یکی از بحثهای رایج روشنفکرانه این روزها، «تعادل» در «زندگی» است. هر جا مینشینی و با هر که حرف میزنی، از «تعادل» حرف میزند. وقتی میخواهند به تو حمله کنند و نمیتوانند، میگویند: چه فایده! یک ساعت برای استراحت خودت نداری! زندگیت تعادل ندارد!
داشتم با دوستم راجع به تعادل حرف میزدم. گفتم:
به نظر من مردمان دنیا به دو دسته تقسیم میشوند. اقلیتی که تعادل را کنار گذاشته اند تا دنیا را بسازند و اکثریتی که به لطف آن اقلیت، «تعادل» را در «زندگی» تجربه میکنند.
بله. تعادل در زندگی یعتی اینکه بعد از کار روزانه، بیایی خانه و در کنار اعضای خانواده ات در تلویزیون LED خود، یک فیلم زیبا را تماشا کنی. اما باید به خاطر داشته باشی که این تلویزیون را احتمالاً یک «خوره تکنولوژی یا Nerd» طی کار سنگین روزانه و شب بیداریهای مداوم، طراحی کرده و آنقدر زندگیش را پای این محصول گذاشته که احتمالاً کمتر شبی فرصت کرده باشد در پای محصول خویش، در کنار خانواده به تماشای یک فیلم زیبا بنشیند.
من مطمئن هستم این ادعای من صحت دارد و حتی صحت تاریخی دارد. اگر نبود ماجرای «کوزه گر و کوزه شکسته» ضرب المثل نمیشد.
حالا این شما هستید که انتخاب میکنید: «کوزه گری که به تمام شهر لذت نوشیدن آب در کوزه سالم را هدیه میکند و خود از کوزه شکسته آب مینوشد» یا «کوزه به دستی که کوزه گر را به دلیل عدم تعادل در زندگی ملامت میکند». من انتخاب کرده ام که کوزه گر باشم نه کوزه به دست.
شما چطور؟
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
البته وظیف جامعه هم هست که قبل از مرگ کوزه گر ازش قدردانی کنه و بهش احترام بگذاره. و کوزه خر هم سعی کنه بهای کار کوزه گر رو منصفانه پرداخت کنه. و اینکه کوزه گر از کوزه شکسته آب می خوره به خاطر این که تمام لذت زندگیش در زمان ساخت کوزه است نه آب خوردن از کوزه. مثل خدا که از تمام لذاتی که برای مخلوقاتش از خور و خواب و شهوت درست کرده و خودش استفاده نمی کنه. چون بی نیاز. کوزه گر نیاز نداره به کوزه. ولی داره نیاز دیگران رو بر آورده می کنه. مثل درخت که از ثمره خودش بهره ای نمی بره.
دنیای کوزه گرها برای من دوست داشتنی تره
خیلی بد بود
سلام
از جنبه زیبایی این موضوع را بررسی کرده اید. من هم مثل شما دوست دارم کوزه گر باشم اما میدانم که شرایط زندگی پیچیده امروزی امکان انتخاب دقیق یک سمت را تقریبا ناممکن کرده است و هریک از ما – همانطور که زیبا خانم هم گفته اند – گاهی هم کوزه گریم هم کوزه به دست. اما میتوانیم نگاهمان را طوری تربیت کنیم که فقط ظاهر را نبیند و آنچه را در پس آن است نیز ببیند.به قول مولانا:
یا ز عریانان به یکسو باز رو
یا چو ایشان فارغ از تنجامه شو
ور نمیتوانی که کل عریان شوی
جامه کم کن تا ره اوسط روی
گاهی وقتها که یک جنس چینی ارزان با کیفیت میبینم سعی میکنم تمام درد و رنج کارگران بدبختی را که در چین به شکلی برده وارانه باعث شده اند آن کالا ارزان تولید شود و به اینجا برسد حس میکنم. پس با شما موافقم که از هر کفه ترازو چیزی بردارید موقعیت کفه دیگر تغییر میکند.
ممنونم. شاد باشید.
سلام
به نظرم هر کدوم از ما میتونیم هم کوزه گر باشیم و هم کوزه به دست.مثلا یه مادر با تربیت خوب فرزندش ویا یه رفیق با یه نصیحت به جا و منطقی دوستش میتونه کوزه گر باشه همه ما تو این جهان میتونیم وظایف بزرگی رو داشته باشیم و این اختیار ماست که ما رو به سمت کوزه گری یا کوزه به دست بودن میکشونه.خیلی ها برای برقراری تعادل در زندگی مردم سختی کشیدن ولی مطمئناُ همشون به خاطر از خودگذشتگی و فداکاری نبوده، حتما پای یکسری منافع هم در میون بوده و گرنه همه آدمهای موفق در این مورد رو نمیتونیم بهشون بگیم که اونا فرشته صفت بودن…
اگر ممکنه وب سایت کسانی که وب سایتشون رو میذارن فعال باشه که بتونیم ببینیم. ممنون