پیشنوشت: این مطلب زیرمجموعهٔ گفتگو با دوستان محسوب میشود. حرفهایی که در پاسخ به صحبتها، نظرات، سوالها و تحلیلهای دوستانم مینویسم. میلاد زیر مطلبی که دربارهٔ ایلان ماسک و کاهش کارآمدی دولت نوشته بودم، کامنتی نوشته بود که میشد همانجا جواب داد. اما دیدم فرصت خوبی است که آن کامنت را به بهانه کنم دربارهٔ چند نکته حرف بزنیم. هم میلاد مخاطب خوبی است و هم صورتبندی مسئله را جوری انجام داده که به اندازهٔ کافی جا برای حرف زدن من باز کرده است (میلاد. ممنونم).
این بحث در نهایت قرار است به حرفهایی دربارهٔ نسیم طالب برسد. به همین علت، عنوان «نسیم طالب؛ شام خوب، صبحانهٔ بد» را برایش انتخاب کردهام. اما آنچه در ادامه میگویم به نسیم طالب محدود نیست.
ترتیب موضوعاتی که مینویسم به این صورت خواهد بود:
- اختلافنظر میان اقتصاددانها
- ظرفیت اقتصاددانها در پیشبینی اقتصاد (و متغیرهای اقتصادی)
- جایگاه نسیم طالب در اقتصاد و مباحث مالی
- نقد مختصری بر نسیم طالب و رویکرد او به مباحث
- روش اثربخش مطالعه نسیم طالب و بررسی نظرات او
ابتدا حرفهای میلاد را بیاورم:
محمدرضا، من دوست داشتم شهود اقتصادی مفیدی داشته باشم. مثلا الان، بهدرستی متوجه نمیشوم که قرضالحسنهها چه هستند و چرا مشکلزا هستند؟ شهود درستی در مورد بورس و تورم و غیره ندارم. یا نمیتوانم درست به این فکر کنم که سیاستهای خاویر میلی در آرژانتین در بلندمدت مفید خواهند بود یا مضر؟ یا حتی نمیدانم برای بررسی اقتصاد یک کشور بهصورت کلی به چه معیارهایی باید نگاه کنم تا کمتر درگیر تبلیغات سیاستمدارها بشم و بیشترین سیگنال از واقعیت رو بگیرم.
میخواستم بپرسم به نظرت چهکاری میتونه یک شهود خوب اقتصادی برای استفادهی شخصی و مدیریت زندگی و داشتن کمی قدرت پیشبینی بسازه. متاسفانه نمیتوانم فرصت زیادی به مطالعهی اقتصاد بگذرانم اما مطالب افرادی مثل نسیم طالب که اصرار داره اقتصاددانها پیشبینی چیزهای مهم رو بلد نیستند باعث شده یک گاردی هم نسبت به خوندن اون مطالب پیدا بکنم و احساس میکنم شاید گمراهتر هم بشم.
در ادامه حرفهای خود را در چند بخش مینویسم.
اقتصاددانها و شهرت به اختلافنظر
اقتصاددانها را به اختلافنظرشان بر سر موضوعات مختلف میشناسند. بهنظر میرسد آنقدر که در میان اقتصاددانها اختلافنظر هست، در میان دانشمندان زیست، فیزیک، ریاضی و علوم دیگر نیست. لطیفهها و شوخیهای بسیاری هم در این باره ساخته شده است.
فکر میکنم گویاترینش، جملهای باشد که یک بار دربارهٔ کینز در کنگره آمریکا گفتند (نقل به مضمون): «اگر ده اقتصاددان، شامل کینز، را در یک اتاق جمع کنید و دربارهٔ یک موضوع خاص از آنها نظر بخواهید، در نهایت ۱۱ نظر متفاوت خواهید داشت. علتش هم این است که کینز خودش به تنهایی دو نظر متضاد ابراز میکند.»
این شوخی ساده از دو منظر به اقتصاددانها کنایه زده است. نخست این که انتظار میرود از ده اقتصاددان، یک نظر یا نهایتاً دو یا سه نظر در بیاید. نه این که ده نظر مختلف بدهند. معنای شوخی این است که هیچیک از آنها نظر دیگری را قبول ندارد. کنایهٔ دوم هم که مشخصاً به کینز است، اشاره به این دارد که خود کینز (و گاهی برخی دیگر از اقتصاددانها) در یک موضوع ثابت هم نظرات متعارض و متضادی دارند.
البته میدانیم که این کنایه، لااقل در مورد کینز، منصفانه نیست. چون در مواردی که آراء کینز فرق کرده، شرایط محیطی و پارامترهای اقتصادی یکسان نبوده است. او گاهی در مقاطع مختلف زمانی نظرات متفاوتی داشته، اما نه اینطور که در یک جلسه یا در یک مقطع زمانی مشخص، حرفهای متضاد بزند.
اما به هر حال، شوخیها بیشتر از یکی دو مورد است. از جمله اینکه گاهی میگویند «اقتصاددانها کسانی هستند که وقتی پیشبینیهایشان درست پیش نرفت، میتوانند به صورت علمی توضیح دهند که چرا چنین شده است.» دهها و شاید صدها شوخی دیگر از این دست نیز وجود دارد.
اما این شوخیها چقدر در واقعیت ریشه دارند؟ چه انتظاراتی از اقتصاددانها وجود داشته که آنها – ظاهراً – نتوانستهاند آنها آنطور که باید و شاید برآورده کنند؟
این نوشته را به تدریج کامل میکنم….
آخرین دیدگاه