مذاکرات هسته ای ایران با بخشی از دولتهای غربی که در راستای تنش زدایی از وضعیت موجود در عین حفظ دستاوردهای علمی و فن آوریهای استراتژیک – که با تلاش و کوشش و هزینههای جدی طی سالهای گذشته حاصل شده – انجام میشود، طی روزهای اخیر، وارد مرحلهی تازه ای شده است. امروز قدرتهای برتر جهان پذیرفتهاند که باید پرچم ایران را در کنار پرچمهای خود در تمام رسانهها بپذیرند و به جای توسل به زبان فشار و تهدید، با ما به مذاکره برابر بنشینند.
بی تردید این مذاکره را میتوان یکی از سرنوشت سازترین مذاکرههای کشور در دهههای اخیر دانست. طبیعی است که تصمیم گیریهای کلان در این حوزه در کشور ما توسط مقام رهبری، ریاست جمهور و وزرای محترم اتخاذ شده و توسط مجلس محترم به تصویب میرسد.
بدیهی است که ما مردم هم امیدوارانه به تدابیر مسئولان کشور اعتماد میکنیم و میدانیم که آنها میکوشند با مدیریت سکان سیاست خارجی، کشور را به سمتی که منافع بلندمدت ملی را تامین میکند، هدایت نمایند.
در این میان در کنار همدلی و همزبانی با مسئولین که از مفروضات قطعی در رفتارهای ماست، به عنوان مردم ایران که بزرگترین ذینفع یا ذی ضرر مذاکرات بین المللی محسوب میشوند، چه رفتارهای دیگری هم میتوانیم داشته باشیم تا تلاشهای مسئولین کشور را در مسیر هدایت کشور به سمت آیندهای آرامتر و سازنده، هموار کنیم؟
واقعیت این است که فرهنگ مذاکره برای جامعهی ما، فرهنگ جوان و نوپایی است. طبیعی است که عموم ما سالها مذاکره را به مذاکرههای تجاری محدود میدانستهایم.
در این نگاه، مذاکره چیزی فراتر از چانه زنی نیست و تسلط بر مذاکره هم با اصرار و ماندن بر مواضع اولیه و انعطاف ناپذیری سنجیده میشود.
اگر بخواهیم به شکل یک استعاره نگاه کنیم، با شیوهی نادرستی که بسیاری از ما مذاکره را آموختهایم، در مذاکرهی بین سنگ و آب رودخانه، این سنگ است که برنده محسوب میشود!
در گذشته با نوشتههایی تحت عناوین زبان بدن ظریف و روحانی و همینطور اشباح دور میز در مذاکره و نیز درسی که از مذاکرات سال ۹۲ آموختیم به برخی نکات مهم و نیز اشتباهات رایج ما در تحلیل مذاکرات اشاره کردهام که به نظر میرسد به تکرار کامل آنها نیاز نباشد. اما همهی حرف آن نوشتهها و حتی این نوشته را میتوان در یک جمله خلاصه کرد: با توجه به این جوانی و آشنایی کم با فرهنگ مذاکره و به طور خاص مذاکرههای سیاسی، لازم است با دقتی مضاعف به رفتار خود در قبال این نوع مذاکرهها توجه کنیم.
آنچه در ادامه میخوانید نظرات شخصی من به عنوان یکی از افراد همین جامعه است. یک نفر از جامعهی ایرانیانی که مانند هر ایرانی مسلمان دیگری، علاقمند به آیندهای بهتر برای خود و هموطنانشان است و طبیعی است که به خاطر سالها تالیف و تحقیق و تدریس در حوزه ی مذاکره و نشستن پشت میزهای مذاکره داخلی و بین المللی، روند مذاکرات را با علاقهای مضاعف پیگیری میکند:
نکتهی اول: مذاکرات هستهای ایران، بیش از آنکه به مذاکره – به معنای رایج آن – نزدیک باشد، چیزی از جنس یک گفتگو است. شاید فعالان علمی حوزهی مذاکره – به درستی – بگویند که هر گفتگویی خود یک مذاکره است و اساساً نمیتوان مذاکره ها را به دو دستهی مذاکره و گفتگو تقسیم کرد.
این حرف از لحاظ علمی کاملاً درست است. اما یک واقعیت را هم نمیشود انکار کرد. در زبان رایج بین عموم مردم، مفهومی که از مذاکره در ذهن تداعی میشود با مفهومی که از شنیدن واژهی گفتگودر ذهن شکل میگیرد کاملاً متفاوت است. حتی بار احساسی این دو واژه هم تفاوت دارد.
اگر این نوشته یک مقالهی علمی آکادمیک بود، طبیعتاً ترجیح میدادم به جای تفکیک مفهوم با استفاده از این دو واژه، از اصطلاحات علمی دقیقتر استفاده کنم.
مهمترین ویژگی مذاکره این است که هدفهای دقیق در مذاکره مشخص است. هر یک از طرفین دقیقاً میداند که دوست دارد با چه دستاوردی از جلسه خارج شود. تنها چیزی که میماند این است که با اعطای حداقل امتیازات، حداکثر خواستهی خود را تامین کند و از سوی دیگر بکوشد رضایت طرف مقابل را به شکلی تامین کند که او هم بازندهی مذاکره نباشد و به تعبیر رایج، مذاکرهای برنده – برنده شکل بگیرد.
حال آنکه گفتگو، فرایند پیچیدهتری است. در یک گفتگو، طرفین خواستهها و مواضع نهایی خود و طرف مقابلشان را نمیدانند. آنچه بیشتر مشخص است «نخواستهها» است. در یک مذاکرهی خرید و فروش، انگیزهها و خواستههای طرفین تا حد خوبی قابل حدس است. این در حالی است که در گفتگو، تنها چیزی که مشخص است منافع است. ضمن اینکه منافع هم معمولاً به صورت صریح اعلام نمیشود و توسط طرفین، در مسیر گفتگو کشف و رمزگشایی میشود. یکی از دلایل اینکه مذاکرههای کلان بین المللی گاه بارها طول میکشند و تمدید میشوند همین است. زمان زیادی لازم است تا مذاکره کنندگان، منافع طرف مقابل را کشف کنند و همچنین با توجه عکسالعملهای آنهایی که به دور از میز مذاکره نشسته و ظاهراً نظاره گر مذاکره هستند، تصویر شفافتری از پازل پیش روی خود را ترسیم کنند.
اجازه بدهید مثال بسیار سادهای از روابط روزمره بزنم. شما در مذاکره برای معاملهی یک خودرو، از همان ابتدا خواستهی طرف مقابل را میدانید. میدانید که اگر مشتری است میخواهد با ارزانترین قیمت خودرو را بخرد و اگر فروشنده است میخواهد به بیشترین قیمت، خودروی خود را بفروشد و احتمالاً به سریعترین شیوه پول خود را بگیرد.
اما اگر با مدیر یا کارمند خود در حال گفتگو باشید، حتی تشخیص دقیق انگیزه ها، خود فرایندی طولانی است. کارمند نمیداند که اعتراضات مدیر، برای بهبود کیفیت پروژه است یا میخواهد در آخر ماه پاداش او را ندهد. مدیر هم نمیداند که اعتراض کارمند در مورد حقوق، به خاطر نیازهای مالی است یا اینکه قصد دارد زمینه را برای نامهی استعفای هفتهی آینده آماده کند!
فرایند مذاکره های سیاسی بین المللی، بیش و پیش از هر چیز، متکی بر رمزگشایی منافع طرف مقابل است. هر چه مذاکره کنندگان در این حوزه موفقتر باشند، میتوانند در نهایت به توافقی منطقیتر با دستاوردهای بیشتر و هزینههای کمتر، دست پیدا کنند.
به همین دلیل، بر خلاف مذاکره که معمولاً برای آن هدف مشخص در نظر گرفته میشود، برای گفتگو، بیشتر روی چارچوبها و خط قرمزها تاکید میشود. در این میان در یک فرایند طولانی، طرفین میکوشند تا در زمینی که خطوط قرمز اطراف آن مشخص است، بهترین نقطه برای تعامل سازنده را جستجو کنند.
با این توضیحات، طبیعی است که در ابتدای یک مذاکره کلان سیاسی هم به عنوان مصداقی از یک گفتگو، نمایندگان یک کشور ممکن است به رغم تمام سناریوپردازیها و برنامه ریزیهایی که انجام میدهند دقیقاً ندانند که نتیجهی نهایی چه خواهد بود. حتی ندانند که مذاکره به توافق منجر میشود یا وادار به ترک مذاکره خواهند شد. تنها یک نکته مشخص است: اصول و قواعد و چارچوبهایی وجود دارد که باید حفظ شوند. منافع ملی، حفظ عزت کشور، حفظ دستاوردهای موجود و حفظ استقلال و حاکمیت بر سرنوشت ملی، از جملهی این خط قرمزهاست.
اگر مذاکره به معنای رایج را به پیاده روی در روز تشبیه کنیم، گفتگوی سیاسی در چنین سطح کلانی چیزی شبیه جستجوی راه در شب است. اصول و قواعد معلوم است و درهها و پرتگاهها شناخته شده است، اما ادامهی مسیر به تدریج و هر بار با برداشتن یک گام جدید به جلو، مشخص و روشن میشود.
نکتهی دوم – با توجه به مورد اول، بسیاری از چارچوبهای مورد انتظاردر مذاکرههای متعارف در گفتگوهای پیچیده سیاسی بین المللی، قابل انتظارنیست. ممکن است مواضع کشورها به طور کامل تغییر کند. ممکن است در مقطعی تصمیم بگیرند پشت میز مذاکره بنشینند. ممکن است در ادامه مسیر تصمیم بگیرند که میز را به صورت موقت یا دائمی ترک کنند. ممکن است با توجه به شرایط پیش آمده تصمیم به تغییر مهلتها یا تمدید مذاکره یا عدم تمدید آن بگیرند. ابهام و حتی رفتارهای متناقض و مواضع متعارض، بخش اجتناب ناپذیر گفتگوهای پیچیدهی و عمیق سیاسی بین المللی است و ملتها در این مواقع با اعتماد به دولتهایشان، میتوانند همراهان خوبی برای آنها باشند.
نکتهی سوم – بر خلاف مذاکره که در آن نقطهی شروع و پایان مشخص است، برای گفتگو نقطهی شروع و پایانی متصور نیست. کوچکترین حرکتی، حتی یک سکوت یا یک لبخند یا انجام دادن یا انجام ندادن یک مصاحبه – حتی پس از یک توافق رسمی – میتواند پیامی برای طرف مقابل باشد. به عبارتی، شاید مذاکره تجاری با یک امضا و توافقنامه به پایان برسد، اما گفتگوی سیاسی صرفاً از مرحلهای وارد مرحلهی دیگر میشود. ممکن است در برخی پیچهای مسیر، منظرههای پیش رو امیدبخشتربوده و در بعضی بخشها، نگران کننده باشد. بنابراین ما هم به عنوان همراهان این کاروان، باید همیشه به رفتارهای خود توجه داشته باشیم و هیچ لحظهای را لحظهی پایان گفتگو فرض نکنیم. همیشه این احتمال هست که خطاهای ما، ناخواسته دستاوردهای قبلی را از بین ببرد.
نکتهی چهارم – ارسال پیامهای غیرشفاف و حتی غیرواقعی، بخش اجتناب ناپذیر در گفتگوهای پیچیده و مذاکرههای کلان سیاسی است. در هر مذاکرهی پیچیدهای، ارزش هر تاکتیک و استراتژی، به آشکار نشدن آن است. مذاکرهای که همهی جنبههای آن رسانهای شود و همهی استراتژیها و تاکتیکهای آن برای مردم کشور تشریح شود، دیگر یک مذاکره نیست. بلکه یک تئاتر سیاسی است. گاهی اوقات باید بپذیریم که نمایندگان مذاکره کننده، بخش هایی از مذاکره را در رسانهها منعکس نکنند. گاهی باید بپذیریم که پیامهایی متفاوت یا حتی مبهم را در رسانهها ارسال کنند. بسیاری از پیامهایی که مذاکره کنندگان ملی و مسئولین در رسانهها اعلام میکنند، پیامی برای مردم نیست. بلکه پیامی برای مذاکره کنندگانی است که در آن سوی میزها نشسته اند (درست مانند وقتی که در یک مهمانی، پدر یا مادر به جای دعوا کردن کودک میهمان، بر سر فرزند خود داد میزنند و او هم که ماجرا را میداند، آگاهانه سکوت میکند!). در اینجا تنها یک چیز مهم است. اینکه به نمایندگان خود اعتماد کنیم و بپذیریم که آنها برای حفظ منافع ملی تلاش میکنند. انتظار شفافیت از مسئولین در مدیریت کشور یک انتظار معقول دموکراتیک است اما انتظار شفافیت و اطلاع رسانی کامل در مسیر یک مذاکره سیاسی بین المللی، انتظاری غیراثربخش و غیرعملی است.
نکتهی پنجم – گاهی اوقات پوکرفیس بودن ملتها هم مفید است. احتمالاً شنیدهاید که میگویند مذاکره کننده باید پوکرفیس باشد. به این معنی که شادی و ناراحتی در چهرهاش مشخص نشود. طرف مقابل نباید بفهمد امتیازی که داده بیشتراز انتظار ما بوده یا امتیازی که گرفته بیشتر از حد مطلوب ما بوده است. حتی طرف مقابل نباید بفهمد که میزان علاقه یا بی علاقگی ما به نتیجه مذاکره تا چه حد است. در این حالت دست مذاکره کننده برای بازی با امتیازها باز است.
فرض کنید که به یک فروشگاه بروید و ببینید که فروشنده میگوید: من حق ندارم به شما تخفیف بدهم. صاحب فروشگاه من را مواخذه خواهد کرد. حالا فرض کنید که صاحب فروشگاه در همان حالت، از دور به شما لبخند رضایت بزند! همه چیز بر باد میرود. شما خواهید گفت: صاحب فروشگاه؟ فکر نمیکنم. ایشان همین الان خوشحال هستند!
ابراز صریح خوشحالی و ناراحتی در مذاکرهها و گفتگوهای سیاسی بین المللی، بعضی مواقع بیش از اینکه مفید باشد می تواند مضر باشد. مذاکرههای کلان سیاسی و گفتگوهای پیچیدهی بین المللی، با مسابقهی فوتبال یک فرق اساسی دارد. در فوتبال، فریاد زدن ما و حمایت کردن ما و خوشی کردن ما بعد از هر گل، وظیفهای جدی است و میتواند عامل تقویت روحیه برای بازیگران باشد. اما در مذاکرههای سیاسی، سکوت میتواند ابزار هوشمندانه تری باشد. اساساً سیاست و سیاستمدار را به سکوت و عکس العملهای خفیف و کنترل شده احساسی میشناسند و نه نمایش خارج از کنترل هیجان.
نکته ششم – مذاکرههای کلان سیاسی، فرصت خوبی برای ماست تا اصول مذاکره را یاد بگیریم. اینکه تیم مذاکره کننده ایران، در مذاکرات هستهای خود به صورت حرفهای و قدرتمند عمل کرده است، هیچ جای شکی ندارد. انزوای اسرائیل و عصبانیت نتانیاهو و کسانی که در سراسر جهان با او همسو هستند نشانهی خوبی برای این رفتار حرفهای است. نتانیاهو صریحاً اعلام کرده است که این توافق، تهدیدی برای اسراییل و هم پیمانان اوست. در این میانه، مشاهدهی رفتار و گفتار مسئولین و مذاکره کنندگان و به طور خاص جناب آقای ظریف که بیشتر از سایر دوستان و همراهانشان مخاطب رسانهها قرار گرفته اند، میتواند نکات آموزندهی زیادی به همراه داشته باشد.
در اینجا به برخی از صحبتها و مواضع آقای ظریف – به عنوان یک دیپلمات کارکشته سیاسی – که می تواند برای ما آموزنده باشد اشاره میکنم:
* مذاکره از موضع قدرت: یکی از قوانین مهم مذاکره این است که پشت میز مذاکره، هیچ وقت قدرت طرفین تفاوت فاحش ندارد. اساساً اگر تفاوت فاحشی وجود داشته باشد، طرفین پشت میز مذاکره نمینشینند. مذاکره از موضع برابر با حفظ احترام طرفین، همیشه یکی از نکات مورد تاکید بوده است. این موضع محکم و حفظ قدرت در بسیاری از مصاحبههای آقای ظریف مشهود است. از جمله زمانی که در مصاحبهای در لوزان، کاملاً صریح گفتند: قدرتهای جهان باید قدر این فرصتها را بدانند و تقاضاهای زیاده خواهانهی خود را فراموش کنند.
* مواجههی هوشمندانه با رسانهها: اصحاب رسانه، عموماً به اقتضای شغل و موقعیت خود به دنبال تیتر میگردند و گزارش خام رویدادها از تحلیل دقیق روندها برای بسیاری از آنها مهمتراست. برای آنها بیش از آنکه نتیجهی مذاکرهها در بلندمدت مهم باشد، تیتر فردای خبرهایشان مهم است. طبیعی است که سیاستمداران مذاکره کننده، میکوشند در چنین شرایطی، ضمن حفظ احترام اصحاب رسانه و ارتباط دوستانه با آنها، خاکستری ترین گزارههای ممکن را بیان کنند.
به برخی از جملات مصاحبهی آقای ظریف با ان بی سی توجه کنید:
مصاحبه کننده: ما دقت کردهایم که تعداد جلسات رو به افزایش است. این نشانهی چیست؟ آیا مانعی پیش آمده یا اینکه همه چیز رو به جلو است؟
آقای ظریف: نشان دهندهی این است که ما جدی هستیم [هیچیک از دو گزینهی مصاحبه کننده انتخاب و تایید نشده]
ایشان در ادامه میگویند: پیشرفت خوبی شده و راه درازی هم در پیش است [به طور مشخص به مصاحبه کننده گفته نمیشود که در کجای مسیر هستیم!]
* عدم امتیازدهی نامشروط به طرف مقابل: در همان مصاحبه میبینیم که آقای ظریف میگویند:
تا همه چیز مورد توافق قرار نگیرد، هیچ چیز مورد توافق قرار نگرفته [با این موضع، راه بر امتیازخواهی تدریجی و خرد شده طرف مقابل بسته میشود]. این یک پازل است. باید همهی قطعات کنار هم قرار بگیرند تا ما ببینیم روبرویمان چه تصویری شکل میگیرد.
* استفاده از رویدادها و فکتهای انکار ناپذیر و مورد توافق همگانی به جای ادعاهای یک طرفه:
مصاحبه کننده میپرسد: یکی از فشارهایی که به ایالات متحده وارد میشود از سوی نتانیاهو نخست وزیر اسراییل است. او به کنگره گفته که این توافق، گامی به سوی صلح نیست.
پاسخ آقای ظریف: او از سال ۱۹۹۲ اعلام کرده است که ایران به زودی بمب هسته ای خواهد ساخت. او گاهی میگوید سه سال دیگر. گاهی می گوید دو سال دیگر و گاهی میگوید یک سال دیگر. به نظر میرسد که او قصد دارد ادعایش را تا ابد تمدید کند!
ظریف در ادامه در مورد اتهامات دائمی نتانیاهو علیه ایران میگوید: وضعیت ما مشخص است. ما دویست و پنجاه سال است که به هیچ کشوری حمله نکردهایم. این یک واقعیت ثبت شده قابل اثبات است. نتانیاهو چنین سابقهای ندارد. سابقهی او سرشار از کشتن کودکان و افراد معصوم است. سرشار از تهاجم به همسایگان. سرشار از اشغال. او اعتبار و اختیار ندارد تا دربارهی جنگ طلبی یک ملت دیگر اظهار نظر کند.
* گرفتارنشدن در دام سوالات مصاحبه کننده و مدیریت گفتگو:
مصاحبه کننده: چرا باید آمریکا به شما اعتماد کند؟
آقای ظریف: ما از هیچکس نخواستهایم که به ما اعتماد کند. ما درباره یک سیستم بین المللی صحبت می کنیم.
مصاحبه کننده: اگر شما به توافق فکر می کنید، به اعتماد آمریکا هم نیاز دارید.
آقای ظریف: نه.
مصاحبه کننده: به کمی اعتماد نیاز دارید.
آقای ظریف: نه. نه. نه. نه. ما درخواست اعتماد نداریم. ما میدانیم که بین ایران و آمریکا بی اعتمادی وجود دارد. متاسفانه بین آمریکا و بسیاری کشورها این بی اعتمادی وجود دارد. ایرانیها دیده اند که آمریکا هیچ توجهی به اشغال ایران توسط کشور همسایه نکرد. ایرانی ها دیده اند که آمریکا توجه نکرد که سلاح های شیمیایی علیه آنها به کارگرفته شده. حتی مانع شده که شورای امنیت، علیه استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی قطعنامه صادر کند. ممکن است برای شما این بحثها، بحثهای تاریخی قدیمی باشد. اما در ذهن مردم ایران تازه است. ما از هیچکس نخواستهایم به ما اعتماد کند و خودمان هم در لحظهی فعلی به هیچکس اعتماد نداریم. ما گام به گام حرکت میکنیم.
مثالها از این دست بسیارند. برخی را باید اکنون خواند و شنید و برخی را هم به استناد همان نکتهها که نوشتم باید بعدها خواند و آموخت. اما به هر حال، یک نکته مشخص و واضح است. به استناد اکثر رسانههای بین المللی، مذاکره کنندگان ایرانی در مذاکرههای خود، مودبانه، هوشمندانه، جذاب و احترام برانگیز و در عین حال سرسختانه حاضر شدهاند.
اگر بخواهیم وضعیت فعلی را در دو حوزهی موقعیت و جایگاه سیاسی بین المللی و نیز تبعات اقتصادی – با لحاظ نمودن همهی نکات یک تا پنج – بسنجیم میتوان گفت:
از لحاظ موقعیت و جایگاه سیاسی بین المللی ما نشان دادهایم که پیشرفت و توسعه را به وسیلهی تدبیر و امید میخواهیم و نه با تکیه بر رفتارهای خصمانه. ایران حسن نیت و انعطاف در مواضع و در عین حال سرسختی نفوذ ناپذیر بر منافع ملی را نشان داده است. ایران نمیخواهد فرصتهای رشد و توسعه را از دست بدهد و حالا این دنیای غرب است که باید مراقب باشد که فرصتهایی که در اختیارش قرار میگیرد را به اشتباه، نسوزاند و از دست ندهد.
اما از لحاظ تبعات اقتصادی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
قبل از هر چیز، باید به خاطر داشته باشیم که هر شکلی از رابطهی سیاسی در بلندمدت، زیرساخت های اقتصادی منطبق با شرایط خود را پدید میآورد. شیوهای از تعامل شرکتهای اروپایی و آمریکایی با ایران که در طی سالهای اخیراز موضع نابرابر و دو گانهی اقتصادی شکل گرفته بود، تا حد زیادی ناشی از ساختارقبلی بود.
منظور از موضع دوگانه این است که از یک سو شرکت های غربی خود را به حضور دربازار ایران بی علاقه نشان میدادند و از سوی دیگر با بکارگیری واسطههای مختلف، حضوردر این بازار را به شکلی جدی تعقیب میکردند. موضع نابرابر هم به این معنا که هنگام تعاملات اقتصادی با ایران، به جای اینکه به شکل رایج بر سر جزییات توافقات و تعهدات مذاکره کرده و امتیاز دهند وانمود میکردند که «صرف حضور در بازار ایران» خود یک امتیاز تلقی میشود. شاید مهمترین محصول این رابطه که به تعبیر حافظ میتوان آن را از نوع «دیدار و پرهیز» دانست، شکلگیری واسطههای متعدد در زنجیرهی ارزش اقتصادی بوده است.
نفوذ این واسطهها و قدرت گرفتن آنها – که عملاً امروز آنها را به ذی ضرر اصلی شرایط جدید تبدیل کرده است – چیزی نیست که در کوتاه مدت تغییر کند. بسیاری از این واسطهها در طول سالیان گذشته با هدف تثبیت موقعیت خود، تصویری چنان تیره و کاملاً به دور از واقعیت از شرایط اجتماعی و اقتصادی ایران برای شرکای غربی خود ایجاد کردهاند که مدتها طول میکشد شرکای غربی متوجه بشوند که واقعیت امروز ایران، چیز دیگری است.
همچنین در کنار عدم حضور بسیاری از شرکتهای بین المللی در بازار جذاب ایران – که به نوعی یک باخت اقتصادی برای آنها محسوب میشد و عملاً هزینهی سنگین اقتصادی بود که غرب برای تحمیل محدودیتهای سیاسی می پرداخت – فرصتی را برای حضور گسترده و تثبیت موقعیت برندها و شرکتهای دست دوم و سوم اقتصادی جهان در بازار ایران فراهم کرد که طبیعی است امروز، در برابر پذیرش شرایط جدید مقاومت خواهند کرد.
به عبارتی در مذاکرههای بزرگ در این مقیاس، همیشه ذی نفعانی وجود دارند که به صورت صریح و صحیح پشت میز مذاکره مینشینند و صحبت میکنند و ذی ضررهایی وجود دارند که شاید به ظاهر دیده نشوند، اما تمام تلاش خود را برای کارشکنی و جلوگیری از تغییر وضعیت موجود به کار میگیرند.
بنابراین، چه مطلوب ما باشد و چه نباشد زمانی طولانی لازم است تا به تدریج، زیرساخت های اقتصادی و زنجیرههای استراتژیک کسب و کار، شکل جدیدی به خود بگیرند و خود را با چارچوبهای جدید وفق دهند. انتظار هر نوع تغییرات سریع، دور از واقعیت بوده و کسانی که بکوشند چنین انتظاراتی را ایجاد یا القاء کنند، عمداً یا سهواً شرایط نارضایتی مردم را در کوتاه مدت و میان مدت فراهم خواهند کرد. مشخصاً باید مانند گذشته به دولت و مسئولان اعتماد کنیم و منتظر بمانیم که آنها، با اشراف کاملی که بر شرایط دارند و با ملاحظهی تمام اصول و چارچوبهای موجود و حفظ همه جانبهی منافع ملی، به تدریج هندسهی سیاسی اقتصادی جهان را به سمت شرایطی بهتر برای ایران و ایرانیان، تغییر دهند.
مشخصاً وضعیتی که امروز در جهان شکل گرفته گامی به سوی عزت و قدرت بیشتر ایران در عرصههای بین المللی است. دنیای غرب رسماً نشان داده که بر خلاف ادعاهای قبلیشان، آموختهاند که ایران قدرتی نیست که از معادلات سیاسی و اقتصادی جهان قابل حذف باشد. این دستاورد کمی برای ما و دولتمان نیست. اما باید به خاطر داشته باشیم که در هر تغییری، آنها که تا آن لحظه ذی نفع بوده و دستاوردی داشتهاند، دلواپس و نگران میشوند. این شرایطی بوده که ما در سالهای اخیر به وضوح تجربه کردهایم.
اکنون که ملت و مسئولین ایران، دستاوردهای ارزشمندی را در مذاکره های خود کسب کرده و گامی دیگر به سوی جایگاه واقعی خود برداشتهاند، طبیعی است که دلواپسان واقعی جدید، باید همهی ما باشیم و مراقب باشیم که هیچ ترفندی، چه کوچک نمایی دستاوردهای کسب شده و چه ایجاد انتظارات شتابزده برای تغییرات سریع در کوتاه مدت و میان مدت، دستاوردهای امروزمان را از ما نگیرد.
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
کاش ما نفت نداشتیم
جامعه ۳ واکنش را در مورد مذاکره دارد
پای کوبی
بغض
و دید منطقی و عقلانی
امیدوارم ما جزء گروه سوم باشیم
و بدانیم آمریکا جز به منافع خود به هیچ چیز دیگری فکر نمی کنم و پیشرفت این جامعه معلول تلاش ما خواهد بود
یک عکس و یک تعبیر شخصی: دایره انعطاف ناپذیر «نخواستهها» و خطوط قرمز (https://instagram.com/p/1VRXVRr75N)
بنظرم « این دستاورد کمی برای ما و دولت “ها” یمان نیست. » جمله ی بهتری باشه.(نه با مقصود سیاسی)
ولی حالا جدا اگه آمریکا آب نباشه، آتیش باشه چی؟
ممنونم ازت محمدرضای عزیز
تحلیل و درس مذاکره عملی گرانقدری بود.
در این چند روز تحلیل های زیادی را شنیده ام . بعضی از به اصطلاح دوستان و یا بعبارتی دلواپسان انقلاب! چنان با شدت و حدتی انتقاد می کنند که اگر کسی از موضوع توافق نامه اطلاع نداشته باشد. یاد عهدنامه ترکمن چای و گلستان می افتد!
در این بین،این دوستان اگر این درس مذاکره را مورد قبول خود نمی دانند و علاقه به نمره منفی دارند.نظرشان را به خواندن این دو پیام جلب میکنم.
سخنان دبیرکل حزب الله لبنان http://www.khabaronline.ir/detail/407759/World/americas
و یا سخنان فرمانده سپاه http://tnews.ir/news/5F9739665153.html
وقتی جواب محمدرضا را به کامنت یکی از دوستان خواندم در نظر اول شاید مقداری تند می آمد . ولی اینگونه نیست.
باید جای محمدرضا باشید و ببنید که این نظرات و برداشت ها و یا باورهای اشتباه میتواند سرنوشت یک ملت را طور دیگری رقم بزد.
دمت گرم و سرت خوش باد؛ معلم عزیز
متأسفانه و یا خوشبختانه وقتی به یک موضوع از یک زاویه و نگرش جدیدی به آن نگاه کرده می شود ، شاهد تعریف و تمجید و دست زدن های زیادی برای آن و نیز در جامعه هستیم . حالا این موضوع هرچه می خواهد باشد . موضوعی ساده و یا به مهمی این اتفاق بزرگی که در لوزان افتاد و یکی از بزرگترین اتفاقات سده ی اخیر است که اثرات نیکویش همچون ملی شدن صنعت نفت همه ی جهان و خصوصاً کشورهای منطقه از آن بهره برداری خواهند کرد .این اتفاق نشان داد که در مردابها گلهای زیبا اگر برویند لیاقت اینرا دارند که مردمان برای دیدنشان رنج سفر را به خود بمالند . اما اینکه از این اتفاق چه دریچه ها و چشم اندازهایی برایمان ایجاد می شود از همه چیز مهمتر است . اینکه من از این اتفاق عبور کنم و یا بالای سر این اتفاق نماز میت بخوانم همانند انتخاب مابین دو شیوه ی زنده ماندن و یا زنده بودن است . پس بکوشیم تا از این اتفاق -اصولی صحیح و درست استخراج کنیم و سپس برای ارتقا و پیشرفتمان آنرا در زندگی و کسب وکارمان بکار گیریم .
دوستان علاقه مند و خصوصاً محمدرضای عزیز را به خواندن مطلب زیر و استفاده از نظرات ارزشمندشان به آدرس زیر جلب می نمایم
https://www.linkedin.com/grp/post/3851153-5989666153511809027
با سلام ،در اين روزها تحليل هاي زيادي مي شود در رسانه ها اما نكته مهمي كه متاسفانه در ايران كمتر رعايت مي شود اين است كه تحليل كلان موضوع و تحليل خرد آن با هم قاطي مي شود .به نظر مهم تفكيك اين دو بسيار مهم است.از نگاه كلان دستاوردهاي مشهود و نامشهود زيادي حاصل شده است تنش زدائي با غرب ،نمايش منطق ايراني -اسلامي در زماني كه داعش اسلام هراسي را ترويج مي كند. توجه به بستر اقتصادي بعد از توافق كه روي فرهنگ ،روان و زندگي تك تك ايرانيان تاثير گذاشته است و صدها موضوع ديگر.اما در تحليل خرد تخصص فني و ديپلماسي نياز است و بايد در اتاق فكر هاي تخصصي بحث شود و مهرت ها افزايش يابد در مذاكرات.اگر بخواهم در كل به بيانه سويس پاسخ تستي دهيم يك بله محكم و رساست .از تحليل زيبا شفاف و همه جانبه شما بسيار ممنونم
خیلی ممنون.از اینکه این اطلاعات ارزشمند رو در اختیار همراهان و کاربران متمم قرار میدهید.ممنون میشوم لینک صفحه این مطللب رو هم( در صورت امکان البته) بنویسید تا بشود این مطلب را برای ی دوستان علاقمند دیگر نیز بصورت لینک وب ارسال کرد.
تقدیم به شما:
http://www.shabanali.com/ms/?p=5354
البته از نوار آدرس هم می تونین این لینک رو کپی بفرمایین.
سلام
من احساسی که در صبح پس از توافق داشتم رو اینجا می نویسم
مملکتی با نیم در صد بودجه پزوهش چقد می تونه پیشرفت کنه
ما روزانه ۱۰۰ میلیون دلار از پارس جنوبی کمتر از قطر براشت می کنیم سالی ۳۶ میلیاد دلار (با ۵۰۰ میلیارد تولید ناخالصی ۵۰ میلیارد دلار نصیب کشور می شود)
ما طی این ۱۲ سال ۵۰۰ میلیارد دلار بصورت مستقیم ضرر کردیم و میلیارد دلار بصورت غیر مستقیم(برای ساخت هر نیروگاه اتمی مثل بوشهر ۳۵ میلیارد دلار نیازه)
قطعنامه شورای امنیت بر خلاف گفته رئیس جمهوره قبلی کاغد پاره نیست با تصویب ۴ قطعنامه حمله نظامی به کشور که ار قطعنامه تخطی کرده مجاز می شود
برای تولید برق در نیروگاه اتمی غنی سازی ۵ در صد کفایت میکنه برای شتاب دهنده ها(نیوگاه بوشهر ۱ در صد برق ایران را تامین می کنه)
۵ میلیون بیکار و ۴ میلیون فارق التحصیل اماده بکار باهاش در گیریم و با هر در صد رشد اقتصادی ۱۱۰ هزار نفر میتونند سرکار بروند(روزنامه ابرار اقتصادی)
اصولا در اقتصاد با رشد اقتصادی میشه تورم و بیکاری رو کنترل کرد (اگر رشد اقتصادی صفر باشه کاهش تورم با افزایش بیکاری متناسبه)
به نظر من ما باید به مانند ژاپن بپذیریم در هسته ای موقتا متوقف بشیم و در جاهای دیگه با کمک تحقیق و پژوهش پیشرفت کنیم
در کل باید بگم از نظر فنی در بحث هسته ای ما به انداره بسیار خوبی پیشرفت کردیم ولی اگر اینجوری وضغیت ادامه پیدا می کرد ما خیلی چیز ها رو از دست می دادیم که جبرانش بهی گرانی برای مردم داشت
(شرمنده اگر بد نوشتم ۰خیلی وقته جای چیزی ننوشتم)
سلام محمدرضا
ممنون از تحلیل زیبات، منتظر تحلیل شما از این مذاکرات و رفتار مذاکره کنندگان بودم. در زمانیکه تب دنبال کردن نتیجه مذاکره در جامعه داغ است، خواندن نقد شما جذاب تر از شنیدن حرف های افراد ناآگاه است.
امیدوارم مصاحبه دیشب اقای ظریف در کانال یک دیده باشید، اگر هم ندیدید احتمالا در ارشیو شبکه های مختلف اینترنتی قابل دسترسی است دیدنش خالی از لطف نیست.
اقای ظریف گفتن این مصاحبه به روند مذاکرات آسیب میزنه چون داشتن از تکنیک های مذاکرشون تعریف میکردن ولی خودشان اصرار داشتند برای آگاهی مردم مصاحبه را ادامه بدن.
در قسمتی از مصاحبه گفتن که بهتر از خود طرف امریکایی به قوانین امریکا آشنا هستن و اینکه متن انگلیسی بیانیه رو هم خودشان تنظیم کردن که برام جالب بود.
موفق باشید