دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

نامه‌هایی از بهشت

حدود ده ماه فرصت هست.

این حرفی بود که پزشکان پس از بررسی اسکن مغز، به پدر و مادر النا گفتند. النا شش ساله بود و تیزهوش. آنقدر تیزهوش بود که بفهمد فرایند دائمی و هرروزه‌ی بیمارستان و درمان، چیزی فراتر از داستان شادی است که پدر و مادر برای او می‌سازند.

النا عاشق نقاشی و نوشتن بود. همه می‌دانستند که مداد رنگی و دفترچه، بهترین هدیه‌ای است که می‌توانند به او بدهند.

پدر و مادر النا هم، مانند هر پدر و مادر دیگری، امیدوار بودند که تخمین پزشکان نادرست باشد. اما این بار…

نامه هایی از بهشتحرف پزشکان درست بود. النا در شش سالگی فوت کرد. چند هفته پس از مرگ النا، پدر و مادرش یادداشتی را در میان وسايل النا پیدا کردند که النا روی آن یک قلب کشیده بود و نوشته بود: «مامان! بابا! دوستتون دارم». پیدا کردن چنین کاغذی عجیب نیست. همیشه در لوازم بچه‌ها می‌توان از این نوشته‌ها پیدا کرد.

مدتی گذشت. نامه‌ی دیگری در کشو لباس‌های مامان پیدا شد. مدتی بعد در ماشین بابا و این ماجرا آنقدر ادامه یافت که تعداد نامه‌ها به چند صد مورد رسید. حالا دیگر معلوم بود که این نامه‌ها تصادفی نیستند. النا، هدیه‌هایی برای پدر و مادر خود تهیه کرده بود و در تمام خانه و زندگی پخش کرده بود. هر جایی که ممکن بود روزی توسط آنها دیده شود.

النا، برای پدر و مادرش، هرگز نمرد. آنها هنوز هم منتظرند تا النا نامه‌ی دیگری از بهشت،‌ برای آنها ارسال کند.

پدر و مادر النا، مجموعه نامه‌های النا را در کتابی تحت عنوان Notes Left Behind منتشر کردند. تمام عواید حاصل از این کتاب، به بنیادی تعلق دارد که در مورد سرطان تحقیق می‌کند.

همچنین سایتی با همین عنوان طراحی شده است که در آن می‌توانید یادداشت‌های النا را ببینید و با جنبشی که پس از مرگ او شکل گرفته است آشنا شوید. حتی در توییتر، یک هشتگ به نام #notesleftbehind وجود دارد که آدمها می‌توانند حرف‌ها و قدردانی‌هایی را که دوست دارند بعد از خودشان برای اطرافیان باقی بماند، آنجا توییت کنند.

کم نیستند پدر و مادرهایی که پس از فوت فرزندشان به علت سرطان، موسساتی برای حمایت از کودکان سرطانی تاسیس کرده‌اند. اما در میان خالقان این جنبش های بزرگ اجتماعی، قطعاً النا جوان ترین است. «ایده‌ی حرکت او توسط خودش خلق شده!».

النا برای همه‌ی ما پیام بزرگی دارد. برای بهتر کردن زندگی دیگران، کار بزرگی لازم نیست. حتی هوش زیاد. یا توانمندی خارق‌العاده.

النا به امثال ما که فکر می‌کنیم زمانی وقتمان را صرف کمک به بهبود زندگی دیگران می‌کنیم که دلار ارزان شود و تحریم‌ها برداشته شود و شغل ایجاد شود و تورم کم شود و زیرساخت‌ها درست شود و دولت حمایت کند و آموزش و پرورش تقویت شود و … یادآوری می‌کند که: «برای کسی که بخواهد دنیا را به جای بهتری تبدیل کند، دلایل و انگیزه های کم و ساده‌ای وجود دارد اما برای کسی که بخواهد از زیر این کار فرار کند، دلایل متعدد و پیچیده‌ای وجود خواهد داشت. انتخاب بین این دو هم با ماست!».

من از این به بعد، هر وقت بخواهم از کسی تشکری کنم که بعد از خود من، باقی بماند،‌ می‌آیم و زیر این نوشته آن را می‌نویسم. شما هم اگر دوست داشتید می‌توانید همین کار را بکنید…

نامه النا به پدر و مادرش - سایت رسمی محمدرضا و شعبانعلی

 

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


118 نظر بر روی پست “نامه‌هایی از بهشت

  • نرمین گفت:

    از بابک دوست عزیزم که دیگه الان تو زندگیم نیست، تشکر می کنم، فقط به خاطر اینکه من رو با محمدرضا شعبانعلی آشنا کرد.
    ممنونم بابک جان!

  • احمد نوبهار گفت:

    مریم جان، عشقم، دوسِت دارم
    امیدوارم بتونم جواب همه ی خوبیهاتو بدم

  • الهام شيرافكن گفت:

    سلام به همگي
    ميخواستم از اينجا از يه دوستي كه واسم خيلي عزيز تشكر كنم و بگم خيلي دوسش دارم
    شايد و شايد يه روز اين پيغام نو اينجا ديد
    مهدي ذاكر تو واسم خيلي عزيزي
    الي

  • امید گفت:

    آزاده . ساعت ۲ است و من ۶ دفه نوشته ات را خوندم! الان خودخواه و روشنفکر و قهرمان و شکسته و تاشده دارند جلوی چشمهایم رژه میروند . فقط یک کلمه. آزاده جان ، من خودمم.اگر دوست داشتی من را بشناس، اگر نه این آدم خودخواه را بگذار آخر صف دوستانت در این خانه! تو دختر خیلی خوبی هستی و نمی خواهم از من ناراحت باشی.باور کن. الان توان خندیدن هم ندارم. باشه فردا . قول میدهم .تا بعد

    • هیچ صیادی در جوی حقیری كه به گودالی می ریزد مرواریدی صید نخواهد كرد گفت:

      سلام .متاسفانه یا خوشبختانه شما و…اول این صف هستی.امید ساعت ۲ زیاد خسته بودی یکبار دیگه بخون و بدون من نگفتم خودخواه!!!هیچوقت نوشته ها احساس آدمها و حرف اصلی گوینده رو منتقل نمیکنن.امیدوارم بتونم بیام سمینار و اگه شما هم بودی ببینمت….فقط یادت باشه قول دادی امروز بخندی…اولین خنده امروزت یادت باشه به خاطر آدمهای این خونه است.بلندتر بخند

  • مریم ـ ح گفت:

    پدر و مادر عزیزم ؛
    مدتهاست که یاد گرفته ام فریاد نزنم ، بحث نکنم و حرفم را نزنم ، مدتهاست که به من آموختید تفاهم بین ما یعنی سکوت یک طرفه من ، یعنی عدم اعتراض من ، یعنی سکوت و عدم اظهار نظر از طرف من . ممنون از اینکه تنهایی رو بهم یاد دادید ، تنفر رو در قلبم کاشتید و حسرت محبت رو در عمق دلم گذاشتید .
    پدر عزیزم ، یادم نیست آخرین باری که مرا در آغوش کشیدی و من برای بوسیدنت به سمت تو پرواز کردم کی بود و فقط تنها صحنه مه آلودی شاید از ۶ سالگی ام در ذهنم است که در میان پاهایت شاهزاده وار نشسته بودم و بعد از آن هیچگاه نتوانستی بزرگ شدن و تغییر در تفکراتم را بپذیری و اینجا راه منو تو هر روز از هم دورتر و دور تر شد . ممنونم به خاطر اینکه همیشه در مقابلم دیوار ساختی و هر دری در مقابلم بود را بستی و حتی قفل کردی چرا که من برای عبور از همه آن دیوارها و درهای بسته تقلای بیشتری کردم و اکنون اندام ورزیده تری دارم . ممنونم از اینکه در پوشش محدودیتهایی که به خاطر دختر بودنم شامل حالم میشد ، به خاطر تمام تهمت هایی که به خاطر روحیاتم به من هدیه کردی و … استقلال را به من هدیه دادی .پدر یادت هست زمانیکه در المپیاد دانش آموزی مقام آوردم تحقیرم کردی ، در مسابقه داستان نویسی ، داستانم برگزیده شد را چطور ؟ قبولیم در دانشگاه سراسری را چطور ؟ یادم است وقتی خبر قبولی دانشگاه را شنیدی گفتی شاهکار نکرده ای ، هنر هم شد رشته !!!!!! اما همه اینها مرا حریص تر کرد برای تلاش و پیرو.زی های بیشتر . موفقیت های بزرگتر. کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و شبها برای فکر روزی که شاید دیگر هرگز نباشی هم گریه میکنم . اما تو به سکوتم رضایت داری . کاش میدانستی که تمام آن ساعتهایی که در اتاقم تنها مینشینم که اغلب همینطور است ، من هم مثل تو قرآن میخوانم ، کتناب می خوانم ، تمام حرفهایی را که دوست دارم برایت بگویم مینویسم . کاش میدانستی تمام ساعتهایی را که بیرون میروم ، در کافه ای تنها مینشینم و برایت شعر میخوانم ، در ارتفاعات تهران شهر را از بالا میبینم و تعداد پدرهای شهر را میشمارم. وقتی بیشتر از همیشه دلم میگیرد به پارک میروم و به این فکر میکنم که چرا خانواده ما هیچوقت مثل خانواده هایی که روی زیراندازی ساده در کنار هم نشسته اند ، اینقدر ساده در کنار هم نبود ؟عزیزم مریم تو ، اگر هنوز او را برای خود میدانی ، بزرگ شده ، برای خودش یک مدیر شده ، مینویسد ، احساس میکند ، عاشق است و هر روز در حسرت تو.کاش میدانستی که الان در مسیری قرار گرفته است که بزرگترین تصمیمات زندگیش در مقابلش است.تصمیم برای انتخاب کار از میان دو موقعیت شغلی خوب ، تصمیم برای ادامه تحصیل و عشقی که سالهاست در قلبم ریشه کرده است و من هنوز حتی نمیتوانم به خوبی ان را تحلیل کنم و کاش میتوانستی در کنارم باشی . آنقدر ضعیف شده ام که احساس میکنم اینبار دیگر قادر به تصمیم گیری نیستم . کاش بودی …

  • * نیما گفت:

    خوبه که دوستان سخت یا آسون حرفاشون مینویسند ، عذر میخوان یا تشکر می کنن . میتونند ؛ می تونند یعنی قادرند . خوش بحال النا . خوش به حال دوستای اینجا .

  • مهشید م گفت:

    سلام

    +پیشاپیش عید تمام هم خونه ای های عزیز مبارک.

    +این کامنت شاید بی ارتباط به این پست باشه، ولی مناسب ترین جا که می تونستم مطرح کنم اینجا بود. ببخشید.

    +آقا معلم نمی دونم اون روز که مطرح کردم، ساکن شیراز هستم، برنامه همایش مذاکره شیراز مشخص شده بود یا خیر! ولی به هر حال ممنون. به ذهنم هم خطور نمی کرد به این سرعت شیراز تشریف بیارید.

    +حتما با کمال علاقه ثبت نام می کنم ولی توام با این استرس که باید دست به دعا باشم -خدای ناکرده- جلسه دفاع من تو این تاریخ برگزار نشه. کاش یه روز تعطیل رو انتخاب کرده بودید.(روز تعطیل صرفا به این دلیل که برنامه همایش با احتمال کمتری با برنامه های اجباریِ دیگه تداخل پیدا می کنه و دغدغه مرخصی گرفتن هم به حداقل می رسه.)

    +اخیرا توی کامنت ها با کمال احترام و افتخار مهشید نامی دیگه هم مشاهده کردم. و به خاطر اینکه تمیز دادن جفتمون راحت تر باشه، از این به بعد، من با نام “مهشید م” کامنت می گذارم.

    +از همین الان به شما و گروه همراهتون خیرمقدم می گم. کمکی از دست ما ساخته نیست؟ 🙂

    +سبز باشید و برقرار

    • * نیما گفت:

      سلام دوستان . عید تون مبارک .
      خواستم در مورد سمینار شیراز و نحوه ثبت نام بدونم . در مورد شکل ثبت نام که سایت اندیشه گستر ، که امکانش رو فراهم کرده ولی سوال اصلی معرفی مخاطبین سمینار هست و اینکه بعنوان صرفا یه علاقمند به مذاکره و نه داشتن تخصص در این حوزه امکان شرکت در سمینار وجود داره برای من ؟؟
      صاحبخونه و هر کدوم از دوستان اگر راهنمایی بفرمایند ممنون ميشم . پیشاپیش سپاسگزار م.

      • سمیه تاجدینی گفت:

        دوست عزیز ،مخاطب سمینارهای محمدرضا شعبانعلی اصولا همه کسانی هستند که احساس میکنند که تسلط بیشتر به مهارت مذاکره میتونه تاثیر مثبتی در روابط شخصی و اجتماعیشون داشته باشه و در واقع هزینه مادی ومعنوی روابطشون رو کاهش بده….
        این سمینار درست یک هفته بعد از سمینار تهران، در شهر شیراز برای هموطنان جنوب کشور برگزار میشه که اطلاعات دقیقتر در مورد این سمینار رو میتونید شنبه از دوستان ما در سایت imbc-group.ir دریافت کنید.

      • مهشيد م گفت:

        سلام نیمای عزیز

        +همین طور که خانوم تاجدینی توضیح دادند مخاطبان، علاقه مندان به این موضوع هستند. هرچند احساس می کنم اکثر مخاطبان جزء مسئولین یا مدیران باشند. و من هم صرفا به عنوان دانشجوی علاقه مند، قصد شرکت در این همایش رو دارم.

        +من قبل از تعطیلات با شرکت اندیشه گستر تماس گرفتم. گفتند ایملتون رو به شماره ۰۹۱۷۴۰۵۹۰۰۲ ارسال کنید. تا ظاهرا فرم ثبت نام در روز شنبه براتون ایمیل بشه. حتما نحوه ثبت نام هم توضیح دادند.

        +سبز باشید و برقرار

    • * نیما گفت:

      سلام
      سرکار خانم تاجدینی و مهشید عزیز ؛
      بی نهایت از بذل توجه و لطف هر دو عزیز سپاسگزارم .
      همیشه سلامت باشید.

  • میم الف گفت:

    دلم گرفت! چند وقتیه نت همش بوی خون و مرگ میده! چه بد رسمی داره دنیا. شاید اون دنیا بهتر باشه!

  • سید رضا گفت:

    تشکر از محمدرضا و تیم متمم

    تشکر از مجتبی کاشانی که شعرهایش همیشه به من انرژی داده

  • نرگس آزادی گفت:

    سلام
    منم میخوام اول از همه از پدر و مادرم تشکر کنم بی شک بزرگترین هدیه ای که توی زندگی به من دادن استقلال بود بعدش از خواهر های عزیزم که همیشه توی همه خوشی ها و نا خوشی ها صادقانه کنارم بودن و در آخر هم از دوست بسیار عزیزم خانم اسماعیل زاده که دوستی اش و دلگرمی بودنش گذر از سختی رو به به راحتی ممکن میکنه
    خدایا همشون رو به تو میسپارم
    زندگی گرمی دلهای بهم پیوسته است
    تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است

  • خسرو گفت:

    تشکر از الهه بخاطر
    من رو چهار سال مجبورم کرد مهمون دولت باشم .چاره ای جز مطالعه نداشتم .۷۸ کتاب خوندم وقتم زیاد بود کاری جز این نداشتم.من رو با آدم های با تجربه ای آشنا کرد که به ما مفهوم این بیت رو یاد دادن

    صد حیف که ما پیر جهان دیده نبودیم روزی که رسیدیم به ابام جوانی

    مالیات عمرم رو دادم .ممنون ازش که هیچ نشونی از خودش نگذاشت. ممنون ازش که جیغ با فرکانس قرمز ، زندگی با بی مسولیتی ، زندگی بدون تعهد و بدون صداقتی ، رفیق بازی افراطی بعد ۲۷ سالگی ، جایگزین کردن برج به جای خرج و خیلی جانگولر بازی های دیگه رو یادم داد.

    تشکر از پدر الهه بخاطر

    اینکه من رو به زندگی واقعیمون بر گردوند. واقعا خیلی مردی حاج رضا

    تشکر از دوستان مثل گل

    جلال ، صادق ، کریم و … که دست منو گرفتن نزاشتن با کف خیابون یکی بشم .حرف قشنگ رو با هم زذیم چه نفس هایی با هم کشیدیم

    تشکر از بچه های گل کارخونه فولاد سازان و بچه های تیم کشتی استان.
    تشکر و سپاس ویژه از مادر دوست داشتنی خودم که از شش سالگی تا سی و دو سالگی کارای منو می دید اما فقط می گفت تن بابات توی گور نلرزون پسر .خم شد و نگذاشت خورد بشم زیر بال و پرم رو گرفت . تشکر از حسین برادر گلم یک شنبه ها از کجا می کوبید می یومد ببین منو تا نداره به قول خودش “بیل بمانه کم بشوانش” (نمی دونم اینو از کی شنیده کل حسن)
    سپاس فراوان از دکتر فرهنگ عزیز که چیزای خوبی ازش یاد گرفتم .
    میخوام تشکرم کنم از دوست خواستنی خودم محمد رضای عزیز که حرفاش طلاست ، باطنش برف ،خوب فکر می کنه ، خوب کار می کنه ، خوب زندگی می کنه . خیلی مدیونتم جون خسرو قیمت داری گل گلاب
    از همه بیشتر تشکر از خود خدا دم به ساعت خلفسه کاری های منو دید اما نقسم قطع نشد .شکر می کنم که به مو رسید اما روزیمون قطع نشد .خراب کاری کردیم اما امیدش از ما قطع نشد.

    • محسن رضایی گفت:

      بذار بمونه کمتر تکونش بده!

    • هومن کلبادی گفت:

      خسرو جان سلام
      از نوشته هاتون معلومه که گذشتۀ سختی رو پشت سر گذاشتید و بابت خیلیاش خودتون رو مقصر دونستید ولی همین که با این صراحت و صداقت حرفاتونو زدید مغلومه که برای ساختن آینده ای نو ، مصمم هستید . بهترین ها رو براتون آرزو می کنم دوست خوب این خونه . به امید دیدار در ۶/۶

  • نیوشا السادات حنفی گفت:

    سلام……از خداوند میخوام که به من و همه جرات سراسر قلب بودن را بدهد…این تنها شناسنامه ما ست ….شناسنامه ای که صفحه آخر و اول ندارد …..و تو را جاودانه خواهد کرد….

  • نیوشا السادات حنفی گفت:

    سلام……از خداوند میخوام که به من همه جرات سراسر قلب بودن را بدهد…این تنها شناسنامه ما ست ….شناسنامه ای که صفحه آخر و اول ندارد …..و تو را جاودانه خواهد کرد….

  • نازی گفت:

    سلام استاد خوب من …………..موضوعی که من میخوام براتون بنویسم اصلا ربطی به این مطلب نداره …….. میخواستم ازتون مشورت بگیرم ……..من تازه فارع التحصیل شدم در رشته حسابداری ،و زمانی که با سایت شما آشنا شدم بیشتر به مدیریت علاقه مند شدم و همچنین به دانشگاه شریف ، به نظر شما من بشینم درس بخونم یا برم سرکار تووووووووووی دو راهیم شدید …… میشه هم کار کرد و هم دانشگاه شریف قبول شد ………..استاد راهنماییم کنید

  • حمزه دهنوی گفت:

    با تو، همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کندبا تو، آهوان این صحرا دوستان همبازی من اندبا تو، کوه ها حامیان وفادار خاندان من اندبا تو، زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می خواباندو ابر، حریری است که بر گاهواره ی من کشیده اندو طناب گاهواره ام را مادرم، که در پس این کوه ها همسایه ی ماست در دست خویش داردبا تو، دریا با من مهربانی می کندبا تو، سپیده ی هر صبح بر گونه ام بوسه می زندبا تو، نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می زندبا تو، من با بهار می رویم با تو، من در عطر یاس ها پخش می شوم

    با تو، من در شیره ی هر نبات میجوشم با تو، من در هر شکوفه می شکفم با تو، من در هر طلوع لبخند میزنم، در هر تندر فریاد شوق می کشم، در حلقوم مرغان عاشق می خوانم و در غلغل چشمه ها می خندم، در نای جویباران زمزمه می کنم با تو، من در روح طبیعت پنهانمبا تو، من بودن را، زندگی را، شوق را، عشق را، زیبایی را، مهربانی پاک خداوندی را می نوشم

    با تو، من در خلوت این صحرا، در غربت این سرزمین، در سکوت این آسمان، در تنهایی این بی کسی، غرقه ی فریاد و خروش و جمعیتم، درختان برادران من اند و پرندگان خواهران من اند و گلها کودکان من اند و اندام هر صخره مردی از خویشان من است و نسیم قاصدان بشارت گوی من اند و بوی باران، بوی پونه، بوی خاک، شاخه ها ی شسته، باران خورده، پاک، همه خوش ترین یادهای من، شیرین ترین یادگارهای من اند.بی تو، من رنگهای این سرزمین را بیگانه میبینم بی تو، رنگهای این سرزمین مرا می آزارندبی تو، آهوان این صحرا گرگان هار من اندبی تو، کوه ها دیوان سیاه و زشت خفته اند

    بی تو، زمین قبرستان پلید و غبار آلودی است که مرا در خو به کینه می فشردابر، کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده اندو طناب گهواره ام را از دست مادرم ربوده اند و بر گردنم افکنده اندبی تو، دریا گرگی است که آهوی معصوم مرا می بلعدبی تو، پرندگان این سرزمین، سایه های وحشت اند و ابابیل بلایندبی تو، سپیده ی هر صبح لبخند نفرت بار دهان جنازه ای است

    بی تو، نسیم هر لحظه رنج های خفته را در سرم بیدار میکندبی تو، من با بهار می میرمبی تو، من در عطر یاس ها می گریم بی تو، من در شیره ی هر نبات رنج هنوز بودن را و جراحت روزهایی را که همچنان زنده خواهم ماند لمس می کنم بی تو، من با هر برگ پائیزی می افتم بی تو، من در چنگ طبیعت تنها می خشکم

    بی تو، من زندگی را، شوق را، بودن را، عشق را، زیبایی را، مهربانی پاک خداوندی را از یاد می برم بی تو، من در خلوت این صحرا، در غربت این سرزمین، در سکوت این آسمان، در تنهایی این بی کسی، نگهبان سکوتم، حاجب درگه نومیدی، راهب معبد خاموشی، سالک راه فراموشی ها، باغ پژمرده ی پامال زمستانم.

    درختان هر کدام خاطره ی رنجی، شبح هر صخره، ابلیسی، دیوی، غولی، گنگ وپرکینه فروخفته، کمین کرده مرا بر سر راه، باران زمزمه ی گریه در دل من، بوی پونه، پیک و پیغامی نه برای دل من، بوی خاک، تکرار دعوتی برای خفتن من، شاخه های غبار گرفته، باد خزانی خورده، پوک، همه تلخ ترین یادهای من، تلخ ترین یادگارهای من اند.

  • رسول ايرانشناس گفت:

    سلام و عرض ادب

    ميخواستم تشكري داشته باشم با ياد مادرم و مادربزرگ مهربونم كه خاطرات عجيب و شيريني رو ازشون دارم ، از همه مادران مهربون دنيا كه مفهموم گذشت رو در بالاترين حدش براي همه دنيا مخصوصا بچه هاي خودشون معني كردن .

    از محمدرضاي عزيز هم كه مفهوم آموزش ماندگار رو براي همه مردم به ويژه بچه هاي اين خونه هديه ميكنه صميمانه ممنونم .

  • مریم.س .. گفت:

    من اول نمیتونم از مامان و باباییم تشکر کنم اول باید معذرت بخام ب خاطر همه دیوونگی هام داد زدنام یه دندگی هام سمجی هام ب هرحال ۲۱سال تحمل من سخته
    ۴٫ اما مامانی تو با این ک دیابت داشتی جسارت بهم یاد دادی گرفتن حقم رو یاد دادی تو بودی ک وقتی دیدی درامدمون کمه خودت با بیماری سختت رفتی کار اونم جایی ک حتا مردها میبرن مث بابایی ک برید حق داشت وقتی بعداز ۱۳سال برگشت خونه یوسف بزرگ نشده بود پیر شده بود ی پیرمرد۱۸ساله ک فقط ب تو فکر میکرد هنوز هم هروقت از سرکارمیاد دنبال تو میگرده مرسی ک برامون پروین میخوندی ی شعری میخوندی (می بخور ممبربسوزان ولی مردم ازاری نکن )بعضی جاها رعایت نکردم(می نخوردم ممبر هم نسوزوندم ولی مردم ازاری کردم )یکیش همین سایت استاد شعبانعلی بود.یادته گفتم میخام برم کارت اهدا عضو بگیرم خشک موندی یادم نیس چی گفتی . وقتی ۹سالم بود تو کتاب کویر رو برام خریدی ی جلد قدیمی کاغذ داغون تایپ قدیمی گفتی این اصلشه انقد خوندمش ک ازم گرفتیش دزد وقاضی یادت(دزد زر بستند و دزد دین رهید/شحنه ما را دید قاضی را ندید /من ب راه خود ندیدم چاه را توبدیدی کج نکردی راه را)معنیشو بزرگترشدم فهمیدم اما نتونستم بکار ببرم.یادت امده بودن زندگیمونو ببندن جوری داد زدی ک من هم ترسیدم فهمیدم جهاد برای زن حرام نیست گاهی واجبه.
    ۵٫ وقتی دستم تو باشگاه برگشت امدم بهت بابایی نشون دادم گفتی بجاش مرد میش یادت ۶سالم بود از بالا پشته بوم افتادم میخاستم بگم من چیزی از پسرا کم ندارمیادت میخاستیم خودمونو از بام پرت کنیم تا پرواز کنیم اگر بیدار نمیشودی پرواز کرده بودیم.ببخشید ک ۴تا گربه بدون اجازه تو بزرک کردم هرچی گفتی ببرشون بیرون گفتم من هم باهاشون میرم میدونستی انقد کله شق هستم ک میرم قبول کردی. ی بار ک بایوسف فلفل ریختیم تو چایی مهمون نقشه من بود معذرت تو یادم دادی مهربون باشم رحم کنم یادته(خوش انکه حلقه های سر زلف باز کنی /دیوانگانه سلسله ات رها کنی ./کار جنون ما ب تماشا کشیده تو هم بیا ک تماشای ما کنی )توماشین برام میخوندی یه بار تو تاکسی گفتم بخونی روت نشد ببخشید ک بخاطر تفاوت دیدگاهمون بلند حرف میزنم مث پدرنوشا در ارزوی ملکه شدن دخترش گریه نمیکنی در ارزوی خوب بودن منه ک گریه میکنی یادته موقع انتخاب رشته دانشگاه گفتم چی بشم خوبه گفتی هرچی شدی ادم خوبی باش .دروغ چرا برا خوب بودن تلاش نکردم .مرسی ک تمام این سالها رنج منو کشیدید
    مامانم یادم داد کم حرف بزنم و خوب اما ببخشید یاد نگرفتم

    • امید گفت:

      مریم جان.

      تو که به دنبال علت نمره های منفی ات هستی ، به تمام این منفی ها که خودت به خودت دادی چه پاسخی به خانواده ات داشتی؟ نمی توانی انتظار خوبی از دیگران را داشته باشی وقتی نمی خواهی( نمی گویم نمی توانی دقت کن) خوب باشی!
      از این شرها که سوزوندی ! دیگران هم داشتند ، اما، اما، اما یک جائی دیگر باید ترمز این دیوانه بازی ها را بکشی و دختر خوبی برای خانواده ات بشوی . تفاوت دیدگاه هم داستانی است برای فرار از ارزشها. خوبی و بدی و مصادیق آن هیچگاه عوض نمی شود .
      تو که آنقدر روحت بزرگه که می خواهی بعد از مرگت ، اعضای بدنت را اهدا کنی، نباید راجع به خودت چنین قضاوت هائی بکنی.
      حالا بلندشو، یک نفس عمیق بکش، صورت مامان و بابا و یوسف را ببوس و به خودت قول بده که تمام سعی ات را می کنی که خوب باشی و دنیا را از نگاه آنها “هم” ببینی تا به یک درک مشترک برسید.
      .
      .
      .
      محمدرضای عزیز ، این پیشنهاد را می خواستم بدهم که این مریم خانم گل هم ازش صحبت کرد. می خواستم اگر صلاح می دانی بچه های “شعبانعلی دات کام ” کارت اهدا عضو را بگیرند. اینطوری با مرگمان زندگی را در یک جسم بیجان احیا می کنیم.

      http://www.ehda.ir/home.aspx

      • آزاده م گفت:

        امید عزیز
        چقدر خوبه شماها هستین. خوشحالم که اینجام. از اینکه دوستانی دارم که با اینکه ندیدمشون اما حواسشون به همه هست. یادداشتی که برای آزاده مروارید و مریم نوشتین عالی بود. ممنونم بابت بودنتون
        همیشه اینجا باشید..
        راستی بچه ها اگه یه وقت ۴۰ روز بی خبر نبودم میتونید برام یادبود بگیرید.:)

      • هومن کلبادی گفت:

        امید جان سلام
        با نهایت احترام به نظر شما و با سپاس از توجهتون ، به نظرم شیطنت ها و جسارت هایی که مریم جان کرده بیشتر از همه برای خودش خطرناک بوده و اینکه انقدر برادرانه نصیحتشون کردید لذت بردم دوست من . البته اینها دلیلی بر بد بودن یا اینکه نخواد خوب باشه نبود . اون متفاوت بوده و متفاوت زندگی کرده ، خودش رو زندگی کرده نه اون کسی که بقیه می خواستن باشه . نوعی عزت نفس بالا در کاراش دیده میشه و نخواسته به دلیل اینکه بقیه بگن ” مریم خانومه ، آرومه ” جور دیگه ای غیر از خودش باشه . نخواسته خیلی صفات دیگه که خیلی از دخترای جامعۀ ما به جرم دختر بودن مجبورن داشته باشن رو در خودش ایجاد کنه ، حتی من یا شما که پسر بودیم شاید جسارت تجربۀ پریدن از بام رو نداشتیم ( هر چند اشتباه ) . اینکه از دید بقیه حتی نزدیکانت آدم متفاوتی باشی ممکنه حتی در وجود خودت این حس رو ایجاد کنه که داری مردم آزاری می کنی ولی در واقع اینطور نیست . انقدر از بیرون و به دلیل هنجارهای موجود در جامعه ، از مریم جان و کسانی مثل اون که ساختارشکن هستن انتقاد میشه که به نوعی به قول محمدرضای عزیز ” دچار خود مقصرپنداری افراطی ” میشن و خودشون رو بد میدونن در حالیکه در واقع اینطور نیست . اینکه یه دختر بخواد باباش تو تاکسی بخونه ، اینکه بچه گربه بیاره و بزرگ کنه ، اینکه بخواد خودش رو اثبات کنه . بگه چیزی از پسرا کم نداره که ناشی از نگاه برتری طلبانۀ پسر ها و مردها در جامعه و دین ماست ، هیچکدوم ایراد نیست و چون هنجار شکنی هست ، بد به نظر میرسه و در پایان اینکه میگه تلاش نکردم خوب باشم ، به نظرم یعنی اینکه تلاش نکرده اونی بشه که بقیه میخوان و بقیه فکر میکنن خوبه باشه . البته اینها همش نظر منه و مطمئناً هیچکس بهتر از مریم عزیز نمی تونه در مورد درست یا غلط بودن نظرهای ما تصمیم بگیره .
        امید عزیز ، در مورد پیشنهاد زیبایی که در انتهای صحبتتون گفتید ، من خودم کارت اهدای عضو گرفتم و همیشه از خدا خواستم من رو جوری بمیرونه که اعضای بدنم به درد چند نفر بخوره که هر لحظۀ زندگیشون رو با رنج نداشتن سلامتی می گذرونن .
        به امید دیدار همۀ دوستان عزیزم در ۶/۶
        ارادتمند همۀ هم خونه ای های عزیز و محمد رضای نازنین – هومن کلبادی

  • کیان گفت:

    میخوام تشکرم از پدر و مادرم اینجا بمونه بخاطر همه زندگیم
    و تشکر ویژه م از برادرم که بهم قول داده بعد از مرگم همه لوازم شخصی م مثل موبایل و نوت بوک و دفاتر شخصی م رو وسط دریا به آب بسپاره .
    اگر مثل النا میدونستم کی میمیرم ، میتونستم خودم کارهام رو بکنم. یادم اومد جایی از آقای شعبانعلی شنیدم یا خوندم که یکی از دوستان شون بعلت بیماری زمان فوت شون رو فهمیده بودن ، گفتن بد به حالت که یه روز بی خبر یه گوشه ای می میری. من خیلی به این موضوع باور دارم.

    • شهرزاد گفت:

      كيان جان … حالاااا انشاله بعد از ۱۲۰ سااال!:)
      ولي فكر خوبيه هااا كيان … منم رفتم تو فكرش… البته قبلنا هميشه زاينده رود توي ذهنم بود براي هرچيزي كه قرار بود بندازم بيرون… ولي فعلا كه خشك شده…:( نميشه هم زياد روش حساب كرد. پرآب هم كه بشه باز ممكنه چند وقت ديگه دوباره ببندنش! هر چي هم كه تهش هست پيدا ميشه …!
      ولي دريا فكر خوبيه … البته كيان نبايد اصلا ريسك كرد! يعني در هر صورت بايد سعي كنيم تمام device هامون رو با يه پسورد قوي محافظت كنيم! خدارو چه ديدي؟ يه وقت شايد خداي نكرده با اين وضع كه پيش ميريم آب درياها هم ….
      ببخش عزيزم … just for kidding!…:)
      راستي به قول سيمين: “به قول آقاي هومن كلبادي به اميد ديدار در (۶/۶)”!:)

      • محسن رضایی گفت:

        من دارم به سمتی حرکت میکنم که اگه همه چی رو شد با الان (که باز همه چی روه!!) که همه چی رو نیست،تفاوتی نکنه.

        به قول یکی از دوستان ناب ” آزادی یعنی اینکه اگه حوزه شخصیت رو شد شرمنده نشی”

      • هومن کلبادی گفت:

        خوشحالم که میبینمتون دوستای عزیزم پس بازم میگم به امید دیدار در ۶/۶
        ارادتمند همۀ هم خونه ای های عزیزم و محمدرضای عزیز – هومن کلبادی

        • هومن کلبادی گفت:

          دوست همیشه مخالفم سلام
          عیدت مبارک . خوشحالم که هستی و حضورت رو با رنگ قرمز نشون میدی . امیدوارم در سمینار ۶/۶ ببینمت و کمی در مورد دلایل مخافت هات با هم حرف بزنیم . مطمئنم چیزای زیادی ازت یاد خواهم گرفت
          به امید دیدار و با بهترین آرزوها برای شما
          به قول آقای خاتمی ” زنده باد مخالف من ”
          ارادتمند – هومن کلبادی

  • داوود گفت:

    سلام.

    سپاس و تشکر از محمدرضای عزیز، که بخش زیادی از دیدم به دنیا رو مدیونشم و به امید این که هر چه بیشتر به اونچه ازش یاد گرفتم عمل کنم.

  • حمزه دهنوی گفت:

    سلام دوستان گفتم شاید عده ای از دوستان مثل خودم دوست داشته باشن مطالب محمد رضا رو
    که دارن با گوشی یا تبلت یا….مبخونن سریع و بی دردسر با یک کلید تبدیل به پی دی اف کرده و در حالت آفلاین
    مطالعه کنن واسه همین سایت زیر رو به دوستان معرفی میکنم

    http://web2pdfconvert.com

    کافیه لینک سایتی رو‌که میخواین رو بذارین و به صورت pdf دانلودش کنید

    فدامدا
    ح.د

  • مهدیه گفت:

    من میخوام از خدا تشکر کنم که شادی رو به من داده و اینکه همیشه با همه ی بدی های من همراهم هست چون میدونم تنهام نمیذاره هر روز صبح میکم خدا جون صبح بخیر و کلی با هم حرف میزنیم.
    من میخوام تشکر کنم از مادرم که همیشه وقتی نمره ی ریاضیم کم میشد و بهش میگفتم. با اینکه من خسته میشدم تشویقم میکرد برا خوندن برا اینکه وقتی نتیجه ی کنکور اومد و من میدونستم که دانشگاه سراسری قبول نشدم و ناراحت بودم مادرم بدون توجه به ناراحتی من میخندید کلی خوشحال بود از مشاور من تشکر کرد مادرم تنها کسی که اشتباهاتم و بهش میگم وتنها کسی بود که میفهمید نمرم کم شده:).از پدر و برادرام که همیشه حمایتم میکنن تشکر میکنم دوسشون دارم.من یکی با یکی از برادرام راحتترم وقتی بهش گفتم این ترم مشروط میشم با اینکه کلی خسته میشه وقتی کار میکنه گفت فدای سرت ولی مشروط نشدم

    میخوام از دکتر عباسی روانشناسی که حرفاش همیشه رو من تاثیر خوبی داشت و داره تشکر کنم,از شما و دکتر شیری تشکر میکنم که همیشه با خوندن نوشته هاتون حس خوبی پیدا میکنم و به آموخته هام اضافه میشه تشکر کنم.

  • آمیتریس گفت:

    خیلی قشنگ بود، ای کاش ذره ای مهربونی را از بچه ها یاد بگیریم

  • رضا انصاری گفت:

    من میخوام تشکرم از حسین محسنی عزیز اینجا برای همیشه بمونه .
    حسین هم خونه ای من نبوده ،
    حسین برادر بزرگ تر من نبوده ،
    حسین یار تنهایی هام نبوده،
    حسین پشتیبان لحظات سخت زندگیم نبوده،
    حسین …
    حسین همه کس من بوده و هست .
    اشک چشمام بند نمیاد…
    کاشکی همیشه بمونه …

  • هادی گفت:

    ازت مچکرم محمدرضا

  • مهشید گفت:

    سلام

    +شاید کم به زبون آورده باشم ولی در تمام لحظه های زندگی ایمان داشتم که مدیون صبرو شکیبایی مادرم و حمایت مالی و دلگرمی بودنِ پدرم هستم.

    +یه تشکر ناب از کسانی که دریچه دیدشون به سوی دنیا رو بی هیچ چشم داشتی، برای چشم های همیشه مشتاقم گشودند.

    + از تمام مدادهایِ سفیدِ جعبه های مدادرنگی کودکیم که بلا استفاده ماندند معذرت می خواهم. از این همه چشم انتظاری برای رسم صـــلــح جــهــانی!

    +سبز باشید و برقرار

  • هدی گفت:

    واقعا نوشته ها علی و تاثیر گذارن ، به خصوص ماجرا النای فراموش نشدنی
    سپاس فراوان

  • zoorba.booda گفت:

    سلام
    واقعاً تحت تاثير داستان النا قرار گرفتم.
    به رسم همدلي و هم خونه اي بودنمون منم چندتا از تشكرهامو مينويسم:
    براي خدا : ما نبوديم و تقاضامان نبود // لطف تو ناگفته ي ما مي شنود
    ازش ممنونم چون اين فرصت بزرگ رو برام فراهم كرد كه قبل از مردنم عشق رو تجربه كنم…
    براي همسرم : كه تجلي اين عشق شد
    و البته براي تحمل بعضي از اخلاقاي آزاردهنده من!
    براي پدر ،مادر و خواهر نازنينم :
    كه هميشه با اعتقاد و اعتمادشون به من، قوت قلب و پشتوانه بزرگي برام بودن

    و براي نيچه،شوپنهاور،مولانا، ملكيان ،يالوم،كاوي،شولتز،عبدالحميد محمدي(معلم ابتداييم)،فرانك رحيميان(معلم كلاس اول و دومم)،حسيني،ناري زاده،اقبالي،شعبانعلي و چندين و چند نفر ديگه كه معلم هاي خوب من بودن و باعث شدن كه ديدم به دنيا كمي عميق تر بشه

    و…

  • رها_اسفند گفت:

    من بغض کردم ….حس خنثی ای داشتم نسبت به روزهای گذرانده ….. و اینقدر بیرحمانه این حس خنثی رو تقویت کرده ام نسبت به روزهای کودکی ام تا سال ۸۹ اتمام کارشناسی ام که نمی توانم واژه خوبی برایش پیدا کنم.قطعا لحظات خوبی هم داشته ام اما من انقدر بی رحمانه آنها را ندیده ام که نمی توانم چیزی بگویم…….
    اما تنها برای این ماهها خدایا ممنونم ممنونم که مادرم هست ممنون که مادرم خوب شده است خدایا ممنون که با تمام بی رحمی و ناشکری ام صدایم را شنیدی و می دانی که نبود مادرم یعنی تمام شدنم ممنون که صدایم راشنیدی ………مرا ببخش بخاطر همه ناسپاسی ها و نادانی ها نسبت به خودم و لحظاتم…

  • سیما سرشار گفت:

    من از شما خانم فریبا یاوری ممنونم که با تمام عشق و انگیزه‌ای که دارید منو با پدیده‌ی جدید آواز غضروفی و حنجره‌ای آشنا کردید. پدیده‌ای که سال‌ها بعد دهان به دهان خواهد چرخید. به نیت سپاس از شما چاله‌ای کندم که چند ماه بعد نهالی مهمانش خواهد شد.
    من از تو رهای عزیزم ممنونم که زندگی‌مو بدون خودت مشکل کردی.
    من از تو محمدرضای صاحب‌خونه ممنونم که با خلاقیت و شهامتت بهم انگیزه می‌دی که دست به کارهای نزده بزنم. به نیت سپاس از تو چاله‌ای کندم که پاییز امسال نهال خودش رو دریافت خواهد کرد.
    من از کسانی که اینترنت رو اختراع کردند ممنونم که بهم نشون دادن دنیا پیچیده‌تر از اونیه که بشه توش مطلق فکر کرد.
    من از تو مامان و از تو بابا، ممنونم که جوری زندگی کردید که بفهمم چه‌جوری زندگی کنم.

    • هومن کلبادی گفت:

      سلام سیما جان
      میخواستم اگر ممکنه یک کم درمورد پدیدۀ جدیدی که گفتید توضیح بدید البته اگر دوست دارید
      سلامت ، آرام ،شاد و سربلند باشید

  • سارا گفت:

    تشکر می کنم از همه کسانی که به هر شیوه ای با کلاس ، با رفتار، با نگاه و حتی با مخالفت هایشان به من در مسیر زندگی ام چیزی یاد دادند . هیچ گاه فراموشتان نمی کنم

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser