دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

سمینار پیامها در مذاکره هم تمام شد

تمبر اختصاصی دکتر مسعود حیدریسمینار پیامها در مذاکره، که حدود سه ماه، قسمت عمده‌ای از فعالیت‌های گروه ما را به خودش اختصاص داده بود به پایان رسید. حدود یک سال بود که به برگزاری مراسمی برای نکوداشت شش دهه تلاش دکتر مسعود حیدری، برای توسعه و ترویج دانش مذاکره در ایران فکر می‌کردیم. برای ایشان برنامه‌های قدردانی زیادی برگزار شده. اما متاسفانه مانند بسیاری از فضاهای مشابه در کشورمان، عمدتاً کوشیده‌اند از اعتبار ایشان و سایر بزرگان برای بازاریابی خدمات خود استفاده کنند.

بالاخره تصمیم گرفتیم، سمینار سالانه‌ی خودمان را برگزار کنیم و به هیچ کس هم نگوییم که دکتر حیدری خواهند آمد و سپس در روز سمینار برای ایشان مراسم نکوداشت برگزار کنیم.

این بود که کمتر از یک هفته قبل از شروع سمینار، کسانی که ثبت نام کرده بودند از طریق ایمیل مطلع شدند که ایشان در برنامه حضور دارند.

سمینار سه بخش اصلی آموزشی داشت که بخش اول آن، به قدردانی از زحمات دکتر حیدری اختصاص داده شده و از تمبر اختصاصی ایشان،‌ رونمایی شد.

ایشان همچنین در شروع سمینار، ضمن مروری بر مفاهیم پایه‌ای مذاکره، از وضعیتی که امروز در مذاکرات بین‌المللی کشور وجود دارد ابراز رضایت نموده و گفتند که امروز، به آینده خوش‌بین‌تر از همیشه هستم.

برای من، سمینار پس از پایان تقدیر از ایشان، عملاً تمام شد و آرزویی که مدتها با خودم به آن فکر می‌کردم عملی شد. اگر چه، برنامه‌ی رسمی و ظاهری سمینار پنج ساعت دیگر هم ادامه پیدا کرد.

خوشحالی مهم دیگر این بود که بسیاری از دوستان خوبم را که همیشه در فضای مجازی می‌دیدم، در دنیای واقعی هم دیدم.

باید از همه‌ی کسانی که لطف کردند و آمدند تشکر کنم و آرزو کنم که این «مهمانی بزرگ آموزشی خانوادگی»، برای آنها هم دوست‌داشتنی بوده باشد.

———————————————-

پی نوشت: اگر شادی و سمیه عزیز نبودند، نه این سایت، نه این سمینار و نه همه‌ی این دوستی‌ها و ارتباطات نبود. به اونها مدیونم. همین.

همینطور ممنونم از نرگس رحمانی و سعید هاشمی که مثل اعضای خانواده‌ی من می‌مونند و لحظه‌ای ما رو تنها نگذاشتند.

و مسعود اصلانی فرد و مهرداد شرافت و ماندانا کافی و علی حکیمی که «همکار» نبودند، دوستان خوبی بودند که «همکاری صمیمانه» داشتند.

علیرضا نخجوانی که اسلایدها را ساخت و پویا شفیعی که مثال‌ها را یافت و …

و بقیه‌ی بچه‌هایی که شمارش نامشان فضا و زمان زیادی می‌خواهد.

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


225 نظر بر روی پست “سمینار پیامها در مذاکره هم تمام شد

  • فرشيد گفت:

    محمد رضا عزيز
    سلام
    خدمت در عرصه آموزش در اين كشور شايسته بزگ مرداني چون شما است . انسانهاي كه بي اغراق يك نيت داشتند و ان خدمت به خلق خدا از طريق ارائه و نشر اموخته هاي خود به ديگران. كه زكات علم نشر ان است ولي كامل تر ان به اهل آن . بسيار خرسندم كه گوشه اي از اين اهل را در مركز همايش هاي آدينه ديدم و احساس غرور كردم .
    سپاس و قدر داني از بزرگان حوزه تخصصي خود درسي بود براي بعضي ها كه خود را به خواب زده اند . قدر داني از همكاران خود كه تاحدودي با آنها اشنا هستم ستودني است و جالب ترين نكته از نظر من دعوت از گروه موسيقي بود كه با موضوع پيام هاي غير كلامي سعي در اثبات توانمندي خود داشتند و چه انالوژي زيباي با موضوع سمينار داشت .
    موفق پا برجا و سالم باشي تاهمواره از سلسله مقالات خواندني تو مستفيذ شويم.

  • sakineh گفت:

    سلام به استاد عشق و موفقیت
    خواستم من هم به عنوان یک شاگردتازه وارد این سایت که به تازگی با افکار و اندیشه های جنابعالی آشنا شدم و از آن بهره مند شدم ، از شما به خاطر برپایی همایش پر شور وصمیمی تان تشکر و قدر دانی کنم.
    هنگامی که شما با رفتار فروتنانه و محبت آمیزتان استادتان را همراهی می کردید واز زحماتشون به بهترین نحو ممکن قدر دانی مینمودید. فضا پر شده بود ازعطر دل انگیز عشق و مهر و سپاس، تا جایی که چندین بار نتوانستم جلوی قلیان احساسم را بگیرم و بی اختیار اشک از چشمانم جاری می شد.
    کم هستند افرادی که با روح بزرگ وحجیمی که دارند می توانند طوفان به پا کنند ، ویران کنند اندیشه هاو ذهنهای فرسوده ما را که سالها با آن زندگی میکردیم .حالا این توفیق نصیبمان شده تابا کمک شما بتوانیم ذهنی مدرن واصولی ، ازنو بسازیم وبه تبع آن خانواده وکشوری پیشرفته تر داشته باشیم.
    محمد رضای عزیز ! خوشحالم از اینکه پیش ماهستی ، ایران هستی، کم نیاوردی و ما راتنها نگذاشتی . خوشحالم ازاینکه باعث سر افرازی این مرز وبومی .
    در آخر خوشحالم که به آرزوت رسیدی و از استادت تقدیر کردی و خوشحالم از اینکه تو خوشحالی.
    با امید موفقیت هر چه بیشتر برای همگان

  • ساسان پیرزیاد گفت:

    سلام آقای شعبانعلی عزیز
    من یکبار صدای شما رو از رادیو اقتصاد شنیدم و همونجا سعی کردم اسمتون رو به خاطر بسپارم تا اینکه آقای سید سهیل عزیز استاد عزیزم لینک سمینار شما رو تو فیس بوک منتشر کرد ، منم بلافاصله ثبت نام کردم
    میخوای بدونی که چیه شما منو جذب کرد
    صدای صمیمی ، تند تند حرف زدن شما و اینکه اطلاعات رو نمی فروشید ، می بخشید و همین موضوع باعث فراوانی در اطلاعات خود شما میشه و زندگیتون برکت میگیره
    از سمینار راضی ام هر چند بیشتر شبیه گردهم آیی سالیانه بود ، اون حرکت موسیقی هم خیلی بی جا و غیر حرفه ای بود
    مردم برای اعمال انسانی شون میرن خیریه نمی آن سمینار (:

  • داریوش گفت:

    سلام، مهندس جان چهار تا عکس بذارید که ما هم وصف العیش نصف العیش بشیم. گذاشتن فایل ها هم که مزید امتنان است

  • مریم گفت:

    سلام آقای شعبانعلی
    بابت برگزاری سمینار واقعا خسته نباشید.
    من نمی دانستم باید این سوالم را کحا مطرح کنم برای همین اینجا می نویسم. من در سمینار شرکت کرده بودم ولی هنوز فایلی که وعده داده بودید تا شنبه به دستمان می رسد برای من ایمیل نشده است. آیا برای همه هنوز ایمیل نشده یا من دریافت نکرده ام؟

  • حسین گفت:

    سلام محمد رضا جان
    همایش خیلی عالی بود من پام دو روزه که مصدوم شده و تقریبا تمام پروژها مو لغو کردم تا حالم بهتر بشه ولی با تمام سختی بدنی که برام بود اومدم به سیمینار و لذتی که می خواستم بردم چون بوی سادگی و محبت میده حرفات ، برام راحت هضم میشه چون حرف دله و صادقانه قلبی که در نوک زبون قرار داره و در پس اندیشه این حرفها پیام مذاکره حرف عشق و راه زندگی و انسانیت و تعامل هستش هر کسی می تونه اونو بفهمه من اومدم که یکی به من اونو ها رو یاداوری کنه که برای اینکه ایران سرای خوبان شود باید همچنان ادامه داد نه با حرف بلکه با عمل برای من که ظاهرا اینطوریه مهم اینه که در این شش ساعت مسرور شدم چه بسا آدم با شراب و … به حال پایدار نرسد . پرسنل های بسیار خوبی داشتید حواسشون به همه چیز بود مخصوصا یکی از خانمها که من توان حرکت برام سخت بود برایم در زمان استراحت کیک و کافی اورد و زمان رفتن برایم ماشین گرفت به شما تبریک میگم بخاطر همچین همکارهایی باز هم از شما و همکارانتون سپاسگذارم گل پسر سبز باشید و بمانید و پایدار دوست دار شما
    حسین ملال تبار

  • مرتضی گفت:

    سلام دوستان
    منم تو همایش بودم کاشکی میومدم همتونو میدیدم. من ردیف ۲۰ نشسته بودم اتفاقا کنارم چهره آشنا ندیدم. البته چند ردیف جلوتر دوستان رو دیدم راستشو بگم تنبلی کردم بیام. ایشالا سری بعد ببینمتون.
    بچه ها یه اتفاق قشنگ برام افتاد اینکه حدود ۱ دقیقه یا شاید ۳۰ ثانیه پیش دکتر حیدری بودم. چند تا جمله خیلی ساده گفت که فکر کنم تا ابد تو خاطرم میمونه. واقعاً محبتش رو با تمام جونم حس کردم. یاد اون جمله از یه استاد قدیمی ام افتادم که میگفت آدما تشنه محبتن.

  • Ali گفت:

    سلام
    ببخشید کسی میدونه چرا برای ثبت نام سمینار شیراز از ۱شهریور به بعد باید ۵۰تومن اضافه تر پرداخت بشه؟؟؟
    شاید افراد به دلیل این که برنامه شون مشخص بشه و ببینن میتونن مرخصی بگیرن یا نه ، (مثل من)مجبور بودن تا امروز که اول هفته هست صبر کنن.
    حالا تکلیف ما که با همون مبلغ ثبت نام کردیم و الان دیدیم این موضوع رو چیه؟

    • Ali گفت:

      سلام
      ببخشید به زحمت افتادید. امروز خودم زنگ زدم و پرسیدم فرمودند ما مینویسیم ولی هیچوقت این پولو نمیگیریم مگر در مورد کسانی که در روز آخر و در آخرین ساعات ثبت نام میکنن.
      البته خانم محترمی که با من صحبت کردن، خیلی مهربان و با حوصله و مودب پاسخم رو دادند و من دیگه نپرسیدم پس چرا نوشتید از اول شهریور و یا این که اگر کسی با دیدن این مطلب الان ثبت نام کنه که همون مبلغ بالاتر رو داده ، مگه بهش برمیگردونن؟؟؟…
      بگذریم.
      البته معتقدم که قدر حضور و فرمایشات استاد عزیز از اینها خیلی خیلی بیشتره ، اما بهرحال به نظرم کمی نامناسب اومد. البته این نظر شخصی هست.
      بهرحال ببخشید و خیلی خوشحالم که ما هم میتونیم اینجا در خدمت محمدرضا (استاد گرانقدر) و تیم پرتلاشش باشیم.
      به امید دیدار

  • حامد نوروزی گفت:

    سلام
    قبل از هر چیزی از خانم قلی پور بابت بردباری و لطفشون و از خانم تاج الدینی به خاطر زحماتشون تشکر میکنم,
    بعد بابت این سمینار از تموم آدمایی که توش شرکت کردن ممنونم…
    تو اداره ای کار میکنم که ادما اونجا کمتر از روزی یه ساعت کار میکنن، تازه استخدام شدم خیلی نگران فسیل شدن و تبدیل شدن به یه کارمند بی انگیزه بودم، اما به لطف زحمات شما الان فارغ از کار دنبال حرفای شمام…

    راستی یه سوال:
    من هنوز فایل های پاورپوینت و بقیه فایل ها برام ارسال نشده, میخواستم بپرسم هنوز ارسال نکردین یا به ایمیل من نیومده هنوز؟

    بازم مرسی

  • علی گفت:

    سلام اقای شعبانعلی درصورت امکان فایل صوتی این همایش را برای فروش ارایه کنید.متاسفانه اینجانب به علت عدم امکان داشتن شرایط مالی نتوانستم در همایش شرکت کنم.ولی امیدوارم فایل صوتی را بتوانم تهیه کنم و از ان استفاده کنم.من فایل های صوتی شما رادر خصوص مذاکره که در سایت قرارمی دهید راچندین بار گوش کرده ام و همه انها را نوشته ام.
    ممنون

  • حسن گفت:

    واقعاً احسنت به محمدرضا با این رفیق پیدا کردنش
    واقعاً بارک اله
    منظور من دکتر عشایری که این جمله اون منو از خود بی خود کرده و همه اش در فکر هستم و پیش خودم تکرار می کنم
    این محمدرضا خودش اعجوبه هست و آدم های اعجوبه و متفکر روو هم جذب کرده اگر ان جمله را بگم لطفش کم میشه خودتون بگردید و در پاسخ بگید کدام جمله را می گم
    احسنت به دکتر عشایری و آفرین به تو محمدرضا
    جمله ای که هزار بار تکرار کنی باز هم کمه !!!!
    عزت مستدام

    • natali گفت:

      سلام
      کدام جمله اش قشنگ بود ؟؟؟؟
      ملت حدس بزنید؟؟؟
      دکتر عشایری که واقعاً خارق العاده است
      ممنون از محمدرضا و معلم او حیدری
      ممنون

  • زهرا گفت:

    به نام حضرت دوست

    سلام استاد گرامی
    اول سپاس
    دوم سپاس
    سوم سپاس

    سپاس اول :
    بخاطر اینکه اینگونه به فکر تغییروتحول افکارجوانان این مرزوبومی و فرصتی را فراهم کردید که بیاموزیم و بیاموزیم ان شاء الله که به یاری ایزدمنان بتوانیم آموخته ها را به دانش درونی تبدیل کنیم و به کاربریم در راه رشد اول خودو دوم این مرزو بوم

    سپاس دوم :
    بخاطراینکه برای ما فرصتی فراهم کردی که بتوانیم از دکترحیدری عزیزتشکرکنیم به پاس سالها سربازوحامی وطن بودن ایشان
    هرچندمدت زمان کوتاهی است که با ایشان از طریق چندین سمیناروهمایش آشنا شده ام اما آنقدرانسان هستند که احساس میکنم سالهاست که میشناسمشون و تشکراز این بابت که فرصتی دادید که با چند خطی از ایشان تشکر کنیم.

    سپاس سوم :
    از همکاران عزیزتان که با روی خوش پذیرای ما بودند و همچنین گروه سرود بی نظیری که حضورشون رو در جمع فراهم کرده و ما را با دیدنشان دلشاد کردید.

    بعد ازسپاس چون دوستتان دارم و ازشما میآموزم به خود جسارت میدهم و نقدی از سمینارشما میکنم ؛ درکنارتمام حسن هایی که برنامه شما برایم داشت نکته ای مرا سخت رنجاند وچون نمیدانم نیت شما ازاین رندم و تصادفی انتخاب کردن صندلیها برای حضورحضار چه بود به قضاوت نمی نشینم ولی این را حق خود میدانم که بتوانم در جلسه درس جایی را برای خود برگزینم که بتوانم بیشترین استفاده از مباحث عالی آن روز راداشته باشم , چون به نظرمن جای افراد درکلاس تاثیربسزایی درمیزان یادگیری آنها خواهد داشت و متاسفانه جایی که نصیب بنده شده بود دردورترین و حاشیه ای ترین نقطه سالن نسبت به سن بود که بسیار من را ناراحت کرد واین را حق خود دانستم که به عنوان یک شاگرد کوچک این را ازشماطلب کنم که حق انتخاب را برای ما قایل شوید .
    ازخداوند منان برایتان برکت مادی ومعنوی طلب میکنم

    • سمیه تاجدینی گفت:

      دوست عزیزم…زهرا جان
      یک دنیا سپاس بابت لطفی که به ما داری
      من فقط یه نکته کوچولو بگم: به هیچ وجه اختصاص صندلیها رندم و تصادفی نبود…برای رعایت عدالت،صندلیها به ترتیب ثبت نام چینش شده بود و به نظرمون این روش در واقع بهتر ین انتخاب برای رعایت انصاف در بین ثبت نام شدگان بود.

      بازم ازت بابت لطفی که به ما داشتی یک دنیا ممنونم.

  • عليرضا داداشي گفت:

    سلام بر استاد بي بديل جناب مسعود حيدري عزيز.
    سلام بر محمد رضا شعبانعلي.
    سلام بر شادي قلي پور و سميه تاجديني.
    سلام بر دوستان عزيز و مهرباني كه ثابت كردند فضاي مجازي با دوستي ها مي تواند از فضاي حقيقي- كه نمي دانم به چه فضايي گفته مي شود- فراتر رود و صميميتي فراتر از آن ايجاد كند.
    به من حق بدهيد كه نتوانم كامنت هايتان را كامل بخوانم.با اين كه كمتر از گذشته احساساتي ام،‌هنوز نمي توانم بار اين همه احساس را تحمل كنم.
    جناب شعبانعلي و دوستان عزيز
    وظايف كاري اين روزهاي من در كنار تكاليفي كه در خانواده به عهده دارم ،‌مانع حضور من و باعث حسرتي هميشگي برايم شد. مي دانم كه قانون احتمالات به تنهايي كافي است كه امكان حضور در روزي ديگر را دور از ذهن ندانم ولي باز هم همانطور كه به شهرزاد عزيز گفتم ، آن ديدار هرچه باشد،‌جاي اين ديدار انجام نشده را نمي گيرد. اين از باب علاقه به ديدار دوستان. از نظر بار محتوايي هم كه بگذاريد سخني نگويم.
    استاد عزيز در اينستاگرام به نوعي پيشنهاد مذاكره در باب مشكلات را دادند كه توانستم با رعايت اصولي كه آموخته ام موفق شوم. لطف هميشگي خانم قلي پور و تاجديني هم شامل حالم شد، ولي افسوس كه زمان از دست رفته بود.
    حالا كه فهميده ام جناب پروفسور حيدري و همچنين پدر و مادر عزيز استاد هم حضور داشته اند، ديگر حالي دارم نگفتني.
    تعدادي از عكس هاي دوستان را ديدم. بخشي از كامنت ها را هم خواندم ومطمئنم كه هماني بوده كه انتظار مي رفت باشد.نمي دانم درست متوجه شده ام يا نه دوست دارم جوابم را بدهيد كه آيا فايل تصويري و صوتي -كامل – از سمينار منتشر خواهد شد يا نه؟ خدا كند اينطور بشود.
    ممنون از الطاف دوستان به خودم- كه بخش هايي در كامنت ها بود و بخشهايي در فضاهاي ديگر.
    راستي مي خواهم حدس بزنم:هومن كلبادي همان كسي است كه در عكسهاي منتشره از سوي شهرزاد، هميشه از يك جايي وارد عكس شده : يا از بالاي سر دوستان از كنار كادر.حتما هومن جواب سوالم را مي دهد.
    برقرار باشيد.
    به اميد ديدار در ../..

    • سیمین-الف گفت:

      سلام آقای داداشی
      ما همگی تا آخرین لحظه، امیدوار بودیم یه نفر، نفس نفس زنان وارد سمینار بشه، که اینجوری نشد.
      حتما آقای کلببادی خودشون توضیحات ویژه رو می دن. اما منم که تو عکسا حضور مستمر داشتم بگم، نمی دونم چرا و به چه دلیل هر کس که می اومد و زحمت عکس گرفتن از ما رو می کشید، دائم می گفت صمیمی تر بایستید که تو عکس نمی افتید و ما مجبور می شدیم بیشتر صمیمی بشیم و هومن کلبادی هم، به خاطر مهربونی شون از خود بیشتر مایه می گذاشتند تا کسی جا نمونه.
      ولی در کل آفرین به هوش و ذکاوتتون. 🙂

    • هومن کلبادی گفت:

      علیرضا جانِ عزیز
      کاملاً درست حدس زدید . همون آدمی که به زور خودش رو تو تمومِ عکس ها جا میداد ، خودِ خودمم . میخواستم جو عکس ها رو از اون خشکی در بیارم . خیلی خیلی جاتون رو سبز کردیم علیرضا جان و امیدوارم به زودیِ زود و با اجازۀ محمدرضای نازنین ، در جایی در کنار هم خواهیم بود .
      ارادتمند و به امید دیدار در .././۹۳ اینکه برای ماه ، یک نقطه گذاشتم ، یعنی قبل از دی ماه انشاالله این نشست رو هماهنگ می کنیم که یک رقمی هست
      ارادتمند و به امید دیدار به زودیِ زود

    • شهرزاد گفت:

      آقای داداشی عزیز. خوشحالم که خوبید و کامنت گذاشتید.:)
      و لطفا دیگه ناراحت نباشین… مطمئن باشین زمان خیلی زود میگذره و انشاله فرصتهای خوبی در آینده، دوباره برای – در کنار محمدرضای عزیزمون بودن – و همچنین دوستان دیگرمون پیش میاد … ( البته امیدوارم دفعه های بعد رو من بتونم شرکت کنم…:) )
      یه توضیح در مورد عکس ها:
      راستش قبل از اینکه کامنت شما رو بخونم، خودم هم به این موضوع فکر کرده بودم و راستش خیلی هم ناراحت شدم که چرا متوجه نشدم که آقای کلبادی عزیز، سعی داشتن حداکثر فضای کادر رو به ماها اختصاص بدن …
      من از طرف خودم ازشون عذر میخوام که متوجه این موضوع نبودم و ازشون نخواستم که توی اون چند عکس که این اتفاق افتاد، دقیقا توی کادر و کنار ما بایستند.

      • هومن کلبادی گفت:

        شهرزاد جان عزیز
        برای من همین افتخار که کنارتون بودم ، کافی بود و بی نهایت از اینکه دوستان نازنینی مثل شما ها رو از نزدیک می دیدم ، خدا رو شاکر بودم ، هستم و خواهم بود
        ارادتمندِ همۀ دوستانِ نازنینم و به امید دیدار به زودیِ زود

      • عليرضا داداشي گفت:

        سلام.
        ممنونم. هم از عكسهاتون و هم از محبت هميشگي تون.
        به اميد ديدار

    • محسن نوری گفت:

      عکسها روکه دیدم خیلی دلم سوخت که شما دوستان عزیز رو پیدا نکردم تو همایش و خیلی خوشحال شدم که عکسهاتون رو دیدم. به امید دیدار مجدد.

  • sorayya گفت:

    سلام و خسته نباشید
    دو روزه که از سمینارتون همه جا تعریف میکنن و اشک به چشمای من میاد که چرا امکان حضورم در این سمینار نبود.
    استاد عزیز امیدوارم به زودی بتونیم تو تبریز هم یه سمینار به کمک شما ترتیب بدیم و از حضورتون استفاده کنیم. فقط امیدوارم شرکتمون به زودی آغاز به کار کنه…

  • مریم ک. گفت:

    سلام.
    سمینار فوق العاده ای بود. اظهار فضل نمی خوام بکنم، اما من سمینار های برند و خرده فروشی و … خفن خفن زیاد رفته بود. هیچ کدوم مثل ۶٫۶٫ فرح بخش و صمیمی و به قول بانی اصلی برنامه، “حال خوش بخش” نبود.
    یه چیز بامزه!
    توی عکس دسته جمعی، گفتن محمدرضا بین خانوادت وایسا! من از اون بالا، فک کردم سمیه جان و شادی جان -حیف که اینجا مِنشِن نداره! – خواهر های آقای شعبانعلی هستن :))
    به هرحال ممنون از همه که خواهر برادرانه دست به دست هم دادن و لحظات خوب و مفید و خوشی برای همه ی جمع رقم زدن.
    راستی از کامنت ها پیداست همه قسمت ۲ی اتیکت رو خوب یاد گرفتن و به حضور هم ارج می نهند :دی
    بازم ممنون از محمدرضا شعبانعلی و خانواده ی عزیز و تیم عالیش
    اسفند دود کنید و پایدار و پیشرو باشید
    همه ی خیر پیش رویتان

    • هومن کلبادی گفت:

      مریم ک. نازنین سلام
      جاتون حسابی سبز بود و فکر می کنم با وجود هم خونه ای های نازنینی مثل شما ، این خونه ، چشم بخور نیست
      به امید دیدار به زودیِ زود

  • سید رضا گفت:

    با سلام
    تشکر فراوان از محمد رضای عزیز و دیگر دوستانی که در برگزاری این همایش بسیار مفید فعال بوده اند
    بسیار راه گشا بود و واقعا نکاتی عالی و آموزنده برای من داشت در هر سهبخش و به خصوص منطق اتیکت که در پایان همایش بیان نمدید
    امید که ” مروج و مبلغ رفتار و افكار مثبت افراد باشیم و نه خود افراد”

  • ياسين اسفنديار گفت:

    باسلام به محمدرضاي عزيز و همه هم خانه اي هاي محترم
    خيلي دوست داشتم به اين مراسم بيام ولي به دلايلي نشد .
    دوست داشم به اين مراسم بيام؛
    جداي از همايش هاي محمدرضا كه سراسر علم و آگاهيه
    دوست داشم اساتيدي كه در اين مدت از علمشان بهره ها بردم از استاد حيدري – استاد شعبانعلي – استاد نخجواني – استاد شيري و …. و همه دوستان رو ببينم
    شايد باورتون نشه خيلي دوست داشم سامان عزيز – هومن پُر انرژي( اين همه كامنت گذاشتي بعد مراسم! ) خيلي دوست داشتم ببينمتان – سيمين خانم عزيز كه احساس و سرزندگي و محبت ازش ميباره كه اين محبت هم در عكسش و هم در كامنت هاش هويداست . خانم شهرزاد عزيز كه شادي و شور و احساس از كامنت هاش متصاعد ميشه . خيلي دوست داشتم عليرضا داداشي رو ببنيم خوشا به حال دانشجوهايش كه هر روز مي بيننش– خيلي دوست داشتم كيان عزيز- انصار رضايي بزرگوار حسن حميدي دوست داشتني هيواي عزيز – آزاده گرامي – محسن نوري و همه دوستان دوست رو ببينم. وقتي اين متون را مي نويسم و وقتي كامنت هاي شما بزرگواران را مي خوانم احساس دوستي ديرينه در شما پيدا ميكنم با اون كه شما رو نديدم ولي انگار مدتهاست با شما دوستم و شما را مي شناسم.
    حيف شد خيلي حيف شد كه نتونستم بيام .
    با تشكر از دوستان كه فضاي همايش را با كامنت هاي پر از احساسشون بيان كردند و
    يه درخواست داشتم محمدرضاي عزيز . عكسهاي مراسم رو در گالري تصاوير بگذاريد خيلي خوب مي شود.

    كمتر همايشي رو ديدم و يا بعبارتي نديدم كه اينطور مدعوينش به هم ابراز محبت كنند.
    محمدرضاي عزيز ميدانيم كه اين همه كار خيلي از انرژيتو مي گيره ، خسته ات مي كند ولي انجام ميدهي. اين كار تو يك باور بزرگ ميخواد كه از منش بزرگت سرچشمه مي گيره
    محمدرضاي عزيز اين همه احساس خوش زندگي
    اين همه احساس پاك دوستي را مديون تو هستيم

    به اميد ديدار محمدرضا و همه عزيزان
    هميشه هميشه شاد و سلامت باشيد.

    • محسن نوری گفت:

      یاسین عزیز ما هم قلبا دوست داشتیم شما رو از نزدیک ببینیم. جای شما خیلی خالی بود. شاید تا سال دیگه باید انتظار چنین مراسمی رو بکشیم، اما امیدوارم در آینده نزدیک قسمت باشه شما و همه ی دوستان اینجا رو به صورت حضوری ببینیم.

      • هومن کلبادی گفت:

        سلام محسن جان
        امیدوارم که به همت همۀ شما هم خونه ای های نازنین و با اجازۀ محمدرضای عزیز ، به زودیِ زود و به بهانۀ دیدنِ همدیگه ، شرایطی رو ایجاد کنیم که همه دور هم جمع بشیم . بی شصرانه منتظرِ دیدارتون هستم ، به زودیِ زود

    • هومن کلبادی گفت:

      یاسین عزیز
      به طور خاص ، حسابی دنبالتون گشتم ولی افسوس که نبودین . انشاالله به زودیِ زود ، همدیگه رو می بینیم

    • سیمین-الف گفت:

      اسفندیار خان
      شما لطف دارید.
      قبل از سمینار ( به قول آقای سهیل رضایی مراسم!) خوشحال بودیم تک تکتون رو می بینیم.
      توی سمینار هم گرم بودیم و جو گرفته بودمون. اما پس از آن، وقتی دیدیم دوستانی که نیومدن اینقدر بی تابی می کنن- که حق هم دارن- بغض کردیم.
      عجب سمیناری دارید استاد.
      خداروشکر با این همه جو و انرژی اون سالن منفجر نشد!!! 🙂
      فکر می کنم همهء اینهایی که گفتید، حس مشترک همهء ماست و این چقدر ارزشمنده.
      موفق باشی دوست عزیز.

    • شهرزاد گفت:

      آقای یاسین عزیز. خیلی لطف دارید. از نظر لطفتون خیلی سپاسگزارم.
      وچقدر قشنگ فرمودید: “محمدرضای عزیز این همه احساس خوش زندگی، این همه احساس پاک دوستی را مدیون تو هستیم.”
      باز هم ممنون و امیدوارم شما هم همیشه شاد و سلامت باشید.:)

    • عليرضا داداشي گفت:

      سلام.
      من هم خيلي دوست داشتم شما و بقيه را ببينم. اتفاقاتي پيش آمد كه خودش براي من آموزنده بود.
      به اميد ديدار.

  • محمد گفت:

    منم یه تشکر از شما و تمامی دوستانی که به نحوی در برگزاری این سمینار مشارکت داشتن دارم
    همیشه موفق، لبخند به لب و سر سبز باشید
    به امید دیدار دوباره

  • داریوش گفت:

    سلام،
    اگه تهران زندگی می کردم حتماً می آمدم سمینار، گرچه از یه زمانی به خودم گفتم که از این به بعد نمی رم سمینار مگر اینکه اون بالا باشم!
    نفست گرم، شاد و خندون باشی محمد رضا

  • امین گفت:

    حیف شد نتونستم بیام
    کلی برنامه ریزی کرده بودم نشد که نشد

  • مژگان زحمت کش گفت:

    سلام استاد عزیز ،
    خوشحالم که بالاخره تونستم از دنیای مجازی به دنیای واقعی پا بگذارم و شما را از نزدیک ببینم ، قبل از سمینار احساس یک دختر بچه چند ساله را داشتم که بهش قول آبنبات چوبی داده بودند و لحظه شماری میکردم که لحظه دیدار فرا برسه ، خوشحالم از نزدیک دیدمتون و تونستم بگم که چقدر دوستتون دارم .
    ممنون که هستید .
    متاسفانه من دفترچه استاد حیدری را نتوستم برای نوشتن مطلبی داشته باشم اگر ممکنه از طرف من این نیم خط را به آن دفترچه ارزشمند اضافه کنید … ” هرگز مباد آن روز کز یاد رفته باشی ”
    و تشکر فراوان دارم از تیم دوستان و همکاران شما که بی دریغ و از جان و دل مراسم روز پنجشنبه را برگزار کردند . دوستان خدا قوت

  • hirunn گفت:

    درود و سلام به همه ی دوستان..
    وای که چقد لحظه های زیبایی رو این با هم بودن چند ساعته ساخته..چقد دلم می خواست که من هم باشم اما نشد.. لحظه لحظه هایی که دوستان وصف کردند رو میشد با عمق وجود حس کرد.لحظه های ناب…شهرزاد، سیمین،.ا.کبادی، پسرک خامه فروش و… همه دوستانی که اگه بخوام نام ببرم یک متن بلند بالا میشه، گرچه من جزو اعضای خاموش این خونه هستم اما با وجود نبودنم در اون روز با توصیف هایی که شما کردید، لحظاتی، اونجا بودن رو حس کردم.امیدکه سعادت باشه در آینده ای نزدیک در محضر استاد و دوستان ناب

  • هومن کلبادی گفت:

    سلام به دوستای عزیزم
    وقتی به کامنت هایی که گذاشته شده نگاه می کنم ، خیلی لذت می برم . حتی با دیدنِ ۱ منفی در پایِ تک تکِ کامنتایی که گذاشتم که نشون میده دوستِ مخالفم ، رفیقِ نیمِ راه نیست و همیشه همراهیم میکنه . ایشون با ثباتِ رویۀ خودش نشون داد که رسماً با شخصِ من مخالف هست و من رو از این نگرانی بیرون آورد که فکر می کردم با نظرات و نوشته ها و کامنت هایِ من مخالف هست . اینجوری خیلی راحت تر می پذیرمش و با نهایت احترام ، تحملش می کنم . به امید روزی که ما به اندازه ای شهامت و منطق داشته باشیم که بتونیم با استدلال ، مخالفتِ خودمون رو بیان کنیم و امیدوارم خداوند به همۀ ما ، قدرت و توانِ تحملِ مخالفانمون رو بده چون بخشِ عظیمی از رشد و پیشرفتِ ما ، مدیون و مرهونِ همین مخالفانِ عزیز هست
    زنده باشی مخالفِ عزیزم و به امید دیدار تو ، به زودیِ زود

    • امید گفت:

      هومن انگیزه این دوست مخالفت را فهمیدم! احتمالاً یک جائی گفتی استقلالی هستی ، اینه که اسمت را که می بینه یک قرمز میزاره کنارش ( :

      • هومن کلبادی گفت:

        سلام امید جان
        جالبه که یواشکی بهت بگم که از ابتدا پرسپولیسی بودم ولی در سالهای اخیر ، طرفدار بازیِ خوب هستم و اساساً یکی از شیفتگانِ بازیِ تیمیِ تیمِ بارسلونا هستم 🙂
        به امید دیدار ، به زودیِ زود

  • مهشيد م گفت:

    سلام
    +خداقوت بابت برگزاری سمینار دیروز.
    و با احساس رضايت دوستان قطعا این حس به شوما هم منتقل شده. از این خونه آموختم که این روحه که خسته میشه نه جسم. امیدوارم اگر خستگی جسمی حاصل شده با رضایتِ خاطر حاصله برطرف شده باشه.

    + دیروز لحظه به لحظه به یاد شما و اعضای خونه بودم و فضای سمینار رو واسه خودم بازسازی می کردم.
    گویا سمینار دیروز حسابی پربربار بوده. انتظار ما برای سمینار شیراز کمتر از تهران نیست. و امیدوارم همینطور پرشور برگزار بشه. هرچند با خواندن عنوان این پست کمی دلم گرفت که شاید شما اصل سمینار امسالتون رو در تهران مدنظر قرار داده باشید.

    +چه حس دلنشینی برای اعضای این خونه بوده زمانی که یکدیگر رو ملاقات کردند. فقط در عجبم که اکثر دوستان تهرانی هستند یا سمینار تهران رو ترجیح دادند!
    دوست داشتم بدونم از اعضای این خونه کسی در سمینار شیراز شرکت میکنه ؟

    +آقا معلم من هم در انتظار دریافت کارت پستالتون هستم. فقط به عنوان یادگیری از آقا معلم. – 🙂

    +امیدوارم فضای سمینار واسه همه افراد مفید باشه. این حرف رو زدم چون چندین بار مجبور شدم توضیح بدهم به طور آزاد قصد شرکت در سمینار رو دارم نه از طرف سازمان یا شرکت خاصی. هرچند شاغل هستم ولی ترجیح دادم نامی از محل کارم نبرم.

    +از همه دوستان ممنونم که تجربیات و احساساتشون رو با ما به اشتراک گذاشتند.
    به قول آقای کلبادی به اميد دیدار در تاریخ ۶/۱۳

    سبز باشید و برقرار

    • هومن کلبادی گفت:

      مهشید م عزیز سلام
      حسابی جای همۀ دوستانی که نبودن (مثل شما) سبز بود . همیدوارم در ۶/۱۳ ، شاهد همین شور و نشاط در شیرازِ زیبا باشید . جایِ ما رو هم سبز کنید لطفاً . خدا رو چه دیدید ، شاید تونستم از خانمم اجازه بگیرم و یک سر به دیارِ مادری بزنم . چه دلیلی بهتر از حضور در سمینارِ محمدرضای نازنین
      شاد باشید

      • مهشید م گفت:

        سلام هومن عزیز

        +ممنون که جای ما رو خالی کردید.

        +جای شما هم اگر نبودید حتما سبز خواهد بود.

        +به امید روزی خاطره انگیز و پرشور…

        +سبز باشید و برقرار

        • هومن کلبادی گفت:

          مهشید م عزیز
          + ممنونم که جای ما رو سبز می کنین
          + مطمئنم یکی از بهترین روزهاتون رو در کنارِ محمدرضای عزیز و تیم محترم و زحمتکششون تجربه خواهید کرد
          + به زودیِ زود همۀ هم خونه ها همدیگه رو می بینیم
          ارادتمند و به امید دیدار به زودیِ زود

  • آزاده م گفت:

    سمیه جان خدا قوت.
    مگه دفتر یادبود استاد واقعا گم شده؟! دوستان تو کامنتها گفتند که گم شده. خیلی ناراحتم..

  • طاهره جلیلی گفت:

    دوست و استاد خوبم، محمدرضای عزیز
    دیروز یه عالمه حس خوب رد و بدل شد از طریق آموخته ها، نگاه ها و حضورها… مرسی از بابت حضور گرم و پر شورت… مرسی از بابت کلام نافذ و آموزنده ات و مرسی از امکانی هم برای تموم اون ۷۰۰، ۸۰۰ نفر فراهم کردی… امکانی که من اسمش رو میزارم یه پنجره به سوی یه تصویر بزرگ…. تدریس خوب و دلنشینت یه شبکه بزرگ از آدمها رو به سوی یه مسیر نو هدایت کرد پر از سوال و شگفتی…
    شادی عزیزم، سمیه جان…. کاملاً درک میکردم که دیشب چه حالی داشتین و طی چندین روز و هفته های گذشته چه زحمتی کشیدین…. ممنونم…
    آقای جباری عزیز… ممنون از مهمانوازی، اجرا و برگزاری عالی خودتون و تیمتون….
    علیرضا نخجوانی عزیز، سپاس از بابت اسلایدهای خلاقانه و پر از فکر و زیبایی که ساخته بودین و تلاشی که موقع run شدن برنامه داشتین برای صدا و تصویر مناسب…
    دوستای خوب و بامعرفتم، از شما هم ممنون که منو پیدا کردین و انرژی خوبتونو بهم منتقل کردین…. شهرزاد، آزاده، سیمین، آزاده، آذر، حسین شهریاری، هومن کلبادی… و همینطور دوستای خوب دیگه ام که باهاشون تجدید دیدار کردم و لذت بردم از بودنشون….

    خدا قوت …..

    • هومن کلبادی گفت:

      طاهره جان سلام
      من هم از دیدن شما بسیار خوشحال شدم و امیدوارم دوست همدل و خوبی برای شما باشم
      به امید دیدارِ مجدد ، به زودیِ زود

    • kahtmayan گفت:

      طاهره از خلق صحنه ها برای عکس گرفتن و نگفتیا از اون بابتم تشکر کن
      نگم چنتا عکس گرفتین با شیوا همون موقع هم تو وایبر میفرستادین 😉

      • طاهره جلیلی گفت:

        :))))))))))))))))))))))))))))
        یعنی آبرو برای من نباید بزاری؟ اینهمه سعی کردم کامنت باشخصیتی بزارم، بعد باید بیای لو بدی هر چی دیدی؟
        اگه راست میگی برو زیر کامنت مرجان و ستاره و شیوا هم بنویس! بعدشم داشتیم پز جایی که هستیم رو به یه عده ای میدادیم… حالا بازم هر چی دیدی بگو، خجالت نکش!
        لو بدمت که باید شیرینی بدی بهمون؟!!! بچه ها همه میریزن سرت….

  • محسن نوری گفت:

    راستی دفتر اگه پیدا نشده یه دفتر مجازی میتونه خیلی ایده جالبی باشه. هرچند صمیمیت و زیبایی دفتر واقعی رو نداره اما در هر صورت خوبه. حتی یه فتوبلاگ که افراد دستخط خودشون رو عکس بگیرن و ارسال کنند یا یه اکانت اینستاگرام.

    • هومن کلبادی گفت:

      محسن عزیز سلام
      من که دیشب سعادت نداشتم ببینمتون ولی دفتر رو حسین شهریاری عزیز (پسرک خامه فروش ) به دست محمدرضای عزیز رسوند تا به دست استاد حیدری برسونن
      به امید دیدار به زودیِ زود

      • محسن نوری گفت:

        هومن عزیز ممنون از خبر خوبت. تو فضای مجازی خیلی از کامنتهاتون بهره میبریم. امیدوارم به زودی شما و همه دوستانی که تو همایش سعادت دیدارشون رو نداشتیم رو از نزدیک زیارت کنیم.

        • هومن کلبادی گفت:

          محسن عزیز
          ممنون از لطفتون . باید همۀ بچه ها همت کنیم و با اولویت قرار دادنِ این دیدارها ، به زودیِ زود ، قراری رو برقرار میکنیم (البته با اجازۀ محمدرضای عزیز )
          ارادتمند و به امید دیدار به زودیِ زود

          • محسن نوری گفت:

            متشکرم هومن جان. امیدوارم تو این قرار نیمه رسمی یا غیر رسمی محمد رضا هم باشه و همه دوستان رو هم ببینیم.

            • هومن کلبادی گفت:

              محسن جان عزیز
              اصلِ ماجرا ، محمدرضای نازنین و شادی جان و سمیه جان هستن که فکر می کنم به ما افتخار میدن و میان

  • پیام شایگان گفت:

    سلام

    خسته نباشید . ظاهرا روز پرکاری برای شما و همکارانتون بوده. من بدلایلی نتوستم در همایش خوبتون شرکت کنم و فکر می کنم امثال من هم زیاد باشند. با شناختی که از شخصیت شما دارم معمولا سورپرایزهایی برای ما دارید. آیا سی دی های صوتی یا تصویری یا مطالبی در سایتتون برای ماها که نتونستیم شرکت کنیم دارید؟

    با آرزوی موفقیت بیشتر

  • هومن کلبادی گفت:

    سیمین جانِ بسیار عزیز
    این نهایتِ لطفتون نسبت به من هست ولی به خدا از دیروز حالم خیلی خیلی خوبه . وقتی انقدر اشتیاق دوستانم و خودم رو برای دیدنِ هم دیدم و حسرتِ دوستانی که نبودن و نتونستیم همدیگه رو ببینیم ، قلباً تصمیم گرفتم که تدارکِ یک دیدارِ غیرِ رسمی رو در آینده ای زود ببینیم (با اجازۀ محمدرضای عزیز و با حضورِ ایشون و تیمِ محترمشون) که همۀ اعضایِ این خونۀ عزیز ، همدیگه رو ببینیم . سیمین جانِ عزیز ، صفاتی که در موردِ من گفتید ، عیناً در وجودِ خودتون و بچه ها بود و واقعاً از اینکه من رو به دوستی قبول کردین از همتون ممنونم و امیدوارم لیاقتِ این دوستی و دوستانِ نازنینی مثل شماها رو داشته باشم
    به امید دیدار شما عزیزانم ، به زودیِ زود

    • مریم محمودی گفت:

      سلام آقای کلبادی عزیز
      این ایده دیدار غیر رسمی واقعا ایده اله . مخصوصا اگه امانش باشه که همه اعضای این خونه مجازیه که علاقمندن دعوت بشن . در پایان همایش من واقعا کمبود چنین چیزی رو حس کردم. اینکه آدمهایی که لااقل از نظر بینش ونگرش هاشون بیشترین شباهت رو به هم دارن، بتونن با هم یک شبکه دوستی داشته باشن و بعد از برنامه های رسمی ، امکان ارتباط و بحث و گفتگو در دنیای واقعی رو دشته باشن .
      من خواهش میکنم اگه همچین برنامه ای رو ترتیب دادین ، به افرادی مثل من که افتخار اشنایی حضوری با بچه ها از طریق کلاس و کارگاه حضوری نداشتن هم خبر بدین .
      اینجا و اقعا پتانسیل تبدیل شدن به یک شبکه دوستان ایده آل رو داره .

      • هومن کلبادی گفت:

        مریم محمودی عزیز سلام
        از اینکه از این پیشنهادِ خودجوش استقبال کردید ممنونم و همینجا از شما و سایر دوستانی که با این طرح موافقن ، خواهش می کنم ،به عنوان یک micro action ، یک ایمیل با عنوان (subject) «هم خونه ای ها» به آدرس ایمیل hoomankolbadi@gmail.com ارسال کنید که بتونیم بعد از کسب اجازه از محمدرضای عزیز و ایجاد زیر ساخت های لازم ، تدابیری رو فراهم کنیم که بتونیم به زودیِ زود ، دور هم جمع بشیم . ممکنه یک کم زمان ببره ولی تمام تلاشم رو می کنم با کمک همۀ هم خونه ای های عزیزمون این امکان رو ایجاد کنیم
        به امید دیدار ، به زودیِ زود

  • zoorba.booda گفت:

    سلام.
    “وقتی وارد سالن شدم دیدم یه نفر مثل پروانه داره دور یه پیرمرده خوش تیپ سفید مو می چرخه، کمکش می کرد،زیر شونشو می گرفت، بهش محبت می کرد، روی صندلی می نشوندش، جلوش روی زمین می نشست تا اون پیرمرد راحت تر بتونه باهاش صحبت کنه آخه اون پیرمرد براش سخت بود که بچرخه به سمت صندلی بغلی، بعد کنارش خبردار و آماده وایساد.
    یه خورده که گذشت اون پیرمرد رو دعوت کردن که برای حضار صحبت کنه، اون پروانه دوباره شروع کرد به چرخیدن دور پیرمرد، زیر شونشو گرفت و بردش روی سن، مطمئن شد که پیرمرد راحته و به چیزی احتیاج نداره.
    وقتی یه عکس از اون پیرمرد روی صفحه قرار گرفت اون پروانه چشماش پر از اشک شده بود
    . در تمام این مدت اون پیرمرد داشت لذت می برد از اینکه پسرش چقدر دوسش داره و به خودش می بالید که همچین پسری داره تا جایی که وقتی داشت برای حضار صحبت می کرد دیگه طاقت نیاورد و به همه گفت که چقدر این پسرشو دوست داره و چقد براش عزیزه.
    اون پروانه اسمش محمدرضا شعبانعلیه.”

    محمد رضا تو با رفتارت به همه ما نشون دادی که ” افتادگی” هنوز هم یه ارزش انسانیه که فراموش نشده.
    تو درختی هستی که شاید میوه هایی که به این مردم و آب و خاک دادی با میوه های هزاران درخت دیگه برابری کنه (تا جایی که من دیدم و درک کردم)، پس حتی اگه نوک قله هم بایستی بعید می دونم کسی این اجازه رو به خودش بده که چپ نگات کنه! ولی تو در اوج پرباری بازهم افتادگی، تواضع و قدرشناسی خودتو حفظ کردی،گوهری که توی زمانه ما بسیار کمیاب شده . و من با دیدن این رفتار و برخورد پر انرژی و فوق العادت با همه کسانی که اونجا بودند مطمئن شدم که اصلا در موردت اشتباه فکر نمی کردم.

    سمینار دیروز نکات آموزنده زیادی داشت ولی برای من این درس از همش با ارزش تر بود.
    با وجود تمام این رفتارهای آموزندت من هنوز مشتاق دیدن و تجربه کردن اون لحظاتی هستم که گوشه ای خلوت آروم نشستی و قلم در دست می خوای بنویسی، خیلی دلم می خواد که اون محمدرضا رو هم ببینم و اون لحظات رو باهاش تجربه کنم.

    پی نوشت: دیروز از دیدن تو (و اون فشار شدیدی که به شونم وارد کردی و تا چند لحظه بعد لذت دردش باهام موند!)، از دیدن خانم قلی پور با اون متانت مثال زدنیش، خانم تاجدینی با محبت، همخونه های عزیز دیگه مثل هیوا،شهرزاد، هومن، حسین، آزاده ها، سیمین و… خیلی حس خوبی پیدا کردم و خوشحال شدم.
    (شاید این کامنت با کامنتهای دیگه م خیلی فرق کنه ولی خب منم یه وقتایی احساساتی میشم)

    • سیمین-الف گفت:

      سامان عزیز
      اشک منو که در آوردید…
      ممنون از توصیف زیبای زیبایی های این سمینار.

    • zeynab گفت:

      کاش منم اونجا بودم…

    • شهرزاد گفت:

      آخی … راست میگین سامان عزیز …
      ممنون که به این موضوع اشاره کردی و چقدر هم زیبا گفتی …
      به جرات میتونم بگم بیشترین چیزی که از سمینار دیروز منو تحت تاثیر قرار داد و هنوز هم ادامه داره .. دیدن این تواضع عجیب و زیبای محمدرضا بود …
      واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم … وقتی دکتر حیدری رو کمک می کرد که برن روی سن و درجایگاهی که براشون تعبیه شده بود بشینن، وقتی پایین ایستاده بود و وقتی دکتر حیدری ازش تعریف میکرد، سرش رو مینداخت پایین … و وقتی دکتر رو در پایین اومدن از روی سن کمک میکرد و وقتی کمکش میکرد که از سالن میخواستن برن بیرون …
      باور کن اینارو که مینویسم گریه ام گرفته … آخه خیلی صحنه های زیبا و باشکوهی بود بنظرم …
      خیلی خوشحالم که تونستم این صحنه های شگفت انگیزی که محمدرضا با تواضع زیباش توی سیمناری که خودش سخنرانش بود خلق کرد رو از نزدیک ببینم….

    • هومن کلبادی گفت:

      سامان جان سلام
      من هم از دیدن شما واقعاً خوشحال شدم و به داشتن دوستی مثل شما افتخار می کنم . بسیار زیبا اون حالِ محمدرضای عزیز رو وصف کردید و باید اعتراف کنم که چون ردیف ۶ نشسته بودم و به خوبی این روابط رو می دیدم ، بارها در سالن اشک ریختم و به وجود نازنین انسانهایی مثل پروفسور حیدری نازنین و نایب بر حقشون ، محمدرضای عزیز افتخار کردم
      ممنون سامان جان و به امید دیدار به زودیِ زود

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser