به این گفتگو توجه کنید:
«شاید من دیر یا زود دستگیر میشدم. اما به هر حال، آخرین حلقهی این زنجیر را CIA تکمیل کرد. آخرین هفتهها در لباس مبدل زندگی میکردم. برای جلسه با اعضای کنگره در دوربان، از لباس فرم یک راننده استفاده کردم. اما در حلقهی نزدیکان ما، یکی از ماموران جاسوسی آمریکا بود که نه تنها موقعیت جغرافیایی من، که حتی رنگ لباسی را که در زمان دستگیری بر تن خواهم داشت را نیز، به سرویسهای امنیتی دولت گفته بود».
اینها حرفهایی است که ماندلا به عنوان خاطره برای کلینتون تعریف کرد. اما سوال اینجاست: این حرفها در چه شرایطی میتوانند تاثیرگذارتر باشند؟
تصویر زیر، محل انجام این تاریخیترین مذاکره با آمریکا را نشان میدهد: ماندلا در داخل سلولی که ۲۸ سال حبس را تحمل کرد، این داستان را برای کلینتون تعریف میکند و در ادامه، راجع به تصویر ثابتی که ۷۰۰۰ روز، به تماشای آن پرداخته حرف میزند…
ای کاش متعصب نبودیم. ای کاش به جای روشهای عجیبی که در حملهی فیزیکی و سایبری به کسانی که دوستشان نداریم به کار میبریم، یک میز مذاکرهی گران و ارزشمند در شان دولت آمریکا، تهیه میکردیم و با نهایت احترام از آنها دعوت میکردیم تا در تهران، میزبان مذاکره با آنها باشیم. اما نه در محل اجلاس سران: در بهشت زهرا. در مزار کسانی که در سقوط هواپیمای مسافربری توسط آمریکاییها، شهید شدند…
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
خيلي متن زيبايي بود
هم خاطره ماندلا هم نصيحت و جواب هاي محمدرضا جان
خيلي دوست داشتم جواب بعضي دوستان را بدم ولي هر كاري كردم.نشد . نوشتم و پاك كردم.
ياد جمله شهيد چمران افتادم
زماني كه شيپور جنگ نواخته ميشود . شناسايي دوست از دشمن آسان مي شود .
پس اي شيپورچي بنواز.
سلام؛واقعن به نظرت همه ي جاهايي ك بايد نشون داد فقط مزار آن ۲۹۰ نفري است كه روز یکشنبه دوازدهم تیر سال شصت و هفت شمسی، سوار بر ایرباس ايران اير روي هوا شهيدشدند؟
نه! پدرم -خدا پدرت را نگه دارد؛ واقعن پدر … – ۶۷ ماه (اشتباه تايپي نيست!) از جواني اش را سر ديوانگي هاي اين دولت براي كشورم گذاشت. مادرم هميشه مي گه حتا روز تولدت هم نبود! – مي آمد به او بابا نمي گفتي، عمو صداش مي كردي.
ببريمشان مزار شهدا و بعد هم لبخند و احترام به امام و تمام؟
نه اين گرگ هاي درنده را نمي بخشم؛ فقط به خاطر مادرم – بقيه ي زخم هايي كه به تارو پود كشورم زدند بماند-، به خاطر مادري كه در ۳۷ سالگي تقريبا همه ي موهاش سفيد شده و صورتش كلي چروكيده و بهترين خاطرات زندگي اش شده همه درد و رنج و ماتم. همين.
كاملا هم مطلق و جدي! خواستي كلاهت را و جيبت را هم محكم بگير.
امروز این مطلب رو از وبلاگ یکی از دوستان خواندم (البته با ذکر منبع).. مطلب بسیار خوبی بود به دنبال ادرس منبع اومدم و رسیدم اینجا.
مطلب رو چند بار خوندم و هر بار دقتم رو در خوندن جملاتش بیشتر کردم .. چهره مظلوم اما قوی ماندلا .. و حس بخشش او به جای انتقام. چقدر زیبا میشد اگر ما هم اینطور بودیم .
آرزوی شادی و سلامتی دارم برای همه ایرانیان..به امید روزی که یاد بگیریم همیشه هم جواب کلوخ انداز سنگ نیست!
ممنونم زهرا که به اینجا سر زدی و امیدوارم باز هم به اینجا سر بزنی و با جملهی آخرت هم بسیار موافقم.
چرا کمتر از حد انتظار لایک خورده این نوشته من نمی دونم!