانه بی مسئولیتی بعضی از همین مادران که جایگاه اصلی تعریف شده خود را با نوسانات و موضوعات زود گذر عوض می کنند و نتیجه اش می شود پشیمانی.
        پس دختران امروز باید با تمامی ذوق و شوق خود، برنامه ریزی و سرمایه گذاری خود را برای همسر شدن و مادر شدن داشته باشند.
        موفق باشید

  • مائده ابوحسینی گفت:

    سلام به محمدرضا وهمه همراهان این خونه
    ایده جالبی رو اینجا عنوان کردین که امیدوارم نتیجه ای رو هم که به دنبالش هستین به دست بیارین.
    من ابتدا نظر شخصی خودم رو درباره این موضوع می گم ودر اخر نظرم را درباره کامنت های دوستان بیان میکنم.
    من به گزینه های پنجم و ششم رای دادم.به نظر من تابو بودن طلاق شاید در سال های اخیر شکسته شده باشه اما به دلیل نبود حمایت های قانونی درست ، اثرات به جا مونده از طلاق در جامعه امروز بسیار تامل برانگیزه .اعتقاد شخصی من بر اینه که در مورد مسائل ریشه ای و عمیق باید حمایت و راه کارهای قانونی داشته باشیم تا بتونیم اون ها رو به فرهنگ جمعی تبدیل کنیم. آنچه که امروز نگران کننده به نظر می رسه افزایش “طلاق های عاطفی” است نه ” طلاق های کاغذی” چون تبعات مخرب اینگونه طلاق ها بسیار زیاد است. اینکه امروز در جامعه ایران خیانت به عنوان یکی از دلایل طلاق های عاطفی و کاغذی رشد کرده و اینقدر سریع به همه طبقات جامعه تسری پیدا کرده و بر طبق آخرین تحقیقات انجام شده ما با افزایش رشد روسپیگری دختران مجرد و زنان متاهل در کشور مواجه ایم ،آمارهای تکان دهنده ای است که با کتمان کردن ان نمی توان راه به جایی برد.من معتقدم هر تصمیم بهایی داره چه ان تصمیم ادامه “یک زندگی” باشه و چه “طلاق” ،اما باید دید این بها عاقلانه پرداخت میشه یا جاهلانه.
    عوامل زیادی در افزایش آمار طلاق نقش دارند اما به نظر من انچه که اثرات وآسیب های اجتماعی ناشی از طلاق را در ایران افزایش میده و باعث آسیب های بسیار جدی به لایه های دیگر جامعه میشه ،نبود قوانین حمایتی از “زن ” هست .
    واقعا نمی دونم :
    وقتی هویت فردی و انسانی زن به خاطر نگاه قیم مابانه و مردسالارانه جامعه نادیده گرفته میشه.
    وقتی تو تصمیم گیری های کلان کشور ،وضع قوانین و….حقی برای مداخله زنان در نظر گرفته نمیشه.
    وقتی حقوق فردی و اجتماعی زن ( ناعادلانه بودن قوانین ارث،دیه،حق طلاق، مکفی نبودن قوانین مهریه
    ونفقه برای تامین حقوق اجتماعی زن) در پوشش کلمات اسلامی نادیده گرفته میشه.
    وقتی حقوق شهروندی زن با تصویب طرح ” افزایش نرخ باروری وپیشگیری از کاهش رشد جمعیت” نادیده گرفته میشه طرحی که برطبق آن سقط جنین ، وازکتومی و….. حتی هرگونه تبلیغات درباره تحدید موالید ممنوع ودارای مجازات است.
    وقتی بر طبق قانون پدر خوانده شرعا مجاز است با دختر خوانده بیش از ۱۳ سال خود با حکم دادگاه ازدواج کنه .
    وقتی تمام حق هایی که گفتم بعلاوه خیلی حق های دیگه از طریق خود قانون به بهانه حمایت از خانواده نادیده گرفته میشه ، تو همچین جامعه ای امار افزایش طلاق می تونه خبر خوب باشه یا بد ؟
    اما اولین چیزی که تو کامنت ها نظرم رو جلب کرد کامنت ” میم .الف ” بود هم به خاطر تعداد زیاد منفی ها هم به خاطر اینکه محمدرضا بهش جواب داده بود (که البته جواب بسیار شایسته ای بود). واقعیتش وقتی کامنت های بچه ها رو خوندم که معتقد بودن اینطور نگاه ها تو جامعه بسیار کمه خیلی تعجب کردم چون به نظر من این مدل نگاه به زن اصلا چیز جدیدی نیست و اصلا هم تو جامعه کم نیست اتفاقا به نظر من امثال” میم.الف” با این نگاه ابزاری به زن تو جامعه زیادن ، به قول سیمین دانشور ” حیف که فاحشه مغزی بودن بی اهمیت تر از فاحشه تنی است”.اگر آدم هایی با این نگاه اینقدر تو جامعه ما کم هستند که به گفته اقای داداشی” ما در این جمع -به گمانم- هرگز چنین انسانهایی را لایق تحلیل نمی دانیم و رفتار و دیگاهشان را حداقل در این مبحث حاضر وارد تحلیلمان نمی کنیم ” پس اینهمه “بی مبالاتی جنسی” (promiscuity)که تو جامعه شاهدش هستیم از کجا نشات گرفته. بر طبق تحقیقات انجام شده سعید مدنی در مورد تن فروشی، مشتریان این گروه زنان بیشتر در گروه سنی ۳۰-۵۰ سال قرار دارند ونیمی از مشتریان متاهل و دارای تحصیلات متوسط وعالیه هستند.شاید اشاره کردن به موضع “نگاه ابزاری به زن” موضوعی زننده باشد اما واقعیتی است که روح زنان جامعه من رو مورد ازار قرار میده.کلام “میم الف” بسیار وقیحانه و توهین آمیز بود اما یه نگاه به جامعه امروز نشان می دهد که این مدل نگاه سطحی ،بی پروا وتوهین آمیز به زن در جامعه اصلا کم نیست حتی اگر به کلام نیاید .

    • علیرضا داداشی گفت:

      سلام
      بنده فقط در مورد قسمتی که از من نقل قول کرده اید توضیحی بدهم که احساس می کنم لازم است شما و بقیه دوستان بدانید:
      وقتی من کامنت « میم.الف » محترم را خواندم، فقط استاد عزیز به ایشان پاسخ داده بودند. نه ایشان بقیه نظراتشان را گفته بودند و نه دوستان دیگر کامنت پاسخی گذاشته بودند (حداقل رویت نمی شد) و من با آن سطح دسترسی به اطلاعات، همانطور که نوشتم گمانم بر این بود که ایشان زخم خورده ی تجربه ای ناخوشایند از یک «جنس مذکر!» هستند. لذا خواستم به ایشان دلداری ولو کوچکی داده باشم و ضمناً به ایشان بگویم این چنین کسی مورد قبول ما آقایان هم نیست و حتی این افراد را دوستشان هم نداریم. برای اینکه راحت تر و با دید بازتر وارد بحث شوند تا بشود ریشه یابی کرد، متن مورد اشاره شما و «mina90» گرامی و برخی دوستان را نوشتم تا شاید ذهنشان آزاد و آرام شود و بهتر و دقیق تر صحبت کنند:” ما در این جمع -به گمانم- هرگز چنین انسانهایی را لایق تحلیل نمی دانیم و رفتار و دیگاهشان را حداقل در این مبحث حاضر وارد تحلیلمان نمی کنیم ”.
      حالا با اینکه ایشان نظرات جدیدتری را عنوان کرده اند- که لابد مثل من، مجاز هم هستند- بنده به این دوستمان و دیگر بانوان و دخترانی که در موردشان آن گونه که شایسته ی یک انسان ارزشمند به نام زن است، رفتار نشده حق می دهم.
      من مخالف هرگونه نگاه نابرابر از پشت «دیوار شیشه ای تفاوت جنسی» هستم و معتقدم هر کجا نابرابری است، خدا فراموش شده است.
      از لطف همه ی دوستان و توجهی که به نوشته ی بنده داشتید، بسیار ممنونم.

      • مائده ابوحسینی گفت:

        سلام آقای داداشی
        انتقاد من از این جهت بود که بقیه مثل شما به تکذیب همچین نگاهی تو جامعه پرداختن.در هر صورت برای توضیحی که دادین متشکرم بعلاوه اینکه جمله ” انسانهایی که زن را در این حد می بینند. ما اینها را دوستشان نداریم. ” به اندازه کافی امیدوار کننده بود . به امید اینکه هر روز به تعداد مردهایی که این جور ادم ها رو دوست ندارند اضافه بشه

  • مهدی گفت:

    میشه مثل قطع شدن دست یا پای بیمار بهش نگاه کرد. خیلی تلخ و دردناکه اما گاهی انجام ندادنش به مراتب تلخ تر و دردناک تره .چون ممکنه شخص چیزهای به مراتب بزرگتری رو از دست بده .

  • مسعود2020 گفت:

    کاش می پرسیدی طلاق های اتفاق افتاده رو مردان خواستارن یا زنان؟

    • محسن رضایی گفت:

      هر دو خواستارند

    • محسن رضایی گفت:

      عرض ادب.یه لطفی کن یه پسوندی بذار که از هم متمایز باشیم ای رضایی جان.البته چون تازه واردی اینو گفتم.

      • شهرزاد گفت:

        حالا شما کدوم “محسن رضایی” هستین؟! 😉 (یه محسن رضایی دیگه علاوه بر شما دو عزیز هم داریماا … ولی خوب اینجا نیستن فکر کنم!;) ) ( ولی خوب شد گفتین چون من فکر کردم ایشون همون شما هستن.:) )

        • سیمین-الف گفت:

          عزیزان خوبه که رقصنده تو تاریکی نباشیم!

          سالی که کنکور دادم و قبول شدم، فهمیدم که درست سه نفر دیگه توی ایران هستن که همون سال کنکور دادنو قبول شدنو نام و نام خانوادگی شون با من یکی یه. تازه اونا احتمالا همسن وسالای من بودن و کنکور دادن، حتما چند تاشون بزرگتر یا کوچیکترن و چند تاشونم هنوز به دنیا نیومدن!!
          حالا تصمیم با شماست.
          برای من به شخصه مهمه که نام دوستام و همراهانم رو بدونم چون، تصویری که ازشون می سازم می خواهم شفاف باشه مثل خود وجودی شون!
          شکست ها و موفقیت هاتون سازنده باد.

        • محسن رضایی گفت:

          دقیقا.جالب اینه من از رو اول اومدم اینجا تصمیم گرفتم اسمو فامیلمو کامل بنویسم.چون تقریبا مطمئنم که باکی ندارم ازاینکه “دیده بشم ” و شناخته بشم.می دونیکه چی میگم سیمین خانم؟

          • سیمین-الف گفت:

            بله می دونم چی می گید محسن آقا
            من هم سیمین _الف هستم. مثل شما هم باکی ندارم از اینکه دیده بشم و شناخته بشم. اتفاقا خوشحال هم می شم و روز شماری می کنم تا صاحبخونه محترم به وعدشون عمل کننو ما رو یکجا دعوت کنن تا بیشتر همه مهمونا با همدیگه آشنا بشن. برای شروع آشناییم هم تو شب قصه رفتم جلو و خودمو به استاد معرفی کردم. الحق که استاد هم منو یادشون اومد.
            ننوشتن فامیلم هم اتفاقی بود.
            خوشبختانه دو تا هم اسم من، تو این خونه فعلا نداریم و اگر داشتیم حتما من یا اون خانم برای احترام به جمع دوستامونم که شده و یا برای تشخیص بهتر اونا یه نشونی به اسممون اضافه یا کم می کردیم.
            به هر روی خوشحال می شم بدونم که برای کدام یک از شما این موضوع رو نوشتم.
            روزگارتون به روشنی آفتاب.

          • محسن رضایی گفت:

            سیمین الف..درسته وحق داریدربلندمدتکه همراه کسی میشی یاکسانی بدونی موضعشون چیه والبته درنكاه اول کلام مهمه خارجازاینکه کیباشه یاچی…شادشاد باشی.محسن یکواندی ساله!

            • سیمین-الف گفت:

              سلام
              با این نوشته تون متوجه شدم که تو یه جایی مثل اینجا هم اگه اسمها شبیه باشن، میشه از دیدگاهها ی متفاوت اونا پی به ماهیت هر کدوم برد و با این صورت آدمها رو پس از گذشت زمان تشخیص داد.
              این هم تجربه ایی بود برای من.

      • محسن رضایی گفت:

        هاها….

        من اونی نیستم که گفتی!!! حالا پیدا کن محسن رضایی را!!!

        من یعنی کسیکه ننوشته “هردو”خواستارن همونیم که یکسالو اندی با این خونه اشنام.البته همونقد که نیاز به پنهانکاری نیست نیاز به نمایش هم نیست….چون میاد اون چیزیکه میاد….پیش را می گویم …از “پیش آمدن سخن می گویم”

  • مسعود2020 گفت:

    گزینه واقعیت بد و گزینه آخر که هیچ یک از عبارات بالا را قابل قبول نمی‌دانم انتخاب کردم…
    اما از دیگران کمتر اطلاع دارم یا ندارم ولی از خودم دارم
    الان بعد سه ماه از امدن به زیر یک سقف و بعد یک سال عقد کاملا پشیمونم از ازدواجم و این رو از یک ماه بعد عقد متوجه شدم! اما بنا به شرایط ناچار به ادامه هستم به خاطر عواقبش اول به خاطر همسرم که چه اتفاقی برای ایشون بعد طلاق خواهد افتاد دوم خانواده خودم مثلا سایر اعضای خانواده که هنوز مجردن وجه ای که برای خانواده من بعد از طلاق بوجود میاد و دیدی که نسبت به ما پیدا خواهد شد به هر حال ما همیشه عادت داریم گروهی محاکمه میکنیم و برای همه یه حکم صادر می کنیم. مثلا گفته میشه این خانواده اهل زندگی نیستن اهل طلاق هستن جمله ای که بارها شنیدم در مئر دیگران!
    طلاق راحت نیست مثل ازدواج! دوندگی داره درگیری داره و …
    کاش دو نفر راحت به این نتیجه می رسیدن که ادامه دادن از ندادن عواقبش بیشتره و راحت جدا می شدن.
    اما هر روز به خودم میگم این زندگی اشتباست غلطه نباید شروع می شد نمی تونی طلاق بگیری و ادامه میدی نکنه بچه بیاد اینه که فکر بچه رو ریختم بیرون آخه میگن بچه دار بشی به زندگی پایبندتر میشی!
    خلاصه کلام اگر برگردم به عقب هیچ وقت تن به ازدواج نمی دادم… و آینده آینده برام مبهمه!!

    • ava گفت:

      سلام آقای مسعود.از خوندن پیامتون خیلی متاثر شدم.حالا که تصمیم به ادامه این زندگی دارید کاش با یه روانشناس برای حل مشکلتون(هر چی که هست هر چقدر خصوصی) صحبت می کردید.اینطوری هم مشکلتون درون خونواده نمی پیچه هم حداقل سعیتون رو برای حلش کردید.براتون آرزوی زندگیی شاد دارم.

    • مونا گفت:

      شما از کجا میدونید هیچ راهی برای درست شدن وجود نداره؟ ایا با کسی به عنوان مشاور یا روانشناس مشورت کردید؟در صورتی که به قطعیت رسیدید و علت ناسازگاری خارج از کنترل شما ست چطو میتونید این زندگی مشترک رو ادامه بدید؟
      برای من خیلی عجیبه که شما مطمئن هستید که زندگی مشترکتون اشتباهه ولی به خاطر قضاوتهای احتمالی اشتباه دیگران ،زمان طولانی و دوندگی دادگاه، اینده مبهم پر از تنش رو هر دقیقه تصور می کنید.

      • شهرزاد گفت:

        مونای عزیز … در رابطه با کامنت آقا مسعود … و پاسخ شما دوست خوب، میخوام بگم منم تا حدی باهاتون موافقم،
        اما یه چیزی رو خوب میدونم و اون اینه که ما تا جای کسی و در شرایط خاص کسی قرار نداشته باشیم نمیتونیم در مورد اون شرایط و اون وضعیت هیچ قضاوتی بکنیم…
        این ضرب المثل انگلیسی فوق العاده، این موضوع رو به زیبایی بهمون یادآوری میکنه:

        “Don’t judge me until you’ve walked a mile in my shoes”

    • دلارام گفت:

      آقا مسعود
      از اون جايى كه اول راه هستيد خدمتتون عرض مى كنم. از چند تا كار به شدت دورى كنيد:
      – هر اتفاق يا كدورتى هست، به هيچ وجه به خانواده ها انتقال نديد. به جاش از افرادى كه در اون ضمينه خبره هستند كمك بگيريد.
      – من هنوز هم معتقدم اگر دو طرف واقعا بخوان مى تونن با هم زندگى كنند. يا لااقل پس از تلاش بدون پشيمونى از هم جدا بشن.
      – تا وقتى حستون به زندگى اينجوريه -كه الان توضيح داديد- بچه دار نشيد. چون زوج هاى به ظاهر سازگار هم بعد از آمدن بچه دچار تعارض ميشن.

      درسته خيلى ها ميگن ازدواج نكردن بهتر از ازدواج بد كردن و متعاقبش جدا شدن هست. اما من به شخصه عكسش بيشتر برام قابل قبوله. حتى اگر كسى وارد يك تجربه بد بشه، درسته خيلى هزينه ميده ولى اون سختى ها هدايايى هم براش به همراه داره. به ليست بالا پشيمانى از تصميمات گرفته شده در گذشته رو اضافه كنيد. چون اين حس بد چنان مغز رو درگير مى كنه كه آدم راه حل هاى روشن پيش روش رو تشخيص نميده و انگار به يك نفرين ابدى گرفتار ميشه.

  • رضا گفت:

    با سلام خدمت همه دوستانی که نظرات قابل توجه خودشون و گذاشته بودند و همچنین تشکر فراوان از استاد عزیزم آقا محمدرضا در خصوص حساسیتشون به مسئله های داغ روز
    خیلی کوتاه می نویسم من نظرم هیچ یک از عبارات را قابل قبول نمی دانم بود
    چرا که به نظر بنده دلایل عوض شدن جایگاه ازدواج و تشکیل خانواده و متاسفانه پدیده طلاق خیلی پیچیده تر از این حرفاست که بتوان در یک عبارت خلاصه نمود، یک شبه به این نقطه نرسیدیم بلکه این پدیده نیز طی یک ثابت زمانی طولانی به این نقطه رسیده است.
    اضافه شدن دغدغه های مختلف که برخی بالاجبار و برخی نیز به دست خود افراد در جلوی آنها سبز شده است که متاسفانه این دغدغه ها اجازه فکر را از فرد گرفته اند به طور مثال یک جوان از اواخر سال سوم دبیرستان با سرمایه گذاری خودش و خانوادش برای ورود به دانشگاه برنامه ریزی می کند و موفق می شود بعد از آن بعد از تحصیل در دانشگاه از ابتدا برنامه ریزی می کند برای قبولی در امتحان ارشد، برای گرفتن مدرک زبان و مهارت های تخصصی مرتبط با رشته ی تحصیلی خودش، بعد از آن برای دکتری برنامه ریزی می کند برای سربازیش برنامه ریزی می کند برای کسب کار و انتخاب شغل وقت صرف می کند حال با طی این مسیر و زمان می شود یک جوان سی ساله، چرا برای زندگیش و مهمترین رکن آن یعنی همسر و انتخاب آن و مهارت های آن به دید یک کنکور نگاه نمی کند چرا؟ چرا آخرین گزینه جوانان شده است، تشکیل خانواده،
    به نظر بنده ازدواج و انتخاب همسر همانند ورود به دانشگاه مقدماتی می طلبد، که جوانان کمتر برای آن سرمایه گذاری می کنند، زمان صرف می کنند. چرا؟
    می گویند چرا ازدواج کن؟ جوان می گوید، شرایطم مناسب نیست؟ در پاسخ باید گفت مگر به شرایط ازدواج فکر هم کرده ای ، برنامه ریزی هم کرده ای همانند شرکت در کنکور تا در یک زمان مناسب از پس آن برآیی؟ نه زیرساخت های ذهنی خود را برای انتخاب همسر مناسب با روحیات خود آماده کرده ای و نه به کار مناسب فکر کرده ای، نه به کسب مهارت فکر کرده ای
    صرفا دانشجو بوده ای؟ آخرش چی؟
    به نظر بنده نبودن زیرساخت ذهنی صحیح در خانواده ها در زمینه راهبری صحیح جوانان یکی از اصلی ترین علت های ازدواج های نا به سامان است؟ چرا که هیچ ازدواجی با شرط طلاق شروع نشده است،
    همسرانی که زیر ساخت ذهنی خود را برای شروع یک زندگی مشترک آماده نکرده اند، مطالعه ای نکرده اند، ارزش های متعالی خانواده جای خود را با ارزش های پوچ داده است
    آخرش می شود عدم تحمل در برابر مشکلات کوچک زندگی، می شود دعوا، می شود عدم تفاهم، در صورتی که می توان با کمی انعطاف فقط کمی حوصله به این موضوعات جواب داد، می توان با مذاکره صحیح درک متقابل را ایجاد کرد.
    ازدواج اساسی ترین فعلی است که باید یک فرد در زندگی خودش محقق نماید پس کمی بیشتر به آن فکر کنیم کمی بیشتر در برنامه ریزی های روزمره خودمون وقت صرف کنیم.

  • مهران فرجزاده گفت:

    سلام
    با سپاس از محمدرضای عزیز
    به نظر من البته:با وجود مشکلاتی که وجود داره اما دو نفری که از درون جدا شده محسوب میشن و ادامه راه هم فایده ای نداره بهتره در ظاهر هم جدا بشن یعنی طلاق بگیرن(البته بعد از طی تمامیت تلاش برای حفظ زندگی و عدم حصول نتیجه مثبت) شاید بعدش بتونن یه زندگی جدید و خوب بسازن وگرنه ادامه دادن به یه زندگی بی فرجام و پوچ که معنی نمیتونه داشته باشه بجز عذاب.

  • اشرف گفت:

    یک سوال بی ربط به این موضوع:
    در پی ترویج افزایش جمعیت( نمی دونم اسمش همینه یا نه) کلیه وسایل پیشگیری که پیش از این به طور رایگان در خانه های بهداشت و مراکز بهداشت شهری و روستایی توزیع میشد جمع اوری شده و بودجه ش هم حذف شده. جراحی رایگان وازکتومی حذف و اصلا این جراحی جز در موارد خاص غیرقانونی شده. وظیفه ما چیه؟ بنشینیم و شاهد افزایش بی رویه جمعیت به ویژه در سطوح زیرر متوسط جامعه باشیم؟ آیا غیر از لطیفه ساختن در این مورد و یا غر زدن کار دیگه ای ازمون بر نمیاد؟
    به نظرمن این موضوع الان اولویت بیشتری از مسئله طلاق داره و ای کاش بتونیم از محمدرضا و ایده های خوبش کمک بگیریم.

  • اشرف گفت:

    برای بررسی وضعیت طلاق در ایران نمیشه فقط به افزایش یا کاهش تعداد طلاق توجه کرد. یک معیار دیگه میتونه توجه به زمانی باشه که طلاق برای خانواده اتفاقی افتاده. مسلما طلاق پس از یک دوره کوتاه زندگی نشان از ناپختگی افراد، انتخاب اشتباه، عدم بلوغ عاطفی و … داشته باشه. که در این صورت اتفاق مثبتی نیست اما منفی مطلق هم نیست. اما در مواردی که طلاق پس از یک دوره قابل قبول زندگی مشترک اتفاق افتاده و تصمیم معقول حاصل از یک رابطه پخته و منطقی باشه، اصلا بد نیست. آدمها تغییر می کنند و من ممکنه دیگه با ادمی که ده سال پیش برای زندگی مشترک انتخاب کرده ام هاهنگی کافی رو نداشته باشم. جالبه که همین تغییرات در روحیه و شخصیت آدمها وقتی منجر به تغییر شغل، تغییر محل زندگی(مهاجرت) ، یا هر تغییر دیگه ای میشه مثبته ولی در مورد زندگی مشترک منفی میشه! چون کلمه طلاق بین ما با یک اتفاق منفی به هم مرتبط شده ند. وقتی میگیم دارم مهاجرت میکنم همه میگن “به به، به سلامتی” اما وقتی میگیم دارم جدا میشم فورا شنونده اظهار تاسف می کنه و دلش برامون میسوزه.
    طلاق میتونه یک اتفاق مثبت باشه. میتونه یک تصمیم درست باشه و به نظرم در جامعه فعلی مثل خیلی چیزهای دیگه در دوره گذاره. طلاق های ناپخنه زیادی اتفاق میافته. هنوز خانواده ها به ازدواج مجدد طلاق گرفته ها کنار نیومده ن( مخصوصا درمورد ما زنها) اما همین که دیگه ازدواج آخرین حق انتخاب یک زن نیست که تکلیف بقیه عمرش روشن کنه خودش گامی به جلوست. مقوله طلاق هم مثل هر مقوله دیگری کم و کاستی هایی داره اما اگر مسیولین اجازه بدن و دستوری و فرمایشی سعی در کاهش و افزایش امارش نداشته باشند، بالاخره راهش رو پیدا میکنه.

  • طاهره جلیلی گفت:

    من رای دادم به اینکه طلاق خبر بدیه… اما یک آن به نظرم رسید که اگر از بعد فردگرایی و جمع گرایی نگاه کنیم، قبلاً آدم ها یک عمر تو جهنم دست و پا میزدن که یک موقع کسی بهشون بد نگاه نکنه و بهشون نگه مطلقه… اما الآن خیلی کمتر به این مسائل بها میدن که بقیه چه جوری فکر میکنن… این یه خبر خوبه که آدما به این استقلال رسیدن و مستقل از دید و نظر دیگران تصمیم میگیرن برای خودشون و زندگیشون…

  • دانشجو گفت:

    به نظر من نمیشه گفت یه چیزی مطلق خوبه یا بد
    خب یه نفر داره تو زندگی مشترک عذاب میکشه خب تلاق بهترین و عالی ترین راهه نمیتونه که بمونه و بسوزه
    ولی یه سری از تلاق ها هم به خاطر بالا رفتن توقع طرفین هست خب این رو من نمیپسندم وبا کمی گذشت نتیجه خیلی بهتری به دست میاد مخصوصا برای خانوم به دلیل جامعه ما
    پس نمیشه گفت که طلاق چیز خوب یا بدی هست باید بگیم کدوم نوع از طلاق خوبه کدوم نوع بده
    حالا امار بگیریم ببینیم کدوم نوع داره افزایش پیدا میکنه بعد راه حل واسش بسازیم

  • میثم گفت:

    سلام
    من گزینه ((هیچ یک از عبارات بالا را قابل قبول نمی‌دانم.)) را انتخاب کردم . زیرا :
    هیچ کدام از دلایلی که ارائه شده به تنهایی نمی تواند دلیلی بر خوب یا بد بودن این خبر باشد. در واقع نظر من اینست که کسانی که گزینه غیر از این را انتخاب می کنند مطلق فکر میکنند. مثلا مطلقا فکر می کنند که به دلیل نگاه بد فرهنگ ما به یک «زن جدا شده» خبر بدی است.
    نظر شما چیست؟

  • مجید گفت:

    هرجا جلوی ضرر بگیرید، منفعته. ولی…
    این آمار نشون از آینده حیلی بدی رو میده. کلی آدم با یسری خاطره بد و احساس بد نسبت به جنس مخالف. که تو قضاوتشون در زندگی در تمامی جهات موثره.
    چند درصدشون میتونن در یه ازدواج مجدد ، اون احساس رو تغییر بدن؟
    ولی در خصوص علتش: ۱-ایجاد خرده فرهنگهای مد شده و غیر منطبق با فرهنگ اصیل ما ۲-مادی گرایی بیش از اندازه ترویج شده در خانواده ها ۳-عدم درک این نکته که زوج دیگر در خانه پدر نیستند و باید با تعامل مشکلات را حل نمایند ۴-ظاهر بینی ۵-عدم درک و احترام حقوق هر طرف از زوجین

  • یاسر گفت:

    سلام محمدرضا،

    ببخشید ولی با این روش ایجاد گفتگو مخالفم، یه جوری شده شبیه فیسبوک، شده محل سرگرمی! وقت زیاد برای خوندن کامنت هایی صرف میشه که اکثراً با واقعیت فاصله دارن و یا اینکه افکار سطحی و شخصی پشت شون هست (البته به جز یه تعداد معدود).
    مطالب خوب و عالی تو بنویس ، هر کس به اندازه هوش و ذهنش ازش استفاده می کنه. به نظرم وقتی از شیوه بحث و رای گیری و اینـــا استفاده میشه افراد با وقت آزاد زیاد بیشتر نظر می دن نه افراد با آگاهی بیشتر.

    ببخشید که همش نظراتم تند هستن.

  • فرناز گفت:

    من گزینه ی هیچکدام رو انتخاب کردم.
    این خبر ذاتآ بد هستش و جنبه ی خوبی نداره، حالا چه در ایران اتفاق بیافته یا هر جای دیگه ی دنیا.
    چون نشون میده یه تعداد زیادی آدم متوجه شدن انتخابشون درست نبوده، یعنی قبل از ازدواج به اندازه ی کافی همدیگرو نشناختن. این خودش آدرس کلی مشکلاتو میده مثل نبودن محیطی که این آدم ها توش به راحتی آشنا بشن و همدیگرو بشناسن، ضعف خود این آدمها در مهارتهای ارتباطی و … .
    منظورم این نیست که خود طلاق بده یا هر کس طلاق بگیره مشکل داره، اتفاقآ برای بعضی ها هم تنها راه حله ولی افزایش تعداد کسانی که طلاق میگیرن نگران کننده است.

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser