احمدرضا نخجوانی بدون تردید یکی از تیزهوش ترین انسانهایی است که من تا کنون دیدهام. فرصت گفتگو با او را به سادگی با چیز دیگری عوض نمیکنم. او مدیر عامل شرکت شاتل است.
اما من احمدرضا نخجوانی را نه به دلیل هوش کمنظیرش و نه به دلیل مدیریت شرکت شاتل، بلکه به دلیل ترکیب نادر «هوش» و «پشتکار» دوست دارم. بسیار دیدهام انسانهای تیزهوشی را که احساس میکنند «کار و تلاش و کوشش» چیزی است که مختص افراد ضعیفتر و کمهوشتر است و دیگران باید به جبران هوشی که ندارند، بیشتر تلاش کنند.
اما احمدرضا اینطور نیست. همیشه تلاش کرده و میکند. شرکت شاتل را با ۸۰۰ نفر کارمند مدیریت میکند. از صبح زود تا پاسی از شب در محل کارش است و عمدهی این چندصد نفر کارمند را به اسم کوچک میشناسد.
خوشحالم که فرصتی دست داد تا با او گفتگو کنم. احمدرضا از نسل جوان گلههایی داشت. از خاطرات کودکیاش گفت. از مسائل داخلی یک شرکت بزرگ. از جابجایی نیروی کار. از اهمیت علاقه و انگیزه. از اهمیت تلاش و همینطور از اینکه به عنوان یک مدیر عامل، در فرایند استخدام و مصاحبه شغلی، چه میپرسد و چه معیارهایی را مورد توجه قرار میدهد.
من خودم با علاقه این فایل را چند بار گوش دادهام. امیدوارم برای شما هم آموزنده باشد.
رادیو مذاکره: مصاحبه با احمدرضا نخجوانی – دانلود فایل صوتی با کیفیت بالا
رادیو مذاکره: مصاحبه با احمدرضا نخجوانی – دانلود فایل صوتی با کیفیت پایین
[…] رادیو مذاکره و گفتگوی محمدرضا شعبانعلی و احمدرضا نخجوا… ، البته شما میتوانید به صورت مستقیم این گفتگو را اینجا […]
اقاى شعبانعلي درود برشما و مصاحبه جالبتون چرا اقاى نخجواني راجب زندگى خانوادگى خودش چيزى نگفتند به هر حال ببينيم پشت اين مرد موفق يک خانومه موفق هست يا نه پس ايشون چطوربه زندگي و بچه و…… اينا ميرسند؟
ممنون ميشم اگه جواب بدين راهگشا هست برام
کم گوی و گزیده گوی چون در…
حوصله بعضی ها قابل تحسینه از جمله صاحب وبسایت…ماشالله نظر که نمیدین طومار مینویسین…چشمام خسته شد از بس کامنت خوندم
سلام
فکر میکنم چون رابطه دوستانه با جناب نخجوانی دارید باعث شده بعضی از کامنتها رو با جانبداری جواب بدین. حداقل برداشت من از کامنتهای شما اینه. یه دلیلش هم عدم انتشار کامنت قبلی من در مورد این پست و شاتل بود
قبول دارم آقای نخجوانی آدم باهوش (شک دارم) و با پشتکار زیاد هستن اما یه مشکلی که دارن (البته مجموعه مدیریت شاتل این مشکل رو داره و فقط مختص یه نفرشون نیست) اینه که فرصت رشد رو به کسایی که دوست دارن میدن نه به همه. شاید توی کارمنداشون آدمایی باشن که بخوان و دوست دارن رشد کنن و قابلیتش رو خیلی خیلی بیشتر از بقیه دارن تلاش میکنن پشتکار دادن و… اما به چشم مدیران شاتل نمیان و به اصلاح (این اصلاح بنظر من توهین نیست) کوتوله های فنی رو به آدمای فنی بیشتر ترجیح میدن و دوست دارن اونا رشد کنن. چرا های متفاوتی برای این موضوع هست که یه زمانی به خودشون یه جورایی گفته شد اما گوش شنوا برای حرفایی دارن که خودشون دوست دارن بشنون. شاید بگید خیلی منفی فکر میکنم اما شرایط این دید رو به من داده.
گفتگوهای لذت بخش و آموزنده با امیر تقوی و احمدرضا نخجوانی را شنیدم.خیلی ممنونم بابت فایلهای خوب وبسایت. یک پیشنهاد دارم با ۲ پیشفرض(۱٫میدانم که شاید تارگت شما بازارکارخصوصی و كارآفريني باشد.۲٫میدانم پیداکردن مدیرخوب دولتی سخت است).
پیشنهاد: درصورت غلبه بر پیشفرضها! باتوجه باینکه درست یا نادرست همانطور که آقای تقوی گفتند ۹۰درصد سازمانهای ما دولتی است و کارمندان و مدیران دولتی شنونده فایلهای شماهم کم نیستند،لطفا مصاحبه هایی هم بامدیران خوب دولتی داشته باشید و ضمن بررسی مشکلات سازمانهایی دولتی، نحوه رشد و توسعه در این سازمانها را بگویید.
موفق باشید
سلام عرض می کنم.
گفتگوهای رادیو مذاکره همیشه مفیداند. بعضی از گفتگوها مانند گفتگو با سهیل رضایی بسیار مفید و دارای نقاط قوت هستند. گفتگو با آقای نخجوانی بیشتر دارای نقاط ضعف بود. به نظرم دلیل این نقاط ضعف بحث های حاشیه ای زیاد بود. خیلی از سوال ها که مد نظر اکثر شنوندگان بود، مطرح نشد مثلا همان مسائلی که دوستان مطرح کردند مثل میزان تحصیلات؟ چگونگی شروع شدن شاتل؟ و امثال این سوال ها.
پیشنهادی به ذهنم رسید که مطرح می کنم. یک نظر سنجی از شنوندگان رادیو مذاکره انجام بدین که از کارآفرینان مهمان رادیو مذاکره چه سوال هایی مطرح شود؟
سلام نارنجی عزیز.
حرفت رو تا حد زیادی قبول دارم.
اما من هم دلایل متعددی دارم که گفتگوها رو به این سبک انجام میدم. یک متن کامل به عنوان پست میخوام بگذارم و راجع بهشون بگم. اما دو تا نکته فعلاً بگم که حداقل کمی شفاف شه.
احمدرضا نخجوانی بنیان گذار شاتل نیست. مدیرعاملش هست. در واقع شاتل داشته کار میکرده حدود ۵ یا ۶ شش قبل یک شرکت مشاور میره بهشون کمک کنه در حوزه تعالی سازمانی و اون شرکت متعلق به احمدرضا نخجوانی بوده و یک شرکت کوچک کارآفرینانه به نام شیفتگان آفتاب.
احمدرضا از اونجا به عنوان مشاور وارد شاتل میشه و بعد میشه مدیر عامل شاتل.
در مورد تحصیلات و سن و … هم که داخل فایل توضیح داد. ارشد اقتصاد داره.
اما امیدوارم در پست بعدی که مینویسم جواب کاملتری بتونم بدم نارنجی عزیز.
مثل همیشه گفتگو عالی بود
اما گفته نشد که آقای نخجوانی چگونه شاتلو ایجاد کردن از صفر تا اینجا که رسیده ؟ و سوال دوم اینکه اقای نخجوانی تا چه مقطعی تحصیل کرده و آیای این تحصیلات براش اونقدر مفید بوده که اگر دوباره به سال های قبل برگرده ادامه تحصیل بده تا اون مقطع یا نه ؟
مثل همیشه گفتگو عالی بود
اما گفته نشد که آقای نخجوانی چگونه شاتلو ایجاد کردن از صفر تا اینجا که رسیده ؟ و سوال دوم اینکه اقای نخجوانی تا چه مقطعی تحصیل کرده و آیای این تحصیلات براش اونقدر مفید بوده که اگر دوباره به سال های قبل برگرده ادامه تحصیل بده تا اون مقطع یا نه ؟
حسن عزیز.
چون در جواب نارنجی بالا کمی قصه رو گفتم اجازه بده دوباره تکرار نکنم و اون رو نگاه کن.
ضمناً به عنوان یک گزارش عرض میکنم خدمتت.
این صرفاً یک مشاهده است. اما تا امروز در بین چند صد نفر دوستی که من در میان مدیران کسب و کار دیدهام، بسیار دیدهام که از وقت تلف شده برای تحصیلات بگویند اما ندیدهام که حسرت ادامه تحصیل را مطرح کنند.
گفتم این یک گزارش شخصی است و صرفاً جهت ارائه به حسن تنظیم شده و هیچ ارزش دیگری ندارد!
سلام محمد رضا
میخوام باهات دوباره درد و دل کنم. و میدونم چون ما برات ارزش داریم نوشتمو میخونی.
میدونم که وقتت محدوده اما میخوام این بار هم به حرفم گوش بدی.
از دور همه چیز ممکنه زیبا باشه اما یه دوستی میگفت آدما ممکنه زیبا بیاندیشند و حرف بزنند اما الزاما زیبا عمل نمیکنند.
بزار یه مثال برات بزنم شاید قضیه روشن تر بشه.
ببین من اینرو میدونم که یکی از راههایی که آدم میتونه در شغل مورد علاقش به فعالیت مشغول بشه اینه که اول از کار آموزی شروع کنه. من هم حسب علاقه و ارتباط نزدیک شبکه با رشتم وارد دنیای شبکه شدم با یک علاقه ی سوزان و وافر که منو حتی شبها از تخت به بیرون میاره برای مطالعه. اما بارها با همین شرکت شاتل تماس گرفتم و از اونها درخواست کردم که من بصورت رایگان براشون کارآموزی کنم اما هربار به در بسته خوردم.
و میگن الزاما باید نامه از دانشگاه بیاری درحالیکه من فارق التحصیل شدم و با وجود اینکه رشتم برق بوده، الان به IT علاقه پیدا کردم و دوست دارم در این زمینه فعالیت کنم.
و همه ی اینها در حالیه که من در ۲۵ سالگیم:
سابقه تالیف کتاب دارم.
چند ثبت اختراع و گواهی انجام پروژه به همراه لوح تقدیر از شرکتی مثل شرکت نفت و حتی ارتش(در زمان خدمت) دارم.
به زبان انگلیسی تسلط دارم.
خوب صحبت میکنم و روابط عمومی بالایی دارم.
تسلط به نرم افزارهای کامپیوتری دارم.
اما میدونی اون چیزی که ما دهه شصتیها نداریم چیه؟
فرصت ظهور و اعتماد نسل شما!
تو میگی با ۱۲۰ هزار تومان حاضر شدی در سال ۸۰ کار کنی. من میگم من حاضرم بصورت مجانی در سال ۹۳ کار کنم تا کاری که بهش علاقه دارم رو انجام بدم و وجودمو سرشار از لذت کنم. اما …
بگذریم محمدرضا اینا مهم نیست. مهم اینه که من از همون لحظاتی که تو موسسه بهار داشتی برام از علاقت به کار میگفتی و این که انقدر با کار خسته میشی که توی ماشین خوابت میبره، حس کردم که تو جلوه ی همون چیزی هستی که من بهش میگم زندگی.
من به هر حال راهم رو باز خواهم کرد اما کاش بجای نقدهای آقای نخجوانی به نسل من ایشون بخشی از وقتشون رو به تدوین یک برنامه کارآموزی در شرکت شاتل در راستای مسئولیت اجتماعی این شرکت اختصاص میدادند و بر مشکلی که من اسمشو گذاشتم عدم همپوشانی تخصص ها و نیازهای بازار کار حداقل در زمینه IT فائق میومدند.
اگه متنم زمانتو گرفت ازت ممنونم که وقت گذاشتی.
علیرضا ن عزیز سلام
من وقتی کامنت شما را خواندم کمی تعجب کردم چرا که به نظرم اتفاقا در شاتل برنامههای توسعه سرمایههای انسانی بسیار گسترده هست. چه از بعد مسؤولیتهای اجتماعی و چه از بعد توسعه منابع کار شرکت که بخوایم به قضییه نگاه کنیم. تعجب من بیشتر از این هست که شخصی با توانمندیهایی که شما ذکر کردین اصلاً چرا درخواست کار رایگان داده که بخواد به در بسته بخوره؟ شاید واقعاً درخواستتون را به شخص غیرمرتبطی ارسال کرده بودین. در شاتل دهه شصتیهای زیادی هستند که هنوز “فارغ التحصیل” نشدهاند و دانشجو هستند و بدون اینکه سابقه تالیف کتاب یا تسلط بالا به زبان انگلیسی یا … داشته باشند، در این شرکت استخدام شدهاند و سعی میکنند با شناخت مناسب از نیازهای واقعی جامعه و محیط کار، دانش و مهارتهای خودشون را در راستای این نیازها توسعه دهند و شاتل هم در این زمینه همیشه حمایت خوبی از پرسنلش داشته. به طور عمومی هم که به قضییه نگاه کنیم این یک رابطه دو طرفه هست که شرکتها و نیروی انسانی اونها بایستی برای توسعه یکدیگر تلاش کنند. البته هنوز هم دیر نشده و شما با توجه به مهارتهای بالایی که ذکر کردی میتونی برای استخدام در شاتل و استفاده مناسب از تخصصهایی که داری اقدام کنی و من مطمئنم شرکتی همچون شاتل هم از داشتن نیروهایی با این خصوصیات مثبت خوشحال خواهد شد.
راستی یادم رفت خودم را معرفی کنم. من امیرحسین هستم و ۴ سال هست که در شاتل مشغول به کارم.
موفق باشی
امیر حسین عزیز
سلام
از اینکه وقت صرف کردی و نظرتو برام نوشتی ممنونم.
میدونی امیر حسین عزیز من دارم یک گذار شغلی رو تجربه میکنم، یعنی میخوم از حوزه ای که توش تخصص دارم وارد حوزه ای بشم که توش تخصص چندانی ندارم و علت اینکه من کارآموزی بصورت رایگان رو انتخاب کردم این بود که بقولی بتونم سر نخ رو پیدا کنم و مسیر تخصص هایی که باید بگذرونم رو مشخص کنم. در مورد صحبت شما هم که فرمودید شاید با آدم مناسب برای مطرح کردن درخواستم ارتباط برقرار نکردم هم عرض میکنم شاید فرمایش شما درست باشه اما خودت به سایت شرکت یکبار دیگه مراجعه کن و ببین بنظر خودت میشه کسی رو برای مطرح کردن درخواست پیدا کرد؟! به هر حال شکر خدا من در شرکت رمیس که اون هم یکی از شرکت های برتر فناوری اطلاعات هست تونستم موقعیت شغلی که میخواستم رو بدست بیارم و شاید این بار که بخوام به سمت شاتل برگردم دیگه یه کارآموز صرف نباشم و بر خلاف شاتل اونها حتی یک ساعت هم معطل نکردند و من توی روز مصاحبه مشغول بکار شدم.
به هر حال از تو دوست خوبم و مهندس شعبانعلی که امکان ارتباط با انسانهای مفید رو برای ما در این خانه مجازی فراهم کردن سپاسگزارم.
مدیریت وقت در کلام آقا نخجوانی نهفته بود
باید بگویم که یک کار هوشمندانه اقای نخجوانی این بوده است که محل کار را به خانه نزدیک کرده است یا بالعکس و این در شهر تهران یعنی بین دوتا چهار ساعت صرفه جویی در وقت که خیلی از ما به آن فکر هم نمیکنیم
احتمالا ایشون کارهای دیگر ترکیبی هم دارد مثلا به باشگاه ورزشی میرود که اکثر همکاران یا شرکای تجاری به آنجا میآیند هم فال و هم تماشا
من یک فایل دیگه هم اینجا گوش دادم که گمونم اون هم از آقای نخجوانی بود و با معرفی کتاب نفحات نفت بود که من رفتم دنبالش خریدمش و تا حالا به چندین نفر پیشنهاد دادم و برای چندین نفر دیگه هم شخصا خریدم و هدیه دادم
درضمن یک چیز حالب از سعدی علیه رحمه یادم اومد
چوخواهی که نامت رود درجهان نکن نام نیک بزرگان نهان
اولا تشکر از دست اندرکاران
دوما این رادیو یک تغییر را به شما معرفی میکند میتوانید به سمت آن بروید یا نروید ولی حتما به این موضوع فکر کنید که اگر پدران ما تغییر نمیکردند و از غار بیرون نمیآمدند چه میشد؟
سلام محمدرضای عزیز الان که دارم این کامنت و مینویسم میدونم تو سمینار مشغولی
بازم بهت خسته نباشید میگم و یه درخواست دارم
فکر میکنم اون برنامه مهارت های فردی رادیو اقتصاد به خاطر برنامه ریزی سازمان دیگه دنبال نشد ( چون من عادت داشتم از طریق متمم و سایت خودت برنامه ها رو گوش بدم دارم میگم ادامه پیدا نکرد ، و دقیقا نمیدونم که ۴شنبه ها این برنامه اجرا میشه یا نه و من فرضم رو بر این گذاشتم که چون رو سایت آپلود نمیشه یعنی این برنامه قطع شده ) میخواستم ازت خواهش کنم اون سری برنامه مهارتهای فردی رو خودت ادامه بدی تو همین سایت و فایلهای صوتی با مبحث های مشخص ادامه پیدا کنه
ببخشید دیگه خودت مارو پرو کردی که ما اینطوری خواسته هامون رو بهت بگیم 😉
سلام
من واقعا مصاحبه امیرتقوی رو دوست داشتم، یک مدیر کارافرین،مقتدر، جامع نگر، کاش بازهم باهاش صحبت کنی
آقا محمدرضا شما میگی ، این زیاد کارکردنتون به خاطر علاقه هستش . یعنی اگه کاری رو پیدا کنی که بهش علاقه داری می تونی سعات ها پاش بشینی و پلک نزنی . مشکل من اینه که هنوز نتونستن چیزی رو پیدا کنم که بهش علاقه دارم .
سلام
شروع کلام :
ابتکار جالبی بود من اولین بار بود که فایل رادیو مذاکره رو گوش میدادم . صمیمیت بحث منو جلب کرد هر چند خنده های گوشخراش واقعا آزار دهنده بود .و پیشنهاد میکنم از یه ابزار حرفه ای تر برای صدا برداری استفاده کنید تا بشه کیفیت رو بهبود داد.در مورد اینکه کارآفرین های کشور رو معرفی کنیم و بشه از هر بخش از صحبتشون به اندازه نیاز و توان برداشت کنیم خیلی خوبه . خیلی از ماهها افرادی شبیه به آقای نخجوانی هستیم با ایده های بزرگ و برنامه و فعالیت های زیادی که سعی میکنیم اونها رو به شیوه مناسب پیش ببریم تا سازمان هامون موفق بشن .در کار همه هم نواقصی هست و به قول معروف تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد بنابر این هر سازمانی تلاشش باید برای بهبود باشه .
اول : اینکه نتونیم به عنوان مدیر ارشد یه سازمان با ایجاد پل های ارتباطی با نسل های مختلف سازمان که در محیط های فرهنگی متفاوت رشد کردن ارتباط برقرار کنیم این مشکل ماست نه مشکل اون نسل . نمیشه یه نسل رو خیلی بالا برد و یک نسل رو تنبل و ضعیف دونست.درسته که مطالعه در دوره جاری خیلی محجوره و یا کار کردن در نوجوانی برای خانواده های قباحت داره اما نمیشه الزامات فرهنگ فعلی و نسل جاری رو نادیده گرفت . نمیتونید اینها رو با هم مقایسه کنید .در این نسل جدید نظام اموزشی به اونها یاد نداده کار بکنن به اونها مصرف کننده بودن یاد داده شده .
دوم : شاتل به عنوان یک شرکت ارائه کننده خدمات بهتر بود به بحث هایی که این شرکت برای ارتقا سیستم خدمت رسانی شون داره انجام میده میپرداختید . مسائل درونی شاتل و فعالیت های اونها برای مخاطب عام شاید جذاب نباشه .
سوم : روش استخدام ایشون روش جالبیه .اما اشتیاق برای کار در یه سازمان خدمت محور رو نمیشه با خوندن یه کتاب تست کرد. البته ابزار های حرفه ای در سازمان های حرفه ای کاراتر هستند هرچند که خلاقیت در این ابزار ها را هم راه بسته ای نمیبینم .
چهارم : اغلب افراد نمیدونن کجا میخوان برن چون اصلا بهشون یاد داده نشده . فکر کنم یه مدیر عامل یا یه مصاحبه کننده بر اساس توانمندی های مدیریت اش میتونه شیوه مناسب رو برای جذب انتخاب کنه و مسیر رو نشونشون بده و استعداد هاشون رو تشخیص بده .
پنجم :کارآفرینی با صاحب کسب و کار شخصی بسیار متفاوته .اینکه کسی ساعت ها کار بکنه و وقتی برای خانواده نداشته باشه نشون میده فلسفه کار رو کلا اشتباه فهمیده .یعنی کار کردن برای کار یه لوپ منفی هست .فلسفه کار اینه که آسایش و زمان کافی برای بودن با عزیزانت و وقت گذاشتن برای رشد و تعالی اونها و تاثیر گذاری در دنیا است وگرنه کار برای کار ….
ششم:نق های متعددی که در سازمان میشنوید نشون دهنده ضعف وفاداری با سازمان و گسست بین سازمان و نیروهاشه.فکر کنم باید در شیوه های مدیریت منابع انسانی بازنگری جدی بشه .این افتی هست که در خیلی از سازمان ها هست .
هفتم : از نظر ابعاد شاتل شرکت خیلی بزرگ نیست . حتی متوسط هم نیست. شاتل یه شرکت کوچکه .
هشتم :بهونه اوردن برای ارائه خدمات ضعیف شاتل و انداختن توپ توی زمین این و اون سازمان و اسمون و ریسمون چیدن کار خوبی برای فرار از پاسخگویی نیست . تجربه خود من از شاتل : من بیش از ۲۸ روز برای رانجه شدن یک خط در زمانی که شدیدا بهش نیاز داشتم معطل شدم و اخر کار هم با نارضایتی کامل از شاتل برای همیشه جدا شدم و هیچ وقت هم این شرکت رو به کسی پیشنهاد نمیکنم . حالا مثلا راه حل ساده این بود که از یه مودم وایمکس همکاران استفاده میکردن و من رو به صورت موقت راضی نگه میداشتن تا مشکل برطرف بشه اما هر بار در تماس با نهایت غیر حرفه ای گری زمان مورد نیاز رو تمدید میکردن .) بماند بنابر این فکر میکنم توسعه روش های افزایش رضایت مشتری بهتر از تمرکز برای پیداکردن مقصره .
نهم :ارتباط نزدیک با کارکنان خیلی خوبه .مدیریت ارتباط در سازمان خیلی خوبه . اما یه سوال آیا ایشون همین قدر به مدیریت ارتباط با مشتریانشون هم معتقدن . تجربه شخصی من خلاف این رو نشون میده .
دهم : ارتباطات غیر رسمی در سازمان های فناوری محور بستگی به فضای سازمان و فرهنگ کسب و کار داره . اما نشونه هایی که ایشون از رفتار کارکنان در سازمان ارائه کردن نشون میده این روش در سازمانشون زیاد هم موثر نیست .
یازدهم : فکر نمیکنید ایجاد ارتباطات در سازمان های موثر در مقوله خدمات اینترنت برای اینکه در بلک باکس قرار نگیرید راه کار مناسبی باشه ؟
دوازدهم :درصد مربوط به دوست مشاورتون برای جابه جایی صندلی خیلی جالب بود . قطعا با کمک ایشون مشکلات کشور خیلی سریع حل میشه
سیزدهم : یه سوال مهم : اولویت امور سازمان مخصوصا در یک بحران بالاتره یا مصاحبه با رادیو مذاکره ؟ این سوال خیلی مهمه یعنی یه جواریی پاسخی که به این سوال با ادامه دادن به مصاحبه در این شرایط داده شده “مثل اینه که اصل سازمان شاتل رو زیر سوال میبره ….یعنی هر چیزی در این سازمان از ارائه خدمات به مشتری مهمتره …و این با اصول یه سازمان خدمت محور کاملا مغایره
چهاردهم :نظرتون در مورد دانشگاه کاملا درست بود.
دوست من جناب آقای محسن مولایی نسب.
ضمن تشکر از کامنت شما، بدیهی است که باید آقای نخجوانی آن را بخوانند. اما من یک سوال از شما دارم:
در مورد سیزدهمین نکته.
در فایل صریحاً اشاره شده که مشکل به وجود آمده مربوط به پروتکل https است که در مقطعی توسط مجموعههای بیرون شاتل ایجاد شده و توسط خود آنها هم باید رفع میشد.
بنابراین مشخص است که ضمن اینکه وجود مشکل نگران کننده است، همه باید منتظر میماندیم تا مشکل از بیرون حل شود. ضمن اینکه اساساً وظیفهی مدیرعامل با کارشناس فرق دارد که در خیابان خودش شخصاً به دنبال حل مشکل بدود.
لطفاً یکی از گزینه های زیر را انتخاب کرده و به من پاسخ دهید:
۱) با وظایف مدیرعامل در یک شرکت بزرگ آشنا نیستید.
۲) صحبتهای رادیو برای شما قابل درک نبوده و به دلیل عدم آگاهی از مفهوم واژههای تخصصی، این مشکل را درون سازمانی فهمیدهاید.
۳) با شاتل مشکل شخصی دارید که البته به دلگیری (منطقی) خودتان از شاتل اشاره کردهاید.
۴) مشکل عزت نفس پایین دارید و نقد کردن و در این حد نوشتن، کمی آرامتان میکند.
۵) خودتان و چندصدهزار نفر دیگری که به این مکالمه گوش میدادند را «ارزشمند» تلقی نمیکنید و خود را در جامعه چنان زايد و بیارزش میدانید که از اینکه کسی به شما احترام گذاشته متعجب شدهاید.
۶) بیمار نوروتیک هستید. احتمال این مورد بسیار بالاست. چون شاتل را شرکتی کوچک در صنعت اینترنت کشور دانسته اید (احتمالاً شنیدهاید که بزرگی و کوچکی هر شرکت در صنعت خودش تعیین میشود. و حتما نمیدانید که کل شرکتهای فعال در صنعت ارائه خدمات اینترنت در آمریکا به عنوان قطب اینترنت جهان روی هم ۹۴۰۰۰ نفر کارمند دارند). از اینکه نداشتن اینترنت طی ۲۸ روز شما رو به این حد عصبی کرده، احتمال گزینهی ششم بیشتر از بقیه موارد است.
هر گزینهی دیگری غیر از این شش مورد، به احتمال زیاد یک دروغ مصلحتی از طرف شما خواهد بود.
چون خودم پاسخ درست را میدانم منتظر جواب شما نیستم.
پی نوشت: صرفاً چون اولین فایل را گوش دادید مجبور هستم کمی راهنماییتان کنم.
رادیو مذاکره مسئول و مدیر دارد. مدیرش موضوعات را انتخاب میکند. شما میتوانید بین شنیدن و نشنیدن انتخاب کنید. یا حداکثر در محل کامنتها به عقدهگشایی بپردازید.
متاسفانه هنوز در موقعیتی نیستید که برای مجموعهای که پنجاه فایل از آن تولید شده است، موضوع و محتوای مورد علاقه خود را تجویز کنید. خصوصاً با توجه به گزینههایی که در بالا ذکر شد.
اینجا اگر کسی حق اظهار نظر دارد، مهمانان همیشگی این خانهاند که از نخستین فایل با همه سختیها و دشواریها و تغییرات همراه ما بودهاند. رهگذری چون شما با این توهم دانستن و فهمیدن، همین که آسوده مینشینند و از آنها پذیرایی میشود باید قدردان باشند.
از اینکه اینقدر صریح با شما برخورد میکنم عذر میخواهم. اما گاهی آموختن درد دارد. هر چند به نظر میرسد تا کنون دردش را تحمل نکردهاید…
واقعیت این است که این نوع نکته سنجیهای غیرعلمی بیمارگونه (در حد اینکه چرا جواب پیامکت را ندادی و گفتگو را ادامه دادی)، باعث میشود نفرات بعدی در رادیو مذاکره محتاط و رسمی صحبت کنند و این خیانت به صدهاهزار نفر مخاطب این فایلهاست که فضای غیررسمی را تایید کردهاند. من از طرف این صدها هزار نفر، مجبورم با تهدیدهای معدود مخاطبان بیمار مبارزه کنم.
درد دل را به كه گويم؟
آنكه درد را ميفهمد ، خود درد دارد و درد ما افزون ميشود بر قلبش
آنكه درد ندارد و سنگينش نميكند، خب درد را نميفهمد كه بگويمش…
من مانده ام و دردهاي سنگ شده در قلبم 🙁
به نزد من آن کس نکوخواه توست که گوید فلان خار در راه توست
هر آن کس که عیبش نگویند پیش هنر داند از جاهلی، عیب خویش
یه سوال خیلی جالب هم برای من پیش اومده اینکه هیچ کس در کامنت ها حتی یکنفر با مشا مخالف نیست این به نظر شما یه رکورد خوب نیست برای کسی که همه باهاش موافقن ؟
مساله این است که کامنت های مخالف معمولا تایید نمی شوند.
دوستان قدیمی این خونه یک پیشنهاد دارم
بیایید یه پول جمع کنیم برای دوستان جدید الورودی که زحمت میکشند ووقت میذارند فایلهای رادیو مذاکره رو گوش میدن و اعلام نارضایتی میکنند برای جبران هزینه فرصت ازدست رفته شون !!!
ممنون خیلی ازتون یاد میگیرم
بعد از گوش دادن از دیروز به این فکر میکنم که جناب نخجوانی چگونه تعادل بین کار و خانواده برقرار میکنند؟
– ساعت هفت صبح تا نه شب در محل شرکت بودن و از نه شب به بعد در خانه ایمیل چک کردن تا چه حد درست و آگاهانه است؟
– آیا میشود مسئولیتی که از داشتن این دو نوع فرزند برای هر شخص ایجاد میشود با هم مقایسه کرد ؟
“اونها فرزند رو از طریق اسپرم و تخمک به تعداد دو یا سه عدد ایجاد نمیکنند.
اونها هر روز نطفه یک فرزند و پروژه و کار و محصول جدید رو در رحم جامعه میکارند”
– و در آخر آیا من میتوانم مثلا سیگار کشیدن را با علم به اینکه مضر است انتخاب کنم ؟
در مورد اول، فکر کنم خیلی شخصی است. به هر حال فرزند داشتن پایهی غریزی حیوانی دارد و به همین دلیل اصیلتر و جدیتر از کارمند داشتن است (که دستاورد نسبتاً جدیدی برای تمدن است). بنابراین ترجیح عمومی جامعه را به عنوان یک پارامتر تکاملی درک میکنم.
در مورد دوم (سیگار) چرا نتوانی؟ ارزیابی مفید بودن و مضر بودن ساده نیست. هم علل مختلفی در آن وجود دارند و هم معلولهای مختلف و هم افق زمانی مختلف.
هیچ فعالیتی به خودی خود مضر یا مفید نیست.
تو حتی اگر خودت رو بکشی، من نمیگم انتخاب اشتباهی بوده. چون تمام فاکتورهای دخیل در این انتخاب رو نمیدونم.
داستان موسی و خضر یادته؟ موسی Absolute Value Based فکر میکرد و خضر contextual.
فکر کنم اگر ما مسلمانان همون یک قصه قرآن رو مد نظر قرار میدادیم برای تمام زندگیمون کافی بود.
سلام محمدرضا
چقدر گفتگو با احمدرضا نخجوانی رو دوست داشتم که در میان سایر گفتگوهای رادیو مصاحبه ات داشته باشم که امروز اون رو شنیدم
من بینهایت از این نوع زاویه دیدگاه و قدرت تحلیل و برخورد ایشان لذت میبرم
یه جورایی خیلی خاص هست برای من
همونجوری که خودت میدونی، تاحالا این افتخار داشتم که به بهانه هایی با ایشان همکلام بشم و این مصاحبه تو، یه نگاه کاملتری از زاویه تفکر احمدرضا برای من روشن کرد.
خیلی عالی بود. ممنون از تو و سپاسگزار از احمد رضا نخجوانی
ارادتمند
احمد
احمد جان. من احمدرضا رو خیلی دوست دارم. خیلی شبیه اون مدل ذهنی است که من بر اساسش دوستانم رو انتخاب میکنم.
امروز با امیر تقوی جلسه داشتم، داشت میگفت تک تک این جملات میتونست حرفهای من هم باشه.
میدونم کسی که الان این حرف من رو میخونه ممکنه بگه: این عوضیها یک مشت کاپیتالیست لیبرال ضد کارگر سلطه طلب هستند! اما من هنوز فکر میکنم بسیاری از ما مردم، در این جامعه «آینه شکستن» رو به «خود شکستن» ترجیح میدیم.
سلام
من واقعا مصاحبه امیرتقوی رو دوست داشتم، یک مدیر کارافرین،مقتدر، جامع نگر، کاش بازهم باهاش صحبت کنی
تا به حال اکثر مدیران مجموعه های مختلف که در مصاحبه ها حضور داشتند یک طرفه نسبت به پرسنل مجموعه شان و سایر نفرات مواجه شده با انها صحبت کردند و همه جور ایراد را از کارمندان گرفتند وبا حالت ظنز ،کنایه و تلخی صحبت کردند و منشاء همه مشکلات اعم از کم کاری ،نداشتن انگیزه ،تخصص،ناهنجاریها ،رفتارهای مختلف و…مقصر شماره یک کارمندان یا افراد متقاضی شغل هستند ، نه مدیران سازمان و نه سیستم مجموعه مربوطه!!!
این تک بعدی نگاه کردن به این مسئله هم خودش یک اشتباه بزرگتر است که در هر مصاحبه مرتب تکرار میشود.
“خدایانی که در هر دیدار دو نفره شروع به نقد کشیدن رفتار بندگان و نشان دادن قدرت و شعور بالا خود دارند “
از سال ۸۳ ماه به ماه اینترنت شاتل خودم رو در مشهد تمدید می کردم
۲ ماه پیش متاسفانه ۱ ماه خونه نبودم و اصلا یادم نبود که اینترنت رو شارژ کنم
وقتی تماس گرفتم گفتن پورت شما رو تخلیه کردیم
باید دوباره پورت خربداری کنین منتظر بمونین و علاوه بر تمام این ها
بخاطر مرکز مخابراتی سمت خونه شما باید اینترنت ۱ ساله بخرین !!! و نمی تونین ماه به ماه بگیرین
من واقعا مونده بودم که باهام اینجوری برخورد شد
وقتی هم بهشون گفتم که من از سال ۸۳ مشتری شما بودم گفتن متاسفانه کاری نمیشه کرد سیستمیه
کارشون واقعا آخر مشتری مداری بود اونم مشتری که ۱۰ سال پا به پای شرکت اومده
هنوزم واقعا متعجب موندم از کار این شرکت
انقدر جذاب در مورد trade off كار و زندگي صحبت ميكنيد
كه به انتخاب تون غبطه ميخورم و البته ميدونم كه اصلاً انتخاب ساده اي نبوده و نيست.
جالب اينه كه تقريباً در خيلي از گفتگوهاي اين سايت همين لايف استايل رو ديدم
و برام اين بخش از گفتگو هميشه مهم بوده چون خودم در اين مورد دشواريِ انتخاب دارم
خلاصه ش ميشه :
” بياييد به جاي اينكه انسانها را بر اساس داشته هايشان بسنجيم
آنها را بر اساس داده هايشان بسنجيم
براي داشتن آنچه دارند ، چه چيزهايي را از دست داده اند و ندارند؟”
از آقاي نخجواني متشكرم بخاطر سوالات استخدامي و روش هاي منابع انساني كه مطرح كردند
بسيار كاربردي و به راحتي قابل اجراست.