اگر نگویم، تمام، باید بگویم عمدهی نوشته های این وبلاگ متعلق به من است و عادت به نقل کامل نوشته دیگران ندارم. اما امروز دوستی، عکسی از شفیعی کدکنی را در مراسم عباس کیارستمی برایم فرستاد تا به متنی که در یادهست شفیعی کدکنی نوشته بودم، بیفزایم. بر اساس اصول یادگیری کریستالی که همیشه آن را تبلیغ و توصیه و ترویج میکنم، نام عکاس و اکانت او در اینستاگرام را (که عکس از آنجا برداشته شده بود) جستجو کردم و تعدادی از نوشته های او را خواندم. حیفم آمد که نوشته ای به آن زیبایی از پیمان قدیمی زیر خرخوارها خاک دیجیتال – که خواسته و ناخواسته بر روی محتواهای شبکه های اجتماعی مینشیند – دفن شود. آن را در اینجا نقل میکنم (اکانت او در اینستاگرام را میتوانید با peymanghadimi جستجو کنید و بیابید). […]
گاو بازی – به بهانه مرگ یک ماتادور
گاو بازی گاه و بیگاه قربانی میگیرد. دیروز در یک گاوبازی در اسپانیا یک ماتادور مرد. شاخ گاو در قلب ویکتور باریو (۲۹ ساله) فرو رفت و بلافاصله بر زمین افتاد و مرد (تصاویر و گزارش گاو بازی مرگبار ویکتور باریو) گاو بازی در اسپانیا سنتی قدیمی است که البته معمولاً محلیها آن را کوریدا می نامند. اگر چه این روزها، فستیوال هم برای خیلیها معنی گاو بازی میدهد. البته تاریخچه گاو بازی قدیمیتر از این حرفهاست. حتی بر دیوارههای غارهای انسانهای نخستین هم تصویر رقابت انسان با گاو ترسیم شده و در افسانه های کهن هم بارها نبردهای خونین با گاوها گزارش شده است. مراسم شگفت انگیزی است. گاهی آن را ورزش خونین مینامند. اما اگر از طرفداران گاو بازی بپرسید، اصرار خواهند کرد که این یک ورزش نیست. یک مراسم است. چون در […]
برای محمد امجدی: درباره مرز “مربوطها” و “نامربوطها”
پیش نوشت: قبلاً هم دیدهاید که بعضی پاسخها را برای بعضی دوستانم، در قالب پست مینویسم. عموماً وقتی طولانی میشود (یا برایم مهم است) چنین میکنم. همان توضیحاتی که در موارد مشابه قبلی دادهام اینجا هم صادق است. من مشخصاً با این فرض مینویسم که محمد امجدی میخواند. همچنانکه هر بار دوستی را خطاب قرار میدهم مشخصاً برای او مینویسم. اکثر دوستانم را – لااقل آنها را که کامنت میگذارند – تا حدی میشناسم و گذشتهی دوستی و رابطهمان بر نحوهی نوشتنم و حرفی که میزنم تاثیر میگذارد. خوشحال میشوم هر کس دیگری این پاسخها را بخواند. اما امیدوارم اگر جایی بحثی تکراری دید، یا اشارهای دید که مبهم بود، یا توضیحاتی که بیش از حد شخصی بود، توضیح فوق را در تفسیر و قضاوت در مورد نوشتهام لحاظ کند. کامنت محمد: محمد رضای عزیز […]
خاطرات کوتاهی در یادهست محمدرضا شفیعی کدکنی
پیش نوشت: در ادامهی بحث یادهست در مقابل یادبود، قصد دارم اگر عمر و فرصتی بود به تدریج به بعضی از کسانی که از آنها آموختهام بپردازم تا به این شیوه، برای دانستن قدر زندگان و قدرشناسی از آنها تمرین کنم. اصل مطلب: یادهست محمدرضا شفیعی کدکنی زیاد شنیدهایم که میگویند دانشکده های ادبیات، بیشتر مدرک فارغ التحصیلی ادبیات صادر کردهاند و کمتر دیدهایم سعدی و حافظ تحویل داده باشند. طبیعی است که بخش زیادی از قریحه شعر و شاعری ذاتی است و کسی انتظار ندارد که دانشکدههای ادبیات در جستجوی شاعران مستعد باشند و یا به پرورش استعداد آنها بپردازند. این حرف، بیشتر اشاره به جدایی اهل ادب از اهل آکادمی دارد و اینکه به ندرت میتوان کسی یا کسانی را یافت که در هر دو گروه، توانمند و مطرح باشند. دکتر محمدرضا شفیعی […]
#یادبود مردگان و یا #یادهست زندگان؟
پیش نوشت: این مطلب برای عصر ایران نوشته شده است. اصل مطلب: حوصلهی طولانی نوشتن ندارم. قبلاً به بهانهی حبیب، در مورد احترام به مردگان که در فرهنگ ما بسیار رایجتر از احترام به زندگان است نوشته بودم. در مورد بزرگانمان از جمله کیارستمی، پیشنهاد کرده بودم که لااقل تا زندهاند، حتی اگر شده کتاب کوچکی از آنها یا یکی از محصولات فرهنگی آنها را بخریم. نه برای آنها که آنها بینیاز از ما هستند. برای خودمان تا در زمان از دست دادنشان، کمتر رنج بکشیم و اگر افسوس میخوریم، به خاطر از دست دادنشان باشد و نه بیتوجهیهایمان. از لغت یادبود بدم میآید. به یادمان میافتد که کسی بود. ای کاش فرهنگستان یا هر جای دیگری، با زور یا قانون یا بخش نامه یا توصیه، به جای واژهی منحوس و مانوس یادبود واژهی نیک […]
عباس کیارستمی
سال خوبی نیست. از عباس کیارستمی جدا شدیم. از جمله معدود ایرانیان معاصر که به جای آنکه صرفاً به نام و اعتبار و داشتههای نیاکان دور خود تکیه کند، خود به اعتبار و تکیه گاه و داشتهای برای آیندگان تبدیل شد: معقول ترین مصداقی که برای مفهوم جاودانگی قابل تصور است. لینک مرتبط: مصاحبه با عباس کیارستمی در مورد فیلم کلوزآپ با متمم:تعداد ماهواره های استارلینک و موقعیت آنها در آسمان ایران درباره تاریخچه بیکاری | بیکارها از چه زمان وارد لغتنامه شدند؟ درباره نقد ترجمه | در نقد ترجمه نباید به بررسی غلطها اکتفا کرد تاریخ چیست و به چه کار میآید؟ فروشی نیست! تبلیغ خلاقانه گاردین در تقلا برای رایگان ماندن چند جمله از کتاب جهان مکتوب | آیا آیندگان کتابهای ما را خواهند خواند؟ سواد رسانه ای – بازار جدیدی برای عرضهٔ […]
داستانی از سنای روم: دهانی که بی موقع باز شد
پیش نوشت: این مطلب را در تیر ماه نود و دو نوشته بودم. اما چون همیشه دهانهایی پیدا میشوند که بیموقع باز شوند، احساس کردم بهتر است بازنشر شود. تقدیم به خانم حسینی که انتخابش کردیم، نه از آن رو که میشناختیمش، بل از آن رو که رقبایش را “خوب” میشناختیم. البته وجه تشابه ایشان با داستان زیر، صرفاً “دهانِ باز” است. وگرنه، کوریولانوس، لااقل زخمی از نبرد بر تن داشت. ایشان که ظاهراً به جای زخم نبرد بر بدن، صرفاً زیورآلاتی از سفرهی انقلاب را برتن حمل میکنند! *** سال ۵۴۵ قبل از میلاد، در تاریخ رم سال شگفتی است. در آن سال رقابت سنگینی برای انتخابات سنا در جریان بود. فضای رم آن سالها، به فضاهای دموکراتیک دنیای امروز، بسیار شبیه بوده است. ظاهراً گروهی از افراد ذی نفوذ و از طبقه ثروتمند، […]
درباره استراتژی لوکس گرایی و تفاوت مفهوم لوکس و مفهوم گرانقیمت
بحثی هست که مدتی است به شکل های مختلف در جلسات و محیط های کاری مطرح میشود و بارها در موردش صحبت کردهام. گذاشته بودم تا روزی روزگاری، در مورد Luxury Strategy یا استراتژی لاکچری یا استراتژی لوکس گرایی مطالبی کامل و دقیق تنظیم و تدوین کنم و خدمت شما ارائه کنم. اما چون هیچ وقت نمیدانیم که چقدر فرصت داریم، احساس کردم بهتر است حداقل یک نکته مهم را در مورد استراتژی لوکس بودن و تفاوت آن با استراتژی قیمت گذاری بالا بنویسم. استراتژی لوکس گرایی الزاماً به گران بودن منتهی نمیشود و استراتژی قیمت گذاری بالا، الزاماً یک کالا یا خدمت را به محصولی لوکس تبدیل نمیکند. این مسئله به شکل مشابهی در مورد استراتژی تمایز هم که مایکل پورتر مطرح میکند وجود دارد. اگر چه ممکن است محصولات متمایز یا استراتژی تمایز […]
لحظه نگار: نمونه تبلیغات خلاق محیطی
به علتی – که خارج از حوصلهی روزنوشتههاست – گفتم در لحظه نگار امروز، یادی کنم از یک تبلیغ محیطی هوشمندانهی ارزش آفرین که در کشور امارات در یک مال تجاری دیدم. آنها برای تامین هزینههای تمیز کردن دستشوییها، فضای داخل توالتها را برای تبلیغات به مزایده گذاشته بودند. طبیعتاً میتوانید حدس بزنید که دیوار توالت، ارزان ترین فضای تبلیغاتی محسوب میشود و از سوی دیگر، محلی است که به شدت مورد توجه حاضرین قرار میگیرد (این همان فضایی است که ما معمولاً ناله و نفرین و مهمترین حرفهایمان را روی آن مینوشتیم و مینویسم و شکل ابتدایی شبکه های اجتماعی محسوب میشود که در کشور ما رواج داشته و نشانهی دیگری از اینکه ما مردم خلاق، حتی قبل از اختراع توییترو اینستاگرام، از ابزاری به نام توالت های اجتماعی برای تخلیه ی احساسات خود […]
ایلان ماسک و توسعه سایبورگ های مبتنی بر Neural Lace
امروز بعد از چند هفته فرصتی دست داد تا ویدئوها و متن مصاحبهها و سخنرانیهای Code 2016 را ببینم. طبیعتاً بحثهای ایلان ماسک را دوست دارم و آنها را هم دنبال کردم. ایلان ماسک بر خلاف فضای رایج، برای من بیش از آنکه یادآور خودروهای تسلا و پی پل و سولارسیتی باشد، به این دلیل دوست داشتنی است که احساس میکنم مانند من (حتی شاید کمی کمتر از من!) به نقش تکنولوژی به عنوان چیزی فراتر از ابزار انسان در آیندهی هستی، ایمان دارد. او مدتهاست از Neural Lace حرف میزند و تاکید میکند که با توجه به سرعت توسعهی یادگیری ماشینی (Machine Learning)، اگر انسانها میخواهند به یک “حیوان دست آموز خانگی” برای تکنولوژی تبدیل نشوند، لازم است برای مغز آنها کاری بکنیم. فعلاً لایهی کورتکس، روی لایهی لیمبیک نشسته و کمک کرده که […]
آخرین دیدگاه