در نخستین روزهای سال ۹۳، همان زمان که مردم، فارغ از گذشته و آینده، با گل و شیرینی و لبخند به دیدار هم میروند و درست در زمانی که در دهها و صدها سینمای بزرگ کشور، «متعصبان دیروزی» میکوشند تا در لباس «هنرمندان امروزی» با خنداندن ما به «دلقک بازی» معراجیها، لحظات شادتری را برای «خود» بسازند، کمی آن سوتر «ابراهیم حاتمی کیا» برای ما از «چمران» میگوید. او هوشمندانه فیلم را «چــ» نامگذاری کرده است تا یادمان بماند که قرار است «بخشی از چمران» را ببینیم و حتی انتهای «چــ» را گرد نکرده است، به آن امید که خودش یا دیگران، روزی و روزگاری، از «م» و «ر» و «ا» و «ن» این داستان برایمان روایت کنند. ما متولدین سالهای نخست انقلاب، «ژانر فیلم جنگی» را خوب میشناسیم. فیلمهایی که در آن، هزار گلولهی […]
فیس بوک، واتزآپ و داستان تکراری موفقیت
زمانی که نقطهی شروع را ضبط میکردیم از «شکستها» و «موفقیتها» گفتم. اینکه «موفقیتها» بیشتر از جنس خاطره خواهند شد اما این «شکستها» هستند که میتوانند پلهای برای موفقیت شوند. در زندگی خودم از این مثالها بسیار داشتهام. اما آن زمان در پی مثالی «جدید»، «جدی» و «غیرشخصی» بودم که به ذهنم نرسید. چند روز پیش خبر خریداری واتزآپ توسط فیس بوک را میخواندم. واتزآپ توسط دو نفر به نامهای براین آکتن (Brian Acton) و جان کوم (Jon Koum) در سال ۲۰۰۹ راهاندازی شده است. براین اکتون در سال ۲۰۰۹ برای استخدام به شرکتهای توییتر و فیس بوک مراجعه کرد و استخدام او توسط هر دو شرکت رد شد. چند ماه بعد پروژه ی واتزآپ کلید خورد و نهایتا در فوریه ۲۰۱۴، این شرکت به قیمت ۱۹ میلیارد دلار به فیس بوک فروخته شد. ۴ […]
دوستی و هنر تشخیص زمان درست، وایز بلومن
شاید دوستی، هنر تشخیص زمان درست باشد تشخیص زمان درست برای حرف زدن تشخیص زمان درست برای سکوت کردن تشخیص زمان درست برای ماندن تشخیص زمان درست برای رفتن تشخیص زمان درست برای بودن کنار دوست تشخیص زمان درست برای فاصله گرفتن و ایستادن در فاصله های دورتر تشخیص زمان درست برای ماندن، وقتی بسیاری از نشانه ها خوب نیست و تشخیص زمان درست برای رفتن، حتی وقتی بسیاری از نشانه ها، ظاهراٌ خوب است وایز بلومن با متمم:تعداد ماهواره های استارلینک و موقعیت آنها در آسمان ایران درباره تاریخچه بیکاری | بیکارها از چه زمان وارد لغتنامه شدند؟ درباره نقد ترجمه | در نقد ترجمه نباید به بررسی غلطها اکتفا کرد تاریخ چیست و به چه کار میآید؟ فروشی نیست! تبلیغ خلاقانه گاردین در تقلا برای رایگان ماندن چند جمله از کتاب جهان […]
من به تو معتقدم…
تو به فال قهوه معتقدی: به آیندهبینی و فال ورق. من به چشمان درشت تو معتقدم. تو به قصههای پریان معتقدی، به روزهای شوم، به خواب و رویا. من فقط به دروغهای تو معتقدم. Paul Verlaine با متمم:تعداد ماهواره های استارلینک و موقعیت آنها در آسمان ایران درباره تاریخچه بیکاری | بیکارها از چه زمان وارد لغتنامه شدند؟ درباره نقد ترجمه | در نقد ترجمه نباید به بررسی غلطها اکتفا کرد تاریخ چیست و به چه کار میآید؟ فروشی نیست! تبلیغ خلاقانه گاردین در تقلا برای رایگان ماندن چند جمله از کتاب جهان مکتوب | آیا آیندگان کتابهای ما را خواهند خواند؟ سواد رسانه ای – بازار جدیدی برای عرضهٔ خدمات | معرفی گراند نیوز +۱۱۳ آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر […]
در مکتب «کلاه قرمزی»
امروز فرصتی دست داد تا به دیدن شاهین شاکری و ندامفاخری دوستان خوب و قدیمیام بروم. بعد از سالها، نشستیم و کلاه قرمزی دیدیم. احساس خوبی داشتم. اینکه رسانهی ملی ما میتواند برای چند دقیقه ما را با لبخند و بدون حس نفرت روبروی خود بنشاند، احساس خوبی است. کلاه قرمزی درسهای بزرگی برای من داشت: مجموعه کلاهقرمزی، معنای واقعی «بومی سازی» است. این روزها بومی سازی را به دو معنای عجیب به کار میبریم. اولین کاربرد بومی سازی وقتی است که یک دانش یا یک ابزار را نمیفهمیم و چون نمیفهمیم موضوع را آنقدر ساده میکنیم و تغییر میدهیم تا به سطح فکری ما نازل شود! سپس میگوییم بومی شد! دومین کاربرد بومی سازی، تحمیل سلیقههای شخصی به فضای رسانهای به اسم بومی سازی است. در عین حال همه میدانیم که معنای واقعی بومی […]
نامه ای به یک دوست کارآفرین!
سالها پیش با مدیر یک شرکت خصوصی کوچک دوست بودم. هر شنبه صبح، با هم قهوهای میخوردیم و از آینده آن شرکت حرف میزدیم. آن شرکت امروز به یک مجموعهی بزرگ اقتصادی تبدیل شده است. در روزهای پایانی اسفند امسال، قدیمی ترین کارمندهایش پیش من آمدند و گفتند: محمدرضا. تو میتوانی با او حرف بزنی؟ او حرف ما رو گوش نمیده و سپس تمام ماجرا را گفتند. از اشتباههای ماههای اخیر. پولهایی که از دست رفت. امتیازهای بیهودهای که داده شد و سازمانی که از بیرون سالم و از درون آمادهی فروپاشی است. بچهها میگفتند که او میگوید: «من شرکت را به اینجا رساندهام. میدانم در آینده هم آن باید به کجا برسد!» به دوست کارآفرینم زنگ زدم و خواهش کردم فرصتی در نظر بگیرد تا در دفتر کارش با هم قهوهای بنوشیم و راجع […]
سالی که گذشت: سال مذاکره
سال ۹۲ هم به پایان رسید. مثل همهی سالهای قبل که آمدند و رفتند. و مثل همهی سالهای بعد که خواهند آمد و نخواهند ماند. شاید این سال را بتوان سال مذاکره نامید. چرا که یکی از تاثیرگذارترین رویدادهای امسال، مذاکرهی ایران و جهان غرب بود. آنچه در اینجا میخوانید مرور یک دانشجوی کمسواد حوزهی مذاکره است بر آنچه گذشت. امیدوارم این نوشته بیش از آنکه زیر تیغ جراحی منطق منفعت اندیش، سلاخی شود، دعوتی باشد برای اندیشیدن. مهم نیست که حاصل این اندیشیدن، موافق این نوشتهها باشد یا مخالف آن. برای فردی چون من که به دور از دنیای سیاست است، طبیعی است که تحلیل «علت و انگیزهی رویدادها» ساده نیست و من هم قصد ندارم در این خصوص بنویسم. اما در مورد «تبعات رویدادها» میتوان نوشت. ترکیب سلیقه و تجربه و خواستهها و […]
نقطه شروع: برنامه ریزی برای سال جدید
خوشحالم که پس از چند هفتهای که به سختی می شد به سایت سربزنم و بیشتر آمد و رفتهای مجازی من هم، در فرودگاه و تاکسی و کوچه و خیابان، با محدودیتهای جدی اینترنت همراه بود، به همراهی حدود ده نفر از دوستانی که از زیرساخت تا تحقیق برای تولید محتوا و تولید دیجیتال و میکس و … همراهیمان کردند، توانستیم یک فایل ۱۱۰ دقیقه ای برای آموزش نکاتی در خصوص برنامهریزی برای سال جدید آماده کنیم. اگر چه این فایل با صدای من ضبط شده است، اما محتوای آن حاصل کار فشرده یک ماه اخیر یک گروه است. ضمن اینکه قبل از تولید محتوا به صورت تصادفی با حدود ۲۰۰ نفر از کاربران دائمی متمم گفتگو شده و نظرات آنها پرسیده شده و محتوا بر اساس خواستهی کاربران تهیه شده است. امیدواریم این نوع […]
قمار کبوترباز
کبوترباز بود. تمام روز را سر به آسمان میکرد. رو به سوی نقطههای کوچک متحرکی که دور از او، اما برای او بر روی آسمان میچرخیدند. پرسیدم: راز این بازی در چیست؟ گفت: این بازی نیست. قمار است. کبوتر را میگیری. بالهایش را یک به یک قیچی میکنی تا نتواند بلند پرواز کند. دور نپرد. عادت کند به قفسی که ساختهای برایش. اما کبوتر در قفس، کبوتر نیست. روزی بال درخواهد آورد. روزی باید قفس را باز کنی. تا بپرد. بالا برود و بالاتر. اینجاست که نمیدانی کبوتر بازمیگردد یا نه. مینشینی و نگاه میکنی. آرام و با حوصله. شاید برود. بر پشت بام دیگری بنشیند و دیگر هرگز بازنگردد. شاید هم بازگردد. زود زود. دوباره روی دیوار تو بنشیند. این قمار اصلی کبوترباز است. ورنه، کبوتر در قفس، کبوتر نیست. با متمم:تعداد ماهواره های […]
همکاری ایرانیها با گروه تروریستی جیشالعدل
علیرضا نخجوانی در فیس بوک خودش مطلبی را در خصوص اعتراضهایی که به گروگانگیری سربازان ایرانی و تلاش گسترده و عمیق(!) فعالان مجازی در آزادسازی آنها، نوشته بود که احساس خوبی به من داد و برایم تداعی کنندهی نوشتهای شد که اینجا میخوانید. میدانم به دلیل این نوشته بسیار فحش خواهم شنید اما به شنیدنش میارزد. به دلیل پیچیده بودن بحث و تلاش من برای خلاصه نوشتن ماجرا، آن را زیر چند عنوان مستقل مینویسم: عنوان صفر – من هم نگرانم لازم است قبل از نوشتن هر مطلبی، توضیح دهم که من هم مثل بسیاری از مردم کشورمان، نگران عملیات تروریستی که در خاک ما میشود هستم. از جمله سربازان ایرانیمان. و من هم مثل سایر مردم به اینکه چگونه میشود به آزادی اینها کمک کرد یا به «کشته شدن اینها» کمک نکرد، فکر میکنم. […]
آخرین دیدگاه