در سنین جوانی و نوجوانی، در مهمانیهای خانوادگی، زیاد میشنیدم که پس از جدایی یک زوج میگفتند: فلانی زیبارو بود و راست میگویند که بخت خوش کمتر در زندگی به زیبارویان رو میکند! یا میشنیدم که وقتی یکی از دختران خویشاوند، با شکلی سخت و دردناک از همسرش جدا شد، مادربزرگم میگفت: انگار هیچوقت زندگی همهی نعمتها را بر یک نفر تمام نمیکند. لاله زیبا بود، اما زندگی برایش زیبا نشد.
حرفهایی که در دوران کودکی میشنویم، در پیچ و خم ذهن ما و در میان انبوه خاطرات، کمرنگ میشوند، اما فراموش نمیشوند. دیر یا زود، به بهایی یا به بهانهای، از جای دیگری در ذهن، سر بر میآورند و پیش چشمت مجسم میشوند.
سالها بعد، در محیط کار، میدیدم که زیبارویان سادهتر از دیگران رشد و ارتقا پیدا میکنند. در زندگی و ازدواج میدیدم که آنها، گزینهی مطلوبتری برای قدرتمندان و ثروتمندان هستند. آنچه اینجا میدیدم با شنیدههای دوران کودکی متفاوت و یا بهتر بگویم متعارض بود.
سالها گذشت و دوستان دور و نزدیک زیادی را دیدم که به قول مادربزرگم، انگار زندگی همه چیز را بر آنها تمام نکرده بود. زیبایی را داده بود و رضایت را گرفته بود. مشکلات متعدد در رابطه و شغل و زندگی.
آنچه اینجا میگویم یک تحقیق آماری نیست. احتمالاً من هم مانند هر فرد دیگری، میکوشم شواهد بیشتری برای آموختههای قدیمی خود بیابم تا با تقویت و تایید آنها، احساس امنیت کنم. اما یک چیز را به تجربهی تمام این سالها، به اتکای شنیدهها و خواندههای این سالها، خوب فهمیدهام. زیبایی و جذابیت، به همان اندازه که فرصت است، میتواند تهدید باشد.
وقتی که فرد زیبایی را میبینیم و جذب او میشویم، هنگام شکل گیری رابطه، تفاوتها را کمرنگتر میبینیم. زیبایی، مخاطب بخش احساسی مغز است و تفاهم، دغدغهی بخش منطقی. و از آنجا که ظاهراً در مسیر تکامل، احساس صدها هزار سال زودتر از منطق، رشد و تکامل و توسعه را تجربه کرده است و ترس و ناراحتی و شوق و برانگیختگی – بر خلاف اندیشیدن و تحلیل – قدمتی به اندازهی قدمت موجودات زنده روی این کرهی خاکی دارد، نهایتاً در این نبرد، عموماً پیروزی از آن احساس است.
چنین میشود که منطق هم رام احساس میگردد: «تفاوتها زیاد نیست. اختلاف نظرها جزیی است. سلیقهها تغییر میکند. در آینده بیشتر به هم شبیه میشویم. اصلاً همین تفاوتهاست که زندگی را جذاب میکند! حتی میگویند قطبهای مخالف جذب هم میشوند و …».
من برای اینکه شانس خودم را در رابطه با تو افزایش دهم، از مواضعم عقب نشینی میکنم. سلیقهام را پنهان میکنم. مخالفتم را در لباسی از ترس و تردید پنهان میکنم و بسیار نرم و آرام، شاید در حد شوخی یا لطیفه، برای تو بیان میکنم. و چنین است که رابطه آغاز میشود.
چه کنیم که به قول آن دوست نازنینم – در پاسخ به من که میگفتم زیبایی در ازدواج خیلی هم مهم نیست میگفت – واقعیت این است که: «درست میگویی. زیبایی عادی میشود. اما زشتی، هرگز عادی نمیشود!»، اگر چه زشتی عادی نمیشود، اما زیبایی به سرعت عادی میشود و در نگاه ما رنگ میبازد.
چنین میشود که تفاوتها به تدریج پررنگ و پررنگتر میشوند. خشونت کلامی و رفتاری در رابطه جدیتر میشود. تنشها هر روز یکی از پس دیگری پدیدار میشوند و فرسایش شکل میگیرد و در نهایت، دو طرف یا رسماً از رابطه بیرون میروند، یا به کمک ابزارها و تکنولوژی یا به مدد دنیای شگفت انگیز خیال، هر یک زندگی دومی را – در پس رابطه و زندگی رسمی – آغاز میکنند.
دوستانی که دانشجویان قدیم من در کلاس مذاکره با شیطان بودند، به خاطر دارند که همیشه تاکید داشتم: «دروغ با فریب فرق دارد. دروغ را میگویند. فریب را میخورند. به عبارتی، در دروغ نقش خطیب پررنگتر است و در فریب، نقش مخاطب». من همانروز که تو را میبینم و میکوشم خودم را برای پذیرش تمام تعارضها و تفاوتها ترغیب کنم، فریب خوردهام. بله. تو فریبا بودی اما فریبنده نبودی. فریبا بودی چون زیبایی و جذابیت تو، این فرصت را فراهم میکرد که من، به فریفتن خودم ترغیب شوم!
در محیط کار هم شبیه همین را میشود دید. زیبارویان کمتر مورد انتقاد قرار میگیرند. به شوخیهای بیمزهی آنها در جلسات کاری، میخندند و اشتباهات آنها، سهوی فرض میشود. کم نیستند کسانی که وقتی به توسعه توانمندیهای اطرافیان فکر میکنند، زیبارویان را در اولویت قرار میدهند تا هم خیر دنیا در آن باشد و هم آخرت!
این نوع رشد، رشد شکننده است. دیر یا زود، جایی میشکند و آنجاست که هزینهها آغاز میشود.
این موضوع به شکلهای مختلف همیشه در ذهنم بوده. حتی وقتی مقاله Business Insider را راجع به مزیت های زیبایی میخواندم و یا میدیدم که گاهی خنگ بودن را هم در ادبیات خیابانی انگلیسی با بلوند بودن (که برای موهای طلایی زیبا هم به کار میٰرود) بیان میکنند. مستقل از اینکه خنگ بودن یا خنگ جلوه کردن را شیوهای برای جلب توجه بدانیم یا واقعیتی از توانایی پایین سیستم شناختی مغز، یک واقعیت مشخص است آنها که از زیبایی و جذابیت بهره بردهاند، بیشتر در خطر «بازخورد نگرفتن و یادنگرفتن» قرار میگیرند. چون اطرافیان آنها را آنچنانکه هستند، تحمل میکنند و میپذیرند و به این شیوه، اگر چه در کوتاه مدت رضایت و شادی را به آنها هدیه میدهند اما در بلندمدت، فرصت رشد و توسعه را از آنها میگیرند.
مثل همهی بحثهای دیگری که میگویم، اینجا هم باید «قوانین یادگیری» را لحاظ کرد. خود من هم هنگام نوشتن این متن، مثالهای نقض در ذهن داشتم. البته امیدوارم خوانندهی متن، آنقدر سادهاندیش نباشد که با خواندنش، صرفاً دختر کارمند شرکت همسایه را به خاطر بیاورد که لندکرویزرش را نمیتواند در محل کامیونهای شرکت هم پارک کند!
ماجرای فریبایی و فریبندگی، فراتر از جنسیت و حتی فراتر از زیبایی فیزیکی است. شرکتهای فریبا هم زیاد هستند. آنها که برندهای بزرگ دارند و همین زیبایی و جذابیت، ضمن ایجاد فرصتهای جدید، دردسرهای جدی را هم برای آنها ایجاد میکند. صنایع فریبا هم زیاد هستند. همینطور رشتههای دانشگاهی فریبا. همچون دوست من که به سراغ پزشکی رفت و میگفت ترس از خون، مسئلهی مهمی نیست و به سرعت درمان میشود و امروز، در یک آژانس مسافرتی، مشغول کار است…
زیبایی، فریبا است اما فریبنده نیست. فریبی اگر هست، من و تو «خودمان» خوردهایم…
امروز یکی از دوستان این لینک رو برای من فرستاد و گفت این متن محمدرضا رو بخون. به نظرش اومده بود که مفهوم این متن به زندگی من شباهت داره.
لینک رو که باز کردم و سطرهای اول رو خوندم مخصوصا حرف مادربزرگ رو، غم عجیبی دلم رو گرفت. اول فکر کردم آره انگار این متن خوندنش برای من مناسبه.
جلوتر رفتم و بقیه متن رو خوندم. ذهنم دوست داشت دنبال مثالهای نقض بگرده مثلا تو هیچوقت نخواستی از چهره ت برای پیشبرد اهدافت استفاده کنی. نخواستی متکی به ظاهرت باشی ،تو همیشه خواستی توانمندیهات رو فارغ از ظاهرت بالا ببری و ارزش های دیگه ای غیر از ظاهر که انتخاب اولیه هیچکس نبوده داشته باشی… و ازین حرفا. رسیدم به قوانین یادگیری افتاد که توی متن بهش اشاره شد و ازین که دنبال مثال نقض گشتم ناخودآگاه تا غم اولیه م کمرنگ بشه یکم از خودم خجالت کشیدم. واقعیت اینه که من هم فکر میکنم زیبا بودن باعث میشه دیگران قبل از دیدن درونت دچار هیجان کاذب بشن و ت رو هم تو بازی جذابشون غرق کنن. اما خود این بازی هم میتونه چیزهای ارزشمندی بهت آموزش بده.
من یه اعتقادی دارم و اونم اینه که میگم هر چی چهره یا قیافه یه فرد عادی تر و معمولی تر باشه زندگیش راحت تره و حتی هرچی که ما خودمون هم در زندگی عادی تر و معمولی تر باشیم عزت نفس بیشتری داریم و راحت تر زندگی میکنیم.اونهایی که خیلی خوشکل زیبا هستن شاید به همون میزان اعتماد به نفس بیشتر دارن و حتی موقعیتهای بهتری دارن اما واقعیت اینه که به همون میزان نگاههای دیگران به آنها و این معیار زیبا بودنشون در نظر طرف مقابل میتونه گهگاهی از درون اونها رو دچار بهم ریختگی کنه………
سلام به استاد گرام و عزیز
بنطرم زیبایی یه موضوع مفهومی است تا یه چیز مصداقی، چرا که در مورد های مصداقی موضوع از فرد به فرد از جامعه به جامعه دیگر از دین و مذهب به دین و مذهب دیگر از کشور به کشور دیگر از فرهنگ به فرهنگ دیگر می تواند نظرها و سلایق و انجام فعلها در خصوص مصداق زیبا بودن متفاوت باشد.البته ذات انسات زیبا دوست است و این یک صفت خدادادی است که در وجود انسانها نهفته است ، شرط منطق و احساس هم چیزی است که باز در واقعیت وجود دارد ولی اگر آگاهانه بسمت زیبایی در مفهوم کل نقشها و مسولیتهای زندگی چه انفرادی چه اجتماعی و … برویم میبینم که باید پلی بین این دو ایجاد کرد تا به انسان کامل رسید. اما معنی اینکه زیبایی یه موضوع مفهومی است یعنی چه ؟ استاد بسیار عزیزی داشتم در سال ۷۶ درس معارف میداد بنام آقای بیک محمدی ایشان این بحث را در کلاس مطرح کرد ، نظر دانشجویان را در باره زیبایی جویا شد و کل کلاس در خصوص مصداقها مطلب مطرح میکردند و هیچکس از مفهوم حرفی نزد و در آخر خودشان اینطور توضیح دادند زیبایی میتونه طی راه یک مسیر موفقیت آمیز در جهت یک هدف و یک برنامه خوب باشه و همه چیزهای زیبای دیگه میتونه در آن وجود داشته باشه ، زیبایی رسیدن به تکامل و …….
Thumb up 0 Thumb down
باز هم سپاس از اینکه با نگاه عمیقت یک موضوع به ظاهر ساده را به این زیبایی مطرح کردین. بخصوص اشاره به اینکه این درمورد شرکتها و مسایل دیگرهم مطرح است، نکته جالبی بود.
بنظر من انسان ذاتا زیبایی را دوست دارد و ازش لذت می بره ولی نکته مهم اینه که شما گفتین: باید مواظب باشه خودشو فریب نده.
مثلا در مثال خانمهای زیبایی که به راحتی مزایای کاری و غیره می گیرند و یکجایی با مشکل مواجه می شوند، بنظر من خود اون خانم هم خودشو فریب داده که فکر کرده لیاقتشو داشته یا اینکه همیشه میتونه با زیباییش کار را جلو ببره. اگر فریب نده حتی اگه موقعیت خاصی نصیبش شود سعی می کند با کسب مهارت و دانش لازم خودش را به حد مطلوب برساند.
همونی که گفتین: ما خودمون فریب را میخوریم.
خيلي خوب بود وبسيار ظريف. حيفم اومد تنها با يك لايك تشكر كنم.
البته ديدن اين نكته هم خالي از لطف نيست كه مقبوليت اوليه براي فرد و يا شركت زيبا، سبب حس موفقيت(چه واقعي و چه كاذب) او مي شود. و اين حس منجر به افزايش اعتماد به نفس او مي شود و اعتماد به نفس بيشتر و بهتر انگيزه ي موفقيت هاي بعدي رو به دنبال داره
سلام روح اله هستم فکر کنم کامنت من ناقص گذاشته شده چون من نظر استادم در رابطه با تعریف مفهومی زیبایی را در داخل گیومه شرح داده بودم و چاپ نشده است می خواستم بدانم من در ارسال اشتباه کردم و مطلب بدست شما نرسیده و یا شما آن را حذف کردید که چنانچه اینطور است مایلم علت را جویا شوم. با تشکر
سلام
آقای روح اله
کامنت شما همانطور که بدست ما رسیده است تایید شده و ویرایشی از سوی ما انجام نگرفته است.
لطفا مجددا کامنتتان را ارسال نمایید تا تایید شود.
بسيار زيبا ومتفاوت
سلام به استاد گرام و عزیز
بنطرم زیبایی یه موضوع مفهومی است تا یه چیز مصداقی، چرا که در مورد های مصداقی موضوع از فرد به فرد از جامعه به جامعه دیگر از دین و مذهب به دین و مذهب دیگر از کشور به کشور دیگر از فرهنگ به فرهنگ دیگر می تواند نظرها و سلایق و انجام فعلها در خصوص مصداق زیبا بودن متفاوت باشد.البته اینکه ذات انسات زیبا دوست است هم یک صفت خدادادی است که در وجود انسانها نهفته است ، شرط منطق و احساس هم چیزی است که باز در واقعیت وجود دارد ولی اگر آگاهانه بسمت زیبایی در مفهوم کل نقشها و مسولیتهای زندگی چه انفرادی چه اجتماعی و … برویم میبینم که باید پلی بین این دو ایجاد کرد تا به انسان کامل رسید. اما معنی اینکه زیبایی یه موضوع مفهومی است یعنی چه ؟ استاد بسیار عزیزی داشتم در سال ۷۶ درس معارف میداد بنام آقای بیک محمدی ایشان این بحث را در کلاس مطرح کرد ، نظر دانشجویان را در باره زیبایی جویا شد و کل کلاس در خصوص مصداقها مطلب مطرح میکردند و هیچکس از مفهوم حرفی نزد و در آخر خودشان اینطور توضیح دادند <> زیبایی میتونه طی راه یک مسیر موفقیت آمیز در جهت یک هدف و یک برنامه خوب باشه و همه چیزهای زیبای دیگه میتونه در آن وجود داشته باشه ، زیبایی رسیدن به تکامل و …….
سلام به شما محمدرضای عزیز و دوستان عزیز.
وقتی داشتم این مطلب رو می خوندم یاد این شعر زیبای استاد حمیدی شیرازی افتادم( شاید هیچ ربطی یا ارتباط خاصی هم به موضوع نداشته باشه و فقط چند تا اشتراک کلمه داشته باشه با موضوع). ولی خب خوندن یا شنیدنش خالی از لطف نیست امیدوارم خوشتون بیاد.
قوی زیبا یا مرگ قو
شنيدم که چون قوي زيبا بميرد
فريبنده زاد و فريبا بميرد
شب مرگ تنها نشيند به موجي
رود گوشهاي دور و تنها بميرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آنشب
که خود در ميان غزلها بميرد
گروهي بر آنند که اين مرغ شيدا
کجا عاشقي کرد آنجا بميرد
شب مرگ از بيم آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بميرد
من اين نکته گيرم که باور نکردم
نديدم که قويي به صحرا بميرد
چو روزي از آغوش دريا برآيد
شبي هم در آغوش دريا بميرد
تو درياي من بودي آغوش وا کن
که ميخواهد اين قوي زيبا بميرد
شعر از مهدی حمیدی شیرازی
خوانندگان: عباس مهر پویا- حبیب محبیان
۲۷مهر ۱۳۳۳
با صدای مهدی حمیدی شیرازی(سراینده شعر)
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/327881/%D8%B5%D9%88%D8%AA%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D9%85%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D9%82%D9%88-%D8%A8%D8%A7%D8%B5%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1
با صدای عباس مهر پویا
http://parsseh.com/wp-content/uploads/2014/04/06___MARGE_GHOO_.mp3
با صدای حبیب
http://nostalgiham.persiangig.com/audio/Habib%20-%20Marg-e-Ghoo%20%28hamedh.com%29.mp3/download?7a92
استاد عزيز متشكرم به خاطر متفاوت فكر كردنت ارزوى ملاقات شما را دارم متاسفانه موفق نيستم
خوب بود وعالی به نظرم غرور ،ایمان، اعتماد به نفس ،عاقل بودن وهمه خصلتهای خوب ومثبت تنها در مقابل عشق و احساس هست که کم میاره و بی گدار به آب میزنه امیدوارم حداقل ارزش عشق خودمونو بدونیم
بسیار فریبنده قلم به نوشتن بردید.
ولی بازهم همیشه بدین گونه نیست..
من دختری زیبا هستم و در محیط کار و اجتماع جدی. و تا کنون بر من همه کس سخت گرفته اند و از سر کوچکترین و بی اهمیت ترین خطاهایم به آسانی گذر نکرده اند…گویا لوندی و عشوه گری و طنازی و نوازش احساسات طرف مقابل با اهمیت تر از زیبا بودن هست…
* فریبا بودی چون زیبایی و جذابیت تو، این فرصت را فراهم میکرد که من، به فریفتن خودم ترغیب شوم!
* این نوع رشد، رشد شکننده است. دیر یا زود، جایی میشکند و آنجاست که هزینهها آغاز میشود.
این نوشته فریبایی یا فریبندگی بد جوری من و درگیر کرده محمد رضا شعبانعلی استاد عزیز و بزرگوارم دو روزه ذهنم با خودش درگیر سوال و جوابه ؟؟؟؟؟؟ زیبایی و فریبایی … از این صفات خیلی برداشت ها میشود کرد هر کسی هم از ظن خود شد یار من…… این صفات رو میشه در مورد انسان و جنسیت برداشت کرد …. میشه در مورد اشیاء ، منظره وطبیعت ، و در مورد شعر، موزیک ، رنگ ، سخنرانی ، یک سری شعارهای زیبا و فریبا ، فیلم ، خواننده ،یک کالا ، یک برند ، یک تبلیغ و یک برنامه و شو تلویزیونی و مصاحبه ، هنرپیشه ، و …….. !!! تعمیمش داد.
بسیاری از اوقات خیلی از ما چنان راحت و سریع عنان اختیار از دست می دهیم و فریب می خوریم وبه قولی جو گیر می شویم و بعد مدتها هزینه اش رو می دهیم و خودمون هم نمی دونیم فریب خوردیم ؟ هزینه چی رو داریم می دیم ؟ یا اینکه از کجا داریم می خوریم ؟ چون همه چی فست فودی شده ما لقمه هامون رو هم سریع قورت می دیم اصلا حالیمون نمی شه چی خوردیم چه برسه به اینکه فکر کنیم الان دوره دوره بازیه بازی با رنگ های زیبا، با کلمات و جملات فریبا ، با وعده وعید های امیدوار کننده توک زبونی و کالاهایی که اشانتیون ها و تستر هاشون درجه یکه و فریبنده است ولی وقتی می خریم خود اصلیش به درد نمی خوره و و و ….. که همه تون بهتر از من می دونین … فریب اگر خوردیم گناه ماست که دقت نکردیم چی داریم می خوریم یا چی دارن به خوردمون میدن برنامه از پیش ریخته شده و متاسفانه مردم را هم تقلیدشا ن بر باد داد …. ولی ای کاش هر کس تاوان نادانی خودش را پس می داد و تر و خشک با هم یک جا نمی سوختند.
امید وارم بتوانیم از این به بعد دلامون رو بزرگ تر کنیم کمی سرعت جوگیری رو کم کنیم و سطح اطلاعاتمون رو وسیع کنیم وعمق انتخاب ها و تصمیم گیری هامون رو عمیق تر کنیم . مردیم اینقدر هزینه فکر نکردن هامون و زود قضاوت کردن هامون رو دادیم !!!
استاد گرامی
درود بر شما که هنرمندانه مسائل بظاهر پیش پاافتاده،لیکن اساسی را بررسی میکنید.راستش در مورد آن قسمت از
سوابق تاریخی بخشهای مختلف مغز را که فرمودید،کمی ابهام دارم.بنابه فرموده شما :قسمت احساسی مغز با وجودیکه
مثلا از بخش بقائ ان کمتر توسعه یافته است لیکن جاه طلب تر و سرکش تر است؟
مرا یا نورومارکتینگ میاندازید که مدتی است یافته های شگفت انگیزش همه را متحیر کرده است!
آیا شاکله مغز را که سه قسمت:مغز جدید(احساس و…)-مغز میانی(منطق و…)مغز قدیم(حفظ بقا و…) و کار کرد این قسمتها را بر شمردید؟..در هر حال بنظرم بررسی این موضوع(نورومارکتینگ)میتواند به درک بهتر موضوع کمک شایان کند.ا رادتمند
باسلام
در مورد بخش اول، همونطور که در کامنت های بالا هم اشاره شد نوع خطرناک تر این فریبندگی برای خود فرد زیبارو اتفاق می افته!افراد زیادی رو میشناسم که فکر میکردند با زیبایی میتونن بخش زیادی از خلا های دیگه ای که تو زندگی و شخصیتشون وجود داره رو پرکنن.
مثلا تو ازدواج اصول اخلاقی و رفتاری دیگه رو نادیده گرفتن با این تصور که به خاطر جذابیت و زیبائی ظاهریشون همسرشون همیشه از این زندگی راضی میمونه!البته افراد زیادی هم هستند که به این درک و بلوغ رسیدن و اینطوری به قضیه نگاه نمیکنن.
یاد اون شعر حافظ افتادم…………..بس نکته غیر حسن بباید که تاکسی مقبول طبع مردم صاحبنظر شود
ممنون استاد-خیلی زیبا بود!
سلام محمدرضای عزیز چقد خوب حقایقو بیان میکنی سرباز مذاکره ;)) اسب چموش سخن رو رام کردی…..
مدل ذهنیت ایده میده، فقط حیف که این ایده دادن بیشتر تو دکتری خوندن فقط مشهودتره… ؛((
سلام
خیلی فوق العاده بود
خیلی خوشحالم آن چیزی را که بارها به شکلی دیگر به اطرافیانم میگفتم و خیلی زود و ساده از کنارش میگذشتند،اکنون به گونه ای و با بیانی میبینم که تاثیرش بر آنان که مخاطبان من بودند همانطور است که انتظار داشتم.
البته به ” فراتر از جنسیت و حتی فراتر از زیبایی فیزیکی …” بودنش نیاندیشیده بودم.
بسیار آموختم.
سپاس.
گاهی نمیشه فهمید که زیبا کیه تویک لحظه به خودت میای و میبینی که کارت تمومه
مصداق نظرات دوستان برای من هم اتفاق افتاد.
با اینکه تحصیلات و موقعیت مالی وشغلی و ظاهری خوبی دارم اما هر بار با صحبت اطرافیان و تعریف و تمجید از موقعیت و ظاهرم امروز به جایی رسیدم که بخاطر یه مشت تعریف الکی از تصمیم های خوبی که باید میگرفتم و نگرفتم، به شدت اظهار پشیمونی میکنم.
نتیجه این همه تعریف و تمجید فقط نقابی از دروغ و غرور برام به جا گذاشت…