دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

چند جمله دربارهٔ دنیل دنت

احتمالاً خبر درگذشت دنیل دنت (Daniel Dennett) را خوانده یا شنیده‌اید. نام دنت برای خوانندهٔ نوشته‌ها و شنوندهٔ فایل‌های صوتی و پادکست‌های من ناآشنا نیست. درست مثل ریچارد داوکینز و مثل کریس هیچنز.

از سال‌ها قبل، خواندن کتاب Kinds of Minds او را به بهانه‌های مختلف به دوستانم توصیه کرده‌ام و آخرین بار هم در آموزش هدف گذاری برای توصیف مفهوم شناخت (cognition) تعبیری از او را نقل کردم.

در جهان علم و جهان‌بینی علمی، برخلاف برخی جهان‌بینی‌های دیگر، افکار مهم‌تر از افرادند. به همین علت معمولاً بر مرگ دانشمندان، مرثیه‌سرایی نمی‌کنند. متنی که داوکینز برای مراسم خاکسپاری خود نوشته شاهدی بر همین نگاه است.

در عین حال نمی‌شود ناراحت نشد. از دست دادن دنت حیف بود. آن هم درست در زمانی که ابزارهای هوش مصنوعی با تکیه بر قدرت پردازش بیشتر و دسترسی بسیار گسترده‌تر به داده‌ها، به تدریج فرصت‌ها و ظرفیت‌های تازه‌ای در اختیارمان قرار می‌دهند. حرف‌های دنت، نگاه او، تفسیرش از آن‌چه بر ما می‌گذرد و سناریوهایی که از آینده می‌توانست برایمان ترسیم کند، چیزهایی است که از دست داده‌ایم؛ اگرچه تا آخرین لحظات هم در این حوزه‌ها صحبت کرد و نگاه و نگرش خود را با دیگران به اشتراک گذاشت.

در آخرین ماه‌ها شاید نفسش به اقتضای سن، به خوبی گذشته همراهی‌اش نمی‌کرد، اما ذهنش هم‌چنان ترکیب شگفت‌انگیز چابکی یک جوان و پختگی یک سالخورده را به نمایش می‌گذاشت.

عکس دنیل دنت

عکس دنیل دنت – عکاس Evan Mann (منبع: Prospect)

این متن کوتاه را صرفاً برای ادای احترام نوشته‌ام، چون مودبانه نبود از کنار درگذشت متفکری که شب‌ها و روزهای بسیاری را با نوشته‌ها و صدایش گذرانده‌ام. بدون نوشتن و بی‌صدا بگذرم. بنابراین نوشته‌ام را زیاد طولانی نمی‌کنم.

چند پیشنهاد دربارهٔ کتابهای دنت می‌نویسم، یک نمونه از رفتارهای آموزنده‌اش را نقل می‌کنم. و در پایان هم، چنان‌که خودش شوخی را می‌پسندید، دو شوخی کوچک را نقل خواهم کرد.

درباره کتابهای دنیل دنت

معمولاً وقتی متفکری می‌میرد، مدتی تب خواندن کتاب‌هایش بالا می‌گیرد. حدس می‌زنم این اتفاق دربارهٔ دنت هم بیفتد. به همین دلیل چند پیشنهاد دارم:

۱) احتمالاً کتاب «ایدهٔ خطرناک داروین» یکی از پرخواننده‌ترین آثار دنت در میان ما ایرانیان باشد. به قضاوت من – که البته ارزش و اعتباری هم ندارد – کتابی است خواندنی و آموزنده (نشر لوگوس ترجمهٔ آن را منتشر کرده. البته نسخهٔ ترجمه را ندیده‌ام) و قاعدتاً پس از مرگ دنت، پرخواننده‌تر خواهد شد.

۲) کتاب زندگینامهٔ خودنوشتهٔ دنت (I’ve been thinking) اواخر سال ۲۰۲۳ منتشر شد. شاید مرگ دنت باعث شود که در آیندهٔ نزدیک، ترجمهٔ آن هم به بازار بیاید.

زندگینامه دنیل دنت، کتابی نیست که آشنایی با دنت را از آن شروع کنید. احتمالاً بیشتر برای کسی جذاب خواهد بود که دنت را می‌شناسد یا در دل به او مهری دارد. چون طبیعتاً وقتی کسی را دوست دارید، جزئی‌ترین جنبه‌های زندگی‌اش هم برایتان جذاب می‌شود. بنابراین شاید بهتر است یکی از آخرین کتاب‌هایی باشد که کسی از دنت می‌خواند.

ایدهٔ خطرناک داروین، کتاب خوبی برای آشنایی با بخشی از افکار دنت است. اما اگر کسی از من بپرسد که بعد از خواندن تقریباً تمام آثار دنت، کدام آثارش را «برای شناختن بیشتر جهان ذهنی او» پیشنهاد می‌کنی، احتمالاً کتاب ایده خطرناک داروین، پنجمین کتاب خواهد بود.

چهار کتاب اول، بدون این‌که بخواهم ترتیبی برای آن‌ها مشخص کنم، به شرح زیر هستند:

Consciousness Explained

Kinds of Minds

The Mind’s I

Intuition Pumps

گفتم ترتیب مشخص نمی‌کنم. اما اگر بخواهید فقط یک کتاب از این‌ها بخوانید، فقط در حدی که با خود بگویید چیزی از دنت خوانده‌ام و بی‌نصیب از قلمش نبوده‌ام، Intuition Pumps گزینهٔ خوب و مفیدی است.

اگر سبک بحث‌های تجربه های ذهنی در متمم را می‌پسندید، احتمالاً Kinds of Minds گزینهٔ جذابی باشد. درس «شاید کس دیگری جز شما نباشد» در متمم که به مفهوم سالیپسیزم پرداخته، از همین کتاب دنت اقتباس شده است.

نکته‌ای هم دربارهٔ The Mind’s I (که با همکاری Hafstadter نوشته شده) بگویم. فکر می‌کنم هر نویسنده و اهل فکری، جمله‌ها، ایده‌ها، جستارها یا کتاب‌هایی دارد که معتقد است آن‌قدر که حق‌شان بوده،‌ دیده یا فهمیده نشده و در جای خود ننشسته‌اند. گمان می‌کنم The Mind’s I برای دنت،‌ جزو این آثار باشد. چند بار شنیده‌ام که در حرف‌ها و مصاحبه‌ها به بهانه‌های مختلف جمله‌هایی از این دست را درباره‌اش گفته: «خوانده شد. فهمیده نشد.»

این‌ کتاب، با آن‌که بیش از چهار دهه از انتشارش می‌گذرد، به هیچ‌وجه بوی کهنگی نگرفته است و اتفاقاً نبوغ و نگاه عمیق دنت را بیشتر به رخ می‌کشد.

دربارهٔ امانت‌داری در نقل ایده‌ها

حالا که دربارهٔ هر یک از چهار کتاب بالا حرفی زدم و نکته‌ای گفتم، خوب است دربارهٔ Consciousness Explained هم حرفی بزنم. برای این منظور، داستان کوتاهی که دنت در فصل بیست‌و‌سوم زندگی‌نامه‌اش (I’ve been thinking) روایت کرده مناسب است.

دنت می‌گوید در سال ۱۹۹۰ جزو کسانی بوده که تأیید و انتشار مقالات در نشریهٔ Journal of Cognitive Science را بر عهده داشته‌اند. یکی از مقالاتی که برای انتشار به دستش می‌رسد را می‌خواند و چون به گمانش کیفیتی مناسب انتشار نداشته، انتشار آن را رد می‌کند (نویسندهٔ مقاله: داگلاس اسنایدر).

هم‌زمان، در همان مقالهٔ رد شده و ضعیف، نکته‌ای چشم‌گیر می‌بیند. دنت تقریباً تمام زندگی‌اش را صرف اندیشیدن و نوشتن دربارهٔ خودآگاهی کرده بود (و در ادامه هم کرد) و یکی از اشارات مقاله، ناگهان چشمش را به روی یکی از ابهام‌هایی که در ذهن داشت گشود.

دنت همان سال مشغول نهایی کردن تألیف Consciousness Explained بود و این ایده به شفاف کردن بحثش کمک می‌کرد. حالا چه باید بکند؟ مقالهٔ یک نویسنده را رد کرده و هم‌زمان از ایده‌اش در کتاب استفاده کند؟

به دو نکته توجه کنید. نخست این‌که دنت نمی‌خواست حرف اسنایدر را در کتاب بیاورد. «روش فکر کردن اسنایدر به مسئله» برای دنت الهام‌بخش بود. یعنی اگر دنت اشاره نمی‌کرد، احتمالاً خود اسنایدر هم با خواندن کتاب دنت نمی‌فهمید که این پاراگراف با الهام از روش فکر کردن او بوده است. نکتهٔ دوم هم جا و جایگاه دنت بود که به سختی می‌شد او را به استفادهٔ ناگفته از ایدهٔ دیگران متهم کرد.

دنت با دبیر نشریه صحبت می‌کند و درخواست می‌کند که شماره تماس نویسنده را در اختیارش قرار دهند. با اسنایدر تماس می‌گیرد و شخصاً توضیح می‌دهد که چرا مقاله رد شده و چه ضعف‌هایی داشته. در ادامه به او می‌گوید که ایده‌ای که در بخشی از مقاله‌ات داشته‌ای، برای من الهام‌بخش بوده. من الان کتابی در دست تألیف دارم. چگونه به مقاله‌ای که خودم آن را رد کرده‌ام و منشر نشده ارجاع دهم؟ چطور باید به حق تو اشاره کنم؟

نویسنده راهکار خوبی ارائه می‌دهد. می‌گوید آن تکه را که مد نظر توست، من سه سال قبل در مقالهٔ دیگری نوشته‌ام. به آن ارجاع بده. و دنت هم همین کار را می‌کند. در پاورقی مربوط به این پاراگرف می‌خوانیم: «این شیوهٔ فکر کردن اولین بار در من زمانی رخ داد که مقالهٔ اسنایدر منتشر شده در سال ۱۹۸۸ را خواندم. اگرچه رویکرد او به این مسئله تا حدی با من متفاوت بود.»

جالب این‌جاست که دنت باز هم راضی نشده. این نکتهٔ کوچک که نهایتاً‌ الهام‌بخش چند خط از هزاران صفحه نوشتهٔ او بوده، باز هم گوشهٔ ذهنش مانده. و در آخرین کتابی که چند ماه قبل از مرگش نوشته، یعنی زندگینامه، یک بار دیگر داستان را توضیح داده تا به یک پاورقی محدود نباشد. باز هم در پایان نوشته: من قدردانی‌ام را نوشتم. اما آیا کافی بود؟ هیچ‌وقت کامل مطمئن نشدم.

دو قصهٔ کوتاه پایانی

اول این‌که سمیه تاجدینی یک بار عکسی از یکی از گوشه‌های خانهٔ من را به مادرش نشان داده بود. در آن گوشهٔ‌ خانه، تصویر چند نویسنده و متفکر هم بود که بر قاب‌های چوبی چاپ کرده‌ام تا همیشه تصویرشان پیش چشمم باشد. مادر سمیه عکس دنت را دیده بود و پرسیده بود: این کیست؟

سمیه گفته بود: متفکر و فیلسوف است. محمدرضا خیلی دوستش دارد. مادرش پاسخ داده بود: انصافاً چهرهٔ نورانی‌ای هم دارد.

وقتی سمیه می‌خندید و این را نقل می‌کرد، برایش گفتم که یک داستان در مورد برخورد ساواک با کمونیست‌ها وجود دارد که نمی‌دانم درست است یا نه. اما به عنوان شوخی کاملاً جاافتاده و نقل می‌شود. می‌گویند ریخته بودند خانهٔ یک کمونیست که او را دستگیر کنند. عکس مارکس را بر دیوار خانه می‌بینند و نمی‌شناسند. فقط به کمونیست بدبخت نهیب می‌زنند که: خاک بر سرت. پدربزرگت این‌قدر مومن بوده و تو این‌طور شده‌ای!

حالا این هم شده حکایت دنت و ریش‌های بلندش. که باعث شده چهره‌اش از نگاه عده‌ای نورانی باشد.

دوم این‌که یکی از دوستانی که می‌داند دنت را دوست دارم، بعد از درگذشت او پیام داد و گفت: احتمالاً ناراحتی. و من هم بعد از چند جمله، حرفم را این‌جور جمع کردم که بیشتر از این‌که از مرگ دنیل دنت ناراحت باشم، اندوهناکم که دیوید چالمرز هنوز زنده است!

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


6 نظر بر روی پست “چند جمله دربارهٔ دنیل دنت

  • رسول فتح پور گفت:

    محمدرضا جان

    سلام 

    می خواستم به بهونه تبریک روز معلم و قدردانی بابت تمام حضوری که به عنوان یه دوست (معلم) در زندگی ام داشتی هم تشکر کنم هم حالت رو بپرسم .

    زنده باشی و سلامت 

  • مژگان پیوندی گفت:

    با درود  به محمدرضای عزیز

     روزتون مبارک معلم عزیز . از اینکه باعث شدید اگاه تر ، انسان تر و بیشتر اندیشه  کنم همیشه ازتون ممنونم و از صمیم قلبم بهترین ها رو براتون ارزو میکنم .

    • ممنونم مژگان جان.
      دوستی با تو دیگه داره به ده سالگی می‌رسه. در واقع نهمین سالگردش همین پنج روز پیش بود (دوم اردیبهشت عضو متمم شدی. نُه سال قبل). البته اعتراف می‌کنم که تو رو از روز اول یادم نیست. اما حداقل هشت سال بعدش رو کامل یادمه و همیشه دیدن اسمت – حتی قبل از این‌که حرف‌هات رو بخونم – خوشحالم کرده.
      همیشه سلامت باشی.

  • فواد انصاری گفت:

    سلام آقای شعبانعلی جایی رو پیدا نکردم برای تبریک گفتن . خواستم از اینجا روز معلم رو بهتون تبریک بگم. امیدوارم همیشه سالم و سرحال باشید . شاگرد در قبال چیزهایی که یاد گرفته هیچ هدیه ای نداره به معلم بده مگر اینکه سعی کنه راه شما رو ادامه بده و اگر در توانش بود به بقیه هم یاد بده و کورسویی را در نقطه ای دیگر روشن کنه. این شانس من بود که چند سال پیش با شما آشنا شدم و شالوده یک بنای محکم در وجودم ساخته شد. شما معلم خیلی خوبی هستید.

  • سامان گفت:

    محمدرضا جان، همونطور که خودت هم میدونی من از طریق معرفی و اشاره ها و ارجاعات تو بود که  تا حدی با دنت آشنا شدم و ازاین بابت هم ازت خیلی ممنونم. خیلی زیاد.

    خب اصل قضیه همین بود که گفتم. ولی چون کامنت رو گذاشتم دیگه ادامه میدم 🙂

    بجز مطالب پراکنده ای که این طرف و اون طرف یا توی کتابهای دیگه از دنت خونده بودم، هیچ کتابی ازش نخونده بودم. تا اینکه پارسال دوتا کتابش رو گرفتم و یه مقدار جلو رفتم ولی ناقص موند. دیدم یه فراغت مناسب میخوام که بتونم اونطور که دلم میخواد غرق متن و محتواش بشم. اخیراً یه فرصتی پیدا کردم و یه هفته ده روزی تونستم از دنیا دور بمونم و دنت بخونم.

    در کنار ایده اصلی کتاب(در کتاب ایده خطرناک داروین)، به نظرم بحث های حاشیه ای و تکمیلیِ درخشان توش زیاد بود که ارزش داره مدتها فکرتو مشغول نگه داره.

    از اینها که بگذریم در مورد ترجمه نشر لوگوس، میتونم بگم که ترجمه خیلی خوبی نیست ولی اونطور هم نیست که قابل تحمل نباشه. من مجبور شدم متن انگلیسی رو هم کنارم بذارم که هرجا گنگ و نامفهوم بود بتونم بهش مراجعه کنم که بفهمم چی گفته. به هر حال با توجه به اینکه خیلی از نشرها سراغ این کتابها نمیرن، به نظرم باز هم کار نشر لوگوس قابل تقدیره.

    خب منم دوتا حاشیه و شوخی برات تعریف کنم:

    -مدیر نشر لوگوس از دوتا از دوستانش(از نوع حجه الاسلام) خواسته یه نقد به کتاب بنویسن و توی همون صفحات ابتدایی این نقد رو چاپ کردن.نقدشون کلاً دو سه صفحه ست و از نظرم هیچ سر و ته ای هم نداره. اما بحثم روی نقد این دوستان نیست. دقیقاً توی خط اول که شروع به حرف زدن کردن، دنت رو اینطور توصیف میکنن:

    " دنیل دنت، ملحد معاصر، با استناد به نظریه فرگشت …"

    آخه ملحد معاصر؟ 🙂 

    خلاصه از وقتی اون جمله رو خوندم تا یکی دوماه بعدش هی یادش میافتادم هی میخندیدم.

    (البته میشه ملاحظات ناشر رو هم حدس زد برای چاپ این نقد در ابتدای کتاب)

    -یه اتفاق تصادفی هم که برام رخ داد این بود که عصر روزی که کتاب رو تموم کردم خبر درگذشتش هم توی خبرها خوندم. با خودم گفتم که بازم خدا روشکر! که قبل از اینکه از دستش بدیم یکی از کتابهاش رو اونطور که دلم میخواست خوندم و مشمول اون تبی که محمدرضا خواهد گفت نشدم 😉

    ولی خارج از شوخی، توی یکماه اخیر دوتا دنیل رو از دست دادیم(دنت و کانمن) که واقعاً دل آدمو به درد میاره که کیا میرن و کیا می مونن.

     

  • بابک یزدی گفت:

    سلام محمدرضاجان.

    امیدوارم همه چیز خوب باشه.

    از شنیدن خبر درگذشت دنیل دنت غمگین شدم. پوشیده نیست که بسیاری از ما با معرفی تو ایشون رو شناختیم و از صحبت‌های عمیقش در عین طنز گاه به گاهش لذت بردیم. سهم دنت در رشد فکری من قابل‌توجه هست. یه حس خاصی داره انگار، که الان نیستی اما به احتمال زیاد ردپای فکر و نحوه نگرشت در گوشه گوشه دنیا به یادگار مونده.

    به شخصه برای من هم کتابهاش به خصوص Freedom evolves‌ خیلی تاثیرگذار بود. یادمه به تقلید از صحبت‌های خودت دفترچه یادداشتی دم دستم بود و در زمان خوندنش نکته‌برداری می‌کردم. هنوز هم برداشت‌هام از بخش‌هایی از کتاب با نوشتن این کامنت تصویر می‌شه. مثل اونجا که از واژه inevitable، evitable رو بیرون میکشه (در حالی که در زبان انگلیسی وجود نداره) و تصویر میکنه اگر رویدادها evitable بودن چه اتفاقی می‌افتاد و نشون می‌ده چطور میتونه free will‌ با یه دنیای deterministic سازگار یا compatible باشه.

    برای خود من دنت یادآور یه سری واژه و عبارت کلیدی هست. همین طور از حافظه دارم میگم مثل Crane over crane، Skyhook،   Manifest image، Intuition pumps، Sorta understanding یا No wonder tissue. حدود هفت سال پیش بود که زیر پستی که درباره   معنی لغت Consciousness گذاشته بودی بخشی از تداعیاتم از دنت رو نوشتم. دنت این تاثیر بزرگ رو هم برای من داشت که سعی کنم نگاه تدریجی داشته باشم. و یادم باشه اگرچه گاهی مفیده، مرزکشیدن محصول ذهن ماست و طبیعت همین جوری که هست هست.

    یکی از حسرت‌هام هم اینه که هنوز The Mind’s I رو جز بخش‌های کمی نخوندم. همون زمان‌ها معرفیش کردی و الان دارم با خودم مرور می‌کنم چرا اینجوری شد.

    یادش گرامی.

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser