پیشنوشت: در مطلبی با عنوان مزیت ناهمزمانی به این نکته اشاره کرده بودم که فکر میکنم بسیاری از لایوهای دونفرهی آموزشی که این روزها در اینستاگرام برگزار میشوند، از اثربخشی آموزشی بالایی برخوردار نیستند (البته استثنا همیشه وجود دارد). رسول فتحپور عزیز برایم نوشت که به هر حال، این واقعیت جدید دورهی ماست که حداقل تا زمانی که کرونا وجود دارد، با ما میماند و بهتر است به جای زیر سوال بردن کارکرد آموزشی، به این فکر کنیم که چگونه میتوان اثربخشی آموزشی این برنامههای لایو دونفره در اینستاگرام را افزایش داد. چند نکته به ذهنم رسید که فکر کردم بهتر است در قالبِ یک مطلب مستقل (و نه یک کامنت) منتشر شوند. چون فضایی ایجاد میشود که دوستان دیگر هم ایدهها و تجربههای خود را بنویسند. بنابراین در اینجا چند راهکار برای افزایش اثربخشی آموزشی لایوهای […]
درباره کارها و فعالیتهای میان رشته ای
پیشنوشت: در پاسخ به امیرمحمد قربانی، بحثی را با عنوان مراحل انتخاب رشته تخصصی در روزنوشتهها شروع کردم و در ادامهی آن، به سه الگو برای انتخاب رشته تخصصی رسیدیم. یکی از الگوهایی که در آنجا مطرح شد، کار در میان دو رشته بود که من برای اینکه بهتر در یادمون بمونه، اسم الگوی V رو براش انتخاب کردم. زیر آن مطلب، حمید (پروفایل متمم | سایت خودش) بحثی رو مطرح کرد و گفت که چند مثال دیگه از استراتژی V مطرح بشه و به این موضوع هم پرداخته بشه که رشتههای مختلف، بر چه اساس و با چه معیاری با هم به تعبیر حمید «میکس» میشن. خود حمید در اونجا بحث «منابع در دسترس» رو مطرح کرده بود و بهرام رفیعی هم به «بازار موجود» اشاره کرده بود. بحثی که من در اینجا بهش […]
معیارهای انتخاب شغل
نوع مطلب: گفتگو با دوستان خطاب به: مصطفی خودمانی موضوع: مصطفی زیر مطلبی که با عنوان شاخص های موفقیت حداقلی نوشته بودم، پیشنهاد کرده بود شاخص هایی دربارهی انتخاب شغل و ورود به بازار کار بنویسم (و البته تأکید کرده بود که حرفهایی مثل انتخاب میان شغل دولتی و خصوصی و رویاهایت را چند میفروشی را خوانده است). پیشنوشت: مصطفی. میدانم که روزنوشتهها را به دقت میخوانی و پیگیر درس خواندنت در متمم هم هستم. به همین علت، این را هم میدانم که حرف تازهای ندارم که پیش از این، جایی نگفته یا ننوشته باشم یا تو ندیده و نخوانده باشی. این را هم میدانم که میدانی پاسخ مناسب به بحث معیارهای انتخاب شغل را صرفاً با یک کار چارچوبدار و نظاممند میتوان پیدا کرد. به این معنی که فرد یا افرادی بنشینند و وقت بگذارند و با […]
درباره الکسا و کلمات کلیدی موتورهای جستجو در آن
مدتی پیش، در ادامهی گفتگوهایی که با یاور مشیرفر داشتم، مطلبی نوشته بودم تحت عنوانِ سرویس های وبلاگ نویسی و توافق ضمنی حضور در پلتفرمها. در آنجا به بحث کلمات کلیدی جستجو (Top Keywords from Search Engines) در گزارش الکسا اشارهای داشتم. اینها کلماتی هستند که وقتی به سایت الکسا مراجعه میکنید و رتبه الکسای یک وبسایت را میبینید، برای شما نمایش داده میشوند. مثلاً در لحظهای که این مطلب را مینویسم، کلمات کلیدی که الکسا برای متمم نمایش میدهد اینها هستند: فواد و سعید، در زیر اون مطلب به این نکته اشاره کرده بودند که گاهی اوقات کلمات کلیدی که الکسا معرفی میکنه خیلی ربطی به کار ما نداره. یا واقعاً پرورودیترین کلمات ما نیست. من چند تا نکته در ارتباط با این مسئله (و وابسته به این مسئله) به ذهنم رسید که گفتم […]
اصغر فرهادی در کنار استیون اسپیلبرگ، کلینت ایستوود و فرد زینه مان
خبر دریافت اسکار برای فیلم فروشنده، خبر خوشحالکنندهای بود و اگر چه اهل هنر و سینما نیستم و تخصصی در این زمینه ندارم، اما فکر کنم در حد تبریک گفتن منطقی بود که پست کوتاهی رو به این خبر خوب اختصاص بدم. خصوصاً اینکه اخیراً در مورد #موضع گیری در فضای دیجیتال مطالبی منتشر کردم و الان موضع گرفتن یا نگرفتن – حداقل در وبلاگ خودم – میتونه جدیتر و فکرشدهتر تلقی بشه. بنابراین، فکر میکنم باید در مورد اینکه به حرفها و نظرات و رویدادهای مربوط به چه افرادی میپردازم یا نمیپردازم، کمی دقیقتر باشم. در این راستا و با توجه به اینکه مشخصه چه کسانی در مقابل این اتفاق خوب، موضع نمیگیرند، تبریک نگفتن یا حرفی ننوشتن ممکنه ناخواسته باعث شه در گروه اونها تلقی بشیم. خوشحالم که اصغر فرهادی با دو بار […]
آخر شاهنامه
فکر میکنم در طول این سالها آن قدر تبلیغ کارهای علیرضا قربانی را کردهام که اسماً و رسماً طرفدار یا به قول نسل جدید «فنِ» او محسوب شوم. یکی از دوستانم، آلبوم هم آواز پرستوهای آه از علیرضا قربانی را برایم از بیپ تیونز خرید و ارسال کرد که در آن علیرضا قربانی، زیبا و هنرمندانه، اشعار مهدی اخوان ثالث را میخواند. فکر میکنم از صبح بیش از ده بار قطعهی آخر شاهنامه را گوش دادهام. خود شعر که قطعاً از آثار جاودان ادبیات فارسی محسوب میشود و فکر میکنم اغراق نیست اگر بگوییم هنگام گوش دادن به صدای قربانی نمیشود به سادگی از بین صدا یا شعر، یکی را به دیگری ترجیح داد. به علت رعایت کپی رایت، نمیتوانم کل قطعه را اینجا بگذارم. اما برای اینکه شاید ترغیب شوید و حداقل این قطعهی خاص را […]
نرم افزارهای مناسب برای مهندسی صنایع؟
نوع مطلب: گفتگو با دوستان مخاطب مطلب: وحید عزیز کامنت وحید: سلام محمدرضا جان بازم من هستم و سوال بی ربط! من مهندسی صنایع خوندم و کار دولتی هستم خواستم بپرسم از نظر شما چه نرم افزاری برای یادگیری یا چه کاری برای کسب درامد دوم بعد از ساعت کاری پیشنهاد میکنید؟ توضیحات من: وحید عزیز. سوال تو قطعاً سوال بیربطی نیست و سوال خوبی هم هست و برای من هم خوشحال کننده است که به چنین فکری هستی. اگر چه من آدم بیربطی برای پاسخ دادن به این سوال هستم. چون دانش و تخصصی در این زمینه ندارم. بنابراین لطفاً حرف و نظر من را در حد یک حرف غیرکارشناسی و صرفاً متکی بر شنیدهها در نظر بگیر و برای آن اعتبار بالایی قائل نشو. خوشحال میشوم اگر دوستانی دارم که در این زمینه، تجربههای تکمیلکنندهای دارند، آن […]
چرا برنامه ریزی سنتی به سادگی امکان پذیر نیست و حاشیههای دیگر!(گام هشتم)
دوست خوبم ((محمدرضا))ی عزیز، نکتهای را در زیر بحث خرده مهارت مطرح کردند که احساس کردم شاید ارزش آن را داشته باشد که به صورت یک مطلب مستقل منتشر شود: محمدرضا. راجع به اصل ماجرا یعنی خرده مهارت سوال داشتم. من کتاب هایی در زمینه برنامه ریزی خوندم. تقریبا تو همشون این شیوه رو بیان کردن. که کارهای بزرگ را به کارهای کوچک خرد کنید و شروع کنید به انجام کارهای کوچک. اول اینکه میخواستم بدونم شیوه ی خرده مهارت آیا فرق خاصی با اون شیوه ها داره یا حرف جدیدی نسبت به اون ها داره؟ دوم این که دلیل خاصی داره که شما اسمش رو گذاشتید خرده مهارت؟ چرا مثلا نگفتید خرده کار، خرده وظیفه، خرده آموزش و… مثلا در بحث آموزش، آیا این همون فهرست بندی کتاب نیست؟ که یک کتاب با موضوع […]
برنامه ریزی برای یادگیری خرده مهارتها (گام هفتم)
پیش نوشت صفر: این متن در ادامهی گام اول و گام دوم و گام سوم و گام چهارم و گام پنجم و گام ششم تا عید با متمم نوشته شده است. طبیعتاً مطالعهی این قسمت، پس از مطالعهِ قسمتهای قبلی میتواند تصویر شفافتری در ذهن خواننده ایجاد نماید. مقدمه یک: از میان انبوه دلایلی که باعث میشود برنامه ریزی را دوست نداشته باشیم، بزرگ بودن هدفهاست. ذات برنامه ریزی در این است که معمولاً نقطهی دوردستی را در نظر میگیریم و به تبع آن، هدفها هم بزرگتر میشوند. مثلاً من برای پایان سال ۹۵ برنامه ریزی میکنم و یکی از اهدافم را، شرکت در یک دورهی آموزشی تخصصی و به پایان رساندن آن، در نظر میگیرم. در این میانه، هزاران اتفاق خواهد افتاد. ممکن است آن دوره با تاخیر برگزار شود یا اینکه اجرای آن […]
برنامه ریزی در شرایط ابهام (گام سوم با متمم)
در گام اول این بحث، توضیح دادم که میتوانیم کاری کنیم که نوروز، به جای اینکه نقطهی شروع وعدههای هیجانی برای یک سال آینده به خودمان باشد، میتواند به زمانی برای جشن گرفتن تغییرات هفتههای گذشتهمان تبدیل شود. در گام دوم، در این مورد حرف زدیم که چرا برنامه ریزی را دوست نداریم و جمع بندی صحبتهای دوستان عزیزم را در مطلبی در متمم تحت عنوان چگونه برنامه ریزی کنیم که آن را دوست داشته باشیم، منتشر کردیم. واضح است که آن مطلب، به تنهایی کامل نیست و در آینده، باید با همکاری شما، کاملتر شود. شکل سنتی برنامه ریزی معمولاً با تعریف یک هدف بزرگ و سپس خُرد کردن آن به تعدادی هدفهای کوچکتر و همچنین تعین زمانبندی برای رسیدن به آن اهداف بوده است. برنامه ریزی به شکلی که ما امروز میشناسیم و […]
آخرین دیدگاه