از جمله حوزههای علمی جذاب برای من، بحث فرکتالها است. سالهاست مطالعه در این حوزه، از تفریحات من است. طبیعی است که در اینجا، حوصله و فضای کافی برای بحثهای تخصصی این حوزه وجود ندارد اما ایدهی فرکتال چیزی است که به سادگی قابل درک است:
آیا تا به حال تلاش کردهاید یک کهکشان را از دور تصور کنید؟ جرمی در مرکز که اجرام زیادی به دور آن میگردند.
وقتی به یک منظومه (مثل منظومهی شمسی) هم نگاه میکنید همین تصویر وجود دارد: جرمی در مرکز که اجرام زیادی به دور آن میگردند.
وقتی به یک سیاره نگاه میکنید هم ماجرا همین است: جرمی در مرکز (سیاره) که اجرام متعددی (قمرها) به دور آن میگردند.
هر چه مقیاس را تغییر دهیم، داستان چندان تغییری نمیکند. در سطح اتمها و مولکولها نیز، ماجرا شبیه همین قصه است…
همین ماجرا در مورد بسیاری از گیاهان، بسیاری از پستی و بلندیهای زمین، در مورد کاهش و افزایش قیمت سهام در بورس و … نیز مصداق دارد.
اگر محور افقی و عمودی را از روی نمودار قیمت سهام بردارند، نمیتوان به سادگی تشخیص داد که در مورد تغییرات قیمت در یک دهه حرف میزنیم یا یک سال یا یک ساعت…
دنیای فرکتالها پیشرفت زیادی کرده و محاسبات ابعاد فرکتالی از حذف نویز در صدای موبایلها تا تحلیل شکل رفتار انسانها در بازارهای مالی و بررسی تغییرات احساسی انسانها و ریتمهای زیستی و تهنشین شدن رسوبها در کف رودخانهها یا نحوه نشستن مواد نیمهرسانا روی ویفر پایهی یک تراشهی الکترونیکی و … کاربرد پیدا کردهاند. اما من اینجا بحثی دارم که صرفاً از کلیت فلسفه «فرکتال» ریشه میگیرد…
***
کرهی زمین را از بالا نگاه کنید.
آمریکا را میبینید زئوس مسلک و قدرتطلب. در پی تعیین سرنوشت دیگران.
سوییس را میبینید بیتفاوت به حق و باطل و تنها در پی حفظ آرامش و کسب منفعت از این بیطرفی.
امارات را میبینید تازه به دوران رسیده و مغرور. بدون پیشینه اما با معماری مدرن و آسمانخراشهایی که به ابرها طعنه میزنند.
هند را میبینید و مردمی که فارغ از چالشهای فقیر و غنی در سراسر جهان، از زندگی در کنار خیابان همانقدر لذت میبرند که دیگری از زندگی در کنار زیباترین سواحل دنیا.
ایران را میبینید که در پی جایگاهی که معتقد است حقاش بوده و اکنون ندارد، میکوشد و تلاش و تقلا میکند.
ژاپن را میبینید که در آرامش یا زلزله، نظم و قانون و چارچوب را تقدیس میکند.
آلمان را میبینید که نظم و صنعت را در اوج دارد و میخواهد و برایش مهم نیست که آنکس که سوار مرسدس میشود، نمایندهی مستضعفان است یا مستکبرین.
حالا کمی نزدیکتر بیایید.
مهم نیست بر آمریکای نقشه متمرکز شوید یا بر ایران آن.
باز هم آمریکا مسلکها را در جامعه خواهید دید. قدرتخواهان قلمروطلب. در تلاش برای کنترل سرنوشت دیگران.
باز هم امارات مسلکها را خواهید دید که هیچ داستانی از یک دهه قبل خود ندارند و سوار بر بهترین خودروها وارد بزرگترین کاخها میشوند.
باز هم سوییس مسلکها را خواهید دید که چپ را از راست نمیشناسند. تا زمانی که چپ یا راست، حسابهای مالیاش را در بانکهای آنان باز کند.
هند مسلکهایی را خواهید دید که بیتفاوت به زرق و برق دنیا، آسوده و آرام زندگی میکنند. تو گویی که در خارج از زاغهی آنان، هیچ کاخی وجود ندارد.
ایران مسلکهایی را خواهید دید که همواره آمادهاند برای شما از لیاقتهایشان و گذشتهشان و حقوق ضایع شدهشان بگویند.
ژاپن مسلکهایی را خواهید دید که همه چیز را در چارچوب نظم و قانون میفهمند. برای اینان تجاوز کردن یا مورد تجاوز واقع شدن نیز تفاوت چندانی ندارد. به شرط آنکه در زمانهای مشخص و با برنامه و چارچوب انجام شود!
و آلمان مسلکهایی که میکوشند بهترین محصول را تولید کنند. مهم نیست که محصول قرار است «گلوله» باشد یا «جلیقهی ضد گلوله».
حالا کمی نزدیکتر شوید و به خانوادهی خودتان نگاه کنید.
تشخیص ایران و آمریکا و هند و سوییس و ژاپن و آلمان، چندان دشوار نیست…
حالا دوباره بیایید کمیعقبتر برویم.
و به اینکه در هر کشوری در کجای دنیا، کدام مسلکها با گفتگو موافقند و کدام مخالف.
آخرین دیدگاه