دانشگاه صنعت نفت اهواز، برای من خاطرات خوب زیادی دارد. دانشجوهای مهربان و بسیار مستعد. مهمان نواز و خونگرم. فضای سبز بزرگ، آلاچیق های زیبا، کافی شاپی با نور زیبای آبی، کلاسهای خوب، فضایی بسیار باز و بزرگ که چشمانت در آن به سختی به دیوار بر میخورد…
طی دو بار سخنرانی که در آنجا داشته ام، صدها دوست خوب پیدا کرده ام. اما برای شما، سوغاتی خاصی آورده ام: «تصویر یک دیگ مقدس»!
در فضای بزرگ دانشگاه، اتاق کوچکی هست برای گروهی به نام «انصار». گروهی که زمانی با دو دانشجو و یک خانواده پیر شکل گرفته و امروز بزرگ و قوی شده است. کارهای زیادی انجام میدهند که ساده ترینش، بحث غذاست.
حجم و طعم غذا در دانشگاه صنعت نفت به تأیید اکثر دانشجویان خوب است. دیگی که میبینید، هر روز در سلف قرار داده میشود. دانشجویان بلافاصله پس از دریافت غذا و قبل از میل کردن آن، اضافه غذای خود را در دیگ می ریزند. هر روز، غذاها، تمیز و مرتب، بسته بندی میشوند و به خانواده های ضعیفی که در اطراف دانشگاه ساکن هستند، داده میشوند.
گروهی هم مسئول جستجوی این خانواده ها و ثبت اطلاعات آنهاست.
من برای نخستین بار، معنای روزه واقعی را – که سالها بود ندیده و نشنیده بودم – دیدم و آموختم. بچه ها روزه میگیرند و ژتون های غذای خود را به گروه انصار میدهند تا غذای خانواده های دیگر تأمین شود.
این تنها بخشی از کارهای این گروه است. کمک در ترمیم خانه ها، آموزش کودکان و دانش آموزان و حمایت از خانواده ها برای درمان ارزان یا رایگان، از جمله سایر فعالیت هاست.
دیروز اهواز هوای خوبی داشت، همینطور دانشگاه صنعت نفت. در کنار صدها نفر از دوستان خوبم، آرامش و لذت را تجربه کردم. اما هوای آن اتاق کوچک و درخشش آن «دیگ مقدس» چیز دیگری بود و ذهن های مقدسی که لایه های سطحی مذهب، آنها را از اندیشیدن به معنای واقعی اعمال و سنن مذهبی، غافل نکرده است…
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
منم اهواز بودم…
یادش بخیر
یاد اتاق انصار
و گاری سواری
بچه ها میدونن منظورم چیه
:دی
زیبا زیبا زیبا
سلام
چه ایده جالبی!!
سعی میکنم توی دانشگاهمون عملیش کنم!
سلام محمد رضا جان
من خودم از بچه های انصار دانشکده هستم.نمیدونم باور میکنی یا نه،ولی کار برای انصار اصلا خستگی نداره.گاهی که درس یا امتحان دارم میگم بیخیال نمیرم ولی همیشه یه اتفاقی یه جوری میفته که اخرش میرم و اصلا فک نمیکنم که به درسم لطمه بزنه.
سلام امیدوارم خوش باشین . فوقالعاده بود.
سلام
چه خوب میشد اگه سایر دانشگاه ها و حتی سازمان ها و ارگان های دیگه این راه رو می رفتن……………..
روزتون مبارک 🙂
ای بهترین معلم من!!! 😉
استاد ارجمند سلام،
لازم دونستم پیشاپیش روز معلم رو تبریک فراوان عرض کنم.
به امید موفقیت و سربلندی هر چه بیشتر شما و تمام استادان دلسوز و پرتلاش…
شاد باشید
پ. ن. برای سرعت عمل هر چه بیشتر در خوانده شدن پیام از این رسانه استفاده کردم!!!
سلام دوستان
بنده خیلی دوست داشتم که یجوری بشه گروه انصار دانشکدمون به همه معرفی کنم اما سخ بود اینکار
خیلی خوشحالم که این دوستمون که نمی دونم کیه این کارو انجام داد و ازش تشکر می کنم
فقط می خوام بگم که تنها این دیگ مقدس نیست اون اتاق کوچیک و کهنه که گوشه دانشکده نفت اهواز همون دفتر انصار این قدر مقدس و بزرگه که چشمای ما نمی بیننش
ظاهرا یه اتاق ۳در ۷ هس اما نه, اونجا خونه ی امید خیلی از دختر ها و پسرها ی کوچیک و معصموم و خانواده های نیازمندشون هست.
درود بر بروبچ انصار
مخصوصا داداش علی معصومی
سلام خدمت همه
من دانشجوی دانشگاه نفتم.
وقتی برای اولین بار این حرکتو دیده بودم با خودم گفتم بابا اگه با این کارها اوضاع حل میشد که دنیا گلستون بود.
اما بعد یه مدت که با این گروه کار کردم و به چشم خودم دیدم که هستند خانواده هایی منتظر کمکند تا حتی شکم خودشون رو سیر کنند…..دیدم اشک پدری که از اینکه اسباب اولیه زندگی(نه جهیزیه انچنانی)رو نمیتونست تهیه کنه.
حالا بعد ۴ سال زندگی تو این دانشگاه محکم و استوار به این گروه ایمان دارم و میگم انصار یعنی عشق ومعرفت .
محمدرضا جان از شما هم ممنون که این مطلب رو بازتاب دادید.
با سلام
بنده هم از دانشجویان سابق نفت اهوازم
ممنون از اینکه این حرکت خوب بچه های انصار رو منعکس کردین
یکی از بزرگترین مشکلات مملکت ما امروزه “اصراف”ه اون هم در مقیاس های بسیار بزرگ
امیدوارم روزی برطرف شه
خیلی زیبا بود!
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفرست در این مذهب خودبینی و خودرایی
“حافظ ”
این تفکر و عمل رندانه بر آن رندان جوان نوش باد…
سلام محمد رضا
شاید بی ربط باشه ولی
امروز اون پست که گاه قضاوت چقدر دشوار میشود و جمله ای که توی کتاب دشواری انتخاب در مورد جستجوی هر روزه گزینه های بهتر، آنچنان «زخم از دست دادن» را در قلب انسان نقش میکند که لذت هیچ «به دست آوردنی» آن را التیام نمی بخشد،
رو درک کردم نمیدونم باید خوشحال باشم از اینکه تونستم درک کنم این چیزی که گفتی یا غمگین باشم از اینکه کاری نمیتونم کنم که جلوی تلخی خیلی چیزا رو بگیرم
اینجا حکم واحه رو داره واسه من
میخواستم ازت تشکرکنم بابت به وجود اوردن اینجا
حداقل اینه که در قسمتای دیگر زندگی میشه بهتر عمل کنم
شرمنده ولی فکر میکنم نوشتنش بهتر ازننوشتنش بود
خدا نگه دار