دوره آموزشی مقدمه‌ای بر تفکر سیستمی (کلیک کنید)

درگذشت مریم میرزاخانی – فرصتی برای فکر کردن ما

درگذشت مریم میرزاخانی در شرایط رخ داد که چهار سال بیماری سرطان خود را تقریباً در سکوت مطلق خبری گذرانده بود

قبلاً یک مرتبه در مورد مریم میرزاخانی نوشته‌ام.

مطلبی بود تحت عنوان مریم جان! ما را جدی نگیر.

امروز خبر درگذشت مریم میرزاخانی را در شرایطی شنیدیم که صرفاً طی یکی دو روز گذشته – پس از بستری شدن او – خبر بیماری‌اش در برخی رسانه‌ها و شبکه های اجتماعی منتشر شد.

اطرافیان و آشنایانش تاکید دارند که او همواره ترجیح می‌داده حریم شخصی خود را حفظ کند. شیوه‌ی درگذشت او هم، تاییدی بر این توصیف است. چرا که ظاهراً چهار سال با بیماری سرطان دست به گریبان بوده، اما این بحث را هرگز به رسانه‌ها – که مشتاق این تیترهای کلیک خور و مخاطب جمع‌کن هستند – نکشاند.

البته همین هم، شوک مرگ او را برای ما بیشتر می‌کند.

نه فرصتی شد تا همه با او عکس یادگاری بگیرند و نه وقتی بود تا برایش در اینستاگرام پست بگذارند و بگویند اگر برایش دعا کردی لایک بزن.

در کل، برای ترحم فروشی و ترحم خریدن – که متاع رایج بازار فرهنگی ماست – فرصتی ایجاد نشد و مریم میرزاخانی بدون اینکه به اندازه‌ی کافی گردش خبری ایجاد کند درگذشت.

مسیری که انسان‌ها برای زندگی خود ایجاد می‌کنند، همیشه می‌تواند فرصتی برای اندیشیدن ما باشد.

خصوصاً وقتی می‌بینیم که در برابرشان چه گزینه‌هایی داشته‌اند (يا دارند) و چه گزینه‌ای را انتخاب می‌کنند.

در چنین شرایطی می‌توانیم با خودمان خلوت کنیم و فکر کنیم که اگر ما بودیم چه می‌کردیم؟

شاید نتوان به سادگی گزینه‌های درست را از گزینه‌های نادرست تفکیک کرد یا عموماً حتی نمی‌توان چیزی تحت عنوان درست یا نادرست، تعریف کرد.

اما هم‌چنان این تمرین فکری، می‌تواند نگاه ما را به جهان اطرافمان بازتر کند.

فکر می‌کنم مریم میرزاخانی – که به واسطه‌ی دانش و تخصص‌اش بخش عمده‌ای از عمرش را به حل مسئله‌های مختلف گذراند – اکنون مسئله‌ی مهمی را پیش روی ما گذاشته باشد.

اگر ما جای او بودیم و از چهار سال پیش می‌دانستیم که در چنین شرایطی قرار داریم، چه می‌کردیم؟

آیا این بیماری را فرصتی برای جلب ترحم می‌کردیم؟ آیا جامعه را از آن مطلع می‌کردیم؟ آیا در رسانه‌ها از آن حرف می‌زدیم یا نمی‌زدیم؟

بستر بحث را فراموش نکنید: ما در جهانی هستیم که هر یک از ما، بدون تجهیزات شگفت‌انگیز آزمایشگاهی و صرفاً با یک موبایل و اکانت اینستاگرام، از محتویات معده‌ی تعدادی از دوستان‌مان هم خبر داریم.

به عبارتی، اگر زمانی افشای برخی اطلاعات شخصی استثنا محسوب می‌شد، امروز حفظ برخی اسرار شخصی استثناست.

به سادگی نمی‌توان در این مورد قضاوت کرد.

ما نمونه‌ای مثل رندی پاش را هم داریم که تقریباً همه‌ی خوانندگان اینجا، کتاب آخرین سخنرانی او را می‌شناسند.

بزرگان دیگری هم داریم که بیماری‌هایشان را با مردم درمیان گذاشته‌اند. برخی در موضع ضعف نسبت به بیماری و برخی در موضع قدرت.

اما همچنان، انتخاب مریم میرزاخانی هم – لااقل در نگاه من – یک انتخاب زیباست.

اینکه هنوز، بخش‌هایی از زندگی‌مان مال خودمان باشد و چقدر زیباتر و تحسین‌برانگیزتر است اگر دشواری‌ها و چالش‌ها، در این بخش قرار بگیرند.

پی نوشت: البته قاعدتاً حل چنین معادله‌هایی، پارامترهای دیگری هم دارد.

اگر ما می‌خواهیم آن تصمیم‌ها را ببینیم و مدل کنیم یا از آنها بیاموزیم، آیا اینکه در چه کشوری هستیم بر تصمیم‌مان تاثیر دارد؟

حوزه‌ی کاری ما نقشی در این تصمیم خواهد داشت؟ (آیا از یک ریاضیدان و یک بازیگر سینما باید به یک شکل انتظار داشته باشیم یا اگر خودمان در این دو شغل باشیم، مسئله را به شکل یکسانی حل می‌کنیم؟)

آیا سن مهم است؟

آیا نوع مشکلات مهم است؟ مثلاً آیا افشای مشکلات جسمی و بیماری، با افشای مشکلات شدید مالی از یک جنس است؟ (دکتر مجتهدی بنیان‌گذار البرز و شریف و پلی‌تکنیک، در سال‌های آخر زندگی در تنگدستی جدی به سر می‌بردند. اما بسیاری از مردم از آن مطلع نبودند و آنها هم که مطلع بودند، چنان در مقابل کاریزمای ایشان کوچک و ضعیف می‌شدند که جرات نمی‌کردند به ایشان پیشنهاد کمک مالی بدهند و عملاً این مسئله، چالش شخصی ایشان باقی ماند).

امروز که افشای خوشی‌ها و ناخوشی‌ها، غم‌ها و شادی‌ها، شکست‌ها و موفقیت‌ها ساده‌تر و سریع‌تر از هر زمان دیگری امکان‌پذیر است، تصمیم گیری در مورد افشا کردن یا نکردن آنها از هر زمان دیگری دشوارتر شده است.

ظاهر مسئله چندان سخت به نظر نمی‌رسد. اما کمی که فکر می‌کنیم، پاسخ آنها از حل مسئله‌هایی که ریاضیدان فقیدمان مشغول‌شان بود، چندان ساده‌تر نیست.

 

فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) کارآفرینی کسب و کار دیجیتال

ویژگی‌های انسان تحصیل‌کرده آموزش حرفه‌ای‌گری در محیط کار



19 نظر بر روی پست “درگذشت مریم میرزاخانی – فرصتی برای فکر کردن ما

  • دانشجوی همیشگی مدیریت گفت:

    آقای شعبانعلی من مریم میرزاخانی رو فقط در حد اسم و چندتا عکس معروفش می شناختم تا اینکه پادکست رخ از امیر سودبخش رو گوش کردم و اونجا بود که با مریم میرزاخانی واقعاً زندگی کردم.
    افسوس خوردم که چرا از کشور رفت و در وطن خودش نموند؛ و خوشحال که بر قله های علم و دانش دنیا ایستاد.

    امروز ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ سالروز تولد این بانوی بزرگ بود و حیفم اومد قلم و محتوای متنی ام رو برای ایشون خرج نکنم.
    اطمینان دارم روحش با خوندن این سطور شاد می شه.

    چند خط دلنوشته برای مریم میرزخانی
    صد سال دیگه خانم میرزاخانی من تو این دنیا نیستم؛ شاید هم یک ماه بعد نباشم؛ شاید هم زودتر. عمر دست خداست.

    مهم کمیت زندگی نیست؛ مهم کیفیت زندگی هست که شما خوب بهش عمل کردید و باید همه ما از شما یاد بگیریم.

    سرکار خانم مریم میرزاخانی!
    در عمرم نشد که خدمت شما برسم و از نزدیک مصاحبت با شما را درک کنم؛ اما افتخار می کنم که هم وطنانی چون شما را دارم که در تاریخ بشر همیشه اسمشون موند.

    افتخار می کنم که مقام زن و ارزش زندگی یک زن رو انقدر بالا بردید که نه فقط هر ایرانی که هر زنی در دنیا به اعتبار شما، به زن بودن خودش افتخار کنه.

    وقتی عکستون رو در کنار فرزندتان دیدم، افتخار کردم که یک مادر هم هستید. افتخاری که تو جامعه امروز و حتی دنیا شاید دیگه ارزشی نباشه و مسائل دیگه ظاهراً جاش رو گرفتند؛ ولی شما مادر بودن خودتونم در تاریخ ثبت کردید.

    برای همه ایرانیان دعا کنید از اون دنیا؛ برای منم دعا کنید.

    اطمینان قلبی دارم با قدرت بزرگ خدا، متوجه می شید این بنده کمترین در گوشه ای از این دنیای خاکی بزرگ و شاید هم کوچک! برای شما چند خطی نوشت.

  • وحید قاسمی گفت:

    سلام محمدرضا جان،

    مرگ خانم مریم میرزاخانی، نوشته ای که اخیرا بعد از فرونشستن تب افسوس ها و ترحم ها در یکی از شبکه های اجتماعی خواندم، و جمله تو در کانال تلگرامی مذاکره شریف که از دانشجویانت خواسته بودی تا تو را به خاطر تلاش برای تبدیل علم به اعداد و ارقام ببخشند و یک سری از افکار خودم باعث شد سوالی به ذهنم بیاد و اینجا بنویسم. البته فکر می کنم با توجه به مدل ذهنی که من از تو سراغ دارم تا حدودی جواب کلی مسئله برایم مشخص است. اما سوالم برای این است که هم رویکرد و نگاه جزئی تو به قضیه را بدانم و اگر امکانش بود از تو برای استراتژی های مفید در رویارویی با این قضیه کمک بگیرم.

    اصل بحث من:
    در فضای آکادمیک خیلی رایج است که اثرگذاری مقالات و کارهای علمی را با اعداد و ارقام بسنجند. یکی از پراستنادترین سیستم های ارزیابی شکل گرفته سیستم google scholar هست. یا سیستم هایی مثل Thomson Reuters و scopus. اگر از خطاهای احتمالی مثل self-citation و خطاهایی از این دست عبور کنیم، به نظر تو چقدر می توانیم به ارزیابی صورت گرفته از طرف این نوع از سیستم ها تکیه کنیم؟ آیا اینکه بگوییم یک مقاله در فیلد مشخصی به طور مثال با ۳۰۰ ارجاع اثرگذارتر از مقاله ای است که ۱۰۰ ارجاع دارد، درست است؟ اصلا با این سیستم ها می توان اثرگذاری مقالات علمی را در دنیای واقعی انسان ها و علم به طور کلی سنجید. اگر می توان، تا چه میزان؟
    یا سوالی دیگری که به ذهنم می رسد این است که چطور می توانیم اعتبار و ارزش و تاثیرگذاری یک محقق را در فیلد مشخصی از طریق این سیستم ها به دست بیاوریم (یا با محققان دیگری در فیلدهای دیگر مقایسه کنیم). آیا اساسا این مقایسه درست است؟
    متمم هم شکل دیگری از سیستم ارزیابی را به کار می گیرد که ما بتوانیم عملکرد خودمان را در متمم با دوستان متممی دیگر مقایسه کنیم. تیم متمم با چه دیدی به این ارزیابی ها نگاه می کند؟ صرفا برای ایجاد حس رقابت بین دوستان متممی یا اهداف دیگری هم برایش متصور شده است؟

    به نظر می رسد خانم مریم میرزاخانی در این سیستم های آکادمیک به اندازه بسیاری از دانشجویان و یا اساتید نه چندان مطرح هم ارجاع نداشت. اما ایشان یکی از ماندگارترین چهره های علمی در دنیا شدند، اما اشخاص زیادی در یک فیلد وجود دارند که با هزاران ارجاع یا سایتیشن هم نامی از آنها برده نمی شود.
    با این اوصاف به نظر تو استراتژی ما در مواجهه با این سیستم های ارزیابی باید چگونه باشد؟ چکارهایی انجام دهیم که به دام سیستم های ارزیابی ضعیف نیوفتیم؟ این سیستم ها را چقدر جدی بگیریم؟

    خانم مریم میرزاخانی چقدر آنها را جدی گرفت؟ شاید اگر به اندازه ما آنها را جدی می گرفت نه مسئله ای در ریاضی حل شده بود نه خودش ماندگار می شد.

    متشکرم

  • جواد عزیزان گفت:

    چه قدر و منزلتی داشت مریم! گویی او شهرت و احساس فریبنده آن را به تمسخر گرفته بود.
    به هنگام تدریس ریاضیات، چه علاقه و تلاشی از خود نشان می داد! گویی ابتدای راه است و هنوز نو سفر .
    جایش خالی است … ولی اثرگذاری اش باقی …

  • سمیه گفت:

    حدس زدن اینکه مریم میرزاخانی دلیل ش برای پنهان کردن بیماری اش با توجه به موقعیت خبرسازش چی بوده خیلی دشوار نیست…. مطمئنم با توجه به رسانه های موجود تصمیم درستی گرفته…

    سوالی که اینجا مطرح شد این بود که اگر ما جای او بودیم و از چهار سال پیش می‌دانستیم که در چنین شرایطی قرار داریم، چه می‌کردیم؟
    اما من میخوام یه جور دیگه به این سوال جواب بدم..
    و بگم من در ۱۰ سال گذشته چه کردم……
    من بیماری خاص خودمو دو سال از خانواده وبیشتر از ده ساله که از کل فامیل و همکاران و دوستام (به جز چند نفری که نزدیکترن و تعدادشون به انگشت های دو دست هم نمی رسه) پنهان کردم….

    دو سه سال اول بیماری ام فکر میکردم پنهان کردنش یعنی قدرت…. ترحم نخریدن یعنی من خیلی قوی هستم… فکر میکردم اینکه نذارم کسی بفهمه و به زندگی عادی ام ادامه بدم یعنی اینکه تونستم به این بیماری غلبه کنم… و تو شرایطی که مجبور میشدم به نزدیکانم بگم با چشمان گرد شده از تعجب شون مواجه می شدم … که اصلا نمی تونستن باور کن من همچین مشکلی دارم و اعتراف میکنم خیلی لذت بخش بود … مطمئن میشدم درست انتخاب کردم..
    اما محمدرضا جان
    الان با توجه به تجربیاتی که داشتم (رابطه هایی که بعد از اینکه طرف مقابل متوجه شد بیماری دارم درمان قطعی نداره و هرچند قابل کنترله، قابل پیش بینی نیس ، رابطه رو یه جوری، به یه بهانه ای تمومش کرد… یا خانواده هایی که حاضر نشدند عروس شون بیمار باشه…. یا کارفرماهایی که حاضر نیستند کارمندی با بیماری خاص داشته باشن….) فکر میکنم بیان کردن قدرت میخواد…. نه پنهان کردن…
    اینکه بیان کنی و با تمام وجود ترحم شون رو رد کنی…. اینکه شرایط ات رو بگی و برای عادی بودن تمام تلاشت رو بکنی… اینکه اطرافیانت بدونن بیماری ولی ببینن تو مثل ادم های عادی داری زندگی میکنی….

    با اینکه موافقم ما زندگی مون رو در شبکه های اجتماعی زیادی به اشتراک گذاشتیم . باور دارم خیلی مسائل تمام لذتش در ندونستن اکثر ادماست …اما پنهان کاری در مواجه با بیماری یا موارد اینچنینی رو نشانه قدرت نمی دونم….

    و من یه سوال دیگه مطرح میکنم…
    پنهان کردن بیماری یا مواردی از این دست قدرت میخواد یا بیان کردنش؟؟
    فکر میکنم بیان کردن و مواجه با تمام بازخوردهایی که از آدما میگیریم قدرت بیشتری از پنهان کردن می طلبه…

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser