دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

نسیم طالب (بخش دوم)

این‌جا ادامهٔ مطلب «نسیم طالب؛ شام خوب، صبحانهٔ بد» را می‌نویسم. فقط برای دسترسی راحت‌تر خودم و شما آن را جدا کرده‌ام. بعد که کامل شد، این بخش را در انتهای همان نوشتهٔ اول قرار می‌دهم. کامنت‌ها را هم می‌بندم که اگر حرفی بود زیر همان قسمت قبلی بنویسید تا همهٔ حرف‌هایمان، یک‌جا باشد.

‌نوشته بودم: «تصویر ذهنی من از نسیم طالب، پوکرباز قهاری است که چند شب متوالی در قمارخانه برنده شده و پس از آن مست و عربده‌کش به خیابان آمده و می‌گوید چون در میز قمارخانه موفق بودم، نقدهای فراوانی به شهرداری و مدیریت شهری دارم.»

حالا دربارهٔ تک‌تک اجزای این استعاره توضیح می‌دهم:

نسیم طالب و بازی پوکر

نسیم طالب، اهل بازی ترید است. از قدیم، مستقیم و غیرمستقیم با صندوق‌های سرمایه‌گذاری کار کرده و تجربهٔ عملی معامله در بازار را دارد. موفقیت در بازار، ترکیبی از بازی خوب و شانس خوب است. نظرها دربارهٔ این‌که سهم مهارت و شانس در بازار چقدر است، متفاوتند. اما هنوز کسی پیدا نشده که بازار را کامل و قاطع، قابل‌پیش‌بینی و دترمینیستیک ببیند.

بنابراین، نزدیک‌ترین بازی به دنیای بازار، پوکر است. اگر کاملاً مهارت‌محور بود،‌ می‌گفتیم شطرنج است. اگر کاملاً‌ شانس‌محور بود می‌گفتیم بازی سکه و شیر یا خط است. اما جایی در این وسط‌هاست. پوکر احتمالاً مثال خوبی است.

تریدر، قبل از هر کس دیگری، باید به خاطر داشته باشد که قمارباز موفقی بوده است. اغلب قماربازها هم شیر یا خط بازی نمی‌کنند. آن‌ها سراغ بازی‌هایی می‌روند که بتوانند در آن «ریسک مطلع / informed risk» را تجربه کنند. دلشان می‌خواهد اهل ریسک باشند و بیشتر از مردم عادی از ریسک لذت می‌برند. اما نه ریسکی که کاملاً مستقل از مهارت باشد.

تشبیه ترید به قمار، کسر شأن نسیم طالب نیست. بزرگانی در تاریخ، که نسیم طالب در برابرشان مثل مورچه در برابر فیل است، شوق پژوهشی خود را از قمار گرفته‌اند. از برنولی، پاسکال و فرما، که بررسی قمار از سوژه‌های جذاب کارشان بود. تا فون نویمان که عاشق قمار و قماربازی حرفه‌ای بود و بخش چشمگیری از نظریهٔ بازی‌ها و حاشیه‌های آن را برای استفادهٔ‌ شخصی خودش توسعه داد. این که بعداً کل دنیا از گوشهٔ سفرهٔ قمار او در قالب نظریهٔ بازی‌ها بهره‌مند شده‌اند، نشان می‌دهد که چقدر با آن‌چه به دستش می‌رسیده، خوب بازی می‌کرده که جهانی از آن‌ها سود برده‌اند.

نسیم طالب،‌ به هیچ وجه و در هیچ شکل، در قد و قوارهٔ این بزرگان نیست. اما ویژگی مشترکی که با آن‌ها دارد این است که علاوه بر شوق ترید و معامله، دوست دارد منطق پشت ترید را هم بفهمد و برای درک آن تلاش می‌کند.

اگر این تریدرهای اینستاگرامی را دیده باشید، همه‌شان این ویژگی را دارند که وقتی پیش‌بینی‌‌هایشان درست از آب در می‌آید، سر و صدا راه می‌اندازند که «این منم، خدای بازار، بیایید و مرا سجده کنید. بقیه هم گاو هستند و هیچ‌چیز نمی‌فهمند.»

اما از آن‌ سو، وقتی پیش‌بینی‌هایشان شکست می‌خورد، ساکت می‌شوند و در سوراخی می‌خزند. یا انواع توجیه‌ها را پیدا می‌کنند که چرا چنین اتفاقی افتاده است.

نسیم طالب از جمله قماربازهای خوش‌شانسی بود که کتاب قوی سیاهش تقریباً‌ در آستانهٔ رکود ۲۰۰۸ منتشر شد (ویراست اول کتاب سال ۲۰۰۷ به بازار آمد). کافی است ببینید کتاب «فریب‌خوردهٔ تصادف / فریفتهٔ تصادف» که در سال ۲۰۰۱ منتشر شده بود، سرو‌صدایی نکرد و دیده نشد. حرف‌های نسیم طالب، آن‌جا هم هست. اما بازار آن را حرف تازه‌ای نمی‌دید. نه بازار معامله و نه بازار نشر.

در همین ایران هم، که ناشران مدیریت و توسعهٔ فردی که فقط پای «لیست‌های پرفروش» و «لیست‌ کتابهای جدید» آمازون می‌خوابند، fooled by randomness همین اخیراً و مدتها بعد از قوی سیاه ترجمه شد. نشانه‌ای از این که اگر قوی سیاه با رکود هم‌زمان نمی‌شد، در جامعهٔ جهانی رغبتی به حرف‌های نسیم طالب نبود.

حتی پیش‌بینی رکود ۲۰۰۸ هم کار پیچیده‌ای نبود و نمی‌شود آن را معجزه تلقی کرد. مندل‌برات، همین حرف‌ها را بسیار شیوا‌تر، محکم‌تر و زیباتر در کتاب The Misbehavior of the Market در سال ۲۰۰۴ پیش از نسیم طالب گفته بود. از این‌ها عقب‌تر، هایمن مینسکی آن مقالهٔ معروف financial instability hypothesis را در سال ۱۹۷۷ نوشته بود. می‌گوییم نسیم طالب دقیقاً در آستانهٔ رکود فهمید و هشدار داد؟ این هم چیزی نبود که از چشم‌ها دور باشد. پیتر شیف در همان سال کتاب crashproof‌ را منتشر کرد که عنوان فرعی روی جلدش جالب است:

How to profit from the coming economic collapse

«چگونه از سقوط اقتصادی پیش رو سود ببریم؟» فصل هفتم کتاب، تیتر جالبی دارد: My Kingdom for a Buyer تمام سلطنتم را می‌دهم برای پیدا شدن یک خریدار!

اشاره‌ای به آن جملهٔ معروف ریچارد سوم در نمایشنامهٔ شکسپیر که می‌گفت:

A horse, a horse, my kingdom for a horse!

اسب. اسب. تمام سلطنتم را می‌دهم، اگر به من یک اسب بدهید (ذلیل شدن همیشگی صاحبان‌قدرت، در آخرین لحظاتی که به بدبختی می‌افتند).

خلاصه این‌ که هم چشم‌انداز رکود، پیش روی بسیاری از تحلیل‌گران واضح بود و دیده می‌شد و هم ناپایداری بازار. علاوه بر این، به اندازهٔ‌ کافی در این زمینه نظریه‌پردازی هم شده بود. کنایه‌های مندل‌برات در کتاب Misbehavior of the market به اقتصاددان‌ها و پیش‌بینی‌کنندگان بازار، دقیقاً شبیه چیزهایی است که بعداً نسیم طالب یاد گرفت و نوشت:

Patterns are the fool’s gold of financial markets. The power of chance suffices to create spurious patterns and pseudo-cycles that, for all the world, appear predictable and bankable. But a financial market is especially prone to such statistical mirages. My mathematical models can generate charts that—purely by the operation of random processes—appear to trend and cycle. They would fool any professional “chartist.” Likewise, bubbles and crashes are inherent to markets. They are the inevitable consequence of the human need to find patterns in the patternless.

**

Sure, after the fact, with enough time and effort, we can piece together a tolerable cause-and-effect story of why a price moved the way it did. But who cares? It is too late by then.

**

All models by necessity distort reality in one way or another. A sculptor, when modeling in stone or clay, does not try to clone Nature; he highlights some things, ignores others, idealizes or abstracts some more, to achieve an effect. Different sculptors will seek different effects. Likewise, a scientist must necessarily pick and choose among various aspects of reality to incorporate into a model. An economist makes assumptions about how markets work, how businesses operate, how people make financial decisions. Any one of these assumptions, considered alone, is absurd. There is a rich vein of jokes about economists and their assumptions. Take the old one about the engineer, the physicist, and the economist. They find themselves shipwrecked on a desert island with nothing to eat but a sealed can of beans. How to get at them? The engineer proposes breaking the can open with a rock. The physicist suggests heating the can in the sun, until it bursts. The economist’s approach: “First, assume we have a can opener. …”

در حال تکمیل…

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه ای گری (صوتی) هدف گذاری (صوتی) راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


دیدگاه‌های این مطلب بسته شده است.

yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser