اگر روزی مجبور شوم تنها ده کتاب را از کتابخانه ام بردارم و باقیمانده را دور بریزم، یکی از آنها قلعه حیوانات خواهد بود.
در قلعه حیوانات، شخصیت های مختلفی را می بینیم. گوسفندانی که مستقل از سخنی که میشنوند، شعار میدهند و بع بع میکنند. مادیانی که مستقل از تغییر نظام حاکم در مزرعه، تنها پرسشش این است که «آیا در شرایط جدید هم، میتوانم به دم خودم روبان ببندم؟!». بنجامین الاغی که نسبت به تغییرات بی تفاوت است و همیشه اعتقاد دارد که الاغ ها زیادتر از آن عمر کرده اند و بیش از آن تجربه دارند که با تغییرات هیجان زده شوند و «هیچکس تا کنون الاغ مرده ندیده است».
و باکسر، اسب ساده ای که احساس میکند کلید تمام مشکلات مزرعه بیشتر کار کردن است. او برای حل هر مشکلی تصمیم میگیرد ساعتی زودتر از خواب برخیزد.
در هر مزرعه ای، گوسفندان و خوکها و مرغها و اسب ها و الاغ ها در کنار هم زندگی میکنند.
من اما، اگر چه به اندازه بنجامین عمر نکرده ام ولی تاریخ را خوانده ام، حق را به بنجامین میدهم. اما دلم میخواهم باکسر مزرعه باشم.
بگذار بنجامین ها به من بخندند و بگذار گوسفندان، جملاتی را که معنی آنها را نمی فهمند، برایم بارها و بارها تکرار کنند.
من امید را هرگز از دست نمیدهم. بیشتر کار میکنم و بهتر. تا جامعه بهتری بسازیم. بگذار بنجامین ها هر چه میخواهند بگویند…
پی نوشت: برای دوستان کنجکاوی که به ۹ کتاب دیگر فکر میکنند، میتوانم توضیح دهم که: «هبوط در کویر» شریعتی، «چنین گفت زرتشت» نیچه، نهج البلاغه، «دوران رنسانس» و «عصر ایمان» از تاریخ تمدن ویل دورانت، «شازده کوچولو» اگزوپری، «گفتگوهای تنهایی» شریعتی، کتابی از نوشته های مسعود بهنود و کتاب کامل شیطان و فرشته خودم (که هنوز هیچ جا کاملش را منتشر نکرده ام) گزینه های دیگرم هستند.
قرآن را بر نخواهم داشت. آن را از نوجوانی حفظم.
چه انتخاب های جالبی
و چه قدر ایرانی گرایانه انتخاب کردی
و همین طور شریعتی گرایانه !
به امید ریلیز کردن اون کتاب شیطان و فرشته
موفق باشید
کتاب شیطان و فرشته را چطور می شه یافت ؟ 🙂
یک روزی میگذارمش روی فضای آنلاین.
باور نمیکنم بشه براش مجوز گرفت. قبلاً تلاش کردم ناموفق بود.
این بنجامین الاغ خیلی باهوشه میدونه که تغییرات اساسی و ریشه ای تنها در بستر زمان بوده که شکل گرفته و نسلهای سوخته و غیر سوخته هزینه ای بوده که انسان پرداخته برای اون تغییرات …همینطور میدونه اون تغییرات قایم به فرد یا افراد یا حتی گروهی هم نبوده بلکه جهشی بوده که در بستر همون زمان در درک و شعور و آگاهی کل بوجود آمده…جهشی آرام و عمیق
یه اعتراف هم بکنم و برم 🙂 اون روز که اون پست رای می دهم و گذاشتین بخدا اولین چیزی که اومد تو ذهنم این بود که پست وزارتی معاونتی چیزی بهتون داده خواهد شده !!!
من بارها فرصت برای سمت های مختلف داشته ام پگاه جان.
اما آدم این بازیها نیستم.
مسلماً شما فقط به “بیشتر کار کردن” و “امید داشتن” فکر نمیکنید. آن چیزی که من برداشت کردم علاوه بر اینها “ایجاد تغییر” هم بوده. همراه کردن یه عده دیگه و به ثمر رساندن این تغییرها. وگرنه من اگه نتونم تغییری ایجاد کنم، میرم جایی زندگی میکنم که هم راحتتر بشه بیشتر کار کرد هم راحتتر بشه امیدوار بود.
نهج البلاغه ؟
لطف می کنید در مورد خطبه ۷۹ و ۸۰ کمی توضیح بدهید ؟
تمایل به هر کدوم از این شخصیت ها در طول زمان می تونه تغییر کنه. شاید در سی ساله سوم زندگی باکسر بودن به اندازه سی ساله دوم مطلوب نباشه.
سلام جناب شعبانعلی
میخواستم بدونم شما از ترجمه های مختلف قلعه حیوانات کدوم یکی رو پیشنهاد میکنید ؟
http://www.adinehbook.com/gp/search/334-1150475-6244319?search-alias=books&field-keywords=%D9%82%D9%84%D8%B9%D9%87+%D8%AD%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%AA&Go.x=0&Go.y=0
کوتاه…مختصر…مفید…
ممنون.
حالا چرا قرآن توی ۱۰تا نبود؟
خودم جوابمو گرفتم. خط آخرو ندیدم!
منم ندیده بودم 🙂
این جمله از کتاب رو قبلا” خیلی دوست داشتم، اما حالا بهش ایمان دارم:
“اين روباني كه تو تا اين پايه به آن علاقمندي، نشان بردگي است.قبول نداري كه ارزش آزادي بيش از روبان است؟”
شاید این همان روبانی است که اقلیتی با داشتن و بستنش، آزادی را از گروهی دیگر میگیرند……….
سلام محمدرضای عزیز
خیلی وقته که این سوالو میخواستم ازت بپرسم که تلاشهای صادقانه ای از این دست در برابر سیاست و بازی های سیاسی چه نقشی داره و کجای قصه ست که جوابشو گرفتم ولی خیلی قانع نشدم،محمدرضا کتاب جامعه شناسی نخبه کشی رو خوندی؟ نوشته ی علی رضا قلی،این کتابو دوست دارم.
فکرکنم فعلا همه مثل باکسر فکرمیکنند ولی شبیه بنجامین رفتارمیکنند…
پ.ن:عاشق شازده کوچولوام.
این کتاب را نخواندم . ولی تعریفش را زیاد شنیدم . با توجه به اسمش ترغیب نمیشدم و فکر میکردم داستانهای کودکانه باشد. (همه میگفتند کتاب باحالیه) منم میگفتم باحالی از خودتونه که کتاب داستان میخونید. با توضیحات شما ترغیب شدم که بخوانمش .
مرسی بابت مجموعه کتابهایت.
اقاي شعبانعلي
من به عنوان يه طرفدار نميتونم اينو باور كنم كه شما قراني رو كه حفظي بر نميداري ولي كتابي كه خودت نوشتي رو برميداري؟
مگه كتابي كه خودتون نوشتي حفظ نيستي!!!!!!!
البته نظر شما برام قابل احترامه ولي برام علامت سوالي باقيه……
شاید برات جالب باشه که من هیچکدام کتابهای خودم رو حفظ نیستم. چون طی دوره های ۲ تا ۱۰ ساله نوشته شده!
چند وقت پیش داشتم کتاب فنون مذاکره خودم رو می خوندم در اتاق فرمان رادیو، تا از روی اون، یک موضوع جالب انتخاب کنم. همه میخندیدند که کتابت رو دیگران نوشته اند!
ضمناً «تجربه معنوی» چیز ارزشمندیه. شیطان و فرشته من، برآیند خواندن قرآن و نهج البلاغه و نیچه و هایدگر و کانت و فکرهای خودم و حال و روحیه و زندگی منه. پس آیینه بهتری از من و دانسته های منه.
هر کس دیگری هم که قرآن رو بر میداره، حرف خدا رو برنمیداره، تفسیر خودش رو بر میداره! تنها فرق من اینه که تفسیرم رو مکتوب کردم!
درود …
دوست من تاديخ تمدن كه خودش ٢٤ جلد هست
الان چه جوري شد ،،،
ترجمه فارسی تاریخ تمدن ۱۱ جلده. به علاوه یک کتاب کوچک به نام درس هایی از تاریخ میشه ۱۲ تا
خوب بازم حل نشد که 🙂
هبوط در کویر، گفتگوهای تنهایی، شازده کوچولو و قلعه ی حیوانات کتابهای مشترکی هستند که در ۱۰ انتخاب من هم جا دارن.البته یه بار مجبور شدم و از یه حادثه نجاتشون دادم، هرچند الان سیاه و نیم سوخته هستند ولی جزء گرانبهاترین داراییهام به حساب میان.
نوشته ی قشنگی بود.
چقدر خوبه که اینجا هست بعد از مدتها که فرصت خوندن نداشتی مطمئنی که اگه یه سر به اینجا بزنی حتمن یه چیزی پیدا میشه که از خوندنش لذت ببری، به فکر فرو بری و شاید هم چیزی بنویسی، بخونی و . . .
محمدرضا به نظرم این کوته بینیه! ما نسبت به آینده مسئولیم.این که فقط کار خودمون رو کنیم به امید اینکه اوضاع رو بهتر کنیم بی مسئولیتیه! آیا اوضاع با کار یک درصد و یا کمتر مردم بهتر میشه؟ آیا میزارن بهتر بشه؟ بقول داریوش به بچه هامون چی بگیم؟؟؟!!! بگیم که بی هویتیم؟…
عالی بود، منم عاشق باکسر بودم:)
وای…خواهش میکنم بگید قرآن چطوری حفظ کردی؟
واسه من یه قسمت از کتاب قلعه حیوانات بیاد موندنی هست و اون انجایی هست که مرغ ها میگن تحت رهبری رفیق ناپلئون ما در هفته شش تخم گذاشته ایم و گاوها میگویند از زمان رهبری ناپلئون آب گوارا تر شده است…..
من فکرمیکنم باکسربودن بهتر از غرغرو بودن است و بیتفاوت بودن یانبودن در اینجا تفاوت چندانی ندارد نتیجه هردویکی است.
موضوع اینه که کدام شخصیت میتونه تاثیر گذار باشه در تغییر شرایط جامعه . باکسر یا بنجامین هیچ کدوم تغییری ایجاد نمیکنند. فقط با شرایط کنار میان یا به نوعی همون کار قبلی رو ادامه میدن پس ارجحیتی نسبت بهم ندارند . پس به نظر من در انتها فرقی بین هیچکدومشون نیست همه همون رفتار قبلی رو اجرا میکنند . یکی امید رو ادامه میده – یکی بع بع میکنه – و … .
خانه از پایبست ویران است .
دیشب هم زمانی که با همکارم داشتم صحبت می کردم به همین نتیجه رسیدیم، اما اگر دیگر کاری نبود چه؟ آیا ما اجدادی خوبی برای آیندگانمان خواهیم بود؟امروز احساس ضعف می کنم، احساس انسانی که در بیابان قدم برمی دارد ولی خبری از آب نیست.
این نوشته و جریان بنجامین من و یاد این گفته شاملو انداخت که ملت ما حافظه تاریخی ندارن ….ولی انگار این بنجامین حافظه تاریخی خوبی داره…
این کتابو نخوندم ولی احساس می کنم این روزا اطرافم ادمایی شبیه گروه اولی که اسم بردید می بینم.منم ترجیح میدم شبیه باکسر باشم اما با این استدلال که اگر هم نتونم مشکل خاصی رو حل کنم حداقل حالم از خودم بد نمیشه.
این ده تا کتاب به لیست انتظار کتابام اصافه میشن همراه با تاسف اینکه تاحالا هیچ کدومو نخوندم(البته به نظرم باید خوندن بعضیاشونو به اینده نسبتا دور موکول کنم چون پیش زمینه ای برای وارد شدن به موضوعشون ندارم).
راستی در مورد نهح البلاغه انتظارشو داشتم اما انتظار این که قران رو حفظ باشید نه!
زنده باد هر ان که به ما اموخت از جمله محمدرضا شعبانعلی..
زنده باد…
حالا چی؟؟
با شرایط پیش اومده میشه بازم امیدوار بود!!!!
محمدرضا؛
دلم برات تنگ شده ولي وقتي مطالبت رو ميخونم اينقدر برام آشناست كه احساس ميكنم سالهاست با هم دوستيم و در مورد هزاران مطلب ساعتها با هم بحث كرديم و حرف زديم …
بنجامین نیستم….اماخب باکسر هم نیستم…باکسر شیفته ی انقلابی بود که بدست خودش به ثمر رسیده بود و خودشم تو اون انقلاب نقش داشت…باکسر با شعار”« بیشتر کار خواهم کرد» به انقلابی که خودش با اراده خودش کرده بود ،وفادار بود و ایمان داشت..باکسر فکر میکردهمیشه حق با رفیق ناپلئونه…پس مسلما من باکسر نیستم
من هر چی فکر میکنم…نه باکسرم..نه بنجامین..گوسفند و مادیان هم نیستم..(نزدیک به انتخابات، با این پست شما دچار بحران شخصیت شدم…)
ارادتمند و دوستدار همیشگی شما
سمیه تاجدینی
این بحران شخصیتی رو خوب امدی افرین 🙂