دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

انتخاب رشته و ادامه تحصیل: تجربه‌ها و توصیه‌ها

برای ما که هنوز وارد بازار کار نشده‌ایم، شاید مهم‌ترین دغدغه، انتخاب رشته باشد. اما در این مورد اینجا کمتر صحبت کرده‌اید. برای داشتن آینده‌ شغلی خوب، چه اصولی را باید در انتخاب رشته مد نظر قرار دهیم؟

در سالهای اخیر، همه در مورد انتخاب رشته حرف زده‌اند. انواع نرم‌افزارهای کامپیوتری هم تولید شده تا به شما بگوید که با نمرات و امتیازهایی که دارید بالاترین شانس قبولی را در چه شهر و دانشگاه و رشته‌ای خواهید داشت. طبیعی است که من در این حوزه حرف زیادی ندارم بزنم. فقط چند توصیه‌ جدی دارم که امیدوارم برای شما مفید باشد. این توصیه‌ها صرفاً بر اساس تجربه‌ی شخصی من است و احتمالاً به سلیقه و تجربه شخصی من هم «آلوده» است.

انتخاب رشته و ادامه تحصیل

چند تجربه:

– در کشور ما بسیاری از افراد هستند که در زمینه هایی غیر از زمینه ی تحصیلی خود مشغول به کار هستند. با توجه به ساختار اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی موجود، به نظر می‌رسد این روند در آینده ی نزدیک هم تغییر نکند.

– بیشترین حساسیت در خصوص مدرک تحصیلی و دانشگاه محل تحصیل، در سازمانهای دولتی است که این روزها، محدودیت‌های شدید برای استخدام دارند و ضمناً پرداختیهای آنها هم در مقایسه با بخش خصوصی کمتر است (مگر اینکه…)

– بخش خصوصی، شدیداً به «خروجی کارکنان» و «توانمندی آنها» و «میزان ارزش آفرینی» حساس است و حاضر نیست برای یک برگه‌ی A4 که در کیف من و شماست و افراد زیادی هم به شکل مختلف این برگه‌ها را با تلاش یا پول، به دست آورده‌اند، ماهیانه مبلغ ثابتی را به عنوان حقوق پرداخت کند. مگر آنکه یک سازمان خیریه باشد و مشغول توزیع پول نفت!

– فراموش نکنید که هدف کسانی که به شما برای انتخاب رشته مشاوره می‌دهند، در خیرخواهانه‌ترین حالت ممکن صرفاً «قبولی» شماست و نه «خوشحالی و رضایت و موفقیت شما».

– قانون دنیا این است که پدر و مادرها ما را ترک می‌کنند و تصمیم‌هایی که برای ما گرفته‌اند تا لحظه‌ی مرگ با ما می‌ماند. در مورد پدر و مادر، دو نکته‌ی قطعی وجود دارد. یکی اینکه «همیشه خیر ما را می‌خواهند» و دیگر اینکه «بر اساس اطلاعات و فضای ذهنی چند دهه قبل» می‌خواهند برای «چند دهه بعد شما» تصمیم بگیرند.

چند توصیه:

– به خاطر داشته باشید که «استعداد و توانمندی شما» در کنار «تصمیم های استراتژیک شما» و نیز «شبکه ارتباطی  و سرمایه ی اجتماعی شما» مهم ترین عوامل تعیین کننده موفقیت شما در زندگی شخصی و شغلی هستند. مدرک تحصیلی به سختی می‌تواند تاثیر جدی داشته باشد. اگر به فضای «رشته حقوق» علاقه ندارید، تحصیل در آن رشته برای شما درآمد نخواهد داشت. همچنان که تحصیل در پزشکی نیز بدون «علاقه به حوزه ی پزشکی» از شما یک انسان ناتوان، کم درآمد، افسرده و شکست خورده خواهد ساخت.

– در انتخاب بین شهر خودتان و سایر شهرها، بیشتر از مزایا و معایب دانشگاهی، به فاکتورهای محیطی توجه داشته باشید. بعضی شهرها امکانات کمی دارند و اقامت طولانی در آنها می‌تواند موجب انواع مشکلات (از افسردگی تا عادت به مصرف دخانیات و …) شود. بعضی شهرهای دیگر، زمینه‌ی آشنایی با سایر اقوام و صنایع خاص را فراهم می‌کنند که می تواند در بهبود آینده شغلی شما اثربخش باشد. به عنوان مثال کسانی که در جنوب کشور یا در استان خراسان یا در شمال غرب کشور تحصیل می‌کند، به ترتیب از فرصت بیشتر برای آشنایی با زمینه‌های بازرگانی، تولیدی و صنایع غذایی برخوردار هستند.

– در انتخاب بین شهر خودتان و سایر شهرها، به خاطر داشته باشید که در شهر خودتان، هزینه‌ها کمتر و امکانات رفاهی بیشتر است. البته ادامه تحصیل در سایر شهرها، می‌تواند منجر به توسعه هوش ارتباطی و اجتماعی و همینطور، زندگی فراتر از چارچوب‌های تفکر خانواده باشد. در صورتی که خانواده ی شما از جمله خانواده هایی هستند که فضای رشد و تفکر را برای فرزند خود محدود کرده‌ و سلیقه های خود را بدون «توجیه و منطق» به شما تحمیل می‌کنند، شاید ادامه‌ی تحصیل در سایر شهرها، فرصتی «سالم» و «کم تنش» و «تا حدی کنترل شده» برای «تجربه‌ی زندگی مستقل» باشد.

– در انتخاب بین رشته ها، چندان درگیر «گرایش» نشوید. اختلافهای جزئی بین رشته ها و گرایش‌های آنها، تنها سرگرمی دانشجویان ترم‌های اول دانشگاه است. زیاد طول نمی‌کشد که خودتان هم فراموش می‌کنید در کدام گرایش تحصیل کرده اید. تنها چیزی که می ماند «خانواده‌ی تحصیلی» شماست. اینکه در فضای کامپیوتر تنفس کرده اید یا شیمی یا مدیریت یا …

– به خاطر انتخاب رشته ای که کمی بهتر است، ماندن در پشت سد کنکور را انتخاب نکنید. زیاد طول نمیکشد که ببینید چهار سال یا شش سالی که در دانشگاه گذرانده اید قسمت مهمی از عمر تلف شده ی شما بوده است. به این مدت، انتظارهای پشت کنکور را اضافه نکنید.

– به جای اینکه به سراغ دیگران بروید و از آنها برای انتخاب رشته مشورت بخواهید، به انگیزه‌ی خودتان در مورد ادامه‌ی تحصیل فکر کنید. برای چه می‌خواهید دانشگاه بروید؟ تجربه‌ی یک محیط جدید؟ موقعیت اجتماعی بهتر؟ انجام ماموریتی که در زندگی برای خودم در نظر گرفته ام؟ ازدواج؟ پرورش استعداد؟ یادگیری تفکر سیستماتیک؟ یا …

در پایان این حرف را فراموش نکنید که «تصمیم ها و زندگی خودتان را به هیچ کس نفروشید. از جمله: نویسنده‌ی این نوشته!»

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


60 نظر بر روی پست “انتخاب رشته و ادامه تحصیل: تجربه‌ها و توصیه‌ها

  • غزل گفت:

    سلام
    من حرف های شما را قبول دارم. خودم الان دارم برق می خونم بر اساس علاقم اومدم این رشته و گرنه الان باید پزشکی می خوندم! خیلی ها رو الان دارم تو دانشگاه می بینم که طبق روند جامعه الان اومدن دانشگاه نه به رشتشون علاقه دارن نه به مهندسی! کاره دیگه ای هم نمی کنن فقط عمرشون تلف می کنن! این خیلی واسه کشور ما ناراحت کننده و نگران کنندست اخه ارزشمندترین سرمایه کشور داره اینطوری هدر میره که مسسببشم خود کشور و فرهنگ باب شده هست!یه در خواستم داشتم من خیلی دوست دارم در کنار دانشگاه فعالیت کاری هم بیرون دانشگاه داشته باشم اما نمی دونم چطوری اگه می شه راهنماییم کنید؟ ممنون بخاطر مطالب خوب و سایت خوبتون

  • مجید گفت:

    دقیقا حرف دل منو گفتید. من الان به جونای فامیل شبیه همین حرفا-البته نه به این زیبایی و شیوایی- رو میزنم.
    مخصوصا این جمله:«… زیاد طول نمیکشد که ببینید چهار سال یا شش سالی که در دانشگاه گذرانده اید قسمت مهمی از عمر تلف شده ی شما بوده است…» من سال ۷۴بین دو رشته مردد بودم.متاسفانه از اونجاییکه حرف دلم و نشنیدم و البته تنبلی کردم، الان پرت شدم به دنیایی که دوست ندارم و البته یاد گرفتم باهاش کنار بیام.ای کاش همون اول- از موقع دبیرستان- میرفتم دنبال هنر، شاید الان خیلی بی پولتر ولی خوشحالتر بودم. رشته ریاضی دبیرستان و مهندسی دانشگاه، پوف… یه اشتباه؛ یه سراب و …
    البته به جوونا که میگی؛ چون ما آدما دنبال تجربه کردن هر اتفاق بصورت شخصی هستیم؛ میگن مرسی پدر بزرگ و میرن دنبال یه اشتباه شبیه من در بیست سال پیش و دوباره چرخه تکرار میشه 🙂

  • مسعود ع. گفت:

    از شما آقای شعبانعلی و دیگر دوستانی که نظرم را می خوانند سوالی داشتم. نظرتان درباره “مهندسی صنایع” چیست؟ تا جاییکه واحد های درسیش در دانشگاه را دیدم, رشته جذابی باید باشد.

  • مجید گفت:

    سلام محمدرضا
    منم مثل شما مهندسی مکانیک می خوانم البته در صنعتی اصفهان نه شریف. وقتی وارد این رشته شدم شدیداً احساس کردم به مباحث مدیریتی علاقه بیشتری دارم تا جایی که حتی به فکر تغییر رشته و یا انصراف هم بودم. تا اینکه تصمیم گرفتم در کنار مکانیک، مهندسی صنایع را هم به صورت دو رشته ای بخوانم و در حال حاضر هم بسیار از شرایط خودم راضی هستم.
    مهمترین عامل در زندگی من که باعث شده از شرایطی که دارم احساس خوشایندی داشته باشم این بوده که اگر یک چیز را با تمام وجود بخواهی به آن می رسی و جمله معروف رندی پاش که می گوید:«دیوارهای آجری برای این هستند که ثابت کنیم چقدر اهدافمان برایمان مهم هستند.»

  • شاهین سلیمانی گفت:

    همون سال هشتاد بود که کلی حالم بد شده بود ، داشتم یه کتاب عرفانی می خواندم که شاگردی از استادش می پرسه ، چرا حالم بده و استاد جوب میده ، واسه اینکه جلوی طبیعتت ایستادی و داری مجبورش می کنی که بردگی چیزی را بکند که دوست نمی دارد ، تو خودت را اسیر کردی و به بردگی کشاندی ، از این رو حالت بد است !
    آقا چند هفته بعد رفتم از دانشگاه آزاد برق انصراف دادم… تا امروز هنوز شک دارم که آیا دانشگاه قراره برام کاری بکنه ( که البته قرار نیست…!) اما نمی دونم چه دردیه که فکر میکنه با قبولی در کنکور سراسری تو با یه رتبهء بالا زخم های دورانم شفا خواهد بافت …
    از آژانس و برقکاری و فروشندگی و بازاریابی بگیر..! تا نوازندگی و تدریس موسیقی و روانشناسی و بازیگری را انجام دادم…من که تمام رشته های هستم ! نه میان رشته ای ! 🙂 الانم جز شوخی با رنج هام و مطالعه برای یافتن دلیل مسائلم راهی نمی یابم….حداقلش این در به دری باعث شد یه یک کتابخوان و محقق تبدیل بشم ! 🙂

  • محمود گفت:

    سلام محمد رضاي عزيز
    يه مشورت
    نظرت راجع به ادامه تحصيل در رشته D.B.A چيه؟
    با سپاس

  • مهران فرجزاده گفت:

    سلام محمدجان عزیز.ممنون

  • داود گفت:

    ای کاش این اطلاعات رو ۶ سال پیش یکی بهمون میگفت و یه سوال آقای شعبانعلی. شما اگه برگردین به زمان انتخاب رشته دانشگاهی بازم مکانیک رو انتخاب میکنید؟یا این بار از ابتدا وارد حوزه مدیریت میشین؟ اصلا انتخاب رشته مکانیک در گرایش کارشناسی برای شما مزایایی داشته؟ ممنون میشم جواب بدین

  • کیمیا گفت:

    سلام عرض کردم استاد
    ببخشید این قسمت رو کمی بیرحمانه نفرموده اید؟
    «… زیاد طول نمیکشد که ببینید چهار سال یا شش سالی که در دانشگاه گذرانده اید قسمت مهمی از عمر تلف شده ی شما بوده است…»

    سالم و سربلند باشید.

    • پوریا گفت:

      موافقم با شما

    • هیوا گفت:

      برای من که خیر سرم! مثلا دانشگاه تهران ارشدمو گرفتم این جمله کاملا حس و اعتقادمو بیان میکنه
      بدترین روش استفاده از این زمان برای “من” درس خوندن(بویژه دوره ارشد) بود
      البته آدم گاهی فقط بعد از انجام یه اشتباه متوجه عمق اون اشتباه میشه. من خودم شاید در صورتی که اون اشتباه رو انجام نمیدادم، اون “اشتباه”، برام معادل میشد با “یه کار خوبی که کاش انجام میدادم”.

    • علی گفت:

      سلام خانم کیمیا
      من دانشجوی مهندسی برق در دانشگاه تهران هستم و کاملا موافقم که ۴ سال از عمرم تلف شد!
      ایشالا که واسه شما تلف نشده باشه…

  • ياسين اسفنديار گفت:

    با سلام به محمدرضاي عزيز
    مثل هميشه متفاوت و ژرف نگر

    زندگي مجموعه اي از تصميم گيري هاست
    و اين تصميم گيري ها يا خوب هستند و يا بد
    و اين دست خودمان است كه زندگي خوبي داشته باشيم و يا بد

  • مهناز گفت:

    سلام آقای شعبانعلی.مطالبتون عالی و من همیشه کلی از مطالبتون استفاده میکنم اما این متن شما در مورد انتخاب رشته و ادامه تحصیل بدجور من به هم ریخت چون کلی فرصت از دست دادم و دیگه امیدی نمیبینم در خودم.

  • آیدین گفت:

    سلام . من قصد دارم امسال بعد کنکور وارد بازار سرمایه و بورس بشم و می خوام رشته حسابداری بخونم . البته رشتم تجربی هستش اما دوست دارم وارد بازار سرمایه مخصوصا بورس بشم . خیلی هم به این نوشته شما اعتقاد دارم چون زیاد از این دست آدم ها دیدم که دانشگاه های سطح بالای ایران درس خوندن ولی حتی هنوز هم نمیدونن که T.A. چی هست اصلا !!!! می خواستم اگه ممکنه من رو در این مورد راهنمایی کنین که اگه این تفکرم درسته همین راه رو ادامه بدم . در ضمن بیشتر از این توصیه ها بزارین . ممنون

  • قاسم گفت:

    سلام آقای شعبانعلی

    این کار شما که به سوالهای دیگران با دقت خاصی پاسخ می دهید و در این مسیر زمان می گذارید قابل تقدیر است.

  • حسین گفت:

    سلام ، دو تا نکته به ذهنم میرسه :

    ۱- روی سخن اتون کمی به سمت کنکور کارشناسی و کلا ادامه تحصیل از دیپلم به دانشگاه بود
    به نظرم خیلی خوب میشد اگه روی تحصیلات تکمیلی بیشتر مانور میدادین، به دو دلیل :
    a- پیک جمعیت داوطلبان تحصیلات ، از کارشناسی به سمت تحصیلات تکمیلی رفته(مخصوصا ارشد) و امسال داوطلبای ارشد به یک میلیون رسیدن و از داوطلبای کنکور کارشناسی جلو زدن.
    b- با توجه به اینکه این هفته کنکور ارشد دولتی برگزار میشه.

    ۲- همیشه در همه مطالبتون که مرتبط با تحصیل هست، یه چیزی از قلم میفته :
    باور کنید خیلی از داوطلبین ادامه تحصیل (پسرا) صرفا به خاطر مسئله سربازیه که دارن درس میخونن
    شما هیچ وقت به این مسئله نپرداختین،

  • aseman گفت:

    من دارم فوق لیسانس رشته ام میگیرم خیلی خوب هم درکش میکنم ولی عاشق هنرم.نمی دانم چرا اینطوری شد یکدفه همه روحم عوض شد؟!

  • کیارش گفت:

    ممنونم محمدرضای عزیز
    فکر میکنم دانش MBTI هم در این زمینه برای درک بهتر از استعدادها و نقاط قوت و ضعف و آنچه که در دراز مدت باعث رضایت شغلی ما می شود، بتونه مفید باشه

  • محبوبه گفت:

    سلام
    ای کاش این مطلب را سال ۸۶ نوشته بودید.

  • سمی گفت:

    سلام. من اگه ۱۳ سال پیش این مطلب شما رو خونده بودم شاید اون همه غصه نمی خوردم. سال ۷۹ کنکور دادم با کلی ادعا که تو همه درسام استادم. رتبه کنکورم شد ۹۳۷ منطقه۱٫ مطمئن بودم مهندسی یه دانشگاه خوب قبول می شم. اما کاردانی کامپیوتر قبول شدم، دانشگاه باهنر کرمان. تمام مسیر ۲۳ ساعته شمال-کرمان رو تو اتوبوس گریه کردم. موقعی که رسیدم کرمان جز سیاهی هیچ چیزی نمی دیدم. احساس می کردم دنیام تموم شده. هیچ آینده ایی برا خودم تصور نمی کردم. اما الان که ۳۲ سالمه اگه ازم بپرسن بهترین روزای زندگیت کی بود می گم اون دوسال زندگی تو کرمان. منی که انقد وابسته به خانوادم بودم زندگی تو یه جمع سالم دانشجویی ازم کسی رو ساخت که الان ۸ سال تنها کار می کنم و زندگی. من بدون اینکه خودم بخوام تو مسیر رشد شخصیت قرار گرفتم که البته اینو مدیون خدام اما اینا رو گفتم که اگه کسی الان تو شرایط کنکوره واقعا حرفای استاد رو جدی بگیره و فقط همه زندگیشو خلاصه تو درس نبینه. ببخشید اگه پرحرفی کردم. همیشه شاد باشید و مملو از آرامش قلبی.

  • zoorba.booda گفت:

    سلام
    اول از مطلب بسيار خوبتون ممنونم و كاملا (بدون هيچ استثنايي) باهاتون موافقم!
    دوم اينكه تجربه خودم حداقل ده تا بيست نفر ديگه هم مي شناسم كه مويد همين حرفه
    من معماري خوندم خيلي خيلي رشتمو دوست داشتم و دارم ولي الان مدير يه كسب و كار كاملا بي ربط به رشتمم كه با دوتا از دوستانم راه اندازي كرديم
    جالبه دوستان بدونن كه يك سالم پشت كنكور موندم فقط به خاطر اينكه ميخواستم حتما برم دانشكده هنرهاي زيبا دانشگاه تهران!!! ولي سال دوم كه انتخاب رشته كردم جايي رفتم كه سال قبلشم همونجا قبول مي شدم!!!
    از راهي كه رفتم پشيمون نيستم هرچند ميشد خيلي بهتر باشم . فقط از همه دوستاني كه در حال انتخاب رشته تو هر مقطعي مخصوصا دوره كارشناسي هستن مي خوام كه به نوشته هاي آقاي شعبانعلي تو اين زمينه توجه كافي داشته باشن و واقعيت هاي بازار كار و دانشگاهو با چشماي كاملا باز ببينن
    به اميد موفقيت همه جوانان پرتلاش و مستعد

  • عليرضا داداشي گفت:

    سلام استاد
    يك نكته ديگر هم وجود دارد. اين كه وقتي فضاي آموزش و مخصوصاً آموزشگاهي وارد فاز رقابتي از نوع رقابت هاي كشور ما مي شود، اتفاق ديگري هم مي افتد و آن اينكه ارائه مشاوره به افراد هم آيتم رقابتي مي شود. شايد در ذهن خود آموزشگاه دارها « مزيت رقابتي» مي شود. حتي ديده و البته تجربه كرده ام كه ارائه اين دست مشاوره ها را به كساني كه از كلاس هايشان استفاده كرده اند با تخفيف و گاهي رايگان ارائه مي كنند. ولي راستش را بخواهيد انتخاب خودم منتهي به قبولي شد در صورتي كه مشاور محترم هيچ اميدي به قبولي من نداشت . قبول شده ام و تحصيلاتم تمام شده و كلي اتفاق مهم بعد از آن افتاده كه تايدي است بر نوشته هاي شما. ولي اين كه خودمان چقدر توانايي تصميم گيري درست را داريم عاملي است كه ما را راغب به مشاوره رفتن يا نگرفتن مي كند.
    ممنونم- برقرار باشيد

  • حمیده گفت:

    سلام
    محمدرضا مثل هیمشه کامل و جالبه من همه مواردی رو که گفتید تجربه کردم!
    -لیسانس ریاضی گرایش آموزش، ارشد مهندسی صنایع -گرایش مدیریت سیستم و بهره وری ام، مشاور برندینگ و تبلیغات و بازاریابی ام!
    -اگه دنبال کار دولتی باشم با هیچکدوم ازینا که گفتم کار نیست، اما تو چندشرکت خصوصی همزمان مشغول به کارم که نگاه به رزومه ام نکردند!
    -بخش خصوصی اگه تو کار اجرا نباشی و بخوای بگی که مدلهایی که من خوندم اینه واونه، عملا هیچ پوزیشن شغلی برات نداره!
    -رضایت با یه لیسانس و یه اسم دانشگاه براورده نخواهد شد
    -خداروشکر کسی برام تصمیم نگرفته، اما خودم هم تصمیم نگرفته ام براخودم برای لیسانس!
    درباره توصیه هات
    -در تمام چیزهایی که دیده ام و خونده ام یک مهارت خیلی مهمه واونم ارتبطا دادن چیزهاییه که بلدی مثلا نویسندگی و تبلیغات و خلاقیت میشه یه کاتالوگ منحصر به فرد برای یک شرکت که دنبال برندینگ هست!برندینگ ظاهری!
    -من شهر خودمو انتخاب نکردم، و راضیم، استقلال، اماکانت بیشتر و افسرده نشدن!!
    -در مورد گرایش واقعا درست گفتی، من گرایشم مدیریت بوده اما پایان نامه ام مالی هست و هیچ اتفاقی هم نیفتاده!شاید حتی بشه ریسک مالی رو مدیریت کرد از ترکیبشون!
    -پشت کنکور موندن و یه موفقیت بهتر فقط یک گام به عقبه، شده آزاد بخونید که من خوندم و الان تو بهترین دانشگاه های سراسری هم میتونم پروژه بگیرم!
    -واقعا برای چی میخوایم دانشگاه بریم؟ شبکه ارتباطی یادتون نره!!!!

  • شاهین سلیمانی گفت:

    سلام ، راستش چند وقتیه که تصمیم گرفتم برم دانشگاه و رشته روانشناسی بخونم ، تایپ شخصیتیم ای ان اف پی هست و تایپ هالند اجتماعی هنری و متحور – دوست دارم تو حوزهء روانشناسی مطالعه داشته باشم ( البته الان هم دارم ) اما دوست دارم چهارچوب های دانشگاه را هم دوباره بیاموزم ( البته قبلا تو موسیقی ، آی تی و برق هم آموختم ) . می دونم دانشگاهی تفاوتی ایجاد نخواهد کرد ، اما غیر از اینکه دانشگاه یک امتیاز اجتماعی است ، نهادی است که توسط آن حرفهای تو شنیدنی است و البته مجالی برای رقابت های علمی هدفمند…البته انگار یه رویا از دانشگاه دولتی تو سرمه…خیلی از دوستام که تو دانشگاه های تهران ، صنعتی اصفهان ، شریف و….درس خوندن ، این نظر را دارن که انگار اونجا ، اون بهشتی که من از دانش ازش انتظار دارم وجود نداره ، اما برای قسمتهایی از اجتماع و گاهی لازمهء ورود به خیلی از محافل همین مدرک تحصیلیه .
    در ابتدا سال هشتاد وارد دانشگاه آزاد رشته برق شدم ، هیچ وقت یادم نمی ره ، استاد تست زنی بودم ! اینقدر تست زده بودم که تست ها را حفظ بودم ! نمی دونم چرا این یا آن گزینه میشه ، فقط می دونستم درسته ! بعد از اون اومدم یه ترم دانشگاه پیام نور مدیریت را تجربه کردم ، یه ترم آی تی علمی کاربردی و یک عالمه ترم موسیقی…!
    همیشه زیاده خواهی و کمال گراییم کار دستم داده…همیشه پی بهشت های وجود نداشته می گشتم !
    یادمه سال هشتاد که دانشجوی برق بودم ، جزوه های بچه های روانشناسی را می گرفتم می خوندم ، یادمه یه بار تو کنفرانس یکیشونم بهش کمک کردم ! مرد همه کارهء هیچ کاره 😉
    یه بار یه استاد که فرانسه درس خونده بود ، وقتی تو دانشگاه موسیقی باهم حرف زدیم ، بهم گفت : اگر تو ت ولندن به دنیا اومده بودی ، حتما یه نابغه موسیقی میشدی ! ( حالا یا گول خورده ، یا واقعا اینطوریه ! )
    خلاصه نفرین خداوند برای ما استعداد بود و به دنیا اومدن تو خانواده ای که هیچ وقت علوم انسانی و هنر جایی نداشتن و تو باید ! مهندس یا پزشک می شدی ! 🙂 الان هم که طرد شده ای هستم با یک عالمه آموخته و دانسته که فعلا زیاد به کار آدمها اومدم ، اما نمی دونم چرا پولهاشون را در قبالش تقدیم من نمی کنن 🙂

    به عنوان یک جوان پیر شده ، به تمام جوانان این مرز و بوم توصیه می کنم که ، اگر فکر می کنید چیزی درسته انجامش بدین و واقعا ببینید چی را دوست دارید….
    یه روزی یه نفر که کل فک و فامیل خیلی قبولش داشتن ( که بعدا خودشم درس را ول کرد و رفت دبی ! ) بهم گفت : هنرستان صدا و سیما را ولش کن ! این جویه که این ساعت خوشی ها راه انداختنش ! ….ما هم رفتیم هنرستان رشته برق ! چرا ؟! چون یه تابستون رفته بودیم سر ساختممون برق کاری ، بابامون هم وقت های بیکاریش را به سرگرمی های الکترونیکی می گذروند….
    از ما که گذشت…جوانها شما به فکر آیندتون باشید و ببنید آخرش می خواید با درسی که خوندید چه کنید !

    • حسین گفت:

      سلام
      جناب سلیمانی ، از قضا یکی از اون ساعت خوشی ها ، عموی من هستن (الان بازیگر طنز مشهوری هستن !) و ایشون تو خانواده تعریف میکنن که خودشون هم اتفاقی وارد هنرستان شدن و این انتخابشون ، همچین حساب و کتاب نداشته اون موقع و تو اون سن .
      جناب سلیمانی میبینید که دنیا چقدر کوچیکه ، البته بهتره بگم دنیا چقدر عجیبه !
      موفق باشید

  • محمد گفت:

    جناب شعبانعلی عزیز
    تشکر می کنم به خاطر انتشار این مطلب مناسب و کاملاً با شما موافقم.
    برای اینکه توی ۱۰ سال گذشته که بصورت حرفه ای در شرکت های مختلف کار کردم، کسی از من مدرکی نخواسته. چندین برابر کارمندهای رسمی با مدارک عالی در شرایط مشابه خودم، درآمد داشته ام. و همواره از شغلم، درآمدم و زندگیم راضی بودم. در ضمن رشته دانشگاهیم، با شغلم یه خورده فرق داره.
    البته من فکر می کنم افرادی که کار و شغل رو برای بعد از اتمام تحصیلاتشون میزارن، در مقایسه با اونایی که حین تحصیلات و حتی قبل از شروع دوران تحصیلات آکادمیک آغاز می کنن، شانس کمتری برای موفقیت شغلی دارن.
    راستی یه مشکلی همیشه دارم. اونم اینه که پدر من، معلم بازنشسته است و همیشه با اینکه میبینه من توی یک ماه بیشتراز یکسال درآمد پدرم، درمیارم، اما میگه برو یه جایی کارمند شو. فکر می کنم این مشکل، برای افراد زیادی مثل من مشترک باشه.

    • - گفت:

      اکثر پدر و مادرها ما را به داشتن یک آب باریکه ی همیشگی تشویق می کنند!!! چون می خواهند آینده شغلی ما تضمین شده باشه حتی به قیمت ۴۰۰۰۰۰۰ریال در ماه:);

  • مهران گفت:

    محمدرضا جان سلام

    من با این توصیه شما مخالفم:

    “به جای اینکه به سراغ دیگران بروید و از آنها برای انتخاب رشته مشورت بخواهید، به انگیزه‌ی خودتان در مورد ادامه‌ی تحصیل فکر کنید.”

    به نظر من مشاوره جهت انتخاب رشته دو مرحله داره: مرحله اول مشاوره عمومی و مرحله دوم مشاوره تخصصی.

    در مرحله اول: مشاوره عمومی

    دانش آموز باید رشته های دانشگاهی رو خوب بشناسه و با توجه به علایق و استعداد و توانمندیهای خودش چند تا رشته رو انتخاب کنه و بعد با بررسی دقیق تر این چند تا رشته و علایق و ارزش ها و اهداف خودش یکی از اونها رو به عنوان رشته دانشگاهیش انتخاب کنه.

    اما دانش آموز برای اینکه انتخاب درستی داشته باشه باید قبلش به خودشناسی رسیده باشه
    بنابر این باید با دو سه تا مشاور روانشناس با تجربه مشورت کنه و چند تا آزمون استاندارد خودشناسی بده.
    چرا؟
    چند تا دلیل میارم:

    مثلا دانش آموزی که شخصیت درونگرا داره نره سراغ رشته خبرنگاری.
    یا مثلا ً کسی که به خانواده خیلی اهمیت میده و نمیتونه دوری اونها رو تحمل کنه نره سراغ رشته هایی که پس از فارغ التحصیل شدن و برای کار باید چند ماه از خانواده اش دور بمونه.
    یا مثلا ً در برخی مشاغل باید توانایی فیزیکی و بدنی خوبی داشته باشی و برای کسانی که بنیه ضعیفی دارن این رشته ها مناسب نیستن.
    و ……..

    و در مرحله دوم: مشاوره تخصصی

    بهتره برای مشاوره سراغ “سه تا از بهترین متخصصین رشته مورد علاقه خودتون” برید و از این افراد مشورت بخواهید.

    مثلا ً یه نفر به رشته کامپیوتر علاقه داره، میتونه بره سراغ سه تا از بهترین متخصصین کامپیوتر کشور و ازشون مشاوره بخواد و از این افراد در مورد دشواریهای راه، عوامل موفقیت و منافعی که قراره بدست بیاره، یا اینکه چه کسانی نباید این رشته رو انتخاب کنن یا اصلا ً چه کسانی بهتره این رشته رو انتخاب کنن و………. اطلاعات کسب کنه .

    یادمون باشه بهترین فرد برای مشاوره گرفتن در یک رشته خاص کسی هستش که قبلا ً اون مسیر رو یک بار طی کرده و به موفقیتهای ارزشمندی رسیده .

    البته این نکته رو من بگم: این دو تا مرحله مشاوره جهت انتخاب رشته احتیاج به پول، مهارتهای ارتباطی، صرف زمان و زحمت داره اما نتایج ارزشمندشون رو پس از فارغ التحصیل شدن میتونید ببینید.

  • شروین گفت:

    خیلی خوب و مفید بود .ممنون.
    فقط اجازه می خوام در مورد دانشگاه هم طرح سوال کنم
    محمدرضا فکر می کنی انتظار پشت کنکور برای قبولی در یک دانشگاهی که بین دانشگاهای سراسری ranking بهتری داره منطقیه؟

  • ایمان گفت:

    شیطونه میگه همین امروز ترک تحصیل کنم……

  • سمانه گفت:

    سلام.چند روز پیش کامنت گذاشتم و درمورد کاری گفتم که میخوام از شما راهنمایی بخوام.همین بود ،وخوشحالم که این مطلب به اشتراک گذاشته شد. من مدتیه که در یکی از موسسات آموزشی ،به عنوان مدرس و مشاور تحصیلی فعالیت میکنم ،اولین روزی که به عنوان مشاور وارد موسسه شدم ،قولی که به خودم دادم این بود که تا جایی که میتونم سعی کنم به بچه ها بگم که فکر کنند و درست تصمیم بگیرن،بدونن که همه ی زندگی کنکور نیست و خوشحالی و رضایت خودشون از هرچیزی مهمتر.خب به طبع اون قطعا با برخوردهایی از طرف مدیر موسسه ودیگر همکاران روبه رو شدم .اینکه ما اینجاییم تا به بچه ها بگیم همه چیز کنکور ودرس خوندنه ،اما شما داری درمورد مهارت های زندگی واسشون میگی و از این حرفا.خیلی برام عجیبه وغیر قابل هضم .اینکه چرا کسانی که این حرف رو میزنن ،خودشون میدونن چیزی که من دارم منتقل میکنم درست ومنطقیه ،اما بازهم به خودشون این اجازه رو نمیدن که خودشون باشن و خودشون رو زندگی کنن.چیزی که این روزها و در این «دنیای عصر یخی»فراموش شده.اینه که یه کپی باشیم از چیزی که همه فکر میکنن خوبه.
    میترسیم از اینکه خودمون رو زندگی کنیم .و این ترس ریشه در باورهایی داره که در ما نهادینه شده .

  • محمد پیام بهرام پور گفت:

    آقای شعبانعلی عزیز متشکرم.

    واقعاً لازم بود که چنین نوشته ای نگاشته شود و امیدوارم که سریع تر به دست همه برسد.
    واقعاً درد آور است افرادی که صلاحیت این کار را ندارند، بخش عمده ای از آینده جوانان را رقم می زنند.

    مشاورانی که به تعبیر زیبای شما «در خیرخواهانه‌ترین حالت ممکن هدفشان صرفاً «قبولی» شماست و نه «خوشحالی و رضایت و موفقیت شما»»

  • آرشام گفت:

    سلام
    نوشته عالیه ،
    البته استثنایی مثل رشته های پزشکی هم هست که باید دانشگاه گذرونده بشه و نمیشه سر خود به مهارت رسید و مردم رو مداوا کرد
    محمدرضا جان روانشناسی هم همینطوره؟ یادم می آد یه دفعه توی یه برنامه گفتی الان اگه بخوام ادامه تحصیل بدم روانشناسی ادامه می دم ، در مورد case روانشناسی نظرت رو می گی؟

  • عسل گفت:

    سلاام 🙂
    میشه یه سوال و دوباره بپرسم
    خب این در مورد انتخاب رشته بود اما از کجا بفهمیم این ماموریت زندگی رویا پردازانه نیست و منطقیه ؟
    و یا حتی ( خوشبینانه )رویا پردازانه باشه و قابلیت تحقق داشته باشه از کجا بفهمیم ماموریت زندگی خودمونه ؟ نه ماموریتی که بهمون القا شده از سمت خانواده یا دوستان یا محیط یا ….

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser