این نوشته را برای عصر ایران نوشتم. انتظار نداشتم منتشر شود اما منتشر شد. ضمن ادای تعظیم و احترام به این رسانهی وزین که هنوز به تعهد خود به عنوان یک رسانه وفادار است، متن را اینجا میآورم:
این روزها، پررنگترین اخبار کشور، خبرهای شادی است و بوسه؛ اینکه فلان بازیگر، در فلان کشور، فلان کس را بوسید و اینکه فلان گروه، در فلان تاریخ روی پشت بام فلان خانه، جنبید!
در بسیاری از نقاط دنیا، چنین خبرهایی خبرهای زرد محسوب میشوند. خبرهایی در حد ازدواج و طلاق یک بازیگر. در حد مارک ساعت فلان نویسنده. در حد مهمانی شبانهی بیخاصیت آن مجری. خبرهایی که در نشریات زرد منتشر میشوند، مخاطب عام هم آنها را میخواند. یکی دو روزی آنها را نقل میکند و به سرعت هم به دست فراموشی سپرده میشود.
اما امروز میبینیم که این اخبار، با درشت ترین و سیاهترین رسمالخط، در جدیترین رسانههای ما فضاهای بزرگ و جدی را به خود اختصاص میدهند. ماجرا چیست؟ نتیجه و تبعات درگیر شدن یک ملت، با مسائل بسیار جزیی از این دست، و «سیاه شدن تیتر خبرهای زرد» چه میتواند باشد؟
ما سالهاست هر میدانی را میدان نبرد دیدهایم و هر فرد را یک سفیر غیر قابل اجتناب. از طریق ورزش خود، خواستهایم غرور ملی را تثبیت و ترمیم کنیم و با جوایز جشنوارههای هنری، برتری فرهنگی خود را اثبات کنیم. المپیادها را میدان نبرد علمی دیدهایم و گردشگری را نبرد فرهنگی.
وقتی چنین شد، یک جملهی نادرست یک ورزشکار، یک رفتار نادرست یک هنرمند، یک خطای اخلاقی یک دانشآموز یا دانشجو، به عنوان لطمهای برای فرهنگ و مذهب و تمدن و ملت محسوب میشود.
چنین میشود که باید از شادی چند جوان روی بام در تهران تا بوسهی یک بازیگر روبروی دوربین در فرانسه، حاضر و ناظر و نگران باشیم و هر روز به بهانهای فریاد اعتراض و حب و بغض سر دهیم.
گاهی فراموش میکنیم که ویژگی ورزشکار در ورزش اوست. ممکن است نادرست حرف بزند. ممکن است در عصبانیت فحش دهد و توهین کند. آنچه روی داده است نه رفتار ملت ایران است و نه صدمهی جبران ناپذیر به اسلام. صرفاً رفتار نادرست یک ورزشکار است و بس. تنبیهاش هم همین خواهد بود که محبوبیتش در میان علاقمندان به ورزش و هوادارانش، کمتر میشود.
گاهی فراموش میکنیم که ویژگی یک بازیگر در بازی اوست. ممکن است رفتارهایی انجام دهد که با عرف و سنت ما سازگار نباشد. آنچه روی میدهد شکاف جبرانناپذیر در سد آهنین اسلام و مسلمین نیست. خطای یک بازیگر است. همین و بس. نتیجهاش هم قضاوتی خواهد بود که مخاطبان و هوادارانش نسبت به او انجام میدهند. همین و بس.
گاهی فراموش میکنیم که کلیپ ویدئویی رقص چند جوان، صرفاً یک کلیپ ویدئویی است. همین و بس. مانند میلیونها کلیپ ویدئویی که هر روز و هر هفته در فضای حقیقی و مجازی منتشر میشود. جامعه هم با استقبال کردن یا به فراموشی سپردن این کلیپ، قضاوتش را در این خصوص انجام خواهد داد.
زمانی که اینها را فراموش کردیم و هر ایرانی را در داخل و خارج ایران، سفیری برای فرهنگ و مذهب و تمدن و تاریخ مان محسوب کردیم، آسیب پذیر میشویم.
حالا بوسه، نقد مذهب محسوب میشود و رقص، تهدید اسلام و لفظ رکیک یک بازیکن، تخریب تمدن هزار سالهي ایرانی.
در چنین شرایطی نگرش ما وارونه میشود. خبرهای زرد، تیترهای سیاه میگیرند و خبرهای سیاه اختلاس و ناامنی و رکود و بیکاری، متنهایی زرد میشوند در حد پیام و پیامک و شوخی و طنز.
و چنین میشود که فراموش میکنیم اثبات فرهنگ و تمدن و قدرت و عظمت، این روزها در تمام جهان، با درآمد سرانه مردم سنجیده میشود و تغذیهی سالم کودکان. با امنیت سرمایهگذاری سنجیده میشود و رشد اقتصادی. با ترویج و تولید محتوای فرهنگی؛ آن هم نه محتوایی که با یارانه و به اجبار تولید شود و همچنان مخاطب نداشته باشد. بلکه محتوای علمی و فرهنگی غنی که در بازار جهانی عرضه شود و دیگران برای آموختن و فراگرفتن آن، بهایش را پرداخت کنند.
چنین است که معیارهای رشد و توسعه به تدریج فراموش میشوند و لباس تنگ عرف و قانون، هر روز بر پیکر جامعه تنگتر.
در سنین کودکی، گاهی کنار بساط خیاطی مادرم مینشستم و کتابهای خیاطیاش را میخواندم. جملهی سادهای را خوانده بودم که پس از سه دهه، این روزها دوباره برایم تداعی شد. نوشته بود: «درزهای لباس را با دقت و تمیز بدوزید. اما خیلی محکم ندوزید. بگذارید اگر در اثر تکان خوردن شدید، قرار است چیزی شکافته شود، درز لباس باشد. لباسی که از درز بشکافد، بعد از هر مهمانی قابل دوختن است. اما اگر تار و پود پارچه شکافت، لباس برای همیشه غیرقابل استفاده خواهد بود».
عرف و قانون هم، برای جامعه، چیزی شبیه لباس است. آنها را چنان سخت و محکم نگیریم که هر تکان سادهای، اصل تار و پود را بر باد دهد…
سنگ بدگهر اگر، اگر کاسه ی زرین بشکست، ارزش سنگ نیفزاید و زر کم نشود.
کسی که بیشتر از خود مردم به فکرشونه از مردم نیست….
استاد عزیز، یه نکته ای که تو خیلی از صحبتاتون مطرح شده -بخصوص تو این پست- تاکید روی اینه که “در انسانها مفهوم بزرگ و اساسی: «انتخاب» هست” و خیلی اشتباهه که به “الگو برداری به معنای عمل کردن بدون اندیشه کردن” نگریسته بشه
اهیمت عنصر “انتخاب” تو آدمها، خیلی از مشکلاتی رو که باهاشون دست و پنجه نرم میکنیم رو میتونن حل کنن
استاد عزیز،خیلی زیبا مسائل رو بازگو می کنید،اما گاهی بعضی از افراد و خوانندگان به جای درک کلی مطالب ،خودشون رو درگیر واژه ها می کنند و البته از فیلتر متعصبانه و نه مطابق با اسلام و انسانیت خود عبور می دهند،و از دریافت و درک مطلب باز می مانند.
با تشکر.
سلام به شما عزيزان و خسته نباشيد
خانم سميه عزيز !
از شما خواهشي داشتم من سايت را از طريق گوشي دنبال مي كنم و چون صفحه لمسي هست دستم ناخودآگاه خورد رو راي منفي جواب آقاي شعبانعلي به آقاي حسن (كه گفته بودن نامه اي جداگانه برايشان خواهند نوشت )
تقاضا دارم راي منفي را پاك كنيد
از زحمات شما ممنونم
کشور مشکلات زیادی رو داره
یوقتایی میشه این مشکلات رو با ریشه یابی مشترک بهش نیگا کرد
مثلا اینکه مشکلات اقتصادی، معضلات فرهنگی رو به بار خواهد آورد
اما تو بحث کلان اینا مقوله های جدا هستن
ما نمیتونیم بحث فرهنگ رو با اقتصاد قاطی بکنیم،ویا مثلا با سیاست خارجی
مشابه مفاسد ما تو قضیه ی اقتصادی میشه همین چیزی ک ما تو فرهنگمون داریم
ولی تفاوت اینه ک مفاسد اقتصادی روشون نمیشه بیان و بیانیه بدن و کار خودشون رو توجیح بکنن
اما مفاسد فرهنگی میان و خیلی راحت با ژست روشنفکری و… کار خودشون رو توجیح میکنن
خانوم حاتمی تو بیانیه اش گفته آقای ژاکوب پیرمرد ۹۰ ساله ست، خب درسته
این ۹۰ سالش بود (هر چند ۸۴ سالشِ) اون مرد جوون فرانسوی ک پارسال باهاش مصاحفه داشتی، اون چی؟
حالا این ها به کنار، تیتر این پست چی شد آخرش:
تیتر های زرد، خبر های سیاه؛ یا تیتر های سیاه، خبر های زرد؟! (شوخی)
يكي از ويزكيهاي جوامعي با فرهنك سنتي همين حس غرور و يكجورهايي ناسيوناليست بودنشونه اينه كه همه جا ميخوان بكن ما فلان و بيسار تو ورزش ميخوان غرور ملي بسازن ليلا حاتمي رو نماينده زن بدبخت ايراني ميكنن كه سمبل حيا و نجابته تو دنياس !! و به قدرت و قدرتمندان يك جور هويت و وجود ميدن حتي اكر بدونن اون قد رت از دزدي مال خودشون بوجود امده….با اين جور اخبار فقط ابرو خودمون رو تو دنيا ميبريم و بس و البته تحملم و هم بيشتر ميشه وقتي كه خنده از روي استهزا خارجيها رو به اين اتفاقات تو كشور ميبينيمم و جاره نداريم جز لبخندي تلخ و تكان دادن سر….
عرض ادب به همه دوستان و مخصوصا دكتر شعبانعلي عزيز
يادم هست در تاريخ واقعه عاشورا خواندم ، بعد از قيام امام حسين و خيانت كوفيان كه پشت به عهد خود، به روي امام خود شمشير كشيدند و آن ولي خدا را مظلومانه به شهادت رساندند، روزي يكي از همين خائنان پشه اي را روي رداي خود كشت ، وخون پشه ردايش را آلوده كرد ، از كسي پرسيد : خون پشه روي ردا بوده ومن نماز خواندم، آيا نماز مقبول است ؟! وي گفت : رويت سياه باد. رداي تو به خون حسين آغشته شد و حيا نكردي چگونه به دنبال مقبوليت نماز با آلودگي خون پشه ميگردي؟! .
تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل …
من تقریبا هفته ای ۲-۳ بار به سایت شما سر میزنم و از مطالب استفاده می کنم
۹۰ درصد مطالب باعث تحسین من میشه و لایک می کنم هر چند دوست ندارم نظر بدم
اما به نظرم نوع نگاه شما به موضوع رقص happy و یا ماجرای خانم حاتمی و کلا موضوعاتی از این دست سطحیست (هر چند که من از جوابی که خانم حاتمی داده بودند قانع شدم )
موضوع انشا:
دوست داريد در آينده چه كاره شويد؟
به نام خدا
بابك زنجاني.
«پايان»
در جامعه ما شتر دزد آزاد است اما تخم مرغ دزد را به چهار ميخ ميكشند.
اول. جامعه ما درگیر نبرد بیش از ۵۰ ساله بین سنت و مدرنیته است. ماهیت این درگیری جنگ است. طبیعی است هر طرف به کوچکترین اقدامات طرف مقابل پاسخ بدهد. طرف مدرن مدام تیترهای سیاه درباره فقر و بیکاری و … منتشر می کند که برای خودش مهم است و ممکن است طرفداران سنت را سست کند (در همین نوشته شما هم دیده می شود)، طبیعی است طرفداران سنت هم مدام تیترهای سیاه از رفتارهای به زعم آنها غیراخلاقی مدرن ها نشان بدهد و به طرفداران خودش قوت قلب بدهند. تا وقتی درگیری سنت و مدرنیته در ایران وجود دارد و حل نشده است این تیترهای سیاه از هر دو طرف دیده خواهد شد.
دوم. بهتر است خودمان را جای آنها هم بگذاریم. از دید آنها که چنین تیترهایی می زنند این فعالیتها صرفا مسائل جزیی نیست. از نظر آنها چنین فعالیت هایی سیاسی است و اعمال قدرت نرم دشمن. آمریکایی ها به صراحت “سیک زندگی آمریکایی” را به عنوان یکی از ابزارهای توسعه نفوذ و تسلط خود بر ملتهای دیگر می دانند.
سوم. با پاسختان برای حسن موافقم. راه مقابله با چنین نگرانی هایی اجبار نیست، انتخاب است. انسان باید خودش انتخاب کند.
باز بـــوی باورم خـــــاکستریست
واژه هـــای دفتــرم خاکستریست
پیش از ایــنها حـــال دیگر داشـتم
هرچــه میگفتند بـــــاور داشــتم
مــا به رنگی ساده عادت داشتیم
ریشـــه در گنـــج قناعت داشتیم
پیرهـا زهــر هـلاهــل خـورده انــد
عشق ورزان مـهر باطل خـورده اند
باز هم بحث عقیل و مـرتضی ست
آهن تفتــیده ی مــولا کجـــــاست
نه! فقط حرفی از آهن مانده است
شمع بیت المال روشن مانده است
با خــــودم گفتم تو عاشق نیستی
آگـــــه از ســــرّ شقـــایق نیستی
غــرق در دریــا شدن کار تو نیست
شیعه مـــولا شــدن کــارتو نیست
بین جــمع ایســـــتاده بـر نمـــــاز
ابن ملجــــم هـــــا فـــراوانند بــاز
خواستم چیزی بگویم د یــــر شد
واژه هایم طعــمه ی تکفیــر شـد
قصه ی نـــا گفته بسیار است باز
دردهـــا خـروار خــروار است بـــاز
دستهارا باز در شبـــهای ســـرد
هــــــا کنید ای کودکان دوره گـرد
مژدگــانی ای خیابان خوابــــــــها
می رسد ته مانده ی بشقابــــها
سر به لاک خویش بردیم ای دریغ
نان به نرخ روز خوردیم ای دریــــغ
قصّـه هــای خوب رفت از یادهـــا
بی خبر مـــاند یم از بـــنیادهــــا
صحبت از عدل و عدالت نابجاست
ســــود در بازار ابن الو قــتهاست
گفته ام من دردهـــا را بارهـــــــا
خسته ام خسته از این تکرارهـــا
ای کــــه می آیدصدای گــریه ات
نیمه شـــبها از پس د یوار هـــــا
گــــیر خواهد کــــرد روزی روزیت
در گلـــوی مــال مـردم خوارهـــا
من بــه در گفتم ولیکن بشنو ند
نکته هـــا را مـو به مو دیوارهــــا
– حسین منزوی-
کاش یادمان بماند که “اختیار” داریم که “خودمان ” را زندگی کنیم و نه اینکه “حد اختیار و انتخاب زندگی” دیگران را تعیین کنیم. امان از توهم ” بهتر فهمیدن و بیشتر دانستن و درست اندیشیدن” و وای … وای از زمانی که توهماتمان را “تجویز ” هم بکنیم،مسئولیتش را چطور پاسخگو خواهیم بود؟؟!
آقای حسن
محفوظات زیادی از قرآن ندارم ولی “لا اکراه فی دین ” را خوب میفهمم.
تقلید وجود دارد هم چنان که تشخیص هم.
و از همه مهم تر و لازم تر قضاوت نکردن اعمال و نظرات دیگران است .
همان قدر که سیگار کشیدن شما به نظر من مربوط به خودتان است
خانم حاتمی یا بچه های کلیپ هپی حق انتخاب دارند و ما نیز حق انتخاب الگو .
در ضمن جامعه آماری که به آن استناد کرده اید بسیار کوچک و قابل اغماض است.
چرا که در خانواده من نظر متفاوتی دیده میشود و قطعا بسط نظر شخصی به یک شهر فی نفسه کل آمار را به چالش میکشد.
البته جسارت است که در خانه ای که صاحب آن قول پاسخ گویی داده من چیزی بنویسم.
فقط خواستم در این فضای مجازی صدایم را به شما برسانم چه آنکه در دنیای واقعی فضای تعامل فکری برای من و شما نیست.
آقای حسن از طرز تفکر تندروی شما خسته ام.
از امر به معروف و نهی از منکر و قضاوت شما خسته ام.
از مردمان شهر شما که با تیغ انتقاد عرصه را بر من تنگ کرده اند خسته ام.
و…
عاجزانه از شما خواهش میکنم بجای “دلواپسی ”
نه به عنوان هم عقیده و هم کیش و نه به عنوان هم شهری و یا هم وطن
فقط به عنوان یک انسان و هم نوع به من اجازه انتخاب و اشتباه بدهید که
“عیب دگران بر تو نخواهند نوشت”
برای حقیر افتخار است!
حسن عزیز.
دوست خوبم.
بی احترامی است برای تو که وقت گذاشتی و حرفهایت را برای محمدرضا، این دوست مجازیت نوشتی، من با یک کلمه یا جمله، پاسخ دهم.
ممنونم که این اعتماد را داشتی و برایم حرف زدی.
میخواهم برایت حرفهای بیشتری بنویسم.
حرفهای دلم را.
این است که نوشتهی جداگانهای برایت مینویسم و همین امشب منتشر میکنم.
قربان تو
محمدرضا
اقا کیان من هم مانند شما ولی!
خداوند منان در ایت الکرسی در سوره بقره میفرماید( لا إکراهَ فِی الدَّین) اجباری در دین نیست!
و اما بقیش چی؟ (قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیَّ فَمَن یَکفُر بِالطَّاغوتِ وَ یُؤمِن بِالله ،فَقَد استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لاَنفِصامَ لَها و الله سَمِیعٌ عَلِیمٌ الله وَلِیُّ الَّذین آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّور)
روان به زبان خودم ترجمه میکنم!
راه گمراهی از هدایت اشکار شده! پس هرکس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان اورد به بهترین دست اویز رسیده که گسستنی برای ان نیست و خداوند سرپرست کسانی است که…..)
اقا کیان میای سمت خدا یا اونوری؟ طرف مایی یا اونا؟ بوسیدنو ازادی میدونی ؟ میشه بهم بگی تعریفت از ازادی چیه؟
ازادی فقط در رفتار؟ اشکال ماست که تعریف درستی از ازادی نداریم
ازادی که شما به ان اعتقاد دارید بی شک نتایج بد و جبران نا پذیری برای شما دارد
اقا کیان بهت توصیه میکنم هر پنج شنبه سری به قبرستون شهرتون بزنی! بهترین معلم برای انسان هاست(قبرستان) سعی کن روحت ازاد باشه تفکرت!
شما داری تفکر اونارو اینجا کپ میکنی پس مطمینی ازادی؟ اگه از اینجا خلاص شی میفتی گیر اونا! تو زندون اونا!
ممنون دوست عزیزم بابت نظرت
آقای حسن
متشکرم که نظر من رو خوندید.از من پرسیدید:
من به قانون کشورم در مجامع عمومی احترام میگذارم . از نظر من قانون درست یا غلط لازم الاجراست.
در مورد آزادی های پنهانی علیرغم آنچه می پندارید چون اعتقاد دارم هر قانون شکنی شرایط را برای هموطنانم سخت تر میکند از ابتدا مخالف بودم.
در مورد خانم حاتمی فکر میکنم که ایشان تمام تلاش خود را جهت حفظ حرمت قانون انجام دادند و خودشان ابراز کردند این داستان بوسه که باعث دلواپسی عده ای شده است پیشامدی غیر منتظره بوده .
برای من همین کافیست چون اصولا تفتیش عقاید را صلاح نمیدانم.
قبرستان را توصیه کردید :
“خدایی که من به او ایمان دارم مرا بخاطر انبوه کارهای خوبی که نکردم بازخواست میکند
نه به خاطر معدود کارهای بدی که کرده ام”
در شهر من خیلی ها اینگونه می اندیشند
در شهر من خیلی ها کمتر قضاوت میکنند
در شهر من خیلی ها بجای حرف زدن در مورد کارهای خوب
کارهای خوب میکنند
در شهر من لیلا حاتمی به حرمت مردمش حجاب را در همه جای دنیا رعایت میکنند
در شهر من سی گروه دیگر از جوانان برای هم نوایی با آهنگ هپی کلیپ روی فضاهای مجازی میگذارند
در شهر من لبخند میزنیم به امید پایان روزهای ابری
و در شهر من صاحب این خانه مجازی در لحظه جواب نامه شما را میدهد تا همه با هم و در کنار هم بهار
را تجربه کنیم.من و شما و همه ایرانیان با هر دین و آیینی.
سر تعظیم فرو می آورم به هدف والایش.
به امید روزهای بهتر برای مردم سرزمینم.
کیان دوست عزیز
ممنونم به خاطر دیدگاهت و اینکه آن را جزء جزء بیان کردی.
من هم با تک تک آن موافقم.
و آرزو می کنم به جایی برسیم و شاهد باشیم که همگی مردم به دیدگاههای عمیقی برسند و همدیگر را پذیرا باشند و به عقاید هم احترام بگذارند و نخواهند همدیگر را برای بودن خود، نابود کنند.
کیان جان من هم ممنونم.
کلا هرجا سیمین تشکر کرد از طرف من هم هست.:)
روز خوبی داشته باشید.
آزاده عزیزم ممنونم از لطفت.
در پیام تامل برانگیز قبلیت گفته بودی دنبال خرید سی دی باران تویی بودی، اگه زودتر می دونستم برایت پست می کردم.
خوشحال می شم کاری انجام بدهم.
دوست و همسایه ی مهربون.
بچه ها من هنوز ده تا سي دي چارتار كه براي محمدرضا خريدم دارم
لطفاً هركي ميخواد به من بگه ، براش بفرستم.
سیمین جانم ممنونم از محبتت عزیزم.
خوشحالم که دوست به این مهربونی دارم.
اگه از شمال چیزی خواستی حتما بدون تعارف بهم بگو.:)
کیان جان ممنونم عزیزم. کاش میدونستم ۱۰ تا داری:( 🙂
ممنونم آزاده جون
تعارف نمی کنم چون به لطف وجود خواهرزاده ام پاتوق ما شمال است.
من در خدمتم.
بسیار منسجم وروان می نویسی.ممنون محمد رضا ی با درایت. کاملن با دیدگاهت موافقم.ممنون از روشنگر هات جامعه به مانندشما سخت نیاز من است
محمدرضا من یه سوال دارم؛ دووست دارم بدونم از نظر شما وطن چیه؟
سلام
یه اکانت گوگل پلاس هم داشته باشید که بیتونیم مطالبتون رو به اشتراک بذاریم
خانه از پای بست ویران است خواجه(من و شما) در فکر نقش دیوار است
به نظر میرسه که تخصص فرهنگی ما در دیدن نک انگشت همچنان ادامه داره و در حال رشد و البته توسعه است
خسته ام خسته محمدرضا 🙁
كسي اصلا در مورد اين چند خط حرف شما كامنت گذاشت :
و چنین میشود که فراموش میکنیم اثبات فرهنگ و تمدن و قدرت و عظمت، این روزها در تمام جهان، با درآمد سرانه مردم سنجیده میشود و تغذیهی سالم کودکان. با امنیت سرمایهگذاری سنجیده میشود و رشد اقتصادی. با ترویج و تولید محتوای فرهنگی؛ آن هم نه محتوایی که با یارانه و به اجبار تولید شود و همچنان مخاطب نداشته باشد. بلکه محتوای علمی و فرهنگی غنی که در بازار جهانی عرضه شود و دیگران برای آموختن و فراگرفتن آن، بهایش را پرداخت کنند.
تو رو خدا داد بزن فرياد بزن از دست بعضي از افراد اين خونه كه بدبخت همين افراد هم هستيم بااين طرز فكرشون !
خواستم فقط بگم که یکی از رای منفی های شما منم.
این رای منفی رو به خاطر سبک نوشتاری شما(فرافکنی ، بزرگنمایی و نسبت دادن ناآگاهانه اعمال از سمت شما به دیگران) دادم.
با سپاس و تشکر از حضور شما در این خانه 🙂
این نشانه ی ضعف شماست که اجازه میدین بقیه بدبخت تون کنن.
دوست گرامی فرزان خسته نباشی.
اگه دقت نظر بیشتری می داشتی، اولین کامنت رو عطیه عزیز گذاشتند که در مورد حال و روز کودکان کار و خیابان است. نمادی از “فرهنگ و پیشرفت” ما و “تغذیه سالم کودکان”!!!
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
حافظ در بیت بالا داره توجه ما رو به داشتن نگاه حدافلی جلب می کنه .بنابراین برداشت من از متن بالا اینه که من حق ندارم دیگران رو با متری که برای خودم ساختم و شاخصی است برای سنچش من اندازه بگیرم .
نمی دانم چرا ؟ در جامعه ما مد کردند که اینقدر باید به جزییات بی ارزش همه چیز و همه کس بها بدیم اصلا مهمه و اینقدر مهمند!!!
چرا سطحی نگری ؟ بس نیست بازی خوردن ها !
بهتره بیاییم وقت و انرژی مون را صرف ارزشهای مهم و اساسی کنیم که به فراموشی سپرده شدند ولی واقعا ضروری اند .
برای اینکه برخی ها از آب گل آلود ماهی بگیرند.
محمدرضا تو مگه نویسنده ای؟ من نمی فهمم … >:( اصلا تو چرا انقدر تاثیر گذار مینویسی؟ خراب جمله هات شدم 🙂
به نظر من باید این سروصداها واسه روبوسی یه خانم بازیگر با پیرمرد ۹۰ ساله به پا بشه تا یاد بگیریم امثال این موضوعات بی اهمیت رو هضم کنیم اگه دوباره تکرار شد تیتر اول خبرگزاری ها نشه.
سلام خیلی زیبا و پرمعنا بود.
بسیار زیبا و صریح نوشتی احسنت
لطفا دقت کنید.
۱٫دوسه سال پیش در منطقه ای که زندگی میکنم یه پسره بصورت تلفنی با یه پیرمرد مغازه دار ارتباط برقرار میکنه و صداشو ظریف میکنه که مثلا دختره.خلاصه تماسهای زنجیره ای وکلی حرفهای خصوصی پیرمرد رو ضبط میکنه.نهایتا هم سو استفاده مالی وتهدید به آبرو و پخش صدای این پیرمرد بنده خدا تو کل منطقه و ظاهرا استان.من که یه استان دیگه بودم اون موقع خبرش بهم رسید دیگه فکرشو بکنید.
۲٫شیرین عبادی در جواب اینکه چرا به فلانی دست دادی گفته بود : قوانین ایران مال ایرانن و من وقتی ایرانم ،ملزم به اجرای اونام و…
۳٫دکتر حسن عباسی در نقد رفتار گلشیفته فراهانی تو فیلمه که با دی کاپریو همبازی بودحرفایی دارن بد نیست گوش بدید.که در ادبیات زن و وطن و…نمادهایی هستند و تو اون فیلم چطور به اون نماد ها پرداخته شده.
۴٫تفکر سیستمی.
در داستان شماره ۱ یه نفر حرف خوبی زده بود در جواب حرفهای زیادی که مبنی بر مسخره کردنو دست انداختن و…پیرمرد
بود گفته بود : بابا مگه فلانی آیت اللهه که انتظار داشتید ادم پاکی باشه و…! ببینید اینجا هم آیت الله نماد پاکی بوده و
مورد قیاس.من انتظار دارم محمدرضا با دید تفکر سیستمی به این قضیه مهم نگاه کنه که چرا اینجوره؟تاثیرات بلند مدت چه
عامل یا عواملی مارو اینجور کرده؟چرا خود ما وقتی سیگار دست محمدرضا دیدیم حالت عادی نداشتیم حداقل یه عده
اینجوری بودن..چه نگاهی مارو به سمت مطلق گرایی برده و میبره؟آیا این مشکلات منشایی تاریخی دارن؟آیا انتظار امور
اخلاقی وقدسی از مفتیان روحانیون و…تاریخ داشتن در طول تاریخ ما این حالتو رو تسری نداده به کل جامعه و…سوالات زیاد
دیگه ای که خیلی مهمن.
یه سری مشکلات ریشه ایندوباید ریشه ای حل بشن.چند نفر از ما وقتی کلیپی از زندگی خصوصی یه نفر معروف(بازیگر یا
هرچی…)بهمون نشون دادن یا میدن نه تنها نمیبینیم مخالفت هم میکنیم؟تو همین جمع میگم با بقیه کار ندارم.
نتیجه :ضمن اینکه حرفهای محمدرضا رو قبول دارم تو مفاهیم ولی تو مصداقها بعضی وقتا بعضی چیزا نماد هستن.و اگه هرکس نماد ملتی بود روزی،در جایی،اون موقع دیگه فقط خودش نیست وباید ملتشو رو به خودش ترجیح بده.حرف من کلی بود الزاما به خانم حاتمی مربوط نیست.اینجورم نیست هرکسی تا پاش خورذد اونور آب بشه نماد ملتش!!
این جور رفتارها منشا داره در فرهنگ به عنوان مجموعه ای از رفتارها و عقاید که جامعه بهش اعتبار داده به دلیلی تکرار توسط افراد جامعه….د رمورد سو استفاده از مسایل خصوصی دیگران همه ما موارد زیادش رو شنیدیم اینکه دختر و پسری که حتی معروف هم نیستن بعد از رابطه مورد سو استفاده قرار گرفتن …که اکثرا تو اینجور مواقع زن ماجرا است که قربانیه…خب حال سوال چه چیزی در جامعه اون زن رو قربانی میکنه …و مرد داستان یه حورهایی مردانگیش رو هم ثابت کرده با این کارش…..بدون اینکه کاری به چیزی داشته باشیم یک لجظه فکر کنیم اولین چیزی که میاد تو ذهنمون در مورد این قضیه چیه اون ناخودآگاه که بدونه فکر میاد به سطح ذهنمون…حال یک ادم باید خیلی آگاهی داشته باشه که بفهمه اینجا فرهنگ جامعه است که داره فکرش رو میگیره تو دست….و باید اون آگاهی به قدری رسیده باشه که خیلی محکم بگه دیدن کارهای خصوصی دیگران که هممون انجامش میدیم واقعا چه لذتی میتونه داشته باشه…این عکس اعمل منه د رمورد همیچین چیزهایی…حالا چند نفر مثل من اینطوری رفتا رمیکنن تا بعدا این بشه به صورت یک فرهنگ و جایگزین و چه مقدار زمان نیازه برای این تغییر بستگی داره به خودمون…..
ممنون که خوب فکر کردن، نگاه کردن را یاد میدهید ویاد مطلب کمی دورتر… افتادم.
(جهت اطلاع) عنوان مطلب” خبرهای زرد، تیترهای سیاه” هست؟!
و یاد مطلب در جستجوی بهترین خدا افتادم.
http://www.shabanali.com/ms/?p=144
خوب فکر کردن؟؟؟
قضاوت فرد دیگر در مورد من، اطلاعات خیلی کمی را در مورد من آشکار می کند. اما اطلاعات زیادی را در مورد او به من گوشزد میکند.
دو نفر در حال گفتگوی عاشقانه بودند. اما تنها یکی از آن دو، این را میدانست.
افراد برتر فقط با ظرافت زیادی که در دیدن و شنیدن دارند از دیگران متمایز میشوند.
الان مشخص میشه، «خوب فکر کردن» رو یاد گرفتی یا نه؟
استاد شعبانعلی عزیز در هر کشور افراد برجسته فرهنگی آن کشور نماینده ان کشور در مجامع بین المللی محسوب میشوند
و یک فرد نه تنها فرهنگ خود و فرهنگ یک مملکت را یدک میکشد عرض به خدمت که یک بازیگر به عنوان نماینده فرهنگی ایران
در
یک مجمع بین المللی وظیفه دارد به اصول دین و کشورش پایبند باشد و فردی که در معرض الگو برداری قرار دارد باید بسیار مواظب رفتار هایش باشد چه بسا سر منشا پوشش های نا مناسبی که در جامعه شاهد ان هستیم خیلی از بازیگران هستند!
و هیچوقت یادم نمیرود که معلم سیگاری ام من را هم سیگاری کرد چون ان را به عنوان الگو انتخاب کرده بودم!
رقاصی یک عده جوان، مخالف موازین اجتماعی اسلام چیزی نیست که به این سادگی از روی ان گذشت و بوسه بازیگر هم همینطور
به نظر شما جوان های ما برای چه جانشان را در کف دست گذاشتند و رفتند جبهه
این است ارزش های شهیدان و جانبازان که بوسیدن یک فرد نا محرم یا رقاصی عده ای جوان با موی باز بی ارزش جلوه داده شود؟
به هیچ وجه این اخبار بی ارزش نیست و حتی برخورد جدی با این افراد لازم است:)
!!!!!
دوست عزیز
الگو برداری اشتباه خود را گردن معلم سیگاری تان نیندازید.
برگردید و مسائلتان را عمیقتر بررسی کنید.
Hassan 3 ensani عزیز
به نظرم اگه اولویت بندی کنیم، مسائل مهم تر دیگه ای وجود داره که در پاس حفظ ارزش های شهیدان و جانبازان میتونه در نظر گرفته بشه.
یکی از اولین مسائل میتونه نظام بانکی مبتنی بر ربای ما باشه! این مسئله به قدری حاد هست که چندی پیش آیت الله جوادی آملی هم اون رو گوشزد کردند.
فکر نمی کنم جوانان وطن شهید شده باشند تا جنگ با خدا رو راه بندازن !
به نظرم افراد فرهنگی ما (مثله همین بازیگر محبوب) بسیار اسلامی تر هستند تا نظام بانکی ما !
ذهن خود رو درگیر این مسائل کم اهمیت (چند جوان هپی و بوسیدن و …) نکنین، که در خانه اگر کس است یک حرف بس است.
حسن عزیز امیدوارم بقول بزرگی تعصبت بعد از دقتت باشه نه قبل ازون.
در زمان پیغمبر زنانی بودن که حجاب نداشتن و زندگیشونو میکردن.در جامعه اسلامی.
مسئله حجاب اگه خیلی مهم بود تو قران حتما آیات زیادی رو به خودش اختصاص میدادمثل معاد،مکارم اخلاق و…
جوانهای ما رفتند از سرزمینشون دردرجه اول دفاع کردن و البته همین سرزمین رو هم میگیریم برای اسلام رفته باشند شهید شده باشند.بقول پیامبر اینها جهاد اصغر کردند.جهاد داکبر مبارزه با نفس و رذائل اخلاقی ای همچون جهل تعصب خودخواهی و…است.اونا رفتن شهید شدن که زمینه جهاد اکبر در فضایی آرام برای ما فراهم بشه نه اینکه ما بشیم طلبکار ملت و نذاریم ملت زندگی بکنن با برخوردهای جدیمون!!مگه ندیدی چقد به ده نمکی میخندن و خندیدن ملت با فیلمایی که ساخت.بهتر نیست جدی نباشیم خیلی!!!!!!!
پیشنهادم اینه فقط رفتار پیامبرو الگو قرار بدی تا سیگاری و ازینجور چیزا نشی.
آزادی اگر نباشد حقیقت رو نخواهی فهمید برادر.و بدون آنجا که حقیقت آزاد نیست آزادی حقیقت ندارد.(شهیارقنبری)
پس آرام باش و بدون کسانی که به فکر کنرل دیگران هستند نشانه اینه که کنترل خودشون رو از دست دادن بقول دکتر.
Hassan 3 ensani، سلام.
چون با مخالفتهای دیدگاهت مواجه شدم، خواستم بدانم که نظرت چه بوده؟… اما اجازه میخواهم که کمی بتوانم با توضیحاتم موضوع را برایت روشن تر کنم. وقتی انگشت اشاره به سوی هر چیزی گرفته شود، آن مورد توجه قرار می گیرد؛ اما الزاماٌ دلیل بر اهمیت داشتن آن نیست. حال انگشت اشاره ها به سمتی دراز شده، چه؟! آنچه میشنویم کلمه اوووه، وااای، صدای ناشی از خشم و… و عملاً پشتیبانی برای توجه به آنچه که خود ارزشی برای پشتیبانی از آن نداریم، هست.
اینکه بگوییم فلان شخص نماینده یک کشور است یا الگویی از کشورش؛ آیا به نظر شما با مشاهده یک رویداد از افراد حقیقی یک جامعه، تمام نگرش شما به آن جامعه تغییر کرده! چه بسیار فیلمهای کشورهای توسعه نیافته که از فرهنگ غنی خویش به جهان معرفی میشوند، اما همه میدانیم که این کشور از فقر فرهنگی هنوز هم رنج میبرد… به نظر میرسد این ما هستیم که میگوییم یک فرد از بتن جامعه نماینده ما در دیگر کشورهاست؛ جامعه جهانی و تفکر جهانی امروز بیش از هر چیز به نماینده های رسمی کشورها توجه خاص زیر زره بینی دارد و اینگونه انتظارات شکل گرفته در ذهن ما را یادآور میشود که در مقابل مسئولیت هایش چگونه بوده و عمل نموده.
وقتی بارها و بارها من ایرانی در سرزمین دیگر کشورها قدم میگذارم و سالها و سالها مردم آن کشورها من و او و آنها را با فقر فرهنگی و… می بینند و می شناسند، حال میتوان از الگوی ذهنی جامعه جهانی در مورد ایرانی سخن گفت و خود را نگریست…
این و آنی اگر رفتند، ارزش شان نه با رفتار و اعمال و… ما سنجیده میشود و نه خواهد شد. ارزش های آنها در اهدافشان خلاصه میشود که گذران و سطحی نگر نیست. و متعلق به دیروز و امروز نیست، یا فردای ما… من میفهمم که ابدی ست.
اگر انگشت اتهام را از سوی دیگران بردارم و از خود بپرسم که چه کرده ام که او در کنار من اینگونه شد، شاید به پاسخ های منصفانه تری برسیم. اینکه اعتقاد و باوری عمومی میشکند، بر پیکر جامعه آسیب میزند یا اعتقاد و باورهای شخصی! من از این بیم دارم که شکستن اعتقادات و باورهای انسانی ما پیکر جامعه مان را از هم بگسلد و از بین ببرد…
در این جمله از علی (ع) بسیار سخن هاست که “وقتی فقر از دری وارد شد، ایمان از دری دیگر خارج میشود.”
حال این فقر، چه فقر اقتصادی باشد چه فرهنگی و اجتماعی و غیره.
خوش به حالتون که دغدغه تون این مسائل پیش پا افتاده ست!!
لبخند آخرتون به اندازه تمام اون ۸ سال کذایی برام تلخ بود جناب..
یا جوان نیستید و یا اگر هستید از جنس ما بهترانید که باز هم خوش به احوالتون!
ارمان شهدا فقط همین بود ؟
الگو گیری طبعیت کورکورانه نیست………. یه بازنگری اساسی توی خودتون کنین چون این طرز فکر شما خیلی خطرناکه.
الگو , بت نیست !
جناب Hassan 3 ensani
این شما هستید که از انسان های عادی که گاهی به عنوان معلم گاهی به عنوان دوست و به هر عنوان دیگه ای در مسیر زندگیتون قرار می گیرند به زعم خودتون و بر اساس میل خودتون الگو برداری می کنید و ایتکه سیگاری شدن شما صرفا به دلیل سیگاری بودن معلمتان بوده بیشتر به نوعی مقصر دانستن دیگران و رد مسئولیت از خود شبیه هستش چرا شما بودن اموزگار خودتون رو الگو قرار نداید !!!
«رقاصی یک عده جوان و بوسه یک بازیگر مخالف موازین اسلام است.»
من فقط با این قسمت از صحبتهای شما موافقم.
به نظر من، باید به «حکم خداوند» احترام گذاشت.
نکته بعدی در مورد طرفداران بی بند و باری:
یک باور بسیار جالب در بین «روشنفکران» شایع است:
«برداشت شخصی» من برابر است با «کل حقیقت».
آنها فکر میکنند از خداوند بیشتر میفهمند،
آنها «خریت» و «حریت» رو با هم اشتباه گرفته اند!
لطفا یک روشن فکر مثال بزنین که باور داشته باشه “برداشت شخصی من برابر است با کل حقیقت”
هیچ روشن فکری این جمله رو نمیگه مگر اینکه تنها و تنها خودش فکر کنه که روشن فکره.
دوست ِ من مفهوم “انتخاب” رو دست کم نگیرین.
دوست من.
عذر میخوام که این رو میگم.
اما راستش کمی نگران شما هستم.
کسی که یک الگو را چشم و گوش بسته انتخاب کنه و حتی در حد سیگار از اون تقلید کنه، یک «موجود» (تاکید میکنم نمیگم انسان. میگم: یک موجود!) خطرناک محسوب میشه.
ویژگی انسان تقلید آگاهانه و انتخابگر و ویژگی سایر «موجودات زنده» تقلید ناآگاهانه از رفتار محیطی و تحت تاثیر شرایط محیطی است.
به هر حال شما امروز سیگاری هستید اما نمیدونم در لحظهی مرگ با چه عناوین یا فسادهایی فوت کنید. چون وقتی چشم بسته از اطراف تقلید میکنید در جهانی که به ازاء هر رفتار درست، صد رفتار نادرست میبینیم، نمیدونم پایان کار شما کجاست؟
راستی. یک سوال تاریخی. اگر در زمان امام علی بودید، با این نگاه ظاهربین، خوارج را انتخاب میکردید یا امام را؟
خوارج میگفتند ما کشته میشویم تا قرآن زنده بماند…
برخورد صادقانه در مقابل مردمي رياكار
مثل استريپ تيز يك بره در مقابل چشمان صدها گرگ است.
خیلی باهات موافقم محمدرضا .
خدا به انسان فهم و شعور داده قوه تفکر و استدلال داده قدرت انتخاب داده که تمام اینها رو بکار بگیره و نهایتا یک انتخاب یا تقلید آگاهانه داشته باشه و بخاطر همین چیزهاست که به انسان اشرف مخلوقات گفتن.
حالا اگه اینها رو به کار نگیره مثل مابقی موجودات زنده میشه .
حتی خداوند بزرگ راه رو مشخص کرده و فرموده که در انتخاب این راه یا راه های دیگه ، مختارید.
پس اگر در زندگی متضرر شدیم ، تقصیر خودمان و انتخابمان است و لاغیر.
سلام آقای شعبانعلی عزیز
امیدوارم همه ما و تمامی مردم دنیا همواره در مسیر امام علی علیه السلام و قرآن باشند. من از شما کوچکتر هستم و این بزرگی فکر شما است که من را برای انتقاد تحریک می کند. امیدوارم این انتقاد من شما را ناراحت نکند.
شما چرا چیزی می گویید که مجبور به عذرخواهی شوید ؟! حالا چرا یک نفر که اشتباهی به این کوچکی کرده رو از دایره انسانیت خارج کنیم و بگوییم موجود ؟! آیا رفتار پیامبر اسلام هم این گونه بود که به همین راحتی و با کوچک ترین اشتباه کسی را هل دهد پایین ؟!
لازم نيست همديگر را تحمل كنيم
كافيست يكديگر را قضاوت نكنيم
لازم نيست همديگر را شاد كنيم
كافيست به يكديگر آزار نرسانيم
حتي لازم نيست همديگر را دوست داشته باشيم
كافيست با يكديگر دشمن نباشيم
و من متعجبم از شما كه با اينهمه تناقض و قضاوت و دشمني
در اين خانه مجازي چه ميكنيد!!!
بدترين نوع مطرح كردنِ خود اينست كه خلاف نظر عمومي
دادِ سخن دهيد
چه آنكه بعيد ميدانم اينهمه تحجر درشما بعنوان يك كاربر اين
سايت واقعيت داشته باشد.
سلام محمدرضای عزیز
اولش نشستم کلی درد و دل کردم و نوشتم! بعد گفتم بی خیال محمدرضا رو آزار ندم! میدونی گاهی یا اغلب درد یکی است نوع فریادهاست که ما رو آدمهای متفاوت یا بهتر یگم متمایزی میکنه! نوع تلاش ماست که به ما قدرت میده ادعا کنیم که میتوانیم فریاد بزنیم! سکوتت رو توی وبلاگت میشه شنید و اندکی حسرت خورد، هر چند در سکوت کامنتیات فریادی هست که از متنهات پیداست!
برایت آرزو میکنم روزی فریاد بکشی، نه به این امید که کسی بیدار شود! تنها به این امید که روحت آزاد شود.
دوستدار تو (شاید بهتر بگم شاگرد مجازیت)
پرویز
سلام
آن یکی در خانهای در میگریخت زرد رو و لب کبود و رنگ ریخت
صاحب خانه بگفتش خیر هست که همی لرزد ترا چون پیر دست
واقعه چونست چون بگریختی رنگ رخساره چنین چون ریختی
گفت بهر سخرهی شاه حرون خر همی گیرند امروز از برون
گفت میگیرند کو خر جان عم چون نهای خر رو ترا زین چیست غم
گفت بس جدند و گرم اندر گرفت گر خرم گیرند هم نبود شگفت
بهر خرگیری بر آوردند دست جدجد تمییز هم برخاستست
چونک بیتمییزیانمان سرورند صاحب خر را به جای خر برند…(مثنوی معنوی)
گاهی باید هزاران آه و افسوس خورد و بی تابی کرد….
برای کسانی مثل بازیگر عزیزمون که چقدر در زندگی یشان تلاش کرده اند تا به این مرحله رسیده اند، با آن لهجه ی فرانسوی زیبا و رسایشان.
واقعا جای تبریک دارد.
چرا باید با ندانم کاری، عزیزان ارزشمندی مثل ایشان را از دست بدهیم. هنرمندانی که اگر بروند، قطعا در آن سوترها راحت تر و بدون دغدغه زندگی خواهند کرد.
بیاییم مسئولانه تر به وقایع بیندیشیم.
یه سوال اینه ما اصلا چرا اینقد دنبال اثبات خودمونیم!
از حقارته!
من فکر میکنم با پرداختن به این جزئیات تنها ذهن خودمون رو از مسائل اصلی که داره رخ میده دور میکنیم!
وگرنه بوسه ی یک بازیگر یا رقص یک گروه جوون اصلا مساله ای نیست که بخواد تا این حد پررنگ شه !
پر رنگ تر از اختلاص چند میلیاردی یا تقلبی بودن لباسهای تیم ملی فوتبال یا……
یا ایجاد بانک های ربوی
آیه ۲۷۹ سوره ی بقره:
خداوند در این آیه «رباخواری» را جنگ با خدا و رسول خدا بیان کرده است.
رسول اکرم (ص) :
کیفر شخص رباخوار هفتاد گونه عذاب میباشد که کمترین آن مانند عذاب شخصی است که با مادر خود در خانه کعبه و مسجد الحرام زنا کرده باشد. تفسیر جامع جلد ۱ صفحه ۳۹۳
یا صرف هزاران میلیارد تومان در شبکه های صدا و سیما از «بودجه بیت المال مسلمین»
یا …..
نتیجه اخلاقی:
« گر حکم شود که مست گیرند در شهر هر آنچه هست گیرند »
ای خداوند!
به علمای ما مسؤولیت
و به عوام ما علم
و به دینداران ما دین
و به مؤمنان ما روشنایی
و به روشنفكران ما ایمان
و به متعصبین ما فهم
و به فهمیدگان ما تعصب
و به زنان ما شعور
و به مردان ما شرف
و به پیران ما آگاهی
و به جوانان ما اصالت و به اساتید ما عقیده
و به دانشجویان ما نیز عقیده و به خفتگان ما بیداری
و به بیداران ما اراده و به نشستگان ما قیام
و به خاموشان ما فریاد و به نویسندگان ما تعهد
و به هنرمندان ما درد و به شاعران ما شعور
و به محققان ما هدف و به مبلغان ما حقیقت
و به حسودان ما شكاف و به خودبینان ما انصاف
و به فحاشان ما ادب و به فرقههای ما وحدت
و به مردم ما خودآگاهی
و به همهی ملت ما، همت تصمیم و استعداد فداكاری و شایستگی نجات و عزت ببخش!
واقعا مرحبا و هزاران احسنت وهزاران باردست مریزاد نوشته شما فوق العاده بود چندین بار خواندم وهر بار لذت بردم باز هم احسنت بر شما
…و چنین میشود که فراموش میکنیم اثبات فرهنگ و تمدن و قدرت و عظمت، این روزها در تمام جهان، با درآمد سرانه مردم سنجیده میشود و تغذیهی سالم کودکان. با امنیت سرمایهگذاری سنجیده میشود و رشد اقتصادی. با ترویج و تولید محتوای فرهنگی؛ آن هم نه محتوایی که با یارانه و به اجبار تولید شود و همچنان مخاطب نداشته باشد. بلکه محتوای علمی و فرهنگی غنی که در بازار جهانی عرضه شود و دیگران برای آموختن و فراگرفتن آن، بهایش را پرداخت کنند.
چنین است که معیارهای رشد و توسعه به تدریج فراموش میشوند و لباس تنگ عرف و قانون، هر روز بر پیکر جامعه تنگتر….
سلام و عرض ادب
محمدرضاجان
من فكر ميكنم وقتي براي طراحي و توليد در هر حوزه اي مثل تهيه و انتشار خبر در رسانه هاي عمومي جامعه بخصوص برپايه تفكر سيستمي و استراتژي بلندمدت ، هزينه لازم پرداخت نميشه خبرهاي ارزون قيمت مثل سرطان رشد ميكنند و پراكنده ميشند . در اين وضعيت سختي تلاش معلمهاي دلسوزي مثل خودت چندين برابره .
به نظرم فقط با رشد سطح تفكر و فهم مردم ( دوستان خوبم در اين خونه و خونه هاي مشابه) ميشه به مرحله اي رسيد كه خبر زرد و تيتر سياه مشتري نداشته باشه و خود به خود تعطيل بشه .
همین الان اخبار ساعت ۲ اعلام کرد: کلاه قرمزی امشب مهمان خانه های شما!
سلام
چقدر قشنگ فکر میکنی !
استاد گرامی، فقط می خواهم بگویم اندیشه و قلم و عمق نگرش شما ، بی نهایت قابل احترام و قابل تامل است. واقعا بعضی انسانهای بزرگ همچون شما، مختصات زندگی یک فرد رو می تواند تغییر دهد. ممنون از شما استاد بزرگ.
استاد گرامی، فقط می خواهم بگویم اندیشه و قلم و عمق نگرش شما ، بی نهایت قابل احترام و قابل تامل است. واقعا بعضی انسانهای بزرگ همچون شما، مختصات زندگی یک فرد رو می تواند تغییر دهید. ممنون از شما استاد بزرگ.
سلام
یکبار دیگر حرف مانده در ته دلم را زدید آن چنان که دلم خنک شد. گرچه داغ، داغی است ظاهراً پایان ناپذیر.(جسارتاً نگاهی به اولین کامنت عصر ایران بیندازید.)
من نمی دانم این دیدگاه از کجا آمده که در مذهبی که به ۱۲۴ هزار پیامبر و ۱۴ معصوم اعتقاد داریم، فوتبالیست و مجری تلویزیون و هنرپیشه سینما را «الگوی جامعه» مطرح می کنیم.
یکی از مجری های دوباره برگشته تلویزیون که قبلاً روزگاری بهتر از امروز داشت، در زمان شهرت و گل کردن برنامه اش، تصویری از پشت صحنه برنامه منتشر شده بود که او در حال سیگار کشیدن بود. عده ای کامنت گذاشته بودند که « ببینید! این هم مجری تلویزیون! این ها قرار است الگوی جوانان ما باشند.»
آخر مشکل از تو است که مجری تلویزیون را الگوی فرزندت می دانی. آیا خود مجری هم خودش را در چنین جایگاهی می داند و برای رسیدن به چنین موقعیتی، برنامه ریزی و تلاش کرده؟ یا تنها می خواسته بهترین مجری باشد؟ همین و بس. (بهترین مجری نه حتی الگویی از بهترین مجری برای دیگر مجریان.)
غریب مردمانی هستیم به خدا!
ببخشید خیلی عصبی ام.
پاینده باشید.
علیرضا جان.
من اصلاً لغت «الگو» رو نمیفهمم!
این لغت به نظرم «انسانی» نیست.
بیشتر در گلههای حیوانی دیده میشه و بهش میگن: Herd Behavior.
در انسانها مفهوم بزرگ و اساسی: «انتخاب» هست.
دیدن انواع رفتار اطرافیان و انتخاب بهترین رفتار.
ویژگی انسانهای بزرگ تاریخ مانند پیامبر اسلام، این بود که «انسان» بودند. به معنای اینکه دیگران رو در اطرافشان «الگو» قرار ندارند و به بازاندیشی رفتارها و گفتار و … پرداختند.
طنز تلخ تاریخ این است که پیروان آن بزرگواران که هنرشان «اندیشیدن قبل از تصمیم و عمل» بود، امروز عمدتاً امثال ما هستیم که «الگو برداری = عمل کردن بدون اندیشه کردن» را بدون کوچکترین شرمی، اعلام میکنیم.
کاش همانقدر که شرم از عریانی تن داشتیم، از تهی بودن ذهن هم خجالت میکشیدیم…
سلام استاد .
خوشحالم که تک تک کامنتهای شما هم آموزنده است.
راستش وقتی صبح ها در راه اداره ، بچه هایی را می بینم که به سمت مدرسه شان می روند.دعا می کنم آینده ای برایشان ساخته باشیم که حداقل بتوانند درست فکرکنند و صاحب اندیشه باشند. نه مقلد بی خاصیت ناتوان بی انگیزه.به پسرم که کلاس پنجم را تازه تمام کرده ، دارم می آموزم که بخشهایی از آنچه در کلاس و تلویزیون و … می بیند، فقط برای فراموش کردن است و حقیقت چیز دیگری است.
آشنایی با شما هم باعث شده هر روز احساس مسولیت و نگرانی ام در این خصوص بیشتر شود.اما درد بی دردی علاجش آتش است.من کوتاه نخواهم آمد.
ممنون .
پاینده باشید.
سلام آقای شعبانعلی عزیز
اولا تشکر که با این مقاله من را وادار به فکر کردن کردید (که خود فکر کردن عبادت است ) و تشکر از اعلام نگرانی شما نسبت به خطر عمل کردن بدون اندیشه کردن
مخالفت من با رد الگوگیری در شماره ۱ و موافقت من با مفهوم انتخاب بهترین ها در شماره ۲ و توضیح این که این دو با هم در تناقض نمی باشند در شماره ۳
۱٫ ما آیه صریح قرآن داریم که “لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه” و الگو ترجمه اسوه است. ببینید اگر پیامبران و امامان عصمت نداشتند حرف شما کاملا درست بود و الگو گرفتن و … انسانی نبود. ولی وقتی شما یک نمونه انسان می شناسید که رفتارش ۱۰۰% بی نقص است عقل انسان می گوید که الگوبرداری کن و چرخ رو دوباره اختراع نکن.
۲٫ الگو داشتن اختیار انتخاب را از انسان نمی گیرد چنانچه آیه در قرآن کریم داریم “الذين يستمعون القول فيتبعون أحسنه أولئك الذين هداهم الله وأولئك هم أولو الألباب ” که توصیه می کنم اقوال گوناگون را بشنوید و بهترین را انتخاب کنید که این رفتار درست اهالی اندیشه و فکر است.
۳٫ الگوگیری فقط کلیات را برای ما مشخص می کند و ما همچنان برای فهمیدن راه درست در هر موقعیت از زندگی ما نیاز داریم هم فکر کنیم و هم حرف دیگران را بشنویم و بهترین را انتخاب کنیم. پس الگوگیری در کلیات است و فکر و مشورت برای تطابق با مقتضیات شرایط و درک جزئیات.
بنده عادت کرده ام به بزرگ فکر کردن و این که خودم را الکی محدود نکنم بنابراین نیازی ندارم که بین شرم از عریانی تن و شرم از تهی بودن مغز یکی را انتخاب کنم بنابراین از هر دو شرم دارم.
حاج یوسف : سلام علیکم پسرم ، منتظر من هستید ، مسجد چرا نرفتید ؟!
طلبه : سلام آقا ، اومدم خدمتتون برای ، خداحافظی !
حاج یوسف : خیر است انشالله ، چی شده است ؟!
طلبه : خیر نیست آقا ، خیر نیست ! حالم بدِ !
حاج یوسف : چی شده است ؟!
طلبه : به کجا داریم می ریم ما ؟! پیشنهاد می دم شما هم مسجد نرین آقا !
حاج یوسف : چطور مگر ؟!
طلبه : دیگه من و امثال من توی این محل ، سرمون رو نمی تونیم بالا بگیریم . عکس شما و اون ، زنه … استغفرالله . آخه استاد ما ، شیخ ما، مراد ما ، معلم اخلاق ما ، آخر و عاقبتش می شه ، آخر و عاقبت برسیسای عابد ، رسوایی به بار میاره ؟! لااله الا الله . آقا من الان بر می گردم شهر مون ، دیگه نمی تونم این درس رو بخونم ، من دین و ایمونم رو از شما گرفتم ، الان دنیا داره رو سرم خراب میشه .
حاج یوسف : اشکال شما در همین است که ، دین و ایمانتون رو از من گرفتید . دین و ایمان رو عزیزم باید از سر چشمه گرفت نه از بنده ی خدا . شما درستان را ادامه بدهید عزیزم ، اگر من هم اشتباهی دارم ، به پای مکتبم نگذارید ! اسلام به ذات خود ندارد عیبی ، هر عیب که هست از مسلمانی ماست .
اشکال ما اینه که ، دین و ایمانمون رو از افراد می گیریم در حالی که باید از سر چشمه گرفت نه از بنده ی خدا . اگر کسی هم اشتباهی داشت، به پای مکتبش نگذاریم ! اسلام به ذات خود ندارد عیبی ، هر عیب که هست از مسلمانی ماست .
اين چند روزه بابت اين خبرها خيلي حرص خوردم،ممنون بابت اين مطلبتون،حرف دلم بود.
اسلام خيلي با عظمت تر از اين حرفاس كه بخواد با اين كارا به خطر بيفته،نميدونم چرا تا اين حد كوچيكش ميكنن.
جالب اينجاست كه در مدت اين چندروز هروقت به ياهو سرزدم تيتر اول خبراش شده حواشي اين اتفاقات،دنيا هم از اين واكنش ها دچار حيرت شده!
محمدرضای عزیز … با نوشته هات میدونی مثل اینه که چیکار میکنی؟
مثل اینه که موضوع رو می بری زیر میکروسکوپ و حالا میشه تمام اجزای واقعی میکروسکوپی و فوقِ ریزِ اون رو، که با چشم غیر مسلح، قابل دیدن نبود؛ به خوبی مشاهده کرد!
واقعا ممنونم.
و با حرف به حرف نوشته تون موافقم. در این لحظه یه حسی رو خیلی زیاد، نسبت به تمام این موضوعات تکراری و تکراری و تکراری در خودم احساس می کنم و اون اینه : “خــــســــــــــته ام …”
شهرزاد هر روز صبح به خودم میگم حتما امروز روز بهتریه. ولی شب که میشه…
من هم خسته ام. بخدا مردم شهرم هم خسته اند.
داره چه اتفاقی میفته؟ واقعا دیدن کلاه قرمزی اینقدر مهمه که تو اخبار رسمی ساعت ۲ همون طور که طاهره جان گفت اعلام کنند؟ وای خدا
سلام
مطلب جالبی بود.عکس بالا رو که دیدم و مطلب رو خوندم یاد جمعیت امام علی افتادم.یاد خونه علم دروازه غار و بچه هاش .یاد چهره های معصومشون و سرنوشت نامعلومی که در بین همه این تیترهای خبری زرد گم میشه…
http://www.soasapoverty.org