دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

خیلی دور ، خیلی نزدیک…

تعطیلی های متوالی آغاز شد و مثل همیشه، قطار ماشین ها که از تهران به سمت جاده های شمال حرکت میکنند را میتوان در تمام خیابان ها و اتوبان های اصلی شهر مشاهده کرد. این بار اما، برای من اتفاق جالبی افتاد. به مناسبت روز خبرنگار، دوستان من در صدای قزوین، از من دعوت کردند تا بازدیدی از دفتر این رسانه ی محلی حرفه ای و تأثیرگذار، داشته باشم.

صحبت های زیادی رد و بدل شد. از قزوین و تاریخ آن، از آثار باستانی و از کارخانه ها و صنایع ارزشمندی که شهر را در میان گرفته اند. از فرصتهای زندگی و سرمایه گذاری در قزوین. از تجربه ی لحظات آرامی که در کنار دریاچه ی اوان میتوان داشت. در پایان، به پیشنهاد دوستان صدای قزوین، قرار شد بازدیدی از اطراف قزوین داشته باشیم. بازدید از اطراف قزوین، همزمان احساس خوب و احساس بدی را در من ایجاد کرد.

احساس خوب از دیدن مناظری که هرگز فکر نمیکردم در فاصله ی چند ساعتی خانه ام، وجود داشته باشد و

احساس بد از ندیدن مناظری که در تمام این سالها، در فاصله چند ساعتی خانه ام وجود داشته اند!

شانس خوب در چنین مسافرتی میتواند همراهی یک عکاس حرفه ای با تو باشد. چون تو را وادار میکند مناظری را ببینی که نمی دیده ای. و در کنار جاده در نقاطی بایستی که اگر به تو بود، بی کمترین دقت و توچهی از کنار آنها عبور میکردی. خوشبختانه آقای نصیری شهرکی، از عکاسان برتر کشور با ما همراه بود و به ما یاد داد مناظری را ببینیم که شاید اگر او نبود، از کنار آنها به سرعت عبور میکردیم.

تک درختی بر یک کوه، لبخند پیرزنی دستفروش در کنار خیابان، درخشش خیره کننده ی رنگ  سبز، چیزی که به سادگی در شهرهای آلوده به غبار و دود یافت نمیشود. همه و همه، چیزهایی بود که نگاه دقیق یک عکاس میتوانست بیابد و نشانت دهد.

باید خیلی پر رو باشی تا وقتی یک عکاس حرفه ای با دوربین فوق حرفه ای، مناظر مختلف را به تصویر می کشد، موبایل به دست، در کنار او، از منظره ها عکس بیندازی! و من همین قدر پر رو بودم! عکس ها را برای شما آورده ام به عنوان سوغاتی قزوین. عکس هایی که برای تهرانی ها و سایر شهرهای اطراف، میتواند همزمان «حس خوب و بد» ایجاد کند. برای ما که «خیلی دورها» را می بینیم و «خیلی نزدیکها» را فراموش میکنیم. و ظاهراً این عادت را نه فقط در سفرهای توریستی، بلکه در ارتباط با نزدیکان، در تحلیل های فرهنگی و در سایر بخش های زندگی نیز، تکرار میکنیم…

گزارش رسمی تر این دیدار را میتوانید در صدای قزوین بخوانید.

دریاچه اوان همراهی با صدای قزوین

مسیر دریاچه اوان

جاده اصلی الموت قزوین

جاده اصلی الموت

دریاچه اوان بازدید با تیم صدای قزوین

دریاچه اوان قزوین

دریاچه اوان در مه

دریاچه اوان در مه

مسیر الموت قزوین

مسیر الموت

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


47 نظر بر روی پست “خیلی دور ، خیلی نزدیک…

  • حامد گلچین گفت:

    با سلام خدمت استاد محمد رضا عزیز .
    در ابتدا تشکر میکنم بابت تایید کامنتم
    و الآن یه سوال برام پیش اومده اینکه :
    شما به سوالاتم توی کامنت قبلی پاسخ میدید یا فقط تایید کردید و جوابی در کار نیست.
    ممنون میشم کوتاه بهم بگید که جواب میدید یا نه ؟
    باید برای پاسخ یه مدت زمانی رو منتظر بمونم ؟
    چون الان یه جا برای نظر شما گذاشتم کنار و نمیدونم باید منتظر نظر شما باشم یا نه .
    با تشککککککککککککککر فراوون از استاد عزیز

  • صفورا گفت:

    من دوسال قزوین درس خوندم شهر خوبیه آثار تاریخی هم داره

  • حامد گلچین گفت:

    سلام استاد محمد رضا
    اول از همه میخوام که کلییییییییییییییییییی تشکر کنم بابت همه چی .
    واقعا ممون بابت همه زحمت هایی که باسمون میکشید.
    و یه سوالی برام پیش اومده که میخواستم نظر شما رو هم در موردش بدونم.
    اینکه :
    ۲۳ سالمه مهندس مکانیک گرایش طراحی
    تخصص : طراحی و ساخت سیستم های هیدرولیک و نیوماتیک
    کارت پایان خدمت هم دارم .(معافی)
    الآن شاغل نیستم و کار نمیکنم تا باسه کنکور درس بخونم
    و اگه بخوام میتونم برم سر کار
    به شدت به حوزه مدیریت کسب و کارعلاقه مندم و ۵ ماهه که دارم fulll برای کنکور ارشد mba درس میخونم و موقعیت های کاری رو بیخیال میشم.
    و اگه این طوری ادامه بدم به راحتی قبول میشم
    اما چند روزی هست وقتی دوباره چارت درسی mba توی دانشگاه رو نگاه میکنم به شک افتادم که آیا این چیزیه که من میخوام ؟
    ۵۸ واحد درسی
    بیشترش هم تئوری تدرسی میشه
    و ۳ سال هزینه فرصت !
    که آخرش مثلا مدرک mba بگیرم!!!
    حس میکنم mba کار خاصی نمیتونه باسم بکنه
    و تا الان یک توقع جادویی داشتم ازش !
    هرچند که همه کسایی که دارن باسه کنکور mba میخونن دقیقا همین طورین
    که آره
    اگه mba بگیریم این طوری میشه و اون طوری میشه
    و پیشنهاد کارایه عااااااالی و دیگه میریم وسط بهشت !
    اما من ۲هفته که از جَو خارج شدم تونستم واقعی تر ببینم واقعیتو
    و اینکه قرار نیست mba کاره خاصی باسه من بکنه !
    بیشتر هم که تحقیق کردم به این دید رسیدم که :
    باید اول کسب و کار خودت رو داشته باشی بعدش باسه گسترش اون بیای و mba بخونی
    و الا تغییر خاصی تو زندگی و کارت نخواهد داد !
    به همین واسطه
    تصمیم گرفتم که کنکور ارشد رو بیخیال بشم
    و به جای خوندن ریاضی و جیمت و بعدش هم ۳ سال مطالب غیر کاربردی توی دانشگاه
    زبانمو کامل جمع و جور کنم و آیلتسمو بگیرم
    و ۱ ای ۲ سال برم سر کار + روی بازار بورس کار کنم
    بعدش برم دوره هایی رو که موسسات آزاد ارائه میدن
    و خیلی هم کاربردی تر هست رو بگذرونم
    (مثلا موسسه بهار با یه دانشگاه سوئدی کار میکنه که کل دوره mba رو به انگلیسی تدریس میکنه و مدرکش هم بین المللی هست )
    یا موسسه ماهان دوره های خوبی رو برگزار میکنه و واقعا دوره هاش کاربردی هست اساتیدش هم عالین.
    چون در واقع هر کسی که اومده اون جا نشسته میدونه که چی میخواد .

    و سوالی که ازتون دارم اینه که :
    نظرتون در مورد بیخیال شدن mba ارشد توی این دوره از زندگیم چی هست ؟
    نظرتون در مورد کاربردی تر بودن دوره های mba موسسات (ماهان – بهار- یا هر جای دیگه … )؟
    پیشنهادتون برای من چی میتونه باشه ؟

    میدونم الآن واقعا حسه بدی دارین
    چون این سوال جز سوالات خطرناکههههههههههههههه

    که واقعا چی باید به من بگید ؟
    وقتی اطلاعاتتون در مورد من واقعا ناقصه و اگه منو ببینید شاید به سختی بتونید منو به یاد بیارید
    برای کمک به شما اینو میگم که :
    ۱- estj هستم.
    ۲- نگران نباشید نمیخوام روی نظر شما تصمیم گیری کنم و اگه بعدا اتفاق بدی افتاد شما رو مقصر بدونم
    کل قضیه یک مشورت ساده از شما و دونستنه نظر شخصیتونه
    همین
    دارم با چند نفر دیگه هم مشورت میکنم و در نهایت با قبول مسئولیت تصمیم خودمو میگیرم
    بنابراین ازتون میخوام که نگران چیزی نباشید و راحت و بی دغدغه نظرتون رو بدید.
    با تشکر فراوووون از شما که وقت میزارید برام
    واقعا مرسییییییییییییییی استاد .

    • محسن گفت:

      حامد جان نمیدونم در نهایت چه تصمیمی میگیری اما امیدوارم در تصمیم گیری موفق باشی.
      اگر هم تمایل داشتی توی بورس فعالیت کنی، میتونی روی کمک من حسابی…
      ارادتمند. محسن

  • حامد گلچین گفت:

    سلام استاد محمد رضا
    اول از همه میخوام که کلییییییییییییییییییی تشکر کنم بابت همه چی .
    واقعا ممون بابت همه زحمت هایی که باسمون میکشید.
    و یه سوالی برام پیش اومده که میخواستم نظر شما رو هم در موردش بدونم.
    اینکه :
    ۲۳ سالمه مهندس مکانیک گرایش طراحی
    تخصص : طراحی و ساخت سیستم های هیدرولیک و نیوماتیک
    کارت پایان خدمت هم دارم .(معافی)
    الآن شاغل نیستم و کار نمیکنم تا باسه کنکور درس بخونم
    و اگه بخوام میتونم برم سر کار
    به شدت به حوزه مدیریت کسب و کارعلاقه مندم و ۵ ماهه که دارم fulll برای کنکور ارشد mba درس میخونم و موقعیت های کاری رو بیخیال میشم.
    و اگه این طوری ادامه بدم به راحتی قبول میشم
    اما چند روزی هست وقتی دوباره چارت درسی mba توی دانشگاه رو نگاه میکنم به شک افتادم که آیا این چیزیه که من میخوام ؟
    ۵۸ واحد درسی
    بیشترش هم تئوری تدرسی میشه
    و ۳ سال هزینه فرصت !
    که آخرش مثلا مدرک mba بگیرم!!!
    حس میکنم mba کار خاصی نمیتونه باسم بکنه
    و تا الان یک توقع جادویی داشتم ازش !
    هرچند که همه کسایی که دارن باسه کنکور mba میخونن دقیقا همین طورین
    که آره
    اگه mba بگیریم این طوری میشه و اون طوری میشه
    و پیشنهاد کارایه عااااااالی و دیگه میریم وسط بهشت !
    اما من ۲هفته که از جَو خارج شدم تونستم واقعی تر ببینم واقعیتو
    و اینکه قرار نیست mba کاره خاصی باسه من بکنه !
    بیشتر هم که تحقیق کردم به این دید رسیدم که :
    باید اول کسب و کار خودت رو داشته باشی بعدش باسه گسترش اون بیای و mba بخونی
    و الا تغییر خاصی تو زندگی و کارت نخواهد داد !
    به همین واسطه
    تصمیم گرفتم که کنکور ارشد رو بیخیال بشم
    و به جای خوندن ریاضی و جیمت و بعدش هم ۳ سال مطالب غیر کاربردی توی دانشگاه
    زبانمو کامل جمع و جور کنم و آیلتسمو بگیرم
    و ۱ ای ۲ سال برم سر کار
    بعدش برم دوره هایی رو که موسسات آزاد ارائه میدن
    و خیلی هم کاربردی تر هست رو بگذرونم
    (مثلا موسسه بهار با یه دانشگاه سوئدی کار میکنه که کل دوره mba رو به انگلیسی تدریس میکنه و مدرکش هم بین المللی هست )
    یا موسسه ماهان دوره های خوبی رو برگزار میکنه و واقعا دوره هاش کاربردی هست اساتیدش هم عالین.
    چون در واقع هر کسی که اومده اون جا نشسته میدونه که چی میخواد .

    و سوالی که ازتون دارم اینه که :
    نظرتون در مورد بیخیال شدن mba ارشد توی این دوره از زندگیم چی هست ؟
    نظرتون در مورد کاربردی تر بودن دوره های mba موسسات (ماهان – بهار- یا هر جای دیگه … )؟
    پیشنهادتون برای من چی میتونه باشه ؟

    میدونم الآن واقعا حسه بدی دارین
    چون این سوال جز سوالات خطرناکههههههههههههههه

    که واقعا چی باید به من بگید ؟
    وقتی اطلاعاتتون در مورد من واقعا ناقصه و اگه منو ببینید شاید به سختی بتونید منو به یاد بیارید
    برای کمک به شما اینو میگم که :
    ۱- estj هستم.
    ۲- نگران نباشید نمیخوام روی نظر شما تصمیم گیری کنم و اگه بعدا اتفاق بدی افتاد شما رو مقصر بدونم
    کل قضیه یک مشورت ساده از شما و دونستنه نظر شخصیتونه
    همین
    دارم با چند نفر دیگه هم مشورت میکنم و در نهایت با قبول مسئولیت تصمیم خودمو میگیرم
    بنابراین ازتون میخوام که نگران چیزی نباشید و راحت و بی دغدغه نظرتون رو بدید.
    با تشکر فراوووون از شما که وقت میزارید برام
    واقعا مرسییییییییییییییی استاد .

  • عسگری-پوریا گفت:

    قزوین شهر خوبی است.
    من سال۸۳ به دریاچه اوان و قلعه الموت رفتم.
    آه . . . یادش بخیر .
    دکتر من را یاد روزهای خوش دانشجویی در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران انداختی .
    با فلاکت عجیبی خود را به اوان رساندیم. اما آنجا خیلی خوش گذشت.
    یادم می آید که جاده بسیار پر پیچ و خمی داشت.با یکی از این تویوتاهای دوکابین که متعلق به ۱۰۰ سال پیش بود به آنجا رفتیم. راننده اش آقای حسینی بود و رنگ ماشین زرد.
    چه خاطراتی .
    خدایا ما را از این زندگی پر از استرس و دغدغه نجات بده.

  • دانشیار گفت:

    فراوان درود بر شما انسان دوست داشتنی
    جز دریاچه اوان مسیر الموت هم بسیار زیباست، روستاهای اطراف جاده و درههای سرسبزش و الموت (ترجمه اش عقاب آشیان است) بسیار شکوهمند، به ویژه اگر فرد اهل علم تاریخ باشد به هنگام دیدار رویدادهای تاریخ بیش از هزارساله آن دژ را در ذهن مرور کند. برای بسیاری حتما روشن است اما گفته شاید برای برخی بازدیدکنندگان جالب باشد که بدانند نام قزوین تا پیش از فتح ایران به دست اعراب مسلمان، کاسپین (معربش =قزوین) بوده است. این شهر یکی از قدیمی ترین شهرهای ایران که نه، بلکه جهان است. نام دریای کاسپین (که به اشتباه در ایران خزر نامیده می شود) نیز از نام همین شهر گرفته شده است.

  • زینب.آ گفت:

    چند روزه که پستی نذاشتین… مشخصه واقعا سرتون شلوغه
    خسته نباشید و خدا قوت…

  • 36 گفت:

    اول ك عنوان اين نوشته رو ديدم فك كردم راج ب فيلم “خيلي دور خيلي نزديك”مي خواي چيزي بگي ولي ظاهرا هوشمندانه اين عنوان رو برا ي چيز ديگه اي انتخاب كردي,ممنون ك هم ي موضوع ديگه رو ياد دادين هم اينكه خاطره ي اون فيلم رو ك خيلي هم دوستش داشتم رو برام زنده كردي .

  • نادی گفت:

    ممونم که در همه احوال به یاد ما هستید که رهآوردی واسه ما داشته باشید.

  • منم ! گفت:

    سلام

    خیلی دوسِت دارم .

  • احسان گفت:

    سلام استاد عزیز .
    چند وقت پیش دو ایمیل برای شما ارسال کردم که جواب ندادید. یه کمی ناراحت شدم ولی باز هر روز به سایتتون سر می زدم ولی کامنت نمی ذاشتم. اما به خودم گفتم شاید در جواب ندادن شما هم درسی باشه که که شاید می خواید اونو یاد بدید . از یه طرفی هم شما معلم نادیده ی من هستین و من خیلی چیزا رو از شما یاد گرفتم .
    بازم ممنون که در دسترس هستین و مطالبی رو به ما یاد می دین .
    موفق باشید .

  • نگین گفت:

    سلام
    من دخترکی کوچکم
    نوشته های شما را تازه کشف کردم و اولین سوالم این بود چند نفر مثل شما در کل این مملکت داریم؟
    چند نفر که حرف بزنند و چای خرفشان بمانند
    آقای شعبانعلی از شما ممنونم
    برای اینکه ایدوم را به این نسل نا امید نکردید
    همیشه سربلند باشید

  • rezaA گفت:

    جا داره یادی از کتاب خداوند الموت کنیم که فوق العادست..اصلا هوش نظامی و سیاسی ادمو میبره بالا..ازون کتاباست که انسان شروع میکنه نمیتونه تا تموم نشه ولش کنه..بعد خوندنش ادم وقتی از قلعه ها بازدید میکنه حسش ی طور دیگست..

  • سوری گفت:

    سلام
    متاسفانه فرهنگ غریبه دوستی رو داریم بخاطر همین نمی تونیم نزدیک ها رو ببینیم!

  • hadis گفت:

    سلام…
    راستش گاهی اوقات ما پدیده ها وجاذبه های طبیعی کشورمون رو فراموش میکنیم ویادست کم میگیریم
    وقتی تصویر۲ رو دیدم
    یک ان فکرکردم هرجایی میتونه باشه جز ایران…
    خداروشکر در کشوری زندگی میکنیم که طبیعت فوق العاده ای داره
    فقط اونطورکه باید قدرشو نمیدونیم ویاحتی گاهی دس کمش میگیریم…

  • محبوبه گفت:

    سلام
    واقعا منطقه قشنگیه.با ی جای جدید از ایران با تصاویر بیشتر از سرچ کردن ، آشنا شدم.خیلی ممنونم.

  • مجید گفت:

    محمدرضا ایران واقعاً طبیعت زیبایی داره ولی متأسفانه ناشناخته هستن و کمتر عموم مردم باشون آشنا هستن. امیدوارم فرصت داشته باشی ازین طبیعت لذت ببری.
    به نظر من یه خصلتی که ما ایرانیا داریم اینه که با سرعت می خواهیم زندگی کنیم. تو ابتدایی مطالب راهنمایی آموزش داده میشه تو راهنمایی مطالب دبیرستان و همینجوری تا پایان تحصیلات! اصولاً اگه وقت نداشته باشیم اولین چیزایی که توش صرفه جویی می کنیم ورزش و طبیعت گردی و تفریح هستن! امیدوارم همه فرصت داشته باشن تا از طبیعت ایران لذت ببرن.

    • سعیده (آذر) گفت:

      خیلی عالی بود این قسمتی که گفتی تو ابتدایی راهنمایی و تو راهنمایی دبیرستان و..

      واقعا همینجوره ما یه جوری زندگی می کنیم که لذت از لحظه بردن رو نداریم و یا اصولا بلد نیستیم

  • mehdi گفت:

    سلام برای دیدن عکسهای بیشتر و کسب اطلاعات بیشتر از گروه زیر در فیس بوک دیدین کنید
    https://www.facebook.com/groups/Alamout/

  • امير قرباني گفت:

    پس چي رها خانم ايالت ماست ديگه قابل برو بچه هاي متممو نداره!تازگي ها ميگن ميخواد قاره بشه!!!!!!!!!

  • مهناز گفت:

    یه تشکر ویژه از محمدرضا شعبانعلی عزیز دل همه
    مرسی که با یه عکاس حرفه ای خوب ما رو آشنا کردی، البته من سایت ایشون رو پیدا نکردم و تنها یک وبلاگ از ایشون دیدم:
    http://www.nasiri-shahraki.blogfa.com

  • مهاجر گفت:

    سلام محمدرضا
    الان هم خوشحالم هم ناراحت،خوشحالم از این جهت که اومدی شهر ما و این که نظرت مثبته و بهت خوش گذشته،ناراحتم از این جهت که نمیدونستم میای که با شما و آقای شهرکی همراه بشم،با آقای شهرکی رابطه دوستانه ی مختصر و ارادتی فروان بهشون دارم،قبلأ به این فکر کرده بودم دعوتت کنم بیای روستای پدریم،سنگان که واقع در طارم سفلی ست،اگه شرایط محیا شه حاضری برای جشن انار که تو مهرماه برگذار میشه به اتفاق آقای شهرکی اونجا باشیم؟

  • ناشناس گفت:

    استاد منم بچه ای نهاوندم اونجا خیلی قشنگه ه

  • عطیه گفت:

    سلام استاد
    برام خیلی سخته که آرزوی دیدن شما و هم صحبتی با شمارو هر روز توی ذهنم دارم اما امروز فهمیدم به راحتی یک عبور، ساده از کنار جاده ای مه آلود گذشتم و شمارو ندیدم…
    و سختتر از اون این که اگه اشتباه نکنم شما در یک قدمی خانه ی پدر بزرگم بوده ای و من در انتظار خواندن روزنوشته های شما که چندروزی بود به آنها دسترسی نداشتم…

  • atefe165 گفت:

    سلام
    تصاویر خیلی زیبا بود!

  • گیتی گفت:

    ممنووووووون! مثل همیشه عالی بود!

    یادش بخیر قبلاً قزوین جزو استان ما (زنجان) بود!!! اون موقعه هاااا هیچ وقت نرفتیم خوب ببینیمش!!! حس بده شما رو یک جورایی من هم دارم!!!

  • عباس عسگری گفت:

    درود
    محمد رضا جان خوشحالم از این که از دیار ما دیدن کردی
    قزوین چشمه های آبگرم فوق العاده ای داره ، پیشنهاد میکنم به دوستان حتما استفاده کنند

  • سپید گفت:

    سلام آقای محمدرضا
    فک میکنم این خیلی ارزشمنده که ازین به بعد بیشتر طبیعت نزدیکتون رو ببینید تا اینکه ناراحت باشیدچرا تا حالا ندیدید،عکس ها هم خیلی دیدنی هستن،ممنون ازین به اشتراک گذاشتن،یه توصیه یه دوربین سبک کامپکت هم اگر داشته باشین با تفکیک اینک هه کاربدر عکاسی داشته باشه براتون نه وسیله ای مثل موبایل(که با کیفیت بالای عکاسی هم ) وسیله ارتباطین و صرفا تو جایگاه خودشون قبولشون دارم،خیلی ترقیبتون میکنه به دیدن. 🙂

  • زینب.آ گفت:

    خیلی زیباست…
    ی جا رو هم من به شما پیشنهاد می‌کنم. ی جاده فوق العاده زیبا … محلیا بهش میگن جاده الماس. مسیر کوهستانی که اسالم رو به خلخال می‌رسونه. خیلی خیلی قشنگه. نزدیکای ساحل گیسوم که خودش ی جاده فوق العاده رویایی داره… اونجا که برین دیگه موبالیتون هم آنتن نخواهد داشت. کاملا دور از دنیای تمدن. صبا از خواب پا میشین میرین از گاوای اونجا شیر میدوشین بعد آتیش روشن میکنین و شیر رو گرم میکنین و چایی دم میکنین. (اونجاها نه آب داره نه برق و نه گاز…) من این مسیر رو از هر جای دیگه که تا حالا رفتم بیشتر دوست دارم. فوق العاده سر سبز و زیبا. همیشه مه… همه جا پر از منظره های فوق العاده… زمین مخمل سبز … آسمون نقره‌ای… واااااااااااااااااای همین الان دلم خواست اونجا باشم…

    • سمانه گفت:

      جایی که زینب جان پیشنهاد میکنن،خیلی فوق العاده تر از حد تصوره ،سعی میکنم خیلی زود از تو آلبوم عکسها یه چند تا عکس انتخاب کنم و برات بفرستم محمدرضا .
      فکر میکنم اگه عکس ها رو ببینی حداقل یک بار سفر از جهنم رو اونجا باشید.
      خیلی وقت پیش میخواستم اینجا رو پیشنهاد کنم ،اما پیگیر بودم ببینم اگر تصمیم بر اومدن شما شد ،جایی برای اسکان دوستان داشته باشید ،یه نتایجی هم به دست اومده 🙂
      ( البته باید بگم ما یه کلبه ی درویشانه ای همون نزدیکی ها داریم ،اما برای سفر از جهنم باید خیلی چیز ها در نظر گرفته بشه.برای همین صبر کردم تا پیشنهاد مدبرانه ای ارائه کنم)
      فعلا که زینب جان نقشه ی ما رو نقش بر آب کردن .اما هر بار تصمیم به اومدن گرفتید .من قول میدم میزبان خوبی باشم در حد بضاعت خودم .با در نظر گرفتن این نکته که اون زمان خودم هم گیلان باشم .

    • مهناز گفت:

      ممنونم زینب جان
      تا حالا اطلاع نداشتم، با یه گشت تو نت عکسای فوق العاده ای دیدم و دلم خواست اونجا باشم. سرچی که من کردم گردنه الماس تو اردبیل هست و زبان مردمش ترکی که من نمیدونم حیف! چه حال خوشی باید داشته باشه صحبت با مردمی که تو این خططه هستن…

      • زینب.آ گفت:

        مهناز جان منم سرچ کردم ولی حتی ی عکس ندیدم که واقعا زیبایی های اونجا رو نشون بده…
        تمام عکسا متوسط بودن
        بازم عکسایی که خودمون گرفته بودیم ی خورده بیشتر حقیقت رو نشون میده
        اگه اینجا هم مث فیس بوک میشد تو کامنتا عکس گذاشت من چند تا عکس براتون میذاشتم

    • سعیده (آذر) گفت:

      زینب جان ممون از توصیف عالیت که دلمون رو البته هوایی کرد، می خواستم بپرسم اونجا جای اسکان داره ؟

      • زینب.آ گفت:

        سلامت باشی عزیزم
        واقعا غیر قابل توصیفه زیبایی های اونجا
        بله البته… اما مشکلی که هست اینه که ی کلبه جنگلی بهت میدن که تمام امکاناتش تو ی جراغ نفتی خلاصه میشه اما شبی ۱۵۰ر تومن ازت میگیرن :))
        سعی کنین با بنز و اینا نرین چون فکر میکنن باید چند برابر ازتون پول بگیرن

  • رها_اسفند گفت:

    فكرنمي كردم قزوين اينقدر قشنگ باشه….

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser