طی هفتههای گذشته، فرصتی دست داد تا با دوست خوبم امیر تقوی که از مدیران موفق کشورمان است، در خصوص «نحوهی ایجاد ارزش در شرکتها» صحبت کنم. به دلایلی که جای گفتنش اینجا نیست، انتشار این فایل به تاخیر افتاد تا نهایتاً توانستیم این فایل صوتی را به عنوان یکی دیگر از فایلهای رادیو مذاکره برای دانلود ارائه کنیم.
ویژگیهای امیر تقوی از نظر من علاوه بر موفق بودن و پرتلاش بودن و خودساخته بودن (آغاز از صفر)، تیزهوش بودن بسیار شدید و قاطع بودن و شخصیت کاملاً «زئوسی» است. بدون توجه به این شش ویژگی ممکن است درک برخی نظرات و صحبت های او برای شما دشوار باشد.
نمیدانم که آیا کاملاً با حرف های امیر (حداقل به شکل مطلق آن) موافقم یا نه. شاید اینها باید در قالب کامنت حل و بحث شود و میدانم که خودش کامنتها را خواهد خواند و پاسخ خواهد داد. اما به چند نکته از حرفهای او ایمان دارم:
یکی اینکه مشکل اصلی در ایران این است که «کارمند» نداریم و گرنه «کار» هست. دقت کنیم که «جستگوگر کار» با «کارمند توانمند» فرق دارد.
دیگر اینکه باور دارم که بسیاری از ما وقتی از «عدالت» حرف میزنیم نهایتاً منظورمان این است که «بدون پرداختن هزینهای که دیگران پرداختهاند» از «امکاناتی که آنها دارند» استفاده کنیم و ندیدهام کسی که بگوید: «دنیا عادلانه نیست. چون من بیشتر از آنچه حقم است دریافت کردهام!».
نفحات نفت رضا امیرخانی هم پایانی شد بر ماجرای گفت و گوی ما. دردی که همیشه مرا نگران کرده است…
فایل گفتگو با او را میتوانید از طریق لینک زیر دانلود کنید:
دانلود فایل صوتی مصاحبه با امیر تقوی در مورد ارزش آفرینی در محیط کار
یکی از ماندگارترین و خاطره انگیزترین فایل هایی که در زندگی گوش داده ایم.
یادم باشه بعد از گذشت چند سال دوباره سر کلاس به همه توصیه کنم و در تلگرام هم برای چندمین بار بگذارم.
با اون جمله معروف که:
راه ایجاد ثروت راه کارآفرینی، فکرِ تلاشِ و خسته نشدن، ماها برامون جا افتاده که و الی آخر
[…] سال پیش در گفتگو با محمد رضا شعبانعلی حرفهایی زده بودم، که البته امروز که به بعضی از آنها گوش […]
[…] صوتی زیر، بخشهایی از مصاحبه من و محمدرضا شعبانعلی در فایل ۳۷ رادیو مذاکره و گفتگوی او و خانم نازنین دانشور و همچنین فرازهایی از […]
[…] از این کتاب را در گفتگو با رادیو مذاکره چند سال پیش با مجمدرضا شعبانعلی مرور کردیم که شنیدن […]
سلام
خیلی از آقای تقوی و شما ممنونم برای این فایل. من امروز دوباره پشت سر هم گوش کردم و تمام دغدغه های آقای تقوی رو با پوست و استخوان لمس و حس کرده ام. با نظر دوستمون که می گن مدیر خوب نداریم نه کارمند خوب ۱۰ درصد موافق و ۹۰ درصد مخالفم. ده در صد موافقتم برای اینه که شاید ایشان منظورشون مدیران دولتی اند وگرنه کسی که یک مجموعه خصوصی رو می چرخونه و حقوق چندین نفر رو در ازای ارزشی که به صورت ملموس برای جامعه ایجاد می کنه، می تونه بپردازه حتم بدونین ویژگی هایی داره که اون رو در اون جایگاه نگه داشته. من سالها قبل مدیری داشتم که می گفت : شک نکن آدمهای سرشاخه ویژگی هایی متمایز دارند و حتی کسی که یک دزد درجه یک مثل آل کاپونه، ویژگی هایی داره که یک دزد معمولی نداره.
من در طی سال، برای هر شغلی حتی از حسابدار ساده یا یک منشی بگیرین تا معاون خودم بیش از چهاربار آگهی می دم. به هرکی هم سراغ دارم می سپارم. شاید سالی بیش از ۲۰۰ نفر رو برای استخدام مصاحبه می کنم. ولی از این دویست نفر به تعداد انگشتان یک دست آدم کار کن پیدا نکردم. حتی شرایط اولیه برای ورود به مصاحبه رو خیلی ها ندارن و در عوض از خود متشکر و در مورد خودشون خیلی تصورات عالی دارند.
این اشکال بخشیش از سیستم تحصیلی ماست ولی همه اش نه. چون ما هم در همین سیستم درس خوندیم و اتفاقن من تقریبن مهندس باسوادی نبودم. ولی همت داشتم. زحمت کشیدم. مطالعه کردم و الان هر روز از ساعت هشت صبح تا دوازده شب کار و مطالعه می کنم. تازه در مقابل امثال آقای تقوی و نخجوانی و … احساس حقارت می کنم و ادعایی ندارم که هیچ، آرزو می کنم یه روزی آدم بشم.
این ها مسائل رفتاری و اشکالات فرهنگیه. پر مدعا بودن به دلیل کم باری افراده. به قول معروف : آن کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابد الدهر بماند. این به نظر من جهل مرکبه که ما نمی خوایم از توش بیاییم بیرون چون فضای امنی برای زندگیه و اصولن انتقاد خیلی کار راحتیه. . در ضمن این سالها مدام فرهنگ پوپولیستی و اخلاق رابین هودی ترویج شده. خوب بلاخره یه جایی نتیجه ش رو باید نشون بده.
با سلام خدمت اقای شعبانعلی عزیز و دوست گرامی شون
راستش این فایل اینقدر برام جذاب بود که چندین بار گوش دادمش
من کاملا با اقای تقوی موافقم که امروز فارغ التحصیلان و افراد جویای کار علاوه بر نداشتن ذره ای مهارت دچار بیماری سندروم بی هدفی هستند
اقای تقوی به دلیل ارادتش نسبت به استیو جابز ناخود اگاه از کلماتی مثل شات آپ!استفاده کردند که محل تعمق بود ولی انصافا فضای کار رو تو ایران خوب تحلیل کردند
از خودتونم بابت تحلیل ها و مواضعتون بین مصاحبه سپاسذارم
باسلام
ضمن تشکر از آقای شعبانعلی و مهمان عزیزشون آقای تقوی. بنده ۱ سوال داشتم.
در تمام طول این فایل صوتی همیشه به این اشاره شده که کارمند بایستی ۱۰۰% خودش رو مایه بزاره تا بتونه پیشرفت کنه.اما متاسفانه ما شاهد پدیده ای هستیم به نام “بردگی مدرن”. بدین معنی که زمانی که کارمند بسیار خوب ظاهر میشه مدیران سعی می کنن اونو توی جایگاه خودش نگه دارن تا یه موقع جای اونا رو نگیره.
می خواستم پاسخ و راهکار اقای تقوی و شعبانعلی را در این ضمینه جویا بشیم.
تشکر
محمد رضا امروز من این فایل رو گوش دادم…خیلی دلم گرفت.ضمن تشکر از آقای تقوی بابت وقتی که گذاشتن این گلایه هارو ازشون دارم.
۱-چه کسی گفته است که تا کار آفرین نباشد کار نیست؟
اگر کمی به عقب تر برگردیم مثلا به زمانی که همه پدران ما اکثرا کشاورز بودند یا صنعت گر یا کاسب با وجود این که کار آفرینی به این شکل وجود نداشت اما کسی هم بیکار نبود.لذا بنده اعتقاد دارم در یک نگاه حداقلی همان قدر که وجود کارآفرین ارزش دارد وجود کارمند و کار گر نیز همان قدر برای چرخه کسب و کار مهم است.
۲-لطفا صفت مقدس”روزی رسان” که از القاب خداوند هست رو به این آسانی به خودتان نسبت ندهید.شاید از نگاهی دیگر کارگران زحمت کش هستند که کار می کنند تا روزی به شما برسد و هر ماه درصد کمی از آن را با ۱۰۰۰ منت به آنان برگردانید.
۳-به قول خودتان تا به کسی نیاز نداشته باشید به هیچ عنوان استخدامش نمی کنید،پس در وحله اول این شما هستی که نیاز داری به کارمند و کارگر نه آنها به شما.
۴-از یک طرف شما می گویید من بابت مالیاتی که به جمهوری اسلامی می دهم افتخار می کنم و از طرف دیگر دوباره منت این مالیات را بر روی سر کارگر می گذارید و جزو اون ۱۹ ماه حقوق کذایی که فرمودید ذکر می کنید.واقعا جالبه!
۵-دوست عزیز بحرانی بیکاری در کشور رو با مثال زدن یک کافی شاپ که کارگر از فلیپین آورده(حالا بماند که دلیل واقعیش چی بوده؟) زیر سوال نبرید و کلاًِ صورت مساله رو پاک نکنید.این جور برخورد کردن با مساله توهین آشکار به جوانان بیکاری هست که قربانی خیلی از چیزهایی شدن که واقعا در اختیار خودشان نبوده است.
۶-ای کاش در صحبت هاتون به جای بکار بردن یکی در میان از لغات انگلیسی بیشتر از آمار و مستندات استفاده کنید و حرفاتون رو با مثال زدن کله پاچه ای و کافی شاپ و همبرگری به اثبات نرسونید.
با تشکر از تمامی کسانی که واقعا دلسوز کار جوانان هستند.
پی نوشت:بنده شخصا حاضرم ۳۰ سال بیکار بمونم اما با کارفرمایانی با این طرز فکر کار نکنم.
خدا نگهدار
با سلام خدمت اقای شعبانعلی
این فایل رو گوش دادم…. سرفصل های موضوع را قبول دارم و به نظرم دلیلش نبود مدیر خوب است که کارمند خوب کم داریم….
شاید دلیلش ریشه تر از این حرفا باشه و این فایل دوباره شکاف ارتباط صنعت ودانشگاه رو به ذهن من اورد…
ای کاش مدیران و کارآفرینان کشور ما تلاش کنند این گپ رو کمتر کنند و این رو هم بعنوان یکی دیگه از رسالت های خودشون ببینن تا کارمند های خودشون رو از دوره تحصیل انتخاب کنند…
یا حق
احسان جان.
حرف تو رو در سطحی بودن گلایهها کاملاً قبول دارم.
حتی فکر میکنم باید یک لایه اونورتر رو دید. من میگم مشکل در معلولیت و ناتوانی ما در یادگیری است.
دانشگاه که محل کسب و کار یک عدهی خاصه و خیلی ربطی به صنعت نداره دلیلی هم نداره داشته باشه.
صنعت اگر کار مهمی در هر جای دنیا بخواد بکنه در مراکز تحقیق و توسعه خودش انجام میده نمیاد در دانشگاه پابلیک بکنه.
مخالف دانشگاه نیستم اما فکر میکنم ارتباط صنعت و دانشگاه در کشور ما – که عموماً به تعبیر پیترسنگه از لحاظ ذهنی برای یادگیری معلول هستیم – بیشتر دغدغهی دانشجویان بیکار جویای کار و استادهایی است که میخواهند در کنار حقوق وزارت علوم، نان بیشتری هم به دست بیاورند.
اگر یادگیری به عنوان یک مهارت در ما تقویت نشه و از این معلولیت کمی فاصله نگیریم، ارتباط صنعت و دانشگاه، صرفاً «جهل مسلح» درست میکنه که میتونه خطرناکتر هم باشه.
یادگیری اگر به عنوان یک مهارت جدی گرفته بشه، قاعدتاً در کوچه و خیابان هم شکل میگیره و اگر جدی گرفته نشه، گرفتار همین دکترخواندههایی میشیم که پشت تلفن خودشون رو دکتر … صدا میکنند و اگر این عنوان رو ازشون بگیریم، تا چند روز حال تهوع و افسردگی دارند!
چنانکه در اکثر کشورهای توسعه یافته هم، حتی دانشگاه نرفتهها، متوسط درک و شعور و فهم و قوهی تحلیل شون به طرز محسوسی از خیلی از دانشگاه رفتههایی مثل من بیشتره
(آمریکا رو نمیگم. اونها خیلی شبیه ما هستند. بیشتر منظورم اروپاییهاست و شاید حتی شمال اروپا و اسکاندیناوی)
نمیدونم وقت کردی یا نه. اما اگر حوصله داشتی خوشحال میشم وقت بگذاری و فایلهای صوتی مرتبط با یادگیری رو در متمم گوش بدی.
حدسم اینکه که چون ریشهای نگاه میکنی، اونها بیشتر خوشحالت کنه تا این نقهای عمومی روزمره که امثال من میزنیم!
http://www.motamem.org/?p=4480
سلام
مدتي بود كه فرصت نكرده بودم فايل هاي راديو مذاكره رو كامل دنبال كنم.امروز فرصت كردم و به اين فايل ارزشمند گوش دادم.بابت زحمتهايي كه براي تهيه اين فايل كشيديد از شما و تيمتون و از آقاي تقوي ممنونم.
با وجود اينكه با همه صحبت هاي آقاي تقوي موافق نيستم، ولي معتقدم كه اين نوع نگاه،نگاهيه كه جامعه ما(حداقل فضاي كسب و كارش) به اون خيلي نياز داره. چون همونطور كه آقاي تقوي از يكي از اساتيدشون نقل كردن مردم ما (خيلي)بيشتر با قلب و عروقشون زندگي ميكنن نه با مغز و اعصابشون!
فكر ميكنم اين نوع نگاه(آقاي تقوي) باعث تعديل نگاه بيمارگونه و احساسي ما به ثروت آفريني و … ميشه.به نظر ميرسه اين نگاه مرهمي باشه بر زخم چركين جامعه منفعل(منتظر) و متوقع ما.
گفت و گو حاوی نکات خوبی است اما متاسفانه برخی نگاه های مستقل نیست و به سمت کارفرما می چربد، اساسا در جایی که ما سعی داریم همه با هم در سازمان خود در یک جبهه باشیم اینجور نگاه ها تضاد مفهومی دارد.
مثلا داستانی که ایشان در مورد شراکت گفتند، من باشم شریک نمی شویم، بسیار دیده ام که افرادی در شرکتی زحمت بسیار برای به ثمر رسیدن کاری کشیده اند و وقتی آن کار به سودآوری رسیده حق و حقوق آن فرد با هر ترفندی پایمال شده و ناگزیر مجموعه را رها کرده و رفته از صفر شروع کرده. و از همه مهمتر نگاه بالا به پایین، غالب به مغلوب و موضع قدرتی در شراکت بسیار نافرجام است، من بودم میگفتم اگر شریک هستیم بیا با هم بنشینیم بیزینس مدلمان را کامل کنیم، از جملات پیداست نگاه باز هم آمرانه و دستوری به یک کارمند بوده نه یک شریک!
یک شرکت و یک آدم هر چقدر هم موفق باشد نباید به کارمندان و شرکای دیگرش به چشم آدمهایش (به معنایی که می دانیم) نگاه کند.