دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

جایی برای گفتگوهای نوروزی…

سایت من این روزها نخستین سال عمر خود را سپری میکند. با دوستانی که برخی آمدند و گروهی گفتند و عده ای ماندند و قلیلی رفتند و خلاصه امروز، مانده در اینجا جمع دوستان خوب من که روزانه به این خانه مجازی سر می زنند و حال و سراغی از یکدیگر میگیرند.

گفتم این پست را بگذارم برای دید و بازدیدهای مجازی نوروز. اگر کسی پیغامی دارد، حرفی برای بقیه، یا برای فردی خاص، گفتگویی، توصیه ای برای سال جدید، آرزویی، جمله زیبایی که ارزش اندیشیدن دارد و هر چیز دیگری که دل تنگمان در این روزها می خواهد و با خود می خواند، اینجا جایی برای این پیامها باشد…

من هم حرف های خودم را لا به لای کامنت ها می نویسم تا میهمان و میزبان در یک مقام باشند و تبعیضی در کار نباشد…

با آرزوی سالی خوش برای همه کسانی که در هر جای جهان، آغاز سالشان را با بهار همزمان می دانند…

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


354 نظر بر روی پست “جایی برای گفتگوهای نوروزی…

  • رامسر گفت:

    سلام استاد کوزه گر سال خوبی داشته باشید

  • اسماعيل گفت:

    بازم سلام
    محمدرضا چند تا كتاب خوب و كاربردي در خصوص برنامه ريزي برام معرفي ميكني

    • shabanali گفت:

      یک کتاب خوب مدیریت زمان دیدم به اسم Leave the office earlier
      یه جوری رو سایت یا خودش یا خلاصه اش رو به دست شما و سایر بچه ها می رسونم

  • اسماعيل راهگان گفت:

    سلام و درود
    محمدرضاي عزيز و دوستان خوب من
    روزاي بد من تموم شد با فشار و رنجهاي فراوان
    تجربه هاي نابي داشتم ميگن ادم تو روزاي بد قدر زندگي رو
    ميفهمه و درساشو ياد ميگيره دوس دارم بنويسيد چگونه بدون رنج ميشه درساشو ياد گرفت

  • فائزه گفت:

    سلام محمد رضای عزیز
    الان که دارم کامنت میزارم دو ساعتی میشه که از تحویل سال گذشته. دعا میکنم سال جدید سال خوب , سال تحقق بخشیدن به ارزوهایی باشه که سالها به عشقشون از خواب بیدار می شدیم.میبینم اکثر کسایی که کامنت گذاشتن فارغ التحصیل و جویای کار هستند.خود من هم بعد از تعطیلات مصاحبه ای دارم که تعیین کننده رسیدن من به شغل مورد نظرمه.ممنون میشیم بیشتر در این مورد مطلبی ,بحثی , کتابی بنویسی یا معرفی بکنی.

  • رها(اسفند) گفت:

    میتوانی هر چه میخواهی داشته باشی، اما نمیتوانی همه چیزهایی را که میخواهی داشته باشی.

    You can have anything you want,but you can’t have everything you want
    سلام زیباترین وموثرترین جمله ای که امسال ازتون یاد گرفتم این بود که بیشتر اوقات درذهنم تداعی میشه و تکرار میکنم.
    با آرزوی سالی سرشار از لحظه های ناب برای شما و همه دوستانم در اینجا

  • محمدرضا نعمتی گفت:

    سلام.عیدتون مبارک.دوستان بیایین تو این سال نو آرزو کنیم و یادمون باشه که هیچوقت به آرزوهامون شک نکنیم.

  • ش گفت:

    سلام
    عیدتون مبارک
    من یه خواسته دارم.اگر دوست نداشتید خیلی ریلکس بهش توجه نکنید! 😉
    شما شخصیت شناس خوبی هستید و میدونم همه دوستاتونو میشناسید.پس حتما تو این هشت ماه با روحیات و خلقیات من هم آشنا شدید.همه اینارو گفتم که ازتون خواهش کنم اگر امکانش هست یه کتابی بهم معرفی کنید که حرفهای زیادی برام داشته باشه.بتونم چیزای خوب ازش یادبگیرم که به درد زندگیم بخوره.البته متناسب با روحیات من.متشکرم
    سال خیلی خوبی داشته باشید

  • Setareh گفت:

    نه پیشاپیش
    نه پساپس
    همین حالا، درست تو لحظه ی تحویل سال فقط میخواستم یه چیز بگم :
    استادم
    سال، لحظه و تقویم جدیدتون مباااااااااااااااااااااااااااااارک

  • مرتضی گفت:

    سلام؛
    محمد رضای عزیز…
    متخصصان تغذیه میگن صبح هاشیرینی خامه ای نخورید، چون ابتدا انرژی زیادی بهتون میده، ولی یک ساعت بعد انرژیش تموم میشه و ضعف میکنید. بجای اون چیزی مثل عدس بخورید که انرژی زیادی نمیده، ولی حداقل تا ظهر انرژی کم و مداومی بهتون تزریق میکنه.
    در اصل فرقشون مثل شعله بنزین و گازوئیل میمونه که بنزین پر از هیاهوست ولی سریعاً فروکش میکنه و در عوض گازوئیل ملایم ولی مداوم و پرحرارت شعله میده.
    بیشتر مواقع ما هم اینطوری هستیم، تو شرایطی قرار میگیرم که الهام زیادی میگیریم و تا چند روز پر از انرژی هستیم.
    من فهمیده ام که چیزی که نیاز داریم، الهام نیست، بلکه انگیزه است، انگیزه ای که حتی اگر مثل الهام پر حرارت نیست، حداقل مداوم ما رو گرم کنه.
    دریافته ام که الهام زود گذر ما رو از مسیر خارج میکنه. و پس از فروکش، درگیر الهام بعدی میشیم و مجدداً تا چند روز در رویای بیهوده سپری میکنیم.
    چیکار کنیم که بسیر الهام ها نشیم و قدرت خودمون رو صرف انگیزه هامون کنیم؟ چیکار کنیم که درونمون یه انرژی دائمی داشته باشیم که تضمین کنه تا انتهای مسیر کنارمونه، و میان راه تنها نمیمونیم؟

    • shabanali گفت:

      مرتضی جان. این سوال من هم هست. دارم راجع بهش فکر میکنم و کتاب میخونم. تو همین چند روزه زیر همین پست راجع بهش با هم حرف میزنیم. خیلی زود…

  • sheyda گفت:

    سلام آقای شعبانعلی
    این اولین باری هست که دارم اینجا کامنت میذارم.با این که تقریبا هشت ماهه که با شما و وبسایتتون آشنا شدم و هر روز به اینجا سر میزنم و هم از پست های شما هم از نظرات دوستان لذت میبرم.
    یکی از بهترین اتفاقات زندگی من در این سال آشنایی با شما بود.خیلی چیزا ازتون یاد گرفتم و میگیرم.
    امیدوارم سال ۹۲ براتون ساال خوب و پربرکتی باشه.امیدوارم خودمم دیگه مخاطب خاموش نباشم.
    در ضمن من همراه ۷۴ی وبسایت شما هستم.

    • shabanali گفت:

      خوشحالم که شیدا جان برام حرف زدی. من ارتباط یک طرفه رو دوست ندارم. دوست دارم که دوستانم رو بشناسم و حرفشون رو بشنوم و در این خانه مجازی کنارشون زندگی کنم.
      باز هم برای من و بچه ها، حرف بزن…

  • رضا گفت:

    تو یکی از صحبت هاتون خاطرمه که گفتید ۱۰۰۰۰۰ هزار نفر و حتی بیشتر از رادیو مذاکره استفاده میکنن و…من میگم این همه ادم که پشتتون خوبه که تو سال جدید زمانی که فرصت دارید ی همایش بذارید که همه کسایی که بصورت مجازی با شما در ارتباطن حضوری هم این اتفاق بیفته من فکر میکنم دو طرفه باشه این ملاقات…البته به صورت رایگان..اگه موافقت کنید من جاشو هم که خیلی دور از تهران نباشه مد نظرمه…البته بازم همه این فقط ی پیشنهاده….

  • آرام گفت:

    در لحظات به شماره افتادن ثانیه ها،
    در نزدیکی لحظه تبدیل،
    بهترین رو برای همه عزیزان آرزو دارم…

    رویایم در سال پیش رو قرارگیری همه امور در جای خویش است،

    به امید شادکامی میزبان و میهمانان ارجمند این خانه ی باصفا…

  • پگاه گفت:

    سلام به همگی
    منم به عنوان کسی که سالها میام اینجا از اون وبلاگ تا اینجا گاهی خاموش گاهی پر حرف همیشه اون انگیزه اومدن به اینجا و خوندن مطالب نویسده اصلی محمد رضا (که خیلی خیلی شفاف میشه حسش کرد تا جایی که آدم دچار شک میشه در مورد این همه شفافیت) و چه کسایی که کامنت میذارن (به نظرم اکثرا انسانهایی هستن که دغدعه هایی فراتر از یک آدم دارن ) …آره داشتم میگفتم همیشه اون انگیزه اومدن و خوندن چربیده به نیومدن…بعضی وقتا میدونم بیام اینجا جمله ای چیزی می خونم که باعث میشه تا مدتها بره تو مغزم واسه همینه که به جور مقاومت دارم شاید چون مشغولیات ذهنی زیادی دارم :)….کلا که این همه گفتم که بگم خوشحالم که همچین جایی هست و امیدوارم جاهایی اینچنینی تو محیط مجازیمون بیشتر تر بشه…آدمهای هم سلیقه بیشتر و بیشتر هم رو پیدا کنن و حس کنن که تنها نیستن…و تعداد این آدمها بیشنر و بیشتر تر بشه چرا که نیاز الان ما همینه …تفکر در مورد خودمون آگاه شدن به خودمون و درک این که انسان دشواری وظیفه است…خیلی گفتم :)….
    در آخر که

    مبارک شمایید
    ابام می آیند
    تا از شما مبارک شوند
    (شمس تبزیری)
    🙂

  • جواد گفت:

    سلام استاد جان؛ اقا محمدرضای عزیز
    عزیزی که تو این مدت کمتر تو سایتش توفیق نوشتن داشتیم .
    اما خدا توفیق دارد و این لحظات اخر سال پیشه عزیزی باشیم که یکی از افتخاراتمون درس آموزی پیشه این استاده.
    سعی می کنم همین طور که در جمع صمیمیه خانواده هستم و لب تابه مینیه منم جایی پیدا کرده این وسط، در کلاس درس پر محتوای استاد که همه چی توش هست باشمو از نظرات دوستان عزیز هم بهره ببرم .

    • shabanali گفت:

      جواد جان.
      خوشحالم که اینجا می بینمت. روزهای پایانی سال ۹۱ برای من روزهای سخت اما خوبی بود.
      روزهای تجربه مجدد معنویت
      امیدوارم سال آینده تعداد اشتباهاتم کمتر از امسال بشه

      • جواد گفت:

        ممنونم استاد جان
        تجربه ی معنویت چطور میشه که روزهای سختی برا ادم بیاره ؟
        این امیدواری شما به ارتکاب اشتباهات کمتر آروزی همه ی ما هم هست و همه ی ماها که تو این اتاق در محضر درس شما هستیم ازت میخاییم که از خدا برامون به جِد چنین دعایی رو داشته باشی که به اجابت نزدیک تر بشه .
        کما این که تلاش ما هم کلید اونه .

  • مجتبی گفت:

    سال در پایانست…
    من ز تقویم دلت با خبر…
    همه ماهش مهراست…
    همه روزش احساس…
    زنده باشی، همه شادیت افزون باد…

    محمدرضای عزیز دو هفته پیش سالروز آشنایی با شما بود خیلی برام افتخار بوده و هست

    امیدوارم سالی سرشار از موفقیت پیشرو داشته باشی

  • مهدی رجبی گفت:

    این روزاها من از تمام دوستام واشناهام پرسیدم که سال ۹۱ واسشون چطور گذشت؟و اکثرا ابراز نارضایتی میکردن
    ولی این سال واسه من سال خیلی خوبی بود چون با استاد نازنینی مثل شما اشنا شدم و تونستم تو کلاس ها و دوره هاتون شرکت کنم و چیز های خیلی زیادی رو یاد بگیرم
    امیدوارم که سال ۹۲ واسه همه سالی شاد و پر از اتفاقات قشنگ باشه بخصوص همه کسانی که اطرافشون پر از ادمه ولی احساس تنهایی میکنن از تنهایی در بیان

  • حمیده گفت:

    سلام
    از حضور انلاین شما ممنونم
    اما چندتا چیز ازشما میخواستم یا اینکه یاداوری کنم:
    ۱-مطلب نقشه راه موفقیت شما نصفه و نیمه موند درحالی که ما دنبال میکردیم.
    ۲-قراربود درباره یادگیری چند زبان خارجی برامون مطلب بنویسین
    ۳-درمورد ترجمه و تالیف کتاب و کارهای علمی تو زمینه کتاب و مقاله مسیر نشونمون بدین

    ببخشید تقسیم بندی کردم که واضحتر بتونم اشاره کنم.
    در ضمن محمدرضا وقتی برنامه هاتو میچینی برای سال آینده،ازین همایش های باحالت بزار که ما فقرا امسال هم از وجودت استفاده کنیم!
    کتاب بهمون معرفی کن،جلسه بزار،چیزهایی که ارتباط ما باهات زیاد بشه و ماهم چیز جدیدی یادبگیریم.
    همین الانم در پاسخهات کلی مطلب یادگرفتم،من حتما این پست و نظرات و پاسخ هاتونو جمع بندی میکنم میزارم تو وبلاگم.
    راستی عیدت مبارک…

  • فضاییلی.فریدون گفت:

    دیدگاه هرکس نو شودسالش نو شده است
    بهاران برهمه انسانهایی که دارای افکاری نو وبویاهستند خجسته باد تقدیمی برای عرض تبریک

  • رادین گفت:

    تحفه ای یافت نکردم که دهم عیدی دوست ،
    یک سبد عاطفه دارم همه ارزانی اوست ، دلتان شاد پیشاپیش عید نوروز مبارک باد .
    آیا برای عید بعنوان عیدی فایل رادیو مذاکره در نظر گرفتین ؟

  • مهدی گفت:

    با آرزوی سالی خوش و سلامتی برای همه بچه ها
    امسال من تونستم با تو محمدرضا جان آشنا بشم و شاگردت شم.کلاس هات شرکت کردم.اینو بگم که من خیلی ساده بودم و … .اما با آموزش خیلی بهتر شدم از تو ممنونم و مرسی.سال نو مبارک

  • Farzaneh.p گفت:

    سال خوبی رو برای همه آرزو می کنم.
    سالی پر از آرامش برای همه، خصوصا محمدرضای عزیز…
    ………………
    آشنایی با شما از بهترین اتفاقات سال ۹۱ بود، سالی که دل خوشی ازش ندارم…
    به امید روزی که حال دل هممون بهتر بشه.
    سال نو مبارک.

  • آرشام گفت:

    سلام دوست خوبم
    ممنون که هستین
    امیدوارم خوب باشین همین
    راستی دوست دارم زندگیتون بعد علاقه رو هم شامل بشه.میدونم یه بار.. حدس میزنم مورد های دیگه ای هم باشه ولی باز هم بعد زیباییه که نداشتنش یه کمبود مهمه

  • رضا گفت:

    سلام..چند تا مطلب پراکنده و نامربوط:من هم از رادیو مذاکره هم از روزنوشته هاتون واقعا درس میگیرم..امکان نداره جایی بخوام حرف بزنم بدون برنامه باشه و جالبه همه جاهم موفق بودم تو مذاکراتم.. رفتار اجتماعی یم هم تغییر کرده حتی تو رانندگی هم همینطور مخصوصا جایی که ملت طلبکارن همه مطالب شمارو براشون تکرار میکنم..و هزارتا کار دیگه که همش واسه خاطر اشنایی با شماست..ی پیشنهاد از طرف منی که هزارتا چیز از شما یاد گرفتم:من فک کنم ی سیر مطالعاتی تو تاریخ از قاجار تا حال داشته باشین مطمعنا تو روند کارتون بی تاثیر نیست.به نظر من مجموعه مقالات مسعود بهنود با اون سبک نگارش فوق العادش بهترین منبع که اقا بهنود به نظر من ی تاریخ دانه..که تو اینترنت همه مقالاتش با نام مجموعه مقالات بهنود موجوده..من این پیشنهاد و به سمانه خانوم هم که تو سایتتون مطالب جالب مینویسن هم میکنم..

    • shabanali گفت:

      رضا جان. من نوشته های مسعود بهنود رو همیشه با علاقه خونده ام و می خونم و اون رو یک متفکر ارزشمند با حرفها و نگاه ناب میدونم.
      اما حرف تو من رو مصمم کرد که اساساً تاریخ کشورم رو بیش از پیش بخونم. این یکی از ضعف های منه. من تاریخ غرب رو بهتر بلدم و این اصلاً خوب نیست…

      • رضا گفت:

        اینم ی مقاله از اقای بهنود پیشکش به شما:
        حسنعلی خان را بر سر تقسیم ارث، با برادری که سه سالی از او کوچک تر بود اختلاف افتاد. اختلاف هم بر سر آلاچیقی بود که هر دو آن ها زیر آن کودکی خود را طی کرده و خاطره ها داشتند. وقتی این آلاچیق داخل حیاط سهمی حسینعلی خان افتاد، برادر بزرگ داد طرف شرقی حیاطش را دیوارکی کشیدند و شاه نشین خود را کور کرد تا دیگر آن سمت و آن ها را نبیند. و چراغ رابطه خاموش شد.

        کسی نمی داند آیا حسنعلی خان دید یا ندید که در خیابان یا بازار، برادر کوچک هر گاه به او بر می خورد، کلاه به احترام از سر بر می داشت. کسی نمی داند حسنعلی خان می دانست یا نمی دانست که چرا هر سال برادرش پیش از عید نوروز به سفر می رفت و قبل از رفتن کارتی می فرستاد هم کسب اجازه می کند و هم عذر تقصیر می خواست. چهل و چهار سال همیشه نوروز در تهران نبود برادر کوچک تر.

        تا گرد پیری بر سرشان نشست. دیوارکی که حسنعلی خان کشیده بود خود فروریخت در یک زمستان. اما دیگر نه حسنعلی خان در شاه نشین غربی می نشست و نه حسینعلی خان پای رفتن به اتاق های طبقه بالا داشت که مشرف بودند. دو سال بعدش حسینعلی خان سکته کرد و به مریضخانه دولتی برده شد. امیدی به ماندنش نبود. گفته بود کفنش را که از مکه آورده بود به مریضخانه ببرند. به کفن پاکتی سنجاق بود که رویش درشت نوشته بود اجازه برادر بزرگ. آیا اصلا چیزی در آن پاکت بود.

        اما عمر برادر کوچک به دنیا بود و او را شکسته حال روی برانکار برگرداندند. اصرار کرد که اول به خانه شماره یک ببرندش. خواست خدمت برادر بزرگ عرض ادب کند.
        وقتی برانکار وارد حیاط شد، حسنعلی خان نشسته بود روی نیمکت کنار حوض و عصایش را زیر چانه اش گذاشته بود. حسینعلی خان نفس زنان گفت سلام برادر، به دنیا برگشتم. آمدم اول به دستبوس. اگر اجازه دهید به آن خانه بروم. حسنعلی خان رفت و او را بغل کرد و قطره های اشکش ریخت روی موهای کم پشت و سفید حسینعلی خان.

        برخی از ما با حقیقت این گونه ایم، قهر. و هر چه سرک می کشد و خود می نماید، حتی گاهی سر راهمان را می گیرد سلامی می کند، جواب نمی دهیم. انگار عهد بسته ایم با او در یک جا نباشیم، تا روزی که محزون و مجروح خودش را به ما برساند و دیگر برای ما هم مجالی نمانده باشد. انگار حقیقت موظف است به کوچکی در برابر ما. و ما را جست و جوی حقیقت در دستور نیست.

        اما دیگران مدام در جست و جوی حقیقت اند. خود را با حقیقت برادر می دانند. حقیقت را فقط وقتی نمی خواهند که به تحسینشان می آید و نفعی می رساند. هم از این رو این همه با هم دشمن نیستند. این همه دور از هم. این همه در رویا . این همه در غوغا.

        زمان ها از دست می دهیم تا دیوارهای خود کشیده خود ساخته، به خودی خود فروریزد. دیوارهای وهمی که بین خود و حقیقت کشیده ایم. و این چنین است که فقط چیزها و کس هائی را دوست داریم که نمی شناسیم. دلبسته سرزمین های دور، دل سپرده آن ها که دورند از ما. یکی مانند اوباما. منتظر او می مانیم. انگار با هم زیر یک آلاچیق بزرگ شده ایم.

  • aseman گفت:

    من خیلی در خودم تغییرات میبینم.حس میکنم از بک قفس آزاد شدم ولی هنوز بال هایم برای پرواز کوچکند.بازهم ممنونم
    این جمله را حفظ کردم:
    که اگر برای پرواز های سیاسی، سقفی نداشته باشیم، سقوط اقتصادیمان نیز هیچ کفی نخواهد داشت.

  • مرتضی گفت:

    زندگی مُلک وقف است دوست من! تو حق نداری روی آن فساد کنی و به تباهی اش بکشی، یا بگذاری که دیگران روی آن فساد کنند.
    حق نداری بایر و برهنه و خلوت و بی خاصیتش نگه داری یا بگذاری که دیگران نگهش دارند.حق نداری بر آن ستم کنی و ستم را، روی آن، بر تن و روح خویش، خاموش و سر به زیر بپذیری.
    حق نداری در برابر مظالمی که دیگران روی آن انجام میدهند سکوت اختیار کنی و خود را یک تماشاگرِ ناتوانِ مظلوم ِ بی پناه بنمایی.حق نداری به بازی اش بگیری،لکه دار و لجن مالش کنی، آلوده و بی حرمتش کنی، یا دورش بیندازی.
    حق نداری در آن، چیزی که به زیان دردمندان و ستمدیدگان باشد بکاری، برویانی و بار آوری.
    حق نداری علیهش، حتی در بدترین روزگار و سخت ترین شرایط، اعلامیه صادر کنی یا به آن دشنام بدهی.
    حق نداری با رنگهای چرک و تیره شهوت،نفرت، ذئالت و رذالت، رنگینش کنی.
    مگر آنکه
    از بیخ و بن
    ملک وقف بودنش را فراموش یا انکار کرده باشی، که در این صورت، البته، نه خود تو مساله ای هستی و نه آنچه میکنی مساله ایست که قابل بحث و اعتنا باشد.
    در حقیقت ، نبودی ای و نیستی تا چنین و چنان کردنت، روی زمینی که ما ملک وقفش میدانیم، چنین و چنان کردنی تلقی شود.
    نیامده، نمانده ای، و نرفته ای. از هیچ، به قدر هیچ باید خواست، نه بیشتر…
    (نادر ابراهمی)

    سال نو بر همگی خوش @};—

  • جیمصاد گفت:

    سلام
    با تشکر از فایلهای صوتی شما نمیدونم چرا از کامنتهاتون بوی شکست عاطفی میشنوم.
    در زمین عشقی نیست.آسمان را دریاب
    به قول شاعر
    روزها چون می رود گو رو باک نیست
    توبمان ای آنکه چون تو پاک نیست

    • shabanali گفت:

      مشکل من شکست عاطفی نیست. مشکل من اینه که در این سال، بیش از هر زمان دیگه ای حس کردم که خودم به آموزه های خودم آن چنان که باید عمل نمیکنم و تلاش کردم با مطرح کردن این حرف در حضور دوستان عزیزم، خودم رو متعهد کنم که در سال جدید بهتر زندگی کنم.

      • پگاه گفت:

        من به احترام این همه صداقت نمیدونم چی بگم ولی این همه صداقت تحسین برانگیزه …اکثر آدما مخصوصا اونایی که درس میدن همچین جراتی ندارن مثه خودم…
        شما با این حرف یه درس خویی دادین اونم همون روراستی با خودمونه حتی اگر برای کسی بازگوش نکنیم…مهم آگاهیه که به خودمون پیدا میکنیم.ء اگاهی آدم رو رها میکنه…ولی یه چیزی هم بگم من زمانی که دارم از کسی چیزی باد میگیرم حالا به عتوان دوست با هرکسی معلم رسمی یا غیر رسمی (که بغیر این هم نیست هیچ آدمی تصادفی وارد زندگی ما نمیشه)اگر ضدو نقیضی تو رفتار و کردار ببینیم شدیدا مغزم ارور میده یعنی شدیدا که هیچ جوری نمی تونم این هنگ کردن و پنهون کنم ….خیلی تلاش میکنم کاری به ضدو نقیضهای اون شخص نداشته باشم و درسی رو که باید بگیرم بگیرم چرا که وجود تک تک ما آدمها پر از تناقضات ..

        • shabanali گفت:

          پگاه جان. ناتانیل براندن یک جمله معروف داره میگه: یک اشتباه تا زمانی که نپذیری که انجامش دادی اصلاح نمیشه!
          من به تجربه این سالها فهمیدم که متعهد شدن در برابر دیگران، باعث میشه سریعتر تغییر کنم.
          من شروع سال پیش با خودم قرار گذاشتم تصویر خوب و مثبتی از خودم در جمع دوستان و دانشجویانم ایجاد کنم.
          گام خوبی بود اما کافی نبود.
          چون در پایان سال می بینم محمدرضایی که دیگران میشناسن با محمدرضایی که من در درون خودم می بینم خیلی فرق داره.
          تلاش می کنم این دو تصویر رو در سال آینده به هم نزدیک تر کنم.
          راستی پگاه. یادم رفت بگم که در تمام سالی که گذشت، همیشه از خوندن کامنت های تو لذت بردم و چیز یاد گرفتم.

          • پگاه گفت:

            لازمه که بگم این احساس دو طرفه بوده من هم از خوندن خیلی از مطالب هض کردم و بسیار چیزها یاد گرقتم :)…هیچ چیز یک طرفه ای در این دنیا وجود نداره.. ممنون

  • سلام محمدرضاجان
    از بدیا نمیگم تو روزایی که باید شاد بود تا حداقل دیگری از شادی تو لبخند بزنه
    اما خیلی خوشحالم که تو این سالی که گذشت دوستی مثه تو پیدا کردم حرف زیاده بماند

  • elham گفت:

    دلم ميخواست سقف معبد هستي فرو مي ريخت
    پليدي ها و زشتي ها به زير خاك مي ماندند
    بهاري جاودان آغوش وا ميكرد
    جهان در موجي از زيبايي و خوبي شنا ميكرد
    مگو اين آرزو خام است…
    مگو روح بشر همواره سرگردان و ناكام است
    اگر اين كهكشان از هم نمي پاشد
    وگر اين آسمان درهم نمي ريزد
    بيا تا ما : ” فلك را سقف بشكافيم و طرحي نو در اندازيم”
    به شادي:” كل برافشانيم و مي در ساغر اندازيم”
    اميدوارم سالي پر از تلاش و موفقيت همراه با آرامش را تجربه كني.
    قرار است ستون به سقف وطن بزنيم ، سيمين گفت
    بگو اگرچه كه با استخوان ما باشد…

  • abolfazl ahmadi گفت:

    سلام محمدرضای عزیز ، شاید مهم ترین اتفاق زندگی من تو سال گذشته آشنایی با شما بود و یاد گرفتن از شما . این که به خیلی از فکرهام جهت دادین و انتخاب کردن رو یادم دادین . تا جایی که دست دوستانم را هم گرفتم و به همایش هاتون آوردم و اسمتون همواره روی لبم بود به عنوان یک معلم به عنوان یه دوست کسی که میتونم روی کمکش و راهنمایی هاش حساب کنم دوست دارم تو سال جدید سربلند و موفق باشی وان شا الله اگر جور شد یه سری هم به دانشگاه ما بزنی

    • shabanali گفت:

      ممنونم ابوالفضل جان.
      برنامه من در سال جدید اینه که خیلی بیشتر از قبل مطالعه کنم تا حرف های جدیدی برای دوستان و عزیزانم داشته باشم.
      دعا کن که این حرفها در رفتار و تفکر خود من هم تأثیر بگذاره و بتونم بهتر زندگی کنم…

  • مهتاب گفت:

    من در آخرین روزهای سال ۹۱ عضو پیج شما شدم که آخرین اتفاق خوب سال ۹۱ محسوب میشه . امیدوارم سالی سرشار از اتفاقای خوب کوچک و بزرگ داشته باشیم.

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser