میدانید که با تبریک گفتن مناسبتهای تقویمی چندان راحت نیستم؛ از تولد گرفته تا تحویل سال.
چرا که فکر میکنم شادمانی کردن با این مناسبتها و پررنگ دیدن آنها، بیشتر مربوط به دوران کشاورزی بوده که تغییر فصل برای مردم، پیامهایی مهم و حیاتی را با خود به همراه داشته است.
از نظر منطقی هم این را میفهمم که فردای تحویل سال، با روز قبلش، یک روز فرق دارد و نه یک سال. و پیوستار زمان، با هیچیک از نامگذاریها و مراسمها و آیینهای ما، گسسته نمیشود.
اما امسال، بر خلاف چند سال اخیر، دلم میخواست تبریکی کوتاه برای تحویل سال بنویسم.
چون سالی که گذشت، آنقدر حاوی رویدادهای تلخ بود که گذشتنش، حتی در حد تغییر یک عدد، میتواند احساس خوبی به همراه داشته باشد. گویی حسی کودکانه در درون ما، معصومانه خوشبین است که تغییر از ۹۸ به ۹۹، میتواند زنجیرهی پیوستهی رویدادهای تلخ را بشکند و سرنوشتی متفاوت را رقم زند.
بگذار منطق بگوید که حس ما اشتباه است.
بگذار خبرها بگویند که سایهی رویدادهای زمستان ۹۸، بر بهار و تابستان ۹۹ هم سنگینی میکند.
ولی ما حق داریم، در این قحطی شادمانی و امید، حتی در حد چند ساعت، به تغییری که شاید در پیش نباشد، دل خوش کنیم و لبخند بزنیم.
امیدوارم نوروز پیش رو، برای تکتک ما آکنده از لحظات آرام و شیرین باشد.
امیدوارم در سال پیش رو، ظرفیت هر یک از ما چنان باشد که از عهدهی تحمل آنچه بر ما خواهد گذشت، برآییم.
امیدوارم قدر تک تک عزیزانمان را بیش از پیش بدانیم و مدام به خاطر بسپاریم که فاصلهی بودن و نبودن، فاصلهی پیوستن و گسستن، فاصلهی بین لبخند و اشک، کوتاهتر از آن است که لحظهها را به غفلت بگذرانیم.
سلام محمدرضا ی عزیز
فرا رسیدن روزهای بهاری و نو شدن طبیعت رو به شما و خانواده بزرگ متمم تبریک میگم.
بابت زحماتتون برای تهیه و ارسال هدیه نوروزی بی نهایت سپاسگزارم.
ارادتمند
وجود شما مثل شمع برای من روشنایی و گرما به ارمغان آورده. مرام و اندیشهتون تاثیر عمیقی در من گذاشته، و از خدا بعد از سلامتی و طول عمر برای شما، میخوام به من باز هم فرصت بده بتونم از محضر شما بهره ببرم.
عیدتون مبارک و تشکر بابت هدیه نوروزی که مشخصه زحمت زیادی براش کشیده شده.
سلام
نوروز بر این «ذهنِ زیبا» که با کلمات در روزنوشته ها و متمم جادو می کند، فرخنده باد!
قدردان هر آنچه که از شما آموختم، هستم.
به قول م. امید:
چار فصلت بی کدورت، چون حباب آبی روشن
خنده ات زنجیره زرین، صُراحی وار
چهره ات انگاره شادی، چنان لبخند پیمانه
تیک تاک ساعتت، ناقوس شادی های شب هنگام
جدول تقویم، فهرست سعادتهای روزانه
مثل برگ یاس، عطرآگین و روشن باد
رازهای هستیت در چشم
این چنین باد، این چنین تر باد …
سال نوی معلم عزیزم و همهی متممی ها مبارک ? ???
این روزها که در قرنطینه و تنهایی اجباری و گاهی ناخوشایند به سر می برم دلم عجیب می خواست به همهی آشنایانم نوروز رو تبریک بگم و بسپارمشون در پناه مهر ایزدی، همچون موسایی که به نیل سپرده شد.
و صد البته منتظر یه پست توی روزنوشته ها بودم که بیام به شما و دوستای متممی هم تبریک بگم.
بابت فایل عیدی هم یه عالمه ممنونم ازتون کاش یه پست دربارش بگذارید تا نظرات دوستان رو هم راجع بهشون بخونیم.
این آهنگ بی ربط هم با صدای شماعی زاده عیدی من به شما و دوستان گل متممی ?
https://b2n.ir/977557
جناب شعبانعلیِ خیلی مهربان
در ابتدا که بهار را به شما شادباش عرض میکنم و امیدوارم سالی سراسر صحت، ثروت، دلبستگیهای تازه و وفور و فراوانی و رضایت خاطر داشته باشید.
سال ۹۸ سال عجیب و تلخی بود ولی از نظر فردی من موفق شدم در سایۀ تعالیم متمم بر یک ترس عمیق و وحشتناک دو ساله غلبه کنم و کار جدیدی رو شروع کنم. باورتون میشه منی که میاومدم توی متمم واسۀ خودم بیشتر یا توی بخش پاراگراف بودم، یا زنگ تفریح:) و سرسختانه معتقد بودم کسب و کار چیزی نیست که ربطی به من، رشتهم و علایقم داشته باشه کم کم پی بردم دارم بیخودی تعصب به خرج میدم و فهمیدم این مشکلم چند ریشهایه و سعی کردم اول درکش کنم و بعد حلش کنم.
من بهار امسال رو بخاطر همین یک قدم سالِ تحول میبینم. تحولی که شما، محبتها، راه اومدنها و آموزشهای اصولی و درستتون هم سهم زیادی درش داشتید.
من قبلا فقط فکر فرار از ایران و یا بهتر بگم فکر فرار از ضعفهام بودم ولی در کنار شما یاد گرفتم بایستم، با مسائلم مواجه بشم و مسئولانه تلاش کنم حلش کنم.
یک اتفاق مهمتر اینکه باور اینکه موفقیت من فقط در انزوا رقم میخوره هم عوض شد.
خلاصه اینکه ممنونم به خاطر راهی که ساختید و فانوسی که شدید.
شما آدمِ خوشبختی هستید.
چون دیگران رو رشد میدید.
باز هم بهار مبارک. هم بر شما و هم بر تمام دوستان نازنین متمم.
برای همه آرزوی احساسات ژرف و رضایتهای عمیق دارم.
سلام محمدرضا عزیز
سال نو مبارک. برای تو، خانواده محترم، تیم زحمتکش متمم و دوستان متممی عزیز، سلامتی، لحظه های خوش فراوون، امید و آرامش آرزو دارم.
در کل امیدوارم خیلی از مردم دنیا بتونن سلامتی، خوشی و آرامش بیشتری رو تجربه کنن.
خواستم چند تا تشکر ویژه داشته باشم:
ممنونم ازت بخاطر همه ی راهنمایی هایی که تو روزهای تیره بهمون یادآور شدی.
ممنونم ازت بخاطر متمم و روزنوشته ها که بستر همنشینی با دوستانی رو ایجاد کردی، تا وسط این دنیای شلوغ و پر همهمه بتونم به واسطه این همنشینی ها بیشتر یاد بگیرم، امیدوارتر باشم، تلاش کنم و از فرصت محدودم به شکل ارزشمند استفاده کنم.
بابت هدیه ارزشمند نوروز هم متشکرم.
و در نهایت ممنونم که هستی و برامون می نویسی.
بالا بردن ظرفیت تحمل نکته ی سخت و مهمیه که فکر می کنم نسبت به گذشته، تاحدودی دارم بهتر عمل می کنم.
آقا معلم سلام؛
من هم سال نو رو به شما و همهی دوستان متممی تبریک می گم.
با تمام وجود امیدوارم روزهای پیش رو برای همه عزیزان با سلامتی همراه باشه. و سال ۹۹ نوید و امیدی، حتی شده اندکی به همراه داشته باشه. برای خودم هم امیدوارم که امسال شاگرد خوبی باشم، هم در متمم هم در زندگی!
این ابیات از سعدی هم روزهای نیامده بعد از کرونا رو برام تداعی کرد!:
در سایهٔ ایوان سلامت ننشستیم/ تا کوه و بیابان مشقت نبریدیم
وقتست به دندان لب مقصود گزیدن/آن شد که به حسرت سرانگشت گزیدیم
دست فلک آن روز چنان آتش تفریق/در خرمن ما زد که چو گندم بطپیدیم
المنةلله که هوای خوش نوروز / باز آمد و از جور زمستان برهیدیم
محمد رضا جان
من هم امروز هدیه نوروزی ات را گوش کردم، داشتم فکر می کردم که چه سنت زیبایی رو بنا کردی.
هم حس بودنت را در کنارمان ایجاد می کنی و هم یک درس، یک تجربه و یک گفتگوی درونی عمیق رو هدیه می دهی.
دوست دارم از منظر سیستم های پیچیده روند های سال بعد رو تحلیل کنی،دلم برای نوشته هایت در مورد سیستم های پیچیده تنگ شده است.
پایدار واستوار باشی
سلام محمدرضای عزیزم.
امسال یه تجربهی جدید در مورد لحظهی تحویل سال داشتم. اولین سالی نیست که دور از خانوادهای بودم. اما اولین باری که بود پیش افرادی که تازه چند ساعت تا چند روز با آنها آشنا شده بودم، لحظهی سال تحویل رو سپری کردم.
برای دقایقی این چیزی رو که نوشتی، به شکل بسیار عمیقی حس کردم. همه میدانستیم فقط لحظاتی فرصت هست و تمامی آن را در کنار هم به مهربانی و خوشی گذراندیم و بعد به کار مشغول شدیم.
گاهی فکر میکنم شروع سال نو، یه یادآور میتونه باشه برای اینکه انسانها میتونند با یکدیگر بهتر رفتار بکنند. حداقل برای چند ساعت تا چند روزی این شکلی هست. حس میکنم انسان به یادآور نیاز داره. گاهی حتی برای تجربهی مهربانتر بودن و رفتاری دوستانهتر.
امیرمحمد جان.
فکر میکنم حرفت رو میفهمم و میتونم تا حدی چنین شرایطی رو حس کنم.
خصوصاً با توضیحاتی که توی وبلاگت نوشته بودی.
و منم با حرفت موافقم که شروع سال نو، حتی اگر در حد همین یادآوری هم باشه، ارزش داری که جدیتر بگیریمش.
خوشحالم که توی وبلاگت گزارش مینویسی از اینکه روزات چجوری میگذرن.
سلام محمدرضاي عزيز
من هم سال نو را به شما و بقيه متممي هاي عزيز تبريك مي گويم. و آرزوي سلامتي و آرامش براي شما و عزيزانتان دارم. تشكر ويژه اي هم بابت هديه نوروزي امسال مي كنم كه هم باعث شد بعد از مدتها صدايت را بشنوم و هم در مسير كتابخواني بتوانم موثرتر قدم بردارم.
سلام محمدرضای عزیز.
بابت هدیهی نوروزی خیلی ممنونم. واقعاً خوب و مفید بود. من تصمیم گرفتم که به کتابخوانی خودم، در سال جدید، یه نظم دیگهای بدم و از نکاتی که شما گفتید استفاده کنم.
در سالِ پیشِ رو، آرزوی سلامتی و آرامش برای شما و دوستانِ متممیِ عزیزم دارم.
محمدرضای عزیزم سال نو مبارکت باشه. چقدر خوشحالم که مینویسی اینجا و چقدر خوشحالم که یبار با یک لینک فکر کنم از وبلاگ یک پزشک وارد روزنوشتهها شدم و هنوز که هنوزه یکی از لذتبخشترینها و آموزندهترین اوقاتم خوندن نوشتههای شماست.
درود محمدرضا شعبانعلی عزیز
سال ۹۹ بر شما و بر تمام متمیهای دوستداشتنی مبارک
سال ۹۸ علیرغم همهی تلخیهایش، برای من سالِ روشن یادگیری و آموختن هم بود.
به امید استمرار در مسیر دانستن
مستدام و برقرار باشید
این روزها حس میکنم شرایطی پیش آمده که همه به صورت فشرده داریم چیزی رو که من در دوران بیماری مادرم تجربه کردم رو لمس میکنیم. اضطراب از دست دادن، تمام شدن و نداشتن، نداشتن کسانی که مهرشون رو نیاز داری و حتی از دست دادن خودت و همهی آرزوهات.
بعد از اون تجربه حس میکردم آدمها دارن اشتباه میرن، حواسشون به با هم بودنه به قدردانی از نعمت حضور اطرافیانشون نیست، حس میکردم خیلی سرعت گرفتیم و بهای رشدمون رو با رد شدن از همدیگه از خانواده، دوستان از با هم بودنهایی که یه بیتوجهی کوچک برای همیشه از بین خواهد بُردش داریم میپردازیم.
گاهی اوقات سعی میکردم به کسی بفهمونم که داری اشتباه میری من ته دنیا رو دیدم، ته زندگی رو وقتی داری تمام میشی باور کن ته این همه دویدن اگر رسیدن هم باشه راضی نخواهی بود، اما شخص مقابل متوجه نبود، حقم داشت چون هیچوقت جای من نبود و خب قرار نبود همه ته دنیا رو مثل من ببینن.
قرار نبود برای بقیه هم هر اتفاق و هر با هم بودنی مثل من با این فکر باشه که شاید این آخرین باره و از دستش ندن، شاید قرار نبود هر شب وقتی داره میخوابه اگه دلی رو شکونده و حتی حق باهاش بوده سعی کنه که ببخشه و فراموش کنه و لبخند به لب طرف مقابل هم بیاره و بخوابه چون ته ذهنش فکر میکنه شاید این آخرین خاطره باشه.
روزهای سخت همیشه گذشتن باز هم خواهند گذشت، مثل همیشه، فقط یه چیز باقی خواهند ماند خاطره افرادی که در سختیها کنارت بودن و وقتی حالت بد بود تنهات نذاشتن به هزار و یک دلیل منطقی.
و اما در مورد از دست دادن زندگی خودمون، قبلا وقتی اتفاقی میفتاد و فکر میکردم مرگ خیلی بهم نزدیکه یه حس بد پیدا میکردم، حس زندگی نکردن، حس داشتن کار تمام نشده، اینبار به این فکر کردم که شاید من هم کرونا گرفتم و شاید جزء اشخاصی بودم که با کرونا فوت کردن، دیگه اون حس بد رو نداشتم، با خودم فکر میکردم چرا حسم اینطوریه، من که کمتر از سال گذشته کتاب خوندم کمتر از سال گذشته نوشتم پس چرا اون حس بد رو ندارم، دقت که کردم متوجه شدم سال ۹۸ با همه سختیها و استرسهای جدیدی که برام داشت پر بود از تجربه، از فراتر رفتن از ترسها از قدم برداشتنها هر چند کوچک، دیدم که بیشتر از قبل چیزهایی رو که دوست داشتم امتحان کردم نه یه چیز خیلی بزرگ و عجیب حتی همون کلاس رقصی که به عنوان ورزش میرفتم حتی همون گربه کوچکی که نگهش داشتم یا اون حلزون کوچکی که از میوهفروشی آوردمش خونه و چندماهی گوشه گلدون بود و منتظر بودم دوباره از خواب بیدار بشه و سرک کشیدنش رو ببینم(چندروز پیش خاک گلدونها رو عوض کردم و یک شب تو حیاط گذاشتمشون، حلزون رفته بود) و کلی اتفاق کوچک دیگه، سال ۹۸ سختم پر بود از تکههای کوچکی که برای خودم بود و این باعث شد که اگر همین الان هم بمیرم حسرت نداشته باشم، فکر میکنم سالی که گذشت بیشتر از قبل در مسیر بودم.
* امیدوارم در سال جدید کمتر، بودنمون رو از هم دریغ کنیم و بیشتر قدر حضور اطرافیانمون رو بدونیم همونهایی که به همون اندازه که بودنشون شاد و دلگرممون میکنه گاهی هم انقدر از هم میرنجیم که دوست نداریم حتی صداشون رو بشنویم : ) و برای همهامون پر باشه از تجربههای ناب.
** برای همگی روزهای پر از سلامتی و آرامش خاطر رو آرزومندم.
*** آقامعلم، خوشحالم که در روزهای سخت زندگیم، چراغ خونهی تو روشن بود و تو اون مسیر سیاه این نور رو پیدا کردم. سلامت باشی و برقرار.
سلام معلم عزیزم،
من هم این گذر دشوار از سال ۹۸ و شروعی نو با اُمید هر چه بیشتر را به همگیمون تبریک می گم، امیدوارم جمعمون در متمم و اینجا جمع تر باشه چرا که یکی از دلخوشیهای من بودن همراه تو و دوستانم از طریق متمم و روزنوشته هاست. امیدوارم امسال، سلامتی و شادی دو یار همیشگی هممون باشه و هر چه بیشتر توسط تو و معلمان ارزشمند دیگر یاد بگیریم. بابت هدیه نوروزی هم که بسیار شوق انگیز هست سپاسگزارم.
آقای دوست داشتنی.
من هم بهار طبیعت را به شما و دوستان اینجا تبریک می گم.
امیدوارم حال زمین هرچه زودتر به سامان شود.
دیشب پیام نوروزی ات را گوش دادم. ممنونم از زحمات تو و تیم ات.
به شخصه از اینکه نکات جدیدی از شما یاد گرفتم حس خوبی برایم به همراه داشت.
امیدوارم در سال جدید دقت نظر من در خرید و خواندن کتاب بهتر و بهتر شود.
محمد رضا جان
دو نکته رو می خواستم با شما در میان بگذارم
– شما در پست بالا به ظرفیت انسان ها اشاره کردید و گفتید چنان ظرفیتی داشته باشیم تا بتوانیم از عهده تحمل آنچه بر ما می گذرد برآییم. خاطرم هست یکبار هم در پاسخ به یکی از دوستان دعای زیبایی با این مضمون کرده بودی. “امیدوارم هر روز و هر لحظه از زندگی ات که می گذرد افق دیدت گسترده تر شود بدون لحظه ای توقف.” سوال من این است چگونه می توانیم افق دیدمان را گسترش بدیم چگونه می توانیم ظرفیت وجودی مان را افزایش بدیم تا آمادگی پذیرش آنچه بر ما می گذرد را از قبل داشته باشیم. محمدرضا فکر می کنم دست یابی به این ویژگی ها چیزی از جنس بینش باشه و با خوندن یک کتاب و یک نوشته خیلی نمی توان امیدوار بود که تغییری در مدل ذهنی خواننده ایجاد کند. اما شاید آغاز راهی باشند برای متفاوت دیدن و متفاوت بودن.
-نکته دوم که در ذهنم بود و می خواستم بهت اینجا لابه لای کامنت های دوستان بگم اینه.
حالا که هفته های متفاوتی از بهار رو پیش رو داریم و وفرصت بیشتری برای مطالعه داریم آیا امکان داره محمدرضا در روز نوشته ها حداقل برای چند روز متوالی، متفاوت عمل کند و به ما مطالب پیوسته ای ( مانند روایت صوتی کتاب هایش، طرح موضوع جدید، …) را به صورت فایل صوتی (همانند گذشته) یا نوشتاری آموزش دهد. می دانم که مجموعه متمم هست و خودم هم هنوز به صورت جدی نتوانستم تمام دروسش را مطالعه کنم و کلی هم آموزش و مطلب جدید داره که انصافا خیلی هم برای تولیدش زحمت کشیده شده است ولی آموزش دیدن از صدا و کلام شما برای ما چیزی دیگری است. همین طور، می تونم حدس بزنم با حساسیتی که در کیفیت محتوا داری، این کار نیاز به آماده کردن مقدماتی داره و احتمالا وقت و انرژی زیادی از تو خواهد گرفت که من از موقعیت شما بی اطلاع هستم و نمی تونم شرایط تو را به خوبی درک کنم. پس خود خواهی مرا ببخش و لطفا این موضوع را در حد ی پیشنهاد بخوان و جدی نگیر.
قربانت.
سلام
محمدرضای عزیز
دوست دارم اولین لحظات سال جدید با تبریک به کسی آغاز کنم که وجودش هر لحظه زندگیم رو پرمعنا کرده.
امیدوارم هر روزت سرشار از امید و شادمانی باشه.
ارادتمند تو
امین
این نوشته، شاید حتی بیشتر از هر وقت دیگری، بهم یادآوری کرد که باید بخاطرِ داشتنِ آدمی مثل تو خوشحال و قدردان باشیم.
سال نو مبارک محمدرضا. عزیز.
شاید تنها روشنیِ این روزای از همیشه تاریکتر، اینه که میتونیم این روزها رو به امید روزهای روشنتر، با و در کنار کسایی که برامون عزیز هستن، تاب بیاریم.
همیشه سلامت باش. لطفاً.
سلام محمدرضاجان
سال نو مبارک. شنیدن صدایت در آخرین لحظات سال ۹۸ پایانی خوش بر این سال ناخوش است.
ممنونم
سال نوتون مبارک پس آقای معلم ♥️
سلام محمدرضا جان،
نمیدانم من زیادی بدبین و نگرانم یا پیام تلویحی در “بگذار” دوم و “امیدوارم” دوم و سومت هست. البته نیازی هم به تلویح و اشاره نیست. با این زمستان و کلاً سالهایی که داشتیم در انتظار آینده سخت تر بودن حداقل در کوتاه و میان مدت خیلی محتمل به نظر میرسه.
هر چند میتونیم تا حدی سرنوشت فردی مون رو از جمع جدا کنیم.
– کاش بیشتر در مورد کرونا و نقش فعالی که هر کدام از ما حداقل برای محافظت از دایرهای اطرافیانمون (که برای هر کسی شعاعش متفاوته) صحبت کنی. فکر میکنم بهش نیاز داریم
– امروز هدیه نوروزی ات را کامل گوش کردم. بابتش قدردان و ممنونم. عالی بود.
هیوا جان.
چون کامنتها کمتر خونده میشه، فکر کنم اینجا میشه یه اشارهی کوچیک به رویدادهای سیاسی روز داشت.
راستش من فعلاً به اوضاع کشور خیلی خوشبین نیستم. چون مدیریت فعلی روحانی رو خیلی ضعیف میبینم. در واقع، فکر میکنم «رفسنجانی-روحانی» یه پستهی خوب و خوشطعم بود که با رفتن رفسنجانی، ما الان با یه پوست پسته باقی موندیم.
حتی گاهی میگم شاید اگر کسی مثل قالیباف الان رئیسجمهور بود، با ذهنیت نظامیگری (خودشون چی میگن؟ جهادی؟) میتونست مدیر موفقتری برای بحران فعلی (کرونا) باشه. البته این رو هم میفهمم که ما تصمیممون رو در سال ۹۶ بر اساس دادههایی که از ۵۷ تا ۹۶ داشتیم گرفتیم و الان نمیتونیم اون تصمیم رو نقد یا نفی کنیم. در واقع، دوباره هم در اون نقطه قرار بگیریم، متاسفانه گزینهی معقول از بین اون گزینهها، همین آقای روحانیه.
فکر میکنم ما برای یکی دو سال پیش رو، تیمی رو لازم داشتیم که در «مدیریت داخلی» قوی باشه تا در «سیاست خارجی» و تیم روحانی، خیلی متمرکز روی سیاست خارجی بود و هست (نقش تندروها رو در شکست روحانی میبینم. اما حضور تندروها غیرقابل پیشبینی نبوده. بنیادگرایی در کشور ما، نفوذ عمیقی داره و همه این رو از قبل هم میدونستیم).
همهی اینها من رو بدبین کرده و امیدوارم زنده بمونیم و بتونیم این بلا رو (منظورم روحانیه نه کرونا) از سر بگذرونیم و «نظارت کنیم» و ببینیم در انتخابات بعدی، مردم به کی رأی میدن.
در مورد کرونا راستش حرف تازهای ندارم. هر چی قابل گفتن بود همه گفتهان و من احساس میکنم هر چی بگم تکرار حرف دیگرانه.
دربارهی هدیهی نوروزی هم، ممنون که وقت گذاشتی و گوش دادی. خیلی از حرفهاش تازه نیست (تقریباً هیچ کدوم حرفهاش). اما برام مهم بود که یه بار راجع به این موضوعات حرف بزنم.
راستی. اگر بیکار بودی و دوست داشتی برنامهی سیاسی ببینی و دو ساعت وقتت رو در قرنطینه بگذرونی، مصاحبهی مرعشی با اعتماد رو ببین. آموختههای مستقیم و غیرمستقیم زیادی میتونه داشته باشه.
پینوشت: لطفاً به این کامنت من پاسخ ندید که بحث سیاسی ادامه پیدا نکنه. این رو یواشکی لای کامنتها نوشتم که کمتر به چشم بیاد. دوست ندارم فضای روزنوشته به چنین بحثهایی آلوده بشه. پس همینجا تمومش میکنیم. ممنونم.
محمدرضا جان
از تمام زحمات شما و تیم متمم در این یک ساله تشکر می کنم.
من به وضوح می بینم متمم سبب خیر زیادی در جامعه اطراف من شده و خوشحالم که هنوز هم بعد این چند سال کیفیت مطالب متمم بالا است و با افتخار از متمم صحبت می کنم. محمدرضا جان علی رغم همه فشار های محیطی در سال گذشته و احتمالا در سال پیش رو(که بدرستی اشاره کردی) امیدوارم نوروز امسال بهانه ای برای فراموشی روزهای سخت سال ۹۸ باشه و با بازیابی روحی بتونیم کنار هم، با امید و تلاش بیشتر سال بهتری رو با رشد و سلامتی رقم بزنیم.
فکر می کنم قدم اول امسال ماندن در خانه و نرفتن به خانه خانواده و دوستان باشه
پی نوشت: راستش عذاب وجدان کم کاری در یکی دو سال گذشته را دارم و امیدوارم سال نو را با تغییر در متمم خوانی آغاز کنم (شما سربازی ۲ سال گذشته رو از من قبول کنید تا ببینیم سال دیگه چه بهانه ای دارم) 🙂
محمدرضا عزیز
این روزها برخلاف عادت همیشگیام، در حال تمرین کمحرفی هستم و بیشتر گوش میدهم.
این عهد را اینجا هم رعایت میکنم و کوتاه میگویم.
نمیدانم خوب است یا بد؛ گاهی در روزهایی که حالم خوب است فراموشت میکنم؛ اما در روزهایی که زیاد حال خوبی ندارم، به فکر کردن بیشتر و امید برای ادامه دادن نیاز دارم، بیشتر از هر زمانی به یاد تو میافتم و دلتنگ خودت و نوشتههایت و حرفهایت میشوم.
اکنون که این پست را نوشتی حالمان را خوب کردی؛
ممنون برای همه چیز، امیدوارم همیشه سالم باشی
امید جهانداری
سلام
سال نو مبارک محمدرضا شعبانعلی عزیز، بر شما و همه دوستان.
وقایع ناملایم سال نود و هشت اونقدر فشرده، سریع و متنوع بود که احساس یک جنگجوی زخمی رو درباره فرد و جامعه تداعی میکنه که پس از نبردی طولانی همچنان داره میجنگه و خودش رو سرپا نگه میداره.
امیدوارم سال نود و نه حامل شرایط و وقایع بسیار بهتری باشه و همونطور که گفتین ما که با دیدن وقایع تلخ بیشتر به ارزش زیبایی ها و نعمتها و آرامشها پی بردیم ظرفیت کافی رو در خودمون تثبیت کنیم و دستاورد بزرگمون از این سال تلخ اگر همین یه نکته باشه ما برنده ایم.
براتون بالاترین خیر و نیکیها و زیباترین زندگی رو آرزو میکنم.
پاینده و شادکام بمانید.
معلم عزیزم،
سال نو مبارک،
ممنون بابت هدیهی نوروزی که مثل هر سال، بهترین و ارزشمندترین هدیه سالَم بود.
خیلی از پرسشهایی که مدتها بود در ذهن داشتم و دلم میخواست پاسخش رو از شما بگیرم، جواب داده شدن. با این هدیه روز آخر سالم را به یک روز عالی تبدیل کردین.
ای کاش میشد ما هم هدیهای به شما بدیم که به همین اندازه براتون عزیز و ارزشمند باشه. به هر حال آرزو بر جوانانِ پیر عیب نیست.
آرزو میکنم سالی سرشار از تندرستی و شادکامی داشته باشید.
ارادتمند،
حسین قربانی
سلام
سال نو مبارک آقای معلم
عرضی نیست جز اظهار دلتنگی زیاد برای شما و دوستان متممی 🙂
سال نو مبارک آقا معلم .
تحویل این سال رو تبریک میگم آقا معلم
کاشکی مثل سال های قبل تر مجالی برای زنده دیدن و شنیدنت فراهم شود
هر طور که میخواهد باشد
دورهمی یا هر چیز دیگری
شوق ما هنوز زیاد است آقای معلم
اما این روز ها شدیدن به شور نیازمندیم ، به روحیه
خانه را مرتب کردم
برای اولین بار سفره هفت سین چیدم.به چیدن سفره هفت سین و رسومات خیلی معتقد نبود. امسال اولین بار است…
بچه ها را خواباندم…
آقای همسر برنامه سال بعد را در ذهنش مرور می کند…
من به اولین عیدی که متمم به من داده گوش می کنم!
قسمت سومش تمام شد! راستی من حدو ۱۲۰۰ تا داستان و رمان خواندم! شاید کمی بیشتر 🙂
سال نو مبارک
امسال هم اولین کامنت سال رو من میزارم.
البته فقط یک جمله دارم: «دلتنگتم»
باقی بقایت.
با مهر
یاور
یاور جان.
بالاخره فرصت شد و تونستم داستان ناقوس مرگ تو رو بخونم.
در مورد خود داستان، حرف گفتنی تازهای ندارم. چون نگاه و موضع من نسبت به مرگ و ناقوس مرگ، خطاهای انسانی و سیستمی در تقویت و تثبیت بیماریهای آسیبزننده به انسان، و جایگاه این نوع اتفاقها در کل عالم مشخصه و تکرار کردنش لطفی نداره.
اما بیش از هر چیز، این توانایی تو رو تحسین میکنم که در این شرایط تونستی دست به قلم ببری.
منکه در این مدت، خیلی سخت میتونم دست به نوشتن ببرم. نه از ترس کرونا، بلکه از بس حرص میخورم از دست کسانی که سالهاست سیستم مدیریتی کشور رو هایجک کردن.
در چنین شرایطی، این که آدم بتونه دست به «نوشتن» و «خلق» ببره، به نظرم قابل تحسینه.