به این عبارات نگاه کنید:
«دموکراسی» «فکر کنید» «علم بیاموزید» «ایمان داشته باشید» «قضاوت نکنید» «امنیت فرزندان خود را تامین کنید» «به دیگران مشورت دهید» «کار خیر انجام دهید» و …
آیا توصیههای بالا را قبول دارید؟ واقعیت این است که توصیههای بالا به همان اندازه که میتوانند مثبت باشند میتوانند شیوهای موثر برای بسترسازی «فساد» و «نابودی» باشند.
«دموکراسی» خوب است. اما در میان دو گرگ و یک گوسفند، انتخاب دموکراتیک شام، حتماً «گوسفند» خواهد بود!
«فکر کردن» خوب است. اما برای آنکس که به «دانش» و «قدرت تحلیل» و «تفکر انتقادی» مجهز نیست، فکر کردن، به تقویت باور فرد در مورد «جهل و نادانی» خویش منجر میشود.
«علم آموزی» خوب است. به شرط آنکه «علم» و «مدرک» هم معنا فرض نشوند. در غیر این صورت نتیجهی مستقیم توصیه به «علم آموزی»، پر کردن جیب «دلالان مدرک» است.
«ایمان» ضرورت زندگی است. به شرطی که از من نخواهی که به آنچه «تو ترجیح میدهی» ایمان داشته باشم که در این صورت، معنایش ایمان نیست و سرسپردگی است.
«قضاوت نکردن» خیلی خوب است. اما بسیار پیش میآید که «قضاوت نکردن» خود نوعی «قضاوت» است. مانند دیدن دزدی که شبانه از خانهی همسایه همه چیز را میبرد و شما چشمهای خود را میبندید تا در مورد «بندهی خداوند» قضاوت نکرده باشید!
«تامین امنیت فرزندان» وظیفهی پدر و مادر است اما اگر معنای آن، حبس کردن فرزندان در فضای حقیقی و مجازی باشد [امنیتی که در «زندان انفرادی» حاصل میشود] تجاوز به حقوق انسانی خواهد بود.
«مشورت دادن به دیگران» خوب و مفید و مقدس است. اما به شرط آنکه آنها از ما مشورت خواسته باشند و ما هم بهتر از آنها «بفهمیم» و «بدانیم» در غیر این صورت «دخالت» است که لباس «مشورت» پوشیده است.
«کار خیر» خوب است. اما اگر لباسی باشد برای پنهان کردن تمام «شر»هایی که در زندگی بنا کردهایم، چیزی جز «خود فریبی» و «مردم فریبی» نیست.
امروز ما در جامعهی خود «واژه زده» شدهایم. بعضی واژهها پاک هستند. برخی ناپاک. برخی مقدس و برخی نامقدس. برخی زشت و برخی زیبا.
در حالی که هیچ واژهی مقدسی وجود ندارد. «تفسیر ما» و «رفتار ما» است که واژهها را پاک و ناپاک میکند.
چه بسیار واژههای مقدس که در دهان نامقدس به «ناپاکی» آلوده شدهاند و چه بسیار واژههای نامقدس که در دستهای مقدس، «پاکی و زیبایی» را تجربه کردهاند.
میدانم که سطحی اندیشان، همینجا برافروخته خواهند شد و واژهی دیگری را بر نیزه خواهند زد: «مقدس»!
باشد آن روزی که نوشتهها و حرف های ما، «سالاد زیبایی از کلمات» نباشد و پشتوانهاش، فکر، مطالعه، تحقیق، تجربه و عمل نهفته باشد.
درود 🙂
خیلی خیلی تازه با سایت و مطالبتون آشنا شدم طوری که سعی میکنم هر روز آرشیوتون رو مرور کنم 🙂
در مورد قضاوت کردن و نکردن یه چیزی یادم اومد که همانند نظر دادن و نظر ندادن هست:
نظرم بی نظری است ! بی نظری هم خود نظری است !
شاد باشید
با سلام به دوستای عزیزم
ممنونم که لینک این مطلب رو در «قوانینِ یادگیریِ من(۴)» گذاشتید (http://www.shabanali.com/ms/?p=4848) و باعث شدید که این مطلبِ زیبا و بسیار پر عمق رو بخونم .
به واقع این ما هستیم که به واژه ها و کلمات ، معنا و اعتبار و ارزش میدیم و همونطور که در متن بالا هم بهش اشاره شده “هیچ واژهی مقدسی وجود ندارد. «تفسیر ما» و «رفتار ما» است که واژهها را پاک و ناپاک میکند” .
فوق العاده زیبا تحلیل کردید و بی نهایت متشکرم .
ارادتمند – هومن کلبادی
هومن کلبادی عزیز سلام
منم ازهمون لینک به اینجا هدایت شدم.. کامنت شما برام جالب بود
من همیشه تصورم این بود که همه مخاطبان قدیمی تر این سایت همه مطالب قدیمی تر روقبلا خونده ن و فقط من که تازه به جمع مخاطبان پروپا قرص یا بقول شما همخونه ای های این خونه پیوستم اونهارو نخوندم و چقدر حسرت میبردم که وقت ندارم تمام مطالب رو بخونم …
حالا چندتا مطلب همزمان دستگیرم شد:
۱. همه مخاطبان همه مطالب رو نخوندن
۲.شاید با توجه به مطلب قوانین یادگیری ۴ لزومی هم به خوندن طوطی وار اونهمه نباشه..شاید اگه از همینایی هم که میخونم بتونم استفاده کنم کافی باشه
۳.محمدرضای عزیز باز هم همون مطالب رو با عمق بیشتری و با ارجاع به اونها دوباره برامون میگن
۴. و البته هیچ کدوم اینا دلیل نمیشه که اصلا سراغ مطالب قبلی نرم ..منظورم اینه که فهمیدم نباید با حرص و ولع تلاش کنم سریعتر فقط اونهارو بخونم تا به اصطلاح به پای بقیه برسم و بگم بعله! منم شعبانعلی خوان یا متمم خوان شده م.
سپاس فراوان از محمدرضای گران قدر
و سپاس از شما که بهانه این کامنت شدید..