فصل زمستان شده است و به بهانهی نزدیکی عید نوروز، موسسات خیریه فعالیتهای گستردهی خود را آغاز کردهاند. طی این هفته و هفتههای آتی در چند برنامه از برنامههای خیریه شرکت خواهم کرد. با تعداد زیادی از این نوع موسسات ارتباط دارم و فعالیت و زحمات آنها را تحسین میکنم و خودم را نیز عضو بسیار کوچکی از خانوادهی آنها میدانم. اما مستقل از یک «انسان» به عنوان یک «مشاهدهگر بیرونی» میخواهم با شما در خصوص میزان مفید بودن فعالیتهای خیریه در ایران صحبت کنم.
بدیهی است آنچه در اینجا مینویسم صرفاً نظرات شخصی من است و به هیچ وجه منافی زحمات دوستان خوبم در موسسات خیریه مختلف نمیباشد. اما احساس میکنم نگاه بلندمدت تر در این خصوص میتواند به بهبود وضع اقتصادی طبقات پایینتر جامعه کمک بیشتری بنماید.
در خصوص فعالیتهای خیریه در ایران ذکر چند نکته ضروری است. امیدوارم شما موارد زیر را بررسی و نقد کرده و در صورتی که نتیجهگیری خاصی دارید آن را برای من هم بنویسید:
۱) در ایران به طرز عجیبی با تعدد مراکز خیریه مواجه هستیم. واقعیت این است که اگر من به عنوان یک فرد، حجم پول یا سرمایهی قابل توجهی داشته باشم، به موسسات دیگر اعتماد نمیکنم و ترجیح میدهم یک موسسهی خیریهی جدید تاسیس کنم تا دقیقاً بر اساس اهداف و ارزشهای من کار کند. نتیجه این میشود که بازار کار خیر، دارای ساختار بسیار غیرمتمرکز میباشد. کافی است به یک نمایشگاه یا یک کنفرانس خوب بروید و تعداد زیادی غرفههای خیریه را ببینید که در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند و هر کدام تلاش میکنند شما را به پرداخت کمک مادی، ترغیب و گاهی «وادار» کنند. همیشه با خودم فکر کردهام که کاش فعالیتهای خیریه در ایران تا حدی تجمیع میشد تا ما با تعداد کمتری موسسه، اما با ابعاد بزرگتر و قدرت بیشتر مواجه بودیم. به این شیوه نظارت بر موسسات خیریه نیز کار سادهتری بود. اما چه میتوان کرد که خیریه ها نیز در ایران تابع همان اصول صندوقهای قرضالحسنه و حتی تابع اصول «بقالی» ها هستند. وقتی چند برادر هم با هم بقالی میزنند، به محض اینکه درآمدشان از حد مشخصی بیشتر شد، دیواری در آن میان میکشند و دو بقالی کوچکتر ایجاد میشود! حالا هر کس به سلیقهی خود کالا میآورد و به سلیقهی خود میفروشد.
۲) کمکهای خیریه در ایران به سادهترین و کوتهنظرانه ترین شکل ممکن است. همهی موسسات از شما «پول» میخواهند. تو گویی که تنها مشکل جامعه نبودن پول است. بسیاری از موسسات خیریه در ایران یک «گدایی سازمانیافته» را ترویج دادهاند. نوعی گدایی که در آن، از افراد و سازمانها و موسسات، پول دریافت میشود تا در میان فقرا توزیع شود! این شیوهی گدایی (یا اجازه بدهید بگویم: کار خیر) بد نیست. اما هرگز نميتواند مولد باشد. با این شیوه ۲۰۰ سال دیگر هم در این کشور هم گدا داریم و هم گداخانه و این بازی همچنان ادامه خواهد یافت.
۳) بگذارید شفافتر بگویم. وقتی من یک موسسهی خیریه تاسیس میکنم و یقهی مدیران شرکتها را میگیرم تا آنها هم با هزار ناز و اطوار و منت، چند میلیون یا چند ده میلیون تومان را به موسسهی من کمک کنند، عملاً از ظرفیت اجتماعی این مراکز و شرکتها استفاده نکردهام. شرکتها هم برای اینکه اعلام کنند «ما خوب هستیم» و «مسئولیت اجتماعی» را میفهمیم، با علاقه و استقبال، این فعالیتها را حمایت میکنند. دیگر کسی از آنها نمیپرسد که این «کار خیر» شما و «مسئولیت اجتماعی شما» چند دهم درصد کل درآمد شماست؟ اما از شرکتها میتوان کارهای خیر بهتری خواست. کافی است هر شرکت در طول سال، چند ده نفر یا چند نفر یا چند صد نفر را به عنوان کارآموز، در مجموعههای خود بپذیرد. حتی اگر این پذیرش رایگان هم باشد و حقوقی به کارآموزان داده نشود تبعات خوبی وجود خواهد داشت: این کارآموز زمانی که از دانشگاه فارغالتحصیل میشود، به جای گدایی شغل با یک رزومهی خالی پر از مهارتهای بیخاصیت، مي تواند مدعی باشد که چند ماه در یک شرکت معتبر کار کرده است. حتی اگر نیروی کار ارزشمندی باشد، از این شانس برخوردار است که در یکی از همین مجموعهها مشغول کار شود. اما راستی چرا این اتفاق نمیافتد؟ چرا کار خیر ما، یک کار پیش پا افتادهی سطحی در اندازهی «صدقه دادن» است؟
۴) به نظر من مهمترین دلیل، در دید سطحی جامعه به کار خیر خلاصه میشود. هیچ مدیری نمیتواند بگوید من به عنوان کار خیر، ۱۰۰ نفر کارآموز را به شرکتم دعوت کردم تا برای من کار کنند. مردم کمتر به این نکته دقت میکنند که حضور یک کارآموز حتی بدون دریافت حقوق، برای یک شرکت به معنی «هزینه» است و این هزینهای که شرکت صرف میکند در بلندمدت برای جامعه به ارزش تبدیل میشود. احتمالاً مردم خواهند گفت: «این سرمایهداران زالو صفت را ببین که از جوانان دانشجوی ما هم کار مفت میکشند!». چنین میشود که مدیر یا مالک یک شرکت، تصمیم میگیرد از همان مکانیزمی که در کودکی استفاده میکرد و سکه در صندوق صدقات میانداخت. در دهه چهارم و پنجم زندگی هم استفاده کند. تعداد سکهها بیشتر شده و صندوقها بزرگتر. اما مدل فکر کردن و کمک کردن، همچنان کودکانه است.
۵) جامعهی ما در نگاه به کار خیر، مشکل دیگری هم دارد و آن اینکه حاضر نیست بپذیرد که کار خیر، «هزینههای ستادی» هم دارد. به هر حال باید بپذیریم که یک موسسهی خیریه بزرگ و حسابی، نیازمند «روابط عمومی» قدرتمند است. همچنانکه نیازمند «واحد بازاریابی خوب» و همچنانکه نیازمند «واحد سرمایهگذاری قدرتمند و اثربخش». اما افرادی که در این زمینه قدرتمند باشند، حقوق میخواهند. حالا با خود فکر کنید که یک موسسهی خیریه، حقوق ماهی چند میلیون تومانی به یک متخصص بازاریابی یا برندینگ یا تبلیغات یا روابط عمومی بدهد. مردم آن موسسه را به عنوان «خائن در امانت» تکفیر خواهند کرد. نتیجه این میشود که نیروهای انسانی گرانقیمت و ارزشمند، کار خیر را رها میکنند و کسانی در موسسات به «موتور تفکر» تبدیل میشوند که از تمام کار خیر، یک «دل پاک» را به ارث بردهاند. قصد من در این نوشته زیر سوال بردن انسانهای توانمند و ارزشمندی نیست که وقت خود را به رایگان در اختیار موسسات خیریه قرار میدهند، من از این انسانها کم نمیشناسم. اما حرف من این است که تکیه بر «نیت خیر» برای بنای یک «موسسهی خیریه» کافی نیست. موسسهی خیریه یک سازمان است. مثل هر سازمان دیگری استراتژی میخواهد. بازاریابی میخواهد. روابط عمومی میخواهد. برندینگ میخواهد. ساختار سازمانی میخواهد. مدیریت ارتباط با مشتری میخواهد و دهها مورد دیگر. مواردی که باید بر اساس «علم» و نه با تکیه بر «نیت خیر» بنا شوند. همچنانکه در تشکیل دادگاه و تنظیم قانون و … نیز فرض بر سالم بودن همه نیست که اگر بود قانونی لازم نبود. ساختار صحیح ساختاری است که انسانها با نیت نادرست هم در آن نتوانند دست از پا خطا کنند. اینجاست که «تعهد» رنگ میبازد و «تخصص» میتواند مجالی برای عرض اندام پیدا کند.
۶) قبلاً در زمینهی برخی کمپینهای تبلیغاتی که اخیراً برای موسسات خیریه رواج پیدا کرده است نوشتهام و نمیخواهم اینجا تکرار کنم. حتی نمیخواهم آنها را تایید یا تکذیب کنم. اما اگر کمپینهایی را میبینیم که از منافع مادی و معنوی، سهم زیادی برای سرمایهگذار ایجاد شده و سهم بسیار کمی برای موسسات خیریه میماند، دلیلش ضعف موسسات خیریه در برنامهریزی داخلی و طراحی کمپینهای اثربخش است. و باز تکرار میکنم که موسسات خیریه در این زمینه مقصر نیستند. آنها هم مثل من و شما گیاهی هستند که در خاک فرهنگی امروز ایران، رستهاند و از این خاک و از این فرهنگ، در این نقطه از تاریخ و جغرافیا، گیاه بهتری نمیتواند رست.
۷) استراتژی تبلیغاتی نهادهای خیریه هم بعضاً رقت انگیز است. تصویر کودکان بدبخت و فلک زده، خانههای خراب، نگاههای ملتمس و … بهترین شیوهی تبلیغات نیست. برخی از این موسسات را میشناسم که مثلاً در فیس بوک یا جاهای دیگر، حضور آنلاین دارند و هر روز تصاویر رقتباری از مستمندان و فقیران را نشان میدهند و انتظار دارند که من و شما هم صفحهی آنها را «لایک» کنیم. به نظر من لایک کردن صفحهی این نوع موسسات یک نوع «مازوخیسم» محسوب میشود که انسان سالم به ندرت، تصمیم به انجام آن میگیرد. آيا روش بهتری وجود ندارد؟ واقعیت این است که چرا. ما هنوز به خاطر نسپردهایم که در تبلیغات، باید حداقل ۷۰٪ محتوا آموزشی بوده و حداکثر ۳۰٪ محتوا تبلیغی باشد. ای کاش یک موسسهی خیریه، که به فرض در زمینهی کمک به تحصیل دانش آموزان فعال است، صفحهای درست میکرد به نام «اصول تربیت فرزند و ارتباط با فرزند». هر روز عکس و تصویر جوانان و نوجوانان را در بهترین لباسها و پوششها میگذاشت و از متخصصان میخواست که چند پاراگراف در خصوص تربیت بهتر فرزند، مطلب بنویسند. در قسمت بالای صفحه هم یک علامت کوچک میگذاشت که: «حالا که امکان تربیت و آموزش صحیح فرزند خود را دارید، به کسانی هم فکر کنید که دغدغه های مالی کوچک، مانع فکر کردن به دغدغههای بزرگ زندگی» برای آنها شده است. یک شماره حساب ساده میتوانست پول بیشتری را با رضایت بیشتر و به شکل مولدتر برای کودکان بیسرپرست یا بدسرپرست یا طبقات پایینتر جامعه فراهم سازد. «اندوه فروختن» و «ترحم خریدن» ابزاری نیست که در بلندمدت دوام و قدرت داشته باشد.
خلاصهی حرفم، جملهی زیبای ولتر است که در حد یک آیهی آسمانی دوستش دارم آنجا که میگوید: «جادهی جهنم را با نیتهای خیر سنگفرش کردهاند…» و جملهی آخر اینکه، همهی حرفهای بالا و همهی درد و دلهایی که گفتم نباید باعث شود که من و شما به «محک» یا «بنیاد کودک» یا «بهنام دهش پور» یا «جمعیت امام علی» و … کمک نکنیم. باید به آنها کمک کنیم و در عین حال به راهحلی بیندیشیم که در بلندمدت، «گدایی سازمانیافته» تنها راه سیر کردن شکم عزیزترین هموطنانمان نباشد…
محمد رضاي عزيزم سلام و درود،من ابراهيمي فرد هستم از بندر انزلي،مجال اين نيست كه خودم رو معرفي كنم،قبلا براتون پيام گذاشتم،دوستي در شهرمون كه از نظر مالي توي شرايط مناسبي بود،با فروختن چندين دستگاه آپارتمان و ساختن يك مجموعه بزرگ،داره با خرج خودش ،از بيش از ٢٥ كودك بي سر پرست و بد سرپرست نگهداري ميكنه،و براشون از هيچ چيز دريغ نميكنه وبه انواع كلاسهاي موسيقي و ورزشي و اسب سواري و تقريبا تمام جشنواره هاي ممكن ميبره،و حتي اياب و ذهابشون به مدرسه رو هم شخصا انجام ميده،من در مورد شما با ايشون صحبت كردم و راغب شد كه از شما دعوت كنه كه مجموعه ايشون رو ببينين و بهش فقط كمك فكري بكنين،چون من در مورد فرم زندگيتون براش صحبت كردم و ايشون ميل داره از شما دعوت كنه.البته من هم شخصا آمادگي پذيرايي از شما رو دارم،به همه مشكلات و بي وقتيهاتون هم واقفم،به هر حال هر روز از من سراغ شما رو ميگيره،.از اونجايي كه من نظريات شما رو براش تشريح كردم،خيلي دوست دارم براش كاري بكنم،و …ببخشيد كه اينجا پيام گذاشتم،جسارتا منتظر دستور شما هستم و آمادگي خدمتگذاري دارم،دوست دار هميشگي تون
با سلام به دوستان بخدا من کارمند خیریه بودم این پولارو خرج فقرا نمی کنن به ما میگفتن سی درصد درامد خرج خیریه و کارمندا میشه بقیش برا فقرا ولی بر عکس بود تورو خدا اگه خودتون کسی رو میشناسین کمک کنین .ما اگه تا غروب پول لازم که اونا توقع داشتن رو جمع نمیکردیم کلی سر ما داد میزدن اگه برای مردم فقیره چرا هر تخلیه گری که بیشتر پول میارود جایزه میدادن تا تشویق شه به زور از مردم پول بگیره من از زبان یکی از فقرا شنیدم فقط ماهی ۳۰ هزار بهشون میدادن در حالی که به ما گفتن ماهی ۴۰۰ هزار میدیم حداقل روزی صدمیلیون درآمد داشتن خدا ازشون نگذره که پولی را که مردم برای فقرا میدن میخورن
دوست عزیز،فرمایشات شما بسیار عاااالی،اما واقعیت خیریه ها در ایران به علت خصوصی بودنشان ، نیات و شعور مؤسسینش است،در جایی که مؤسس خیریه اهداف خاصی را دنبال می کند به تبع آن ،سواد وشعو رش سیستم را در راستای همان اهداف سازماندهی خواهد کرد
بنده فکر میکنم که دوستان وهمراهانی که احساس مسئولیت میکنند و براشون درستی این فعالیت مهمه اولاً اطلاعاتشون رو در زمینه چگونه کمک کردن به افراد درمانده رو ،بالا ببرند و دوم اینکه بیلان کار خیریه رو البته به صورت عقلانی و ریشه ای ببینند
برخی از نیات تفکر کار خیر ؛
دریافت صحیحی از معنای زندگی
علاقه اجتماعی و عشق به همنوع…
فرار از وجدان درد وسعی در توجیه وضعیت موجود…
تجارت آسان جهت کسب منافع مالی در زیر لوای نقاب عامه پسند…
سلام. صحبت هاتون بسیار مفید و به جا بود
من با یکی از این خیریه های مفید همکاری می کنم
مایل بودید به سایت سازمان خیریه جامع امام علی (ع) سر بزنید
http://www.namazan.ir
می توان به انها سر زد وهزینه یک مهارت اموزی را مستقیما به جایی پرداخت یا در اموزش و کنکور و اموزش یک مهارت برای انها کلاس گذاشت
با سلام ؛
جناب آقای شعبانعلی ؛
نوشتتون همان درد دل افرادی است که در این راه قدمی گذارده اند … لیکن بنده مشاور چندین خیریه بزرگ در کشور هستم اینها نه تنها بدنبال کسب درامد و دریافت هیچگونه وجهی از دیگران نیستند بلکه یک بخشی از درامدشان را بطور منظم وارد خیریه اشان کرده اند و به صلاحدید خودشان هزینه می کنند … ولی همانطور که فرمودید تفکر سیستمی وجود ندارد.
بنظر بنده صورت مساله اصلی عدم وجود یک بانک اطلاعاتی کامل و ارتباط معنی دار خیریه ها با یکدیگر و ارتباط افراد نیازمند با خیریه های مذکور است. بهر جهت در این مقوله هم کارهایی در دست اقدام است خوشحال میشوم از راهنمایی شما و یا دوستان دیگر بهره مند شویم .
موفق باشید
ایراد گرفتن یا بقولی نقد وقتی مفیده که راهکاری برای تصحیح ارائه بشه وگرنه میشه بهونه لطفا راهکار بدین اجراش با من
با سلام خدمت شما بزرگوار
از نوشتتون لذت بردم امروز برای اولین با ر سایتتون دیدم واقعاً عالی بود با اجازتون از مطالبتون استفاده می کنم
ممنون از مطالبتون اگه امکان داره یه نوشته راجب توسعه مراکز خیریه با الگوی بازاریابی را بزاریدد تا آخر عمر ممنونتون می شم .
محمد رضا جان ، سلام و عرض ادب
بعضي اوقات كه شرايط كاري و شخصي اجازه ميده دل نوشته هات رو مي خونم و ازشون هم لذت مي برم و هم درس مي گيريم و اما سه نكته درباره اين پست :
۱- جمله زيباي ولتر رو چند بار در فايل صوتي تفكرسيستمي كه امسال در دانشگاه آزاد توليد كردي گوش كرده بودم اما با اين پست معني كاملش رو فهميدم .
۲- شك ندارم كه هر انسان آزاده و نوع دوستي مثل خودت و دوستان اين خونه كارهاي خيرخواهانه رو دوست دارند و تبليغ مي كنند و من مطئنم نقدت به چگونگي انجام اين كاره نه چرايي اون .
۳- در حال و هواي اين روزها ( ماه رمضان ) برنامه هاي مختلف تلويزيوني براي تبليغ — گدایی سازمانیافته – با حضور افراد سرشناس پخش ميشه و به نظرم ميرسه به اشتراك گذاشتن مجدد اين پست ميتونه مفيد باشه .
۴- اگر خوانندگان كامنت ما رو به ريا كاري وجانبداري با منظور خاص و امثال اينها متمهم نكنند ، روش پيشنهادي براي كمك به تحصيل بچه هاي مستعد كه مشكلات مالي خيلي جدي دارند چيه ؟
ببخشيد كامنتم طولاني شد .
سلام
این مطالبی که نوشتید مدتیه درگیری ذهنی منم هست
فقط یه مشکلی که هست اگه یه موسسه ی بزرگ باشه که همه زیر نظر اون باشن بازم مثل بقیه ی سازمانایی که هستن احتمال به فساد کشیده شدن هست،یعنی یه سازمان بزرگ چندتا سرمایه دار میخواد که بالاخره آدمایی توش وارد میشن که منفعت طلبن
فک کنم مشکل ما اساسی تر از این حرفا باشه…
به نظر شما این کار عملیه؟خودتون ایده ای در این زمینه دارید که بشه با این اوضاع فعلی جامعه چنین موسسه ای تاسیس کرد؟
سلام
من همین کار رو دارم می کنم . مربی ورزش م و برای یک موسسه خیره مجانی کلاس گذاشتم
مختصر و مفید………….
گمان می رود خیلی اطلاعات بسته ای دارید، انسان بهتر است با این جسارت در مورد یک موضوعی که شاید خیلی ها باور و اعتقاد به آن دارند، اظهار نظر نکند. ما علی(ع) را با کیسه ی نان و خرما در کوچه های شب می شناسیم.
می شود ایراداتی به موسسات خیریه وارد کرد اما نمی شود به این صورت نیت خیر آنها را شست و کنار گذاشت.
ما گاهی به انسان هایی ایراد می گیریم که در مسائلی دخالت می کردند که اصلا سررشته ای نداشتند(مثل آقای مشای….).
شما هم چرا این قدر تلاش کرده اید که خیر و ناخیر را روشن کنید بهتر هست با همان جملات ولتر لذت ببرید.
در انتها
اگه منظورتان از این حرف ها خیر نیست که حرفی باقی نمی ماند اما اگر نیتتان خیر است که مواظب باشید “جاده ی جهنم را سنگفرش نکنید.”
دوست من. بعید میدانم رابطهی شما با خیریهها خیلی نزدیکتر از من باشد (مدیران مهمترین خیریههای ایران نزدیکترین دوستان من هستند). همینطور بعید میدانم مجموعهی فعالیتهای من را در حمایت مستمر از خیریه ها ندیده باشید.
نیت هیچ موسسهای هم نقد نشد (اگر چه فکر کنم متن را تا آخر نخواندهاید وگرنه چنین نمینوشتید). اما «راندمان عملکرد» و «نگرش سیستمی و کلاننگر» مورد بحث قرار گرفت.
من امام علی را به کیسهی نان و خرما نمیشناسم.
اون کار شخصی ایشون بوده و به من «هیچ» ربطی نداره.
خودشون میدانند و خدای خودشون.
من امام علی رو به بنیانگذاری حکومت و تفکری میشناسم که باور داشت: تا فقر وجود دارد ایمان وجود ندارد و برای حل آن، با استناد «لولا حضور الحاضر و قیام الحجه…» حکومت را به دست گرفت تا «ساختار» ایجاد کند و برای این کار «جان و مال و خون» خود را خرج کرد نه کلماتش را.
“در شهر چو من یکی و آنهم کافر
پس در همه شهر یک مسلمان نبود”
اگر شما جاده جهنم رو سنگفرش میکنید من با کمال میل در مقابل اینهمه ایثارتون در زندگی
همون راه سنگفرش رو انتخاب میکنم.
و تقدیم به شما آقای شعبانعلی عزیز:
“جز با چشم دل نمی توان خوب دید.آنچه اصل است از دیده پنهان است. ارزش گل تو به قدر عمری است که به پایش صرف کرده ای”
سلام جناب اقای شعبانی من اولین باری است که نام وسایت شما را دیده وشنیده ام واز مطالبتان که بسیار به واقعیت نزدیک است استفاده میبرم حقیر تا کنون به چند موسسه مراجعه ویا تلفن کرده ام وتقاضا نموده ام حاضرم برای رضای خدا همراه با خودرو شخصی یک روز در هفته بصورت افتخاری کار کنم اما متاسفانه بعد از ۳سال هنوز موفق نشده ام خوشبختانه موسسات انقدر نیرو دارند که هنگام این پیشنهاد تعجب میکنند ومتاسفانه نبازشان را فقط واریز وجه میدانند .بااحترام مرادی
سلام استاد عزیز
شما بزرگ ترین “خیری “هستین که من می شناسم.
چرا که همه ی کسانی که با شما در تماسند؛از دانشجویان،همکاران ،دوستان ،اساتید تون ،چه بسا راننده آژانس تون ،اهالی این خونه،حتی اونایی که مخالف عقایدتون هستن،دارن از وجود نازنینتون بهره مند میشن.
براتون سلامتی و شادی و امید آرزو دارم.
پایدار وبرقرار باشید.
سلام. در مطلب پیشین ذیل همین پست نوشته بودم میانگین مطالعهی ما ایرانیها “یکسیام ” ژاپنیها و انگلیسیهاست. باتوجه به اینکه گفته شده است ژاپنیها روزانه ۹۲ دقیقه و انگلیسیها ۹۰ دقیقه مطالعه میکنند و ما ۲ دقیقه، “یکسیام” را به “یکچهلوپنجم” تصحیح میکنم.
سلام مهندس
من مقاله تون رو خوندم و فکر می کنم روش شما بهتره ولی دوست داشتم عنوان این تیتر این گونه بود.
کار خیر خیریه ها میتواند بهترین از این باشد؟
بهر حال این روشی نشات گرفته از پیشوایان دینی هم هست.
جناب آقای شعبانعلی
بنده هم یکی از هم دانشگاهی های شما هستم
و هم یکی از اعضای جمعیت امام علی
البته صحبت های شما را خواندم و بخشی از پیشنهادهای شما در خصوص روش های تبلیغی را حتما در جمعیت به کار می گیریم
اما در خصوص اینکه در پایان صحبت های تان جمعیت را در کنار سه موسسه خیریه دیگر قرار داده اید تعجب می کنم
شاید شما وبسایت جمعیت امام علی را به طور دقیق نخوانده اید http://WWW.SOSAPOVERTY.ORG
همین طور بروید در فیسبوک صفحه های این سه خیریه را با صفحه جمعیت مقایسه کنید.
جمعیت همیشه گفته است که یک سازمان خیریه نیست و بسیاری از خیریه ها را هم بخاطر اینکه خانواده های تحت پوشش را بدعادت کرده اند، مذمت کرده است.
جمعیت امام علی یک نهاد ان جی اوی فعال اجتماعی با هدف آگاهی بخشی در جامعه برای بهبود زندگی قشر آسیب پذیر است که کار خیر هم به عنوان الگوسازی در جامعه انجام می دهد و تمرکز خدمات امدادی آن هم بر آموزش و کارآفرینی استوار است و سند این عملکرد نیز تعداد بسیار کودکانی است که در جمعیت بزرگ شده اند و حتی امروز دانشجو هستند و در حالی که در بدترین محله های غربت زندگی می کردند.
اما آنقدر این بخش الگوسازی کار امدادرسانی بزرگ است که گاهی افراد از بیرون نگاه می کنند فکر می کنند جمعیت هم یک سازمان خیریه است مثل سایر سازمان های خیریه در کشور.
از سوی دیگر هستند خانواده هایی که تحت حمایت جمعیت می باشند ولی در همین زمان از سازمان های دولتی و غیردولتی دیگر خیریه نیز کمک مالی دریافت می کنند. ما این مسائل را می دانیم و می بینیم و برای همین در حال حاضر کمک مالی مستقیم به خانواده ها نداریم و کمک های ما در قالب آموزش و یا تغذیه رایگان و انبوه خدمات امدادی رایگان در محل برای کودکان و فرزندان این خانواده ها با هدف ارتقای سطح فرهنگی آنها می باشد.
در جمعیت همه اعضای فعال همگی داوطلب هستند
و جمعیت هیچگاه از مردم نخواسته است کمک مالی بکنند مگر برای پروژه های خاص و در زمان های خاص در طول سال
جمعیت امام علی همیشه به مردم گفته است که حضور آدمها در محله های معضلخیز را دنبال می کند نه جمع آوری پول مردم را.
ما یک طرحی پیشنهاد دادیم به نام «خداحافظی با بخاری های نفتی در مدارس ایران» و هر کس خواست برایش پول بدهد گفتیم فعلا به پول نیازی نیست. آدمهایی را می خواهیم برای شناسایی تمام روستاهای کشور داوطلب شوند. متاسفانه هرگز هیچ کس داوطلب نشد که پای کار بیاستد و فعالیت کند و ما فقط در حد توان مان چند منطقه تحت پوشش خود را در این طرح وارد کردیم. در حالی که اگر مردم کشور داوطلب یک حرکت اجتماعی می شدند پس از فاجعه شین آباد مطمئن باشید که میشد در یک سال بدون نیاز به دولتمردان بی کار و پر ادعا کل مدارس کشور را ایمن کرد. اما مردم ما فقط می خواستند پول بدهند و بعد با خیال راحت بگویند ما هم کمک کردیم.
ما حتی وقتی یک خیر به جمعیت می آید به او می گوییم بیا و کمک مالی خودت را با دست خودت و البته زیر نظر مددکاری جمعیت به خانواده و کودکان برسان و از نزدیک ببین چه وضعیتی هست
هدف از این کار هم درگیر کردن مردم و آگاهی بخشی در جامعه نسبت به آنچه که جامعه به آن خدر شده است می باشد.
اگر شما سری به اخبار سایت جمعیت بزنید می بینید که بسیاری از خبرهای سایت ما در خصوص آگاهی بخشی از وضعیت اسفبار اجتماعی در کشور است و دایم داریم توجه می دهیم که مردم باید نسبت به مسائل بی تفاوت نباشند
اطلاع داشتن از وضعیت اسفبار اجتماعی کشور یک «مازوخسیم» نیست. بلکه یک آگاهی است که برای انسان وظیفه اجتماعی و حرکت کردن برای ساختن بهشت از جهنم دنیا را می طلبد.اما مردم وقتی مطالب را می خوانند یا می خواهند شماره حساب بگیرند و پول بدهد و یا فقط یک آه ساده می کشند و می روند و علی می ماند و حوضش…
جمعیت تنها گاهی که برای یک مورد خاص خواسته است هزینه کند در همان زمان از مردم کمک خواسته و بلافاصله هم گزارش دقیق مالی آن را بر روی سایت ما منتشر کرده است.
حالا شما علاوه بر همه اینها باید عنایت داشته باشید که وقتی مثلا ما در فیسبوک مان مطلب آگاهی بخشی می زنیم اتفاقا می بینیم که متاسفانه اقبال کمی به مطالب می شود ولی وقتی برای یک خانواده درخواست کمک می دهیم انبوه مردم استقبال می کنند و این به ما نشان می دهد که شاید دیگر موسسات خیریه همکار که رویکردی مشابه گفته شما دارند، هم بخاطر فرهنگ جامعه به این سمت رفته باشند. آگاهی مسئولیت دارد و مردم نمی خواهند زیر بار مسئولیت دانستن بروند. چون ما در جمعیت امام علی فهمیده ایم که دانستن درد دارد و رنج همراه دارد. برایش باید بها پرداخت. شاید آن مدیران شرکت ها هم که اشاره کرده اید بخاطر همین مسئله است که ترجیح داده اند پول بدهند و بروند دنبال کار روزمره شان. ما در جمعیت امام علی داریم می بینیم که کار با حتی یک کودک آسیب دیده اجتماعی چقدر سخت و مشقت بار است. حالا یک مدیر بی خیال که فقط به زندگی خودش و خانواده اش و شرکت اش فکر می کند چطور می تواند حتی دقیقه ای از زمانش را برای حتی یک کودک آسیب دیده بگذارد؟ پس به خودش می گوید پول می دهم و مسئولیت از دوشم سلب می شود در حالی که این طور نخواهد بود و او و همه مردمی که در سکوت شان کودکی کودکان سرزمین ایران دارد می سوزد و از بین می رود، قطعا روزی جوابگو خواهند بود. در همین زندگی شان هم جواب خواهند داد. ایران خانه هم ایرانی هاست. آتشی که در گوشه ای از این خانه افروخته شود، به یقین دامن همه اهالی خانه را خواهد سوخت.
آقای شعبانعلی ما در کشوری زندگی می کنیم مردم برای کار خیریه بدون بررسی و تحقیق به شماره حساب های شخصی افراد که در فضای مجازی منتشر شده است، کمک مالی واریز می کنند. جامعه ما می خواهد که وضعش این طور باشد. این خواسته برآیند کلی مردم کشور ماست.
من خودم بارها دیده ام پیج جمعیت امام علی به افرادی که به این پیج مراجعه کردند و گفته اند می خواند ماهیانه کمکی برای بهبود زندگی یک بچه بکنند گفته است پول ما کمکی به زندگی این بچه ها نمی کند و بهتر است شما حضور فعال در محله های معضلخیز در کنار این کودکان داشته باشید.
محمد رضا ی عزیز؛
عمق مطلب شما را متوجه شدم، با این حال و شاید به جهت دلخوشی، بدانید خیریه هایی هستند که به طور کاملا خصوصی و به معنای واقعی کلمه دارند بسیار عالی عمل میکنند.
یکی از آنها را که من میشناسم صندوق قرض الحسنه و خیریه الزهرا (س) است. آنها نه تبلیغ میکنند و بازاریابی .. بیشتر فکر میکنند و عمل. به هیچ وجه یک ریال کمک دولتی را نمی پذیرند. گردش مالی آنها بسیار بالاتر از موسساتی همچون محک است. بیش از ده ها برابر.. تعدادی کارخانه دار، بازاری و اشحاص خیر بدون هیچ سر و صدا و حاشیه ای. آنها در حد گسترده نیاز مردم نیازمند را با وام های بدون بهره و کارمزد راه می اندازند. از رفع مشکل ازدواج دختران نیازمند تا درمان بیماری بیماران و هزاران مورد دیگر .. در شهر ها و استان های مختلف فعالیت های فرهنگی گسترده انجام میدهند. ماهنامه “وام” توسط موسسه فرهنگی آنها به رایگان در تمامی صندوق های قرض الحسنه توزیع می شود. بیش از دویست هزار جلد کتاب را به رایگان در کل ایران و برخی کشور های منطقه چاپ و توزیع کرده اند. در شهر های مختلف مشغول ساخت درمانگاه، آموزشگاه و زائر سرا هستند. به هیچ توقع دریافت کمک های مردمی نیستند و انتظار آنها از سایرین این است تا مانع فعالیت آنها نشوند.
افراد واقعا خیر و دلسوزی هم هستند که شاید ما آنها را به خوبی نمی شناسیم و درگیر تبلیغات گشترده ی برخی از موسسات خیریه شده ایم.
صرفاً جهت دلشخوشی 🙂
سلام
جناب مهندس
بهتر بود که بجای «صدقه دادن» در این جمله “یک کار پیش پا افتادهی سطحی در اندازهی «صدقه دادن» است” از کمک مالی یا پول دادن استفاده می کردی. صدقه مجموعه ای از کارهای عام المنفعه را شامل می شود.
از برداشتن یک سنگ از محل تردد تا ایجاد یک وبسایت رایگان بمنظور ارتقاء دانش دیگران و انتقال تجربیات بدون هیچ چشمداشتی، همه زیر مجموعه صدقه محسوب می شوند.
بنده منکر اهمیت آموزش توربافی و ماهیگیری نیستم اما نباید بذل ماهی را کم ارزش و پیش پا افتاده وانمود کرد.
موفق و موید باشی
یاعلی
سلام.
با حرفت موافقم. فقط یک مشکل دارم.
اگر همهی مردم ما مفهوم صدقه دادن رو به معنای «کار عام المنفعه» میدونستند فکر میکنم امروز ایران کشور دیگری بود.
مردم ما تا جایی که من می فهمم فکر میکنند:
صدقه = پول دادن آن هم به میزان کم (بیشتر بدهند میگن: کمک خیر!)
روزه = گرسنگی (اگر دروغ نگویند میگن: تقوا داریم.)
عبادت = نماز (اگر آموختن علم رو انجام بدهند دیگه میگن: دانشجو هستیم!)
ما تخصص عجیبی در کوچک کردن و محدود کردن مفاهیم داریم و اینجا فکر میکنم باید با ادبیات مردم حرف زد.
یکی از همین مردم ظاهراً مسلمان، چند وقت پیش از من پرسیده بود که نماز میخونی یا نه!
من براش نوشتم که من کلاً فقط نماز میخونم و عبادت میکنم چون وقتی برای کار دنیا ندارم.
نفهمید!!
سلام. من اولین باره کامنت میزارم، با شما هم به تازگی آشنا شدم و از فایلهاتون و نوشته هاتون استفاده میکنم و افتخار میکنم که به اشنایی باشما
درمورداین کامنتتون هم فوق العاده کلمات و باورهای ساخته شده در ذهن من و دیگر مسلمانان رو تشریح کردین
در رابطه با این بحثی که شما مطرح کردید یک ایده ای دارم و این که موسسات خیریه یا با یک سری کارآفرینان جوان در زمینه ایده هایشان سرمایه گزاری کنند البته این ایده ها و ابداعات پیشنهادی بایستی تایید شده باشد (البته این خودش یک بحث مفصلی که چه جوری تایید شده باشد) وواقعا این ابداعات قابلیت تجاری شدن داشته باشه در این میان به یک اعتماد متقابل هم نیاز مند هستیم البته این کار یک مقدار ریسک دارد ولی خوب ریسک شرط هر کسب و کار است
با سلام.بحث ایجاد کار واقعا معضل هست اونم در کشور ایران.متاسفانه خانواده های مد جو هم اغلب دنبال کار کردن نیستند.خیریه ها هم متخصص ایجاد شغل نیستند.خلاصه بنده از این جهت هنگ کردم
سلام. هزینه ای که من به موسسات خیریه می پردازم شاید در مقایسه با خیلی های دیگر اندک باشد اما همین موضوعات کم و بیش دغدغه ذهنی من نیز هست. قبلاً به این موضوع فکر می کردم که ای کاش نیرویهای متخصص مدیریتی عمل خیر خود را به شکل صرف وقت و راهنمایی و مشاوره به این موسسات انجام می دادند. خودم هم سعی کردم دانش و تجربه بسیار اندکم را در اختیار یک یا دو موسسه خیریه و حتی فرهنگی قرار دهم. اما این موسسات اکثراً چنان با مسائل ناشی از عدم مدیریت صحیح درگیرند که با وجود مشکلات عدیده خیلی از این حضور استقبال نمی کنند.(البته در ظاهر اینطور نیست) یا اصلاً به اهمیت اصول بازاریابی معتقد نیستند و راحت ترند که شیوه بقیه را بی کم و کاست تکرار کنند…
با سلام خدمت محمد رضای عزیز
ما یه طرحی رو تو شرکتمون داریم پایلوت می کنیم که فکر کنم هم راستای بحث شما باشه .
شرکت ما یه کارخونه تو تهران راه انداخته در زمینه تولید دیوار های سبک ساختمانی . ما یکی از مهمترین خط هامون رو از بچه های ناشنوا استفاده کردیم و الان در مرحله آموزش هستن . شاید باور نکنی ، نیروهای دیگه انگشت به دهن موندن از این همه استعداد و انگیزه اینها .
و ما در مرحله بعد برنامه داریم مدیران کارخونه ها رو دعوت کنیم تا از خط ما بازدید کنن و کار بچه های ناشنوا رو ببینن و برای بکار گیری اونا ترغیب بشن تازه تو واحد تحقیق و توسعه شرکت یه پروژه تعریف کردیم که مشاغلی که ناشنواها در اون نسبت به بقیه مزیت دارن رو شناسایی کنن و داستان ادامه داره …
خیلی دوست دارم کارا که رو روال افتاد یه بار بیای خط رو ببینی آدم واقعاً انرژی میگیره .
ارادت – موسوی
چقدر خوب آقای موسوی.. خدا قوت
سلام
جناب آقای شعبانعلی
من نیز مانند شما دربرخی جلسات خیریه شرکت می کنم وخواستم نظراتم راجهت کامل شدن نکاتی که شما اشاره زیبایی نمودید جهت انتقال تجربیات جهت بکارگیری دوستان ارائه کنم
دراین خیریه که به عنوان یک عضو افتخاری نه بخاطر وضعیت مالی بلکه به خاطر دانش نسبی هستم فعالیت های توسط اتاق فکر وکمیته های تخصصی شکل گرفته که ارائه میکنم.وبسط این موارد درسایرخیریه ها می تواند کمک به توزیع این فرهنگ باشد.
۱- برای اولین بارما سعی کردیم جهت خیریه را علاوه بردریافت کمک های نقدی به ایجاد سرمایه گذاری مولد به کمک دوستان هدایت کنیم ودرآینده نزدیک شاهد سرمایه گذاری یک خیریه درایجاد منابع درامدی صحیح وتوسعه فعالیت خیریه خواهیم بود.کارسختی است همه فکرمی کنند درآمد خیریه یعنی قبض وکمک نیکوکاران و…
۲- سعی کردیم که یک ارتبا ط جامع وتعاملی بین خیریه ها ایجاد کنیم (تفکرسیستمی) وبا پوشش خدماتی خود بتوانند خدمات موثرتری به افراد ارائه کنند.خیریه ها رقیب هم نیستند.همکارسینرژیک هم هستند
۳- این خیریه درزمینه درمانی فعالیت می کند وهمانقدرکه روی تامین تجهیزات مرتبط به بیماران کارمی کند روی موضوعات پیشگیری وفرهنگی درمان کارمی کند.جلسات آموزشی برای خانوادگان بیماران که مراقب باشند وپیشگیری کنند
حتی درمجالس عزاداری که محل سخنرانی علما وگریه وشیون دنیوی است متخصصان خبره وپزشک درحد مختصر نکات اساسی راجع به پیشگیری ارائه می نمایند.
به نظرم خیریه ها می توانند ماهیگیری یاد بدهند نه ماهی فروشی
مختصر اطلاعاتی بود که فکرکردم به عنوان تجربه منتقل کنم.
موفق باشید
سلام، من تجربه ای که در نزدیکی خودم ديدم رو اينجا ميگم، پدر و مادر هم مثل شما اين دغدغه ها رو داشتند و دو سال پیش تصميم گرفتند خودشون دست بکار بشن و خونه ای رو در اختيار چند نفر انسان خير گذاشتن و با کمک اونها اونجا رو تبديل کردن به مرکز کار برای خانمهايی که احتياج به کمک داشتند . يک قسمت چند تا دار قالی و يک قسمت پاک کردن و آماده کردن و بسته بندی سبزی و يک قسمت هم پخت غذا و در کنار اينها کلاسهای خود شناسی و حالا به جای اينکه هر ماه ماهی براشون بفرستن ماهی گيری رو يادشون دادن و عزت نفس و سربلندی رو بهشون هدیه دادن و خدماتی رو که ميگيرن از دسترنج خودشونه و نه صدقه . به اميد روزی که همه انسانها با شرافت زندگی کنند و دیگه کسی محتاج صدقه گرفتن نباشه. الهی آمین
افرین و درود بر پدر و مادر شریف شما