تاکسی اینترنتی تپسی اخیراً کمپین تبلیغاتی تازهای را آغاز کرده است که پیام آن نشانهی نگرش سیستمی طراحان کمپین به فضای کسب و کار است. این کمپین همزمان دو پیام را – یکی برای مسافران و دیگری خطاب به رانندگان – ارسال میکند: زنده باد رانندگان همهی تاکسیهای اینترنتی چون با هم آلودگی هوا را کاهش دادهایم. زنده باد مسافران همهی تاکسیهای اینترنتی چون با هم بیکاری را کاهش دادهایم. دیدن این دو پیام، حتی اگر مسافر یا رانندهی تاکسیهای اینترنتی نباشید – که البته من هستم – بسیار آرامشبخش و شادیآفرین است. این کمپین از چند منظر میتواند پیامآور رواج یافتن نگرش جدیدی به تبلیغات محیطی باشد. نخست اینکه زندهباد برای ما ایرانیانِ امروز مفهوم تازهای است. طی دهههای گذشته ما آموختهایم که مرگ، لعنت و نفرت را برای “هر کسی که از ما و چونما نیست” […]
مطالب مرتبط با تبلیغات
مقایسه دو پیام تبلیغاتی برای هدیه روز مادر (از ساعت سیکو تا چرم مشهد)
فاصله تاریخی این دو تبلیغ، چهار دهه است؛ محاسبهی فاصلهی فرهنگیاش با شما. توضیح یک: خوانندهی قدیمی من، اصول و چارچوبهای من را میشناسد؛ اما برای کسی که چندان با من آشنا نیست و ممکن است فکر کند دوستی نزدیک من با برندهای درسا و مون بلان باعث شده که این تبلیغ چرم مشهد را نقد کنم باید بگویم که اتفاقاً تعداد محصولاتی که از چرم مشهد خریداری کردهام از سایر برندهای چرمی بیشتر است و از کیفیت محصولاتش هم راضی هستم و باز هم احتمالاً برای هدیهها از آنها خرید خواهم کرد. ساعتم هم سیکو نیست. فقط حرفم، طراحی شتابزده این پیام تبلیغاتی است. توضیح دو: ممکن است برخی دوستان بگویند، کوتاه بودن طول مجاز پیامک، این خلاصهگوییها را اجتنابناپذیر کرده است. اول اینکه باید به نرخ تبدیل فکر کنیم. میتوان تصور کرد پیامی کاملتر و […]
نکته کوچکی در مورد کمپین اینستاگرامی شاتل
پیش نوشت: من متخصص #تبلیغات نیستم و از کمپین تبلیغاتی هم چندان سر در نمیآورم و در مورد اینکه چرا در عبارت کمپین تبلیغاتی، از کلمهی کمپین استفاده میشود هم احتمالاً مثل خیلی از شما، اطلاعاتی عمومی دارم. به قول انگلیسیزبانها به عنوان Disclosure و به قول خودمان افشا یا #خودافشایی، اعلام میکنم که مشتری و مشترک شاتل هستم و از سرویس خودم هم کاملاً راضی هستم. اخیراً هم از طریق سرویس شاتل و نماوا، چند قسمت از خانه پوشالی را دیدم و به نظرم از نظر کیفیت Stream کردن، مانند دیدن DVD در خانه و حتی شاید پایدارتر و روانتر بود. آنچه در اینجا مینویسم، صرفاً ابهامی است که در ذهن خودم وجود دارد و نتوانستهام حل کنم. البته احتمالاً مشکل از ذهن من یا ناآشنایی من با فضای تبلیغات است. اصل مطلب: من هنوز در حال […]
باز هم نیویورک تایمز
قبلاً یک بار در مورد تبلیغ خلاقانهی نیویورک تایمز نوشته بودم. ترجیحم این بود که با فاصلهی زمانی کم، دوباره مطلب مشابهی منتشر نکنم. اما وقتی تبلیغ دیگری از نیویورک تایمز را دیدم، حیفم آمد آن را با شما به اشتراک نگذارم. ترامپ، واژهها و اصطلاحات متعددی را به ادبیات رسانه و سیاست آمریکا (و حتی جهان) افزوده است که از جملهی آنها میتوان به Alternative Facts اشاره کرد. ترامپ، حتی وقتی نمیخواهد مستقیماً Fact های مطرح شده در رسانهها را کاذب بخواند، توضیح میدهد که فکتهای دیگری هم وجود دارند که رسانهها آنها را نمیبینند و برای توصیف این فکتها از اصطلاح Alternative Facts استفاده میکند. حالا با این پیشزمینه تصویر زیر را ببینید: پی نوشت: بحث دربارهی دو سارق را فراموش نکردهام. اتفاقاً آن بحث را میتوانیم در چند قسمت ادامه بدهیم. فقط منتظرم […]
تبلیغ زیبای نیویورک تایمز: حقیقت…
معمولاً تلاش میکنم مطالب متوالی در مورد مسائل کشورهای دیگر و چیزهایی که مستقیماً دغدغهی ما نیست منتشر نکنم. با توجه به اینکه اخیراً مطلب کوتاهی در مورد روز رییس جمهورها در آمریکا منتشر کرده بودم و بعد از آن هم به ائتلاف بیل گیتس و رانندههای آژانس (تحت عنوان همصدایی بیل گیتس و صنف اتومبیل کرایه) منتشر کردم، منطقی نبود که باز هم مطلبی در آن فضا منتشر کنم. اما حیفم آمد که این مطلب را با شما به اشتراک نگذارم. شاید یادتان باشد چند سال پیش که فضای محتوا چندان غنی نبود، یکی از انواع محتوا که خیلی جذابیت داشت تیزرهای تبلیغاتی شرکتها و برندها بود. شاید اگر هنوز هم نشر این نوع محتوا رایج بود، مثالی که اینجا مطرح میکنم، نمونهی بسیار خوبی برای آن محسوب میشد. میدانید که ترامپ از روز اول […]
چالش عکس سیاه و سفید و تبلیغ بیسکوییت گرجی
درک این چالشهای رایج شبکه های اجتماعی برایم چندان ساده نیست. قبلاً هم یک بار، تحت عنوان دستاوردهای یک سطل آب یخ، کمی در مورد آنها نوشته بودم. وقتی یکی از آقایانی که دوست من هستند، با کپشن انگلیسی از معلم خصوصی فرانسه شان – که خانمی زیبا رو بودند – به خاطر دعوت به این چالش و کلاسهای به یادماندنی فرانسه (!) تشکر کردند، احساس کردم که شاید بخشی از موتور محرک این چالشها را باید در نظافت اجتماعی جستجو کرد. بگذریم. این مقدمات را گفتم که بگویم، دیروز دیدم اکانت بیسکوییت گرجی که پارسال در اینستاگرام پیدایشان کردم و در صفحهی اینستاگرامم معرفی هم کردم، یکی از بهترین استفادههای ممکن از چالش عکس سیاه و سفید را انجام دادهاند. در نگاه من، شاید بتوان آنها را از لحاظ خلاقیت بسیاری از رجزخوانیهای سامسونگ و […]
لحظه نگار: نمونه تبلیغات خلاق محیطی
به علتی – که خارج از حوصلهی روزنوشتههاست – گفتم در لحظه نگار امروز، یادی کنم از یک تبلیغ محیطی هوشمندانهی ارزش آفرین که در کشور امارات در یک مال تجاری دیدم. آنها برای تامین هزینههای تمیز کردن دستشوییها، فضای داخل توالتها را برای تبلیغات به مزایده گذاشته بودند. طبیعتاً میتوانید حدس بزنید که دیوار توالت، ارزان ترین فضای تبلیغاتی محسوب میشود و از سوی دیگر، محلی است که به شدت مورد توجه حاضرین قرار میگیرد (این همان فضایی است که ما معمولاً ناله و نفرین و مهمترین حرفهایمان را روی آن مینوشتیم و مینویسم و شکل ابتدایی شبکه های اجتماعی محسوب میشود که در کشور ما رواج داشته و نشانهی دیگری از اینکه ما مردم خلاق، حتی قبل از اختراع توییترو اینستاگرام، از ابزاری به نام توالت های اجتماعی برای تخلیه ی احساسات خود […]
پنج نوع مخاطب برای کسب و کار (خصوصاً در شبکه های اجتماعی)
در گذشتههای دور (از حدود سه هزار سال پیش تا حدود ده سال پیش) وقتی انسان در مورد کسب و کار فکر میکرد، دیگران را به سه دسته تقسیم میکرد: آنها که مشتری هستند. آنها که مشتری نیستند و نخواهند شد. آنها که مشتری نیستند و ممکن است مشتری بشوند. دوران جدید، مفهوم دیگری را در کنار مشتری و شاید به جای مشتری مطرح کرده است: مخاطب. امروز، سازمانها با مخاطب خود حرف میزنند. مخاطب ممکن است هرگز مشتری نباشد. اما مخاطب است. مشتری هم ممکن است مخاطب نباشد. سازمانها با مخاطب حرف میزنند و به مشتری میفروشند. البته این دو گروه، میتوانند با یکدیگر همپوشانی داشته باشند. شاید هم تا حد زیادی نزدیک باشند. اما به نظر میرسد که دنیای جدید و فرهنگ جدید و ابزارهای جدید، فاصلهی بالقوه بین مخاطب و مشتری را […]
لحظه نگار: نامهایی که نان نمیشوند
این دو عکس را در ایستگاه مترو، در کشوری که قطعاً چین نیست انداختم. هر چه فکر کردم نفهمیدم که چطور میشود نام و دیکتهی این دامین را حفظ کرد. باز هم خدا بیامرزد پدربزرگ مرا که اگر نام خانوادگی بی معنی روی ما گذاشت، حداقل به خاطر سپردنش سادهتر به نظر میرسد! پی نوشت یک: از این جنس مثالها در مورد انتخاب نام تجاری همیشه مطرح بوده و هست. ظاهراً نام اولیهی سونی هم به عنوان مخففی از Tokyo Tsushin Kogyo گاهی اوقات Totsuko گفته میشده که بعد از تجربهی بینالمللی موریتا در مسافرت به کشورهای دیگر، متوجه میشود تلفظ چنین کلمهای در زبان انگلیسی سخت است و نام سونی را انتخاب میکنند که به نوعی تداعیکنندهی واژههای مرتبط با صوت هم باشد. اگر چه امروز، دیگر سونی ماموریت خود را سیستمهای صوتی و […]
لحظه نگار: عبادت مومن کار است (تبلیغات محیطی در شهر تهران)
پیشنوشت یک: هر کس در هر جای جهان، یک خدمت ارائه کند به زودی با این چالش مواجه میشود که چگونه ظرفیتهای خود را مدیریت کند. گاهی تقاضا بیشتر از ظرفیت است و گاهی ظرفیت، فراتر از تقاضا. این مسئله از هتلداری تا خطوط هوایی و از بیمارستانها تا آموزشگاهها وجود دارد و بحث مدیریت تقاضا هم به نوعی به همین مسئله اشاره دارد. افزایش هزینههای تبلیغات محیطی (که علتهای آن خارج از فضای اینجاست) از یک سو و به وجود آمدن رسانه های مجازی که بسیار ارزانتر هستند و اثربخشی آنها سریعتر قابل مشاهده و سنجش است از سوی دیگر، باعث شده که در مقاطعی از سال، ظرفیت فضای تبلیغاتی شهر تهران، بیشتر از تقاضا باشد که چنین چیزی در بسیاری از شهرهای بزرگ جهان، به شکلهای گاه مشابه و گاه متفاوت، مشاهده میشود. […]
آخرین دیدگاه