دوره آموزشی مقدمه‌ای بر تفکر سیستمی (کلیک کنید)

وقتی که اشیاء از زندگیت روایت میکنند…

دیکشنری آکسفورد

شادی قلی پور، همکار خوب من است که هفت روز هفته را با حوصله، جوابگوی صدها نفر افرادی است که به هر دلیل با من کاری دارند و خوب میدانم که این کار، اعصابی از فولاد و صبر و حوصله ای چون ایوب میخواهد. امروز میخواستم برای یادگیری زبان، کتابی به او هدیه دهم. تمام خانه را گشتم و در نهایت کتابی پیدا کردم که هرگز نمیتوانم قیمتی روی آن بگذارم. ساعتی کتاب را پیش رویم گذاشتم و نگاه کردم. کتاب برایم داستانهای زیادی را تداعی کرد. روبرویم روی میز، ساکت و آرام، داستان زندگیم را روایت کرد…

کتاب مربوط به سال ۱۹۸۸ است. دبستان می رفتم. ۱۷ تومان پولش را داده ام. شاید زیاد به نظر نیاید اما خوب یادم هست که برایم گران بود و مدتها فکر میکردم که آیا باید چنین هزینه ی سنگینی برای یادگیری زبان دوم، انجام دهم یا نه. کاغذهایش کاهی و سبک بود و روی آن نوشته بود: «نسخه ی ارزان قیمت!».

این کتاب تنها معلم زبان من بود. هیچوقت نتوانستم به کلاس زبان بروم. نخستین کتابهای انگلیسی را در همان سالهای دبستان خواندم و تقریباً پس از آن بود که جز ادبیات فارسی و کتابهای مدرسه، کتابها را به زبان انگلیسی می خواندم. سخت بود و طول میکشید. اما می ارزید.

کتاب یادم انداخت که کلاً هیچ کاری را از مسیر درست و حسابی و متعارف آن انجام نداده ام.

یاد حرف مادرم که می گفت: وقتی دو ساله بودی، پتو به دورت می پیچیدیم تا بتوانی بنشینی و اخبار گوش بدهی چون اخبار را خیلی بیشتر از برنامه کودک دوست داشتی! (البته هنوز هم که فکر میکنم اخبار در صدا و سیمای ما، برای مخاطب قبل از دبستان پخش می شود).

یاد پدرم افتادم که در پنج سالگی، کنار دستش نشستم و به من یاد داد که بنویسم: «پدر سبزی خوردن پاک میکند». مهم نیست که به عنوان نخستین جمله در نوشتن فارسی، پدرم شاید گزینه ی سخت و نامناسبی را انتخاب کرد. مهم این است که امروز خوشحالم که اگر چه پدرم کم سواد بود، اما نخستین معلمم بود و هر آنچه از خواندن و نوشتن می دانست را در همان سالهای قبل از مدرسه به من آموخت.

یاد سالهای سوم و چهارم دبستان افتادم و اینکه هر وقت معلمی نمیتوانست سر کلاس برود و کاری داشت، من به جای آنها سر کلاس می رفتم و درس میدادم.

یاد «رادیکال» گرفتن که سوم دبستان تازه آن را یاد گرفته بودم و هر وقت سر کلاس، میخواستم دانش آموزان را سرگرم کنم، میپرسیدم که «آیا میدانید کدام عدد را اگر در خودش ضرب کنیم ۱۰ می شود؟». و پس از مدتی سردرگمی دانش آموزان، به سان شعبده بازی که خرگوش از کلاهش بیرون می آورد، با هیجان و علاقه به آنها رادیکال گرفتن را یاد می دادم!

دیکشنری آکسفورد. نسخه ی دانشجویی. کاغذ کاهی رنگ و رو رفته. جلد پوسیده ی پلاستیکی.

همه و همه روایتگر سالهایی است که من و خانواده ام می کوشیدیم، راهی متفاوت و زندگی بهتری را برای من بسازیم. راه دشواری که اگر چه امروز با موفقیت در حال طی شدن است، اما همین کتاب پوسیده، هنوز داستان های زیادی از روزهای سخت و تلخ آن روزها را برایم روایت میکند.

کتاب را به شادی هدیه میدهم، تا همیشه به یادش بماند که پشت روزهای شیرین، سالهای سخت و تلخ زیادی هست. سالهایی که دیگران، اگر آنها را می شنیدند و می دیدند، شاید داشتن روزهای شاد و موفق را آرزو نمیکردند…

 

فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) کارآفرینی کسب و کار دیجیتال

ویژگی‌های انسان تحصیل‌کرده آموزش حرفه‌ای‌گری در محیط کار



36 نظر بر روی پست “وقتی که اشیاء از زندگیت روایت میکنند…

  • فرید آقاجانی گفت:

    وای خدا
    این چه وضعشه که گرفتارش شدم
    من همش خودمو کنترل می کنم که کامنت از روی احساسات و بی دلیل ننویسم و تا حرفی برای گفتن ندارم
    اظهار نظر نکنم
    ولی نمیتونم
    تک تک مطالب این وبلاگ منو احساساتی می کنن
    ضمنا راستی
    محمدرضای عزیز
    امیدوارم این کامنت رو بخونی
    نوزاد دو ماهه ای دارم به اسم فرحان
    که هر شب با تو سر می کنیم
    و تک تک مطالب رو براش کنار گهواره می خونم
    دلم می خواد کپی تو نباشه، ولی راه و مدل ذهنی تو رو بره
    برام افتخاره که پسرم با ادبیات تو داره بزرگ میشه

  • هومن کلبادی گفت:

    سلام به همۀ دوستای عزیزم به خصوص شادی عزیز
    این رو قلباً میگم ، در کنار محمدرضای عزیز بودن و کارهای ایشون رو هماهنگ کردن ، کار سخت و در عین حال لذت بخشی هست و میتونه اوج تواناییِ یک فرد رو نشون بده و این رو به جرات می گم که بسیار بسیار برای هممون عزیز هشتین شادی جان . امیدوارم همیشه و در کنار همۀ عزیزانتون ، سلامت ، آرام ، شاد و سربلند باشید و بهترین های روزگار ، در انتظارتون باشه
    ارادتمند – هومن کلبادی

  • یاسر گفت:

    سلام ،
    جطور می تونم کتابهای دوره دبستان رو به انگلیسی پیدا کنم؟
    اگه میشه ذر مورد این که چطور این دروس رو به انگلیسی می خوندید بیشتر توضیح بدید.

    ممنون.

  • علیرضا(N.B) گفت:

    سلام استاد
    وقتی از این پستها میذارید خیلی لذت میبرم نمیدونستم چرا. تا امروز پست “روحهای کوچک روحهای بزرگ” رو خوندم.خیلی خوشحالم که شما به اینجا رسیدید.
    میدونم قرار به لایک بود ولی… .
    موفق تر از قبل باشی

  • سلام
    محمدرضا عزیز
    سختی های زندگی انسان را آبديده می کند. تو هم مثل خیلی های دیگر که از صفر شروع کرده اند و امروز در پله های موفقيت قدم بر می دارند حرکت کرده ای.
    کامنتهای دیگران را هم خواندم. برخی از دوستان از نوشته شما تداعی کرده بودند که شما از اول خیلی مخ بودی و نابغه بودی
    البته که از نوشته ات می شود به این نتیجه رسید که بچه زرنگ بودی
    ولی شما هم گفتی که خیلی تلاش کرده ای
    یاد کتابی افتادم به نام عادتهای میلیونرها که به بررسی عادت آدمهای موفق پرداخته بود.
    یکی از پارامترهای بسیار مهم در زندگی همه آدمهای موفق همانی است که خودت به آن اشاره کرده ای
    یعنی تلاش و کوشش فراوان
    این را گفتم که بقیه دوستان بفهمند که نه تنها محمدرضا و مثل محمدرضا ها بلکه ۱۰۰ ها هزار نفر از آدمهای موفق جهان از تلاش و کوشش بسیار به نتیجه رسیده اند.
    به هر حال
    امیدوارم آدمهای پر انرژی مثل محمدرضا با رابطه نزديکی که با دیگران دارد بتواند به آنها نشان دهد که می شود خیلی کارها کرد
    فقط بايد تلاش کرد
    خواستن توانستن است
    یا علی

    • این بار،بدون نام گفت:

      دوست عزیز
      تعریف مخ بودن فقط داشتن IQ بالا نیست . اینکه آدم چنین پشتکاری داره هم یه علتی داره که عموما بر میگرده به دوره کودکی ، میشه از نظر روانی یا حتی نوراتیک میشه اینو توضیح داد و روی مغز نشونش داد. این هم رو من مخ بودن میدونم(میدونم کلمه دقیقی نیست ، مخ!). خلاصه در قمار زندگی بعضی ها برگه های خوبی دستشون میاد بعضی ها نه.
      بعضی ها تا خرخره غرق در باتلاق مشکلات واقعی و بیماری های روانی (مثل قفس آهنی یا چاه عمیق)گیر افتاده اند. برای چنین شخصی پشتکار و این کلمات مشابه یه مفهموم انتزاعی مظحکه
      بعضی ها هم پشتکار خوبی دارن اما فرصت این رو ندارن که به چیزی بالاتر از بهترین آهنگر روستا برسن . رندگی پر از فاکتورای تصادفیه . آزادی انسان رو هم منکر نمیشم (از دید فلسفی نمیتونم تاییدش هم بکنم! ، نمیدونم کسی مثال آبشار نیچه رو خونده یا نه،در کتاب انسانی زیاده انسانی ) ما انتخاب هایی داریم که به زندگی جهت میده. انتخاب هایی در مورد اینکه کی چطوری از کدام ورق استفاده کنیم

  • تبریک بخاطر داشتن چنین خانواده ای
    تبریک به شادی و خودت بخاطر اینکه دوستای خوبی برا هم هستین
    و البته تبریک به شادی جان برای هدیه ارزشمندی که گرفت

  • فایزه گفت:

    خیلی وقتا به این فکر میکنم که شرایط من خیلی خوبه اما تنبلی از منه!
    این روزها یک جمله هست که مدام مرورش میکنم:”باید هزینه رشد را پرداخت”
    امیدوارم ان را هرروز زندگی کنم و رشد بشود لحظه لحظه عمرم.
    زندگی هرکسی محدودیتی را میتونه براش ایجاد کنه ولی مهم اینه که ما اگاهیمونو حفظ کنیم و مغلوب نشیم
    زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت….

  • شاهان گفت:

    بالاخره ما همديگرو ميبينيم ديگه ، اونوقت ….

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser