پیش نوشت صفر: طولانی بودن و بی سرو ته بودن این نوشته، آزاردهنده است. با نخواندنش، چیزی از دست نخواهید داد. پیش نوشت اول: قبلاً در جواب دوست عزیزم فواد انصاری، اشارههایی به فرهنگ سلبریتی پروری داشتم که برای خواندن این نوشته، بهتر است چشمی رنجه کنید و ابتدا آن را بخوانید. پیش نوشت دوم: داشتم کامنت سامان را میخواندم. حرفها و اشارههایش درست و زیبا بود و باید در موردش جداگانه بنویسم. خلاصهی حرفش این بود که تو، در آن زمان محدود قبل از نوروز، چگونه با خودت حساب نکردی که نمیتوانی سی مطلب منتشر کنی و وعدهاش را دادی؟ ما که از بیرون نگاه میکردیم، برایمان واضح بود که نمیتوانی. اعتراف میکنم که در دلم، چند دقیقهای میخندیدم. روزنوشتهها، هر چه نداشت، این را داشت که کم کم، نق زدن در لفافه به […]
برای مائده: درباره توانایی فکر کردن و عادت ما به چشمهایمان
مائده، دوست خوب قدیمی من، کامنتی گذاشته بود که دوست داشتم جوابش اینجا باشد تا بیشتر و بهتر خوانده شود. اجازه بدهید ابتدا کامنت مائده را بیاورم: یادمه یه روز رفته بودم خونه پدربزرگم ( که ۲۰ روز قبل به رحمت خدا رفت) و دیدم داره شبکه ۴ نگاه میکنه یه برنامه نشون میداد به اسم معرفت که دکتر ابراهیمی دینانی مهمون برنامه بود موضوع بحثشون فلسفه و عرفان بود. بابابزرگم که داشت این برنامه رو نگاه میکرد به شوخی بهش گفتم من که سر در نمیارم چی میگن شما متوجه میشی؟ بهم گفت راستش متوجه خیلی از حرفاشون نمیشم اما مشخصه که حرفهای قشنگی میزنن و آدمهای باسوادی هستن واسه همین دوست دارم تا آخر برنامه رو ببینم. واقعا هم تا آخر برنامه پای صحبتهاشون مینشست. منم که اوایل با متمم و روزنوشته آشنا […]
معیار ما در چیدمان محیط کار و زندگی چیست؟ سلیقه، عملکرد یا مدیریت رفتار؟ (گام ۱۳)
پیش نوشت: آنچه میخوانید سیزدهمین گام از مجموعه گامهای با متمم تا نوروز است و طبیعتاً مناسبتر است که دوازده گام قبلی را بخوانیم و تمرینها و توصیههای آنها را بررسی کنیم و سپس برای مطالعهی این گام وقت بگذاریم. میخواهیم برای اتاق خود مبل بخریم. معیار خرید چیست؟ در مسئلهای به همین سادگی، سه نگاه کاملاً متفاوت وجود دارد. نگاه اول اینکه: مبلی را میخرم که به سلیقهام نزدیکتر باشد: رنگ آن، جنس آن و طراحی آن به سلیقهام و به خانهام و به رنگ پردهام و شکل میزم و به چوب کتابخانهام بیاید. نگاهی که بیش از هر چیز، چیدمان محیط کار یا زندگی را مورد توجه قرار میدهد. اما نگاه دومی هم وجود دارد: مبل، باید مبل باشد. یعنی وسیلهای برای نشستن. پس باید چیزی را بگیرم که برای نشستن مناسب باشد. […]
برای نیلوفر: درباره ضرب المثلها و چیزهای نامربوط دیگر
پیش نوشت: آنچه میخوانید، یک نامهی شخصی است. در جواب کامنت نیلوفر. نوشتن برای یک نفر در مقایسه با نوشتن برای چند هزار نفر، خوبیهای زیادی دارد. مهمترین خوبی آن در این است که میتوانی بیربط بنویسی. بدون ساختار. بدون مقدمه و نتیجه. حتی بدون پیام مشخص. کاری که هنگام نوشتن برای جمعی از مخاطبان، نه امکان پذیر است و نه توجیه پذیر. ضمناً برای یک نفر، میتوانی حرف تکراری هم بزنی. در حالی که برای گروهی از مخاطبان، این کار سختتر و نپذیرفتنیتر است. بگذریم. کامنت نیلوفر: بنظر من ،ایده خوبیه که در مورد فال بنویسی. خواهش میکنم در مورد ضرب المثل های فارسی هم ،البته اگه جزو دغدغه هات هستن، مطلبی بنویسی. فکر میکنم تعداد زیادی از ضرب المثل های فارسی از نظر عقلانی، بینشی و کارکردی، ایرادهای جدی بهشون وارده. تعدادی هم کلا […]
مدیریت تغییر از طریق تعیین نقطه اتکا برای تغییر (گام دهم)
پیش نوشت صفر: این قسمت، بخش دهم از سلسله بحثهای پایان سال است. ۹ مطلب قبلی را میتوانید دراینجا ببینید. پیش نوشت یک: این یک اعتراف خیلی صادقانه است که تا به حال انجام ندادهام. همیشه نسبت به کسانی که روی یک دایرهی بسته میافتند حس خوبی نداشتهام. وقتی پای حرف دوستی مینشینم و میبینم تک تک جملههایش، همان چیزی است که سال پیش هم از او میشنیدم. حتی دو سال قبل. حتی پنج سال قبل. وقتی وبلاگ کسی را میخوانم و میبینم که به تکرار مکررات افتاده. وقتی که احساس میکنم مرگ نویسنده در حال روی دادن است و یا روی داده است. وقتی میبینم بعضی از ما، انگار مردهایم و دانش و نگرش و باورهایمان به ثبات و تحجر رسیده، اما به دلیل اقتضائات قانونی (که توقف قلب را ضرورت دفن کردن میداند) […]
درسی در طراحی – ایده ای برای استراتژی
پیش نوشت: مطلبی که در اینجا نقل میکنم، قسمتی از میانهی بحث من و همکارانم در یک جلسهی کاری است. با توجه به استعداد عجیب برخی دوستان در رفتن به حاشیه، صدر و ذیل بحث را نقل نمیکنم. البته به نظرم، حذف آنها هیچ لطمهای هم به اصل مطلب نمیزند. خاطره: خیلی سال قبل، در دوران کودکی، یکی از بستگان از سفر خارج برای من یک ماشین اسباب بازی آورده بود. آن سالها، سفر خارج چندان عادی نبود. آنقدر که هر کس خارج میرفت دیگر به راحتی داخل نمیشد! و هر کس هم باز میگشت، دیگر از هر دری داخل نمیشد! حتی موز هم، مهمترین دستاورد معنوی سفر حج بود و هنوز، به این فراوانی نبود. بگذریم. به هر حال، این ماشین، از حاصلجمع تمام اسباببازیهای من و خواهر و برادرم و حتی همسایگان، یک […]
چند نکته برای موفقیت در کنکور کارشناسی ارشد
پیش نوشت: زیر مطلبی که در مورد سبک زندگی و سطح زندگی نوشته بودم، یکی از دوستانم به نام زهرا، کامنتی گذاشته بود که آن را عیناً در اینجا نقل میکنم: من که پشت کنکور ارشدم, همه زندگیم درس خوندن واسه کنکور و آزمونای استخدامیه, ما کنکوریا یه سبک زندگی بیشتر نداریم. دلم از خواندن این کامنت خیلی گرفت. خیلی زیاد. نه به خاطر ترحم به کسانی که پشت کنکور یا آزمون استخدامی هستند. به خاطر جنس حرفها و سبک نگاهی که به مسئلهی کنکور و زندگی و استخدام، در بین بسیاری از ما رایج است. اگر چه نمیدانم سبک درست چیست و پیشنهاد درست چیست، اما دلم میخواست حرفهایی را برای زهرا و زهراها و دوستان خوب دیگری که آنها را نمیشناسم و الان برای کنکور کارشناسی یا کارشناسی ارشد درس میخوانند بنویسم. نامهای […]
سبک زندگی، سهم زندگی، سبد زندگی (گام ششم)
پیش نوشت صفر: این متن در ادامهی گام اول و گام دوم و گام سوم و گام چهارم و گام پنجم تا عید با متمم نوشته شده است. طبیعتاً مطالعهی این قسمت، پس از مطالعهِ قسمتهای قبلی میتواند تصویر شفافتری در ذهن خواننده ایجاد نماید. پیش نوشت یک: مطلبی تحت عنوان تعریف سبک زندگی در متمم منتشر شده بود که بسیاری از دوستان، در مورد آن، توضیحات و نظرات خود را آنجا نوشتهاند. اگر آن را نخواندهاید یا نظرات دوستانمان را در آنجا مطالعه نکردهاید، احتمالاً مرور آن قبل از مطالعهی این مطلب، میتواند به درک این مبحث تا حد زیادی کمک کند. اصل بحث: لغت سبک زندگی، لغت تازهای نیست. اما قبل از مفهوم پردازیهای جدید، عملاً مجموعهای از دستورالعملهای سنتی بود که در قالب بسته بندی جدید، به ما دیکته میشد. کافی است […]
درباره تاریخ تمدن ویل دورانت
ماجرای نگارش تاریخ تمدن ویل دورانت، ماجرایی جالب و آموزنده است. ویل دورانت و آریل دورانت، با نگارش کتابهایی مانند داستان فلسفه و کتاب کاخهای فلسفه (که بعداً به دلایلی تصمیم گرفتند نام آن را به لذات فلسفه تغییر دهند) درآمد اولیهای پیدا کردند که به عنوان نطفهی اولیهی تولد مجموعه تاریخ تمدن مورد استفاده قرار گرفت. بعد از آن، با انتشار هر کتاب، هزینهی مطالعه و تحقیق و سفرهای مربوط به کتاب بعدی را تامین میکردند و به این شکل، پروژهای بزرگ انجام شد. کاری که به نظر، فراتر از توانایی دو نفر (حتی با وجود صرف تمام عمر بر روی آن) است. کسانی که در زمان زنده بودن ویل دورانت و آریل، کتابی مثل مشرق زمین گاهوارهی تمدن را خریدهاند، با کسانی مثل من و شما که امروز آن کتاب یا کتابها را […]
برای چه و برای که مینویسم؟ (در جواب یک بچه محل!)
پیش نوشت صفر: خیلی از ما در روزنوشتهها، با پسوند و پیشوند و شیوههای مختلف، میکوشیم نام خودمان را از دیگران متمایز کنیم تا دیگران راحتتر بتوانند ما را تشخیص دهند و با بقیهی دوستان اشتباه نگیرند. محمدها و علیها و ساراها و الهامها و مریمها، بیشتر از بقیه این مشکل را دارند. محمد (بچه محل) هم، یکی از دوستان خوب من است که در یکی از نخستین بحثهایش، به هم محلی بودن مان اشاره کرد و بعد از آن، همیشه با محمد (بچه محل)، نوشت و خواندیم و صحبت کردیم. آنچه اینجا مینویسم، پاسخی به نکتهای است که محمد (بچه محل) در اینجا نوشته بود. بخشی از صورت سوال را اینجا دوباره نقل میکنم: اصلی ترین و اولویت دارترین فعالیت شما که دوست دارید از طریق وب آموخته های مرتبط با آن را منتشر […]
آخرین دیدگاه