در کتاب فروشی قدم می زدم.
به هدف های بزرگی که برای سالهای بعد دارم و امکانات اندکی که در دست دارم.
عادت دارم در این مواقع، چشمهایم را می بندم، کتابی را بر می دارم و صفحه ای از آن را باز میکنم و چند سطری میخوانم.
نخستین سطر صفحه ای که باز کردم این جمله بود:
“What Counts, is not necessarily the size of the dog in the fight, it’s the size of the fight in the dog”
در نبرد بین سگ ها، الزاماً سگ بزرگتر برنده نیست، بلکه سگی برنده است که نبرد بزرگتری در درونش برپا باشد…
———
پی نوشت: همین موقعها، حدود سه سال پیش نوشتمش. الان که خوندم، حس عجیبی برام داشت و ارزش نوشتن و ثبت مکتوب لحظهها رو برام یادآوری کرد.
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
تو این یکی دو ماه اخیر جمله ای با این تاثیر گذاری عجیب بر خودم نخونده بودم.حالم رو دگرگون کرد.چون نبردی بزرگ در درونم جریان دارد…
یاد این جمله افتادم:
The same boiling water that softens potatoes, hardens eggs. It’s all about what you are made of, not your circumstances!
Im sure one day will come that here language is changed
در نبرد بین سگ ها، الزاماً سگ بزرگتر برنده نیست، بلکه سگی برنده است که نبرد بزرگتری در درونش برپا باشد
یاد این جمله افتادم!!!
اگر خود را شیر میدانیدهرگز با موش ها نجنگید
اگر پیروز شوید میگویند:
پیروزی بر موش افتخار نیست و اگر هم ببازید میگویند از یک موش باخت!
محمدرضا جان چند تا کتاب خوب معرفی کن…..در حوزه های مختلف….. امیدوارم توی پست بعدی باشههههه…..
سلام
معلم عزیز
چطور میتونم، نمایشنامه هایی که خودم نوشتم، براتون بفرستم که بخونید؟
سپاس
این انتقال حس و این همه داستان…
بعضی مواقع به خودم می گم فقط متن رو بخونم سراغ کامنت ها نرم دیگه.انصافا خیلی از کامنت ها در روزنوشته های قبلی محتوای خوبی داشته و دارد که نمیشه از خواندن کامنت ها صرف نظر کرد.
خب به هر حال همه تفاوت ها زیاد است و تحمل ها کم…
دمت گرم ازینا زیاد بزار چون به آدم روحیه میده مخصوصا ترجمشو حال کردم
نویسنده این متن Dwight D. Eisenhower هستش که در ۱۴ اکتبر ۱۸۹۰ متولد و در ۲۸ مارس ۱۹۶۹ فوت شده رئیس جمهور آمریکا بوده یک جمله معروف دیگش هست:
If you want total security, go to prison. There you’re fed, clothed, given medical care and so on. The only thing lacking… is freedom
اگه امنیت کامل میخوای برو زندان، غذا بهت میدن لباس میدن مراقبت دارویی میشی و … اما تنها چیزی که کم داره آزادیه
سلام
واقعا این کار خیلی خوبی هستش. همیشه بهترین حس ها و چالش برانگیزترین زمانهام وقتی بوجود میاد که به مسیری که طی کردن فکر میکنم و دلیل اینکه چرا اینجا هستم و چرا به اینجا رسیدم. فکر کردن به این موضوع لذت سفر کردن رو ۱۰۰برابر میکنه. حسی که شاید کمتر تجربه کرده باشم. فکر کردن رو بهم یاد میده و قدرت و دلیل ادامه دادن رو برام تعریف میکنه. خیلی خوب مسئله رو شرح دادی.
تشکر محمدرضای عزیز 🙂
محمد رضای عزیز باز هم زخمه ای به جانم زدی و انگار آتشی درونم شعله ور کردی . دلم برای نوشته های دوران دبیرستان و دانشگاهم تنگ شد. باید برم سری بهشون بزنم .
متن سه ساله پیشو از وب سایت پیدا کردین یا آرشیو شخصی بوده؟چون اینجا که لیست مطالب نیست باید یکی یکی بریم عقب مطالبو :-\
كاش ما آدمها ياد بگيريم براي كسي كه فقط دو تا پست ازش خوندم تعيين تكليف نكنيم. اونهم با قاطعيت تمام
محمدرضا کاشکی یه روزی میشد، میتونستم کتابخونه ی تو رو ببینم و چند ساعتی ازش استفاده کنم
و یه بار هم بتونم باهات بیام به کتابفروشی
من هم خیلی دوست دارم