شوخی
یکی نوشته: اگر اول سخنرانی «به نام خدا» میگفتی، آخر کار وقت کم نمی آوردی. اما من هر چه فکر میکنم اینطوری ۱۵ ثانیه بیشتر وقت کم می آوردم!
جدی
مهم نیست که در دل بگویی به نام خدا یا بر زبان. مهم نیست نام خدا را صدا کنی یا نه. مهم این است که راه خدا را درست طی کنی. من آن روزی که معلمی را اولویت اول زندگیم قرار دادم و همه چیزم را به پای آن گذاشتم، راه خدا را انتخاب کردم و میدانم که روز قیامت چگونه پاسخگوی پروردگارم باشم. دوست من. تو اما اگر در راه شیطان میروی، نام خدا را از زبانت حذف نکن تا لااقل چهره منافقانه ات را حفظ کرده باشی…
منطقی
در روزگاری که «نام» خدا، برای برخی «نان» میآورد، ترجیح میدهم سکوت کنم و نامش را در دلم به صدای بلند فریاد بزنم…
بزرگترین درسی که این روزگار به افراد نان به نرخ روز خور داد ، تظاهر بود
می دوندید مشکل کجاست؟! من هم مثل شما خیلی از کارهام رو دلی انجام می دادم و حس می کردم که اصلا لزومی نداره که بخوام حرفهای دلم رو بلند بیان کنم . اما یه سری اتفاق برام پیش اومد که خیلی به من درس داود اون هم این بود که تو این هیاهوی روزگار یه سری اتفاق داره می افته (نمی دونم آدم ها دیگه حوصله فکر کردن و کشفیات رو ندارن یا اینکه اینقدر احتمالات ممکن وجود داره که احتمال نیت من خیلی کمه -اینو به این دلیل می گم که حتی آدم هایی که منو خیلی خوب می شناسن بعضی موقع ها یه حرفی می زنن که خودم هم شوک می شم) که لازم می شه تو بعضی شرایط آدم دقیقا اون موضعش رو مشخص کنه. بعضی موقع ها واقعا به این روشن سازی ها نیازه.
واقعا عالی بود! از ادمای ریا کار متنفرم…
سال ۷۲، دانشگاه پلی تکنیک کلاس معارف اسلامی نمیدونم یک یا دو،یک سخنرانی کوتاه در مورد یونگ آماده کرده بودم و سر کلاس ارائه کردم. کلی مطلب جمع کرده بودم و طوری تنظیم کرده بودم که همکلاسی ها به چالش کشیده بشن و بحث کنن..آخر مطلب منتظر شدم. همه ساکت نگاه می کردن و فقط یک برادر ارزشی با کمی عصبانیت و خشونت پرسید: چرا مطلب رو با نام خدا شروع نکردی؟؟؟
گفتم: اگر از کل مطلب من فقط همین سوال رو دارید من متاسفم.
درس رو حذف کردم تا ترم های دیگر…
“نبین که می گوید، ببین چه می گوید”
من شخصا، همیشه در معلمانم به دنبال چیزی میگشتم که به بهترین شکل آن را میدانستند ، همه انسانها اخلاقیات خود را دارند، چه اهمیت دارد که محمدرضا با خدا باشد یا نه مسلمان باشد یا نه ! مهم اینست که من از او چه می خواهم و آیا او تواناییش را دارد یا خیر
یه سوالی سالها ذهن فلاسفه رو به خودش مشغول کرد:
وقتی داشتم دیدگاه هارو می خوندم یاد این پرسش افتادم
” آیا خدا انسان را آفرید یا انسان ها خدا را؟ ”
پاسخ قسمت اول قطعا بله است…
اما در مورد قسمت دوم، منظور از آفرینش خدا توسط انسان یک امر صرفا ذهنی است نه یک امر مادی. هگل میگه: اگر انسان نباشد خدایی هم وجود نخواهد داشت. خداوند مخلوق تصور انسان است.انسان خودرا در قالب خدای فرضی خود قرار میدهد و سپس بدینوسیله خود را کامل و تواناتر احساس میکند…
چه جالب! شنیده بودم کتاب مثنوی معنوی مولانا برای این ناتمام ماند که مولانا با بسم الله کنابش آغاز نکرد.
من تا حالا فکر میکردم دلیلش فوت مولوی بوده!
🙂
خداي بزرگم تو را هزاران بار سپاس كه تمام مشكلات اين مملكت بزرگ حل و فصل شده و همه چيز بر وفق مراد است فقط مشكل اينجاست كه آقاي شعبانعلي در آغاز نام تو را ذكر نكرده.
چه خوب گفت موسا به شُبان:
هر كسي را سيرتي بنهاده ام هركسي را اصطلاحي داده ام
استاد بسيار تاسف ميخورم كه نتونستم در اين همايش كه دوستان بسياري ازش تعريف مي كنند و چيز ها ياد گرفتند شركت كنم.
به نام خدا
آقا معلم یه دونه ای 🙂
سلام.
فکر میکنم محمدرضا اینکه به حتی یک نفر توی همایش یاد داده باشی که اصلا انتخاب چی هست بهترین یاد خدا را بجا آوردی.یادم اومد به جمله ای از قران:به هر طرف که رو کنید روی او همان سو است.ایمان و نیکی اصل است نه به این سو و آن سو رو کردن.
همیشه به نام خدا گفتن به این معنی نیست که به یاد خدا هستیم:نه هر که کله کج نهاد و تند نشست کلاه داری و آیین سروری داتد
من دوست داشتم به نام خدا بگید چون شیندن نام خدا از زبان کسانی که نانش را می خورند شیرین نیست اما از زیان شما شیرین می شد
در ضمن من برای اولین بار در همایش شما شرکت می کردم و
شما را از نزدیک می دیدم در کل مفید بود اما یک مقدار گیج شدم در پست های بعدی سوالاتم را مطرح می کنم
آنقدر منطقی بود که نمیتوانم جوابی بدهم معصومه جان
دوستان عزیز
به خدایی که در این نزدیکی است لای این شببوها پای آن کاج بلند ….
خدا را شکر میکنم که خداوند خودش به دلهای ما آگاه است…
اون دوست عزيزي كه اين انتقادو كرده دقيقا كنار من نشسته بود، خيلي سعي ميكرد كه دوستش رو مجاب كنه كه حرفش درسته و محمدرضا به عنوان يه انديشمند يا حتي يه معلم بايد با نام خدا شروع ميكرد، اول تصميم گرفتم كه من قانعش كنم كه شايد اين آقا، اين استاد دلايل خاص خودشو براي كارش داره و بهتره به جاي انتقاد ازش دليل بخواي اما بعد منصرف شدم، با خودم گفتم شايد كارم از نظر ايشون دخالت محسوب بشه!
به هر حال خوشحالم كه حداقل حرفشو زد و مثل خيلي ها اجتناب نكرد از انتقادش و خوشحالم كه جوابش رو هم گرفت…
گپ خوبي بود، به شما گفتم اما دوست دارم كه بقيه هم بدونن كه من از اولين و آخرين مجلس خواستگاري تنها برادرم گذشتم فقط و فقط واسه اينكه جزئي از اين گروه باشم، براي من ارزششو داشت…
تصميم گرفتم بمونم و ميمونم، اگه عمري باشه…
واسه گفتن خيلي ديره ولي واقعا “خسته نباشي”، هم شما و هم خانم الناز و سميرا و بقيه همكارات…
با سلام
به نظرم یه خرده تند با این موضوع برخورد کردید.
در هر کاری باید با نام خدا باشیم اما جایی نگفتن حتما بلند گفته بشه اما اگه ذکرش رو اقرار به زبان هم داشته باشیم چه بسا که بهتر و نیکوتره
اما در خصوص منطقی این قضیه ” برخی ها ” رو کاری نداشته باشید قرار نیست بخاطر یه عده ما از راه راست دور بشیم پس نمازهم نخونیم وروزه هم نگیریم چون بعضی ها از اینا برای مقاصدشون استفاده میکنن
خدا هم ما و هم اونا رو به راست هدایت کنه
مهم اینه که تو با خداوند راه بروی یعنی مثل نسیمی خنک درمسیرخدا بوزی و دیگران نوازش خنک نسیمت را حس کنند این یعنی یاد خدا.
و استاد محمدرضا شبانعلی،این چنین نام خداوند را بلند فریاد میزنند.
آیا تو میتوانی؟!!!
بردن نام خدا بايد با پيمودن راه او همراه باشد كه فكر نميكنم برچسبزدن آنهم به اين فوريت و آن هم به معلم (كه مقام و جايگاه ويژه و مرتفعي را در راه خدا براي او قائل هستيم) در اين راه مقبول باشد.
وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ.
و از خدا پروا داريد كه خدا به راز دلها آگاه است
(سوره مائده، آيه ۷)
آره شما درس میگین اصن به کسی ربطی نداره اعتقادا و کارای شما
این سایتم مال شماس و نظرات شما اصن اگه کسی نمیپسنده نیاد
اصن تو دلتون گفتین یا نگفتین
ولی شمام مغرورینا
قبول کنین در کل راه خدا با نام خدا همراه باشه بهتره
اگرچه اونقد… این مثلا دین داران و دین مداران عزیز با سطحی نگری و افراطی کاریاشون همه رو دین زده کردن که دیگه “نوزا” و “ومیتینگ” داریم از هرچی….
ولی چی بگم آخه
اصن شما درس میگی
فقط محض اطلاع شما باید عرض کنم که بنده هم معلم هستم ،اولویت اول زندگی ام هست نام خدا را هم حذف نمیکنم چه در دل چه زبان .
هر کس سبک خود را دارد. در روزگاری که نام خدا نان می آورد، من نام او را در دل صدا میکنم