ظاهراً از حضرت عیسی نقل قول شده که: «چاله بکنید. باران خواهد آمد».
من به نظرم این بهترین ترکیب در بیان نقش تلاش و تصادف در زندگی است. تلاش نقش آن چاله کندن را دارد، اما باران آمدن خارج از اختیار ماست. اما به هر حال، کسی که چاله نکند هیچگاه از آب باران نیز منتفع نخواهد شد. من به شخصه در زندگی چاله های زیادی کنده ام که بلافاصله با آب باران پر شده، چاله هایی با تأخیر پر شده اند و چاله هایی هست که سالهاست کنده ام و هنوز در انتظار نزول باران بر روی آنها نشسته ام. نمیدانم بارانی خواهد آمد یا نه…
اما اگر باران نیاید، چاله های دیگری خواهم کند…
[…] درست در ذهنم مانده یا نه. بالاخره متوجه شدم آن را در این پست شعبانعلی خواندهام و درستش هم این […]
محمدرضای عزیز
مثل همیشه زیبا و تاثیر گذار
باران خواهد آمد…
مثل همیشه زیباست
ما به اميد اين چالهايي كه كنديم زنده ايم
نمیدونم توزندگیم چندتا چاله کندم اصلا نمیدونم اسم اینهاروچاله کندن بذارم یاچیزدیگه فقط میدونم همیشه امیدواربودم.وقتی تمام دوران مدرسه ات بااومدن زمستون همه خوشحال بودند که برف خواهدآمدولی تونگران بودی چون بارها پیش اومده بودکه چرخهای صندلی چرخدارت درطول مسیرطولانی مدرسه دربرف زیادگیرکنه وبیوفتی توبرف وازشدت سرمادستهای ضعیفت بی حس بشه وباتمام وجود نگاهای ترحم آمیزبقیه راتحمل کنی ولی همچنان نفراول مدرسه باشی.درفاصله زمانی کنکورت تنها دقدقه بقیه فقط کلاس کنکوروفرصت کردن برای درس خوندن باشه ولی دقدقه تو علاوه بر خوندن درسها کندی دستت باشه که زمان کنکوروچطورمیخوای تقسیم کنی که بتونی همه سوالاتی راکه بلدی جواب بدی ولی باز رتبه پزشکی رابیاری.تمام دوران ارشدت علاوه براینکه کلاسهات درطبقه بالا بودند حتی اتاق استادراهنمات هم طبقه سومه ساختمان دانشگاه بود وتو حتی قادرنبودی به تنهایی حتی یک قدم راه بری….وبعدارشد بیای رشته ای راغیرازرشته اصلی خودت تودانشگاه تدریس کنی که نیازبه وایت بردواین حرفهاباشه ولی تو بخاطرمشکل جسمیت مجبورباشی همه اینهاروبشینی وباپاورپوینت تدریس کنی چیزیکه اولین روزهای کلاس دانشجوهات باورشون نشه که اینطورهم میشه ریاضی رایادگرفت وآخرین روزهای کلاس چنان وابسطه تووتدریست بشندکه ازت خواهش کنندکه همه درسهاروتوتدریس کن….باتمام این مشکلات که دوست ندارم خیلیاشوذکرکنم دوست دارم هنوزچاهای زیادی رابکنم شایدخیلیهاباورم نکنندولی مهم اینه که هنوزدرخودم توانایی کندن چاهوحس میکنم
مرسی ثنای عزیز.تلاشت تقدیر برانگیز است.اما این روزها سوالی برایم پیش امده:فرق بین انسانهای عادی اونایی که بی وقفه تلاش میکنن و موفق میشن برن جلو چیه؟ارثی که فکرنکنم باشه اکتسابی هم خیلی روش حسابی نیست چون مثلا یه مله رامن وتو میشنویم هردو از ان خوشمان میاید من هفته بعدفراموش میکنم وتو سال بعدمیگویی موفقیت امروزت را مدیون تلنگر همان جمله ای!چی میشه که تو دست به عمل میزنی؟
درودواحترام به ایده های نو وپویای شمااستاد عزیز
فکرنمی کردم حصول به نتیجه تلاش وزحمات را در آسمانها جستجو کنیدومهمتر اینکه بعداز تلاش ندانی که بهره خواهدداشت یا نه؟
از دانش آموزان مدرسه فراخیز تبرذیز
چالههام رو میکنم؛ حتماً
برای رسیدن به هدف باید تلاش کرد کندن چاله به منزله تلاشه مهم اینه که آدمی بیکار نشینه یه چیزایی از دست ما خارجه اما دلیل نمیشه ما تلاش نکنیم
از تو حرکت از خدا برکت
انشالله همه ما چاله هامون پر آب باران بشه
بسیار توصیف جالبیه .اینکه نقش ما چاله کندنه و امید به باران
اما من متاسفانه بعضی چاله های زندگیمو پر کردم
نمی دونم چرا؟؟؟
من خیلی وقتا به خلاقیت ذهنی شما تعظیم می کنم. و به سایتتون معتاد شدم سنگیییین
و من نیز خواهم کند..مطمئنم که باران خواهد آمد…..
استاد باران خواهد آمد..می دانم که می دانی..;)
راستی من تازه به جمع شما پیوستم…لطفا معرفی کتاب هم داشته باشین…چون من خیلیییییییییییییی عقبم…
منم موافقم…تا الان تقریبا میشه گفت چاله کندم که تونستم تا حدودی موفق باشم
خب من الان دقیقا وسط یه چاله هستم هی مشت مشت خاک میرییزم بیرون منتظر یه ایمیلم هستم که سرعت این خاکبرداری رو میتونه چهار برابر کنه بعد همینطوری با خودم میگفتم بیکار بودی خودت و پرت کردی وسط یه چاله دیگه:) که رسیدم به مطلب شما…فک کنم روزیه من بود این….د رمورد نظر آقای کیا این دنیا دنیای عمل و عکس العمله و خدا هم تاس نمی ندازه پس هر کاری تو این دنیا قدری داره شاید اونطور که ما می خوایم نگیریمش ولی مسلما تو زندگیمون به شکلی نمود پیدا میکنه …من برم به خاکبرداریم برسم ببینم باران رحتم کی میرسه.مرسی بابت مطلب به موقع و بجاتون
سلام نتایج کنکور بالاخره امد و اولویت اولمو اوردم”برق صنعتی اصفهان”پس به همایش انتخاب نخواهم امد اما همینجا منتظر یادگیری خواهم ماند.ببخشیدا ولی روی چاله ها نباید نشست بهتره بگی کنارچاله منتظرباران ایستاده ای همچنان.درضمن بنظرم اینکه بگی چاله بکن و منتظر باران باش خیلی خیلی شبیه قانون جذبه!این دیدگاه منه.بارانی خواهد امد دیر یا زود اما مواظب باش چاله هایت را پر نکنند.اون پست تلخی قهوه را پسندیدم محمدرضا تلخی نوشته هایت برایم واقع بینی ات راتداعی میکندوحرفهایت به دل من که مینشینند حتی اگه الان بابخشیشان مخالف باشم
سلام
این سوال من مربوط به پست هزینه ی موفقیته
استاد شما چطور پی بردین با زندگی در بیابان به بلوغ فکری می رسین؟
اینو از قبل برنامه ریزی کردین یا اتفاقی براتون پیش اومد؟
نه یک تصادف بود. از جمله شانس های خوب زندگی من. از بارونهایی که بدون چاله سرریز شد و زندگی من رو خیس کرد!
سلام، چاله زیاد کندم اما هوا هوای بارون نیست، من چترم رو برای آسمان بدون ابر باز میکنم
شاید اینبار…
مثل همیشه عالی بود.
مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است.
به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد. به این خاطر، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت.
دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد.
این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو: ابتدا در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی ، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله ۳ متری تکرار کن. بعد در ۲ متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد.
آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود ۴ متر است. بگذار امتحان کنم. و پرسید:”عزیزم شام چی داریم؟”
جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسید. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت: ” عزیزم شام چی داریم؟”
و این بار همسرش گفت:”مگه کری؟! برای چهارمین بار میگم؛ خوراک مرغ!!”
حقیقت به همین سادگی و صراحت است. مشکل ، ممکن است آن طور که ما همیشه فکر میکنیم، در دیگران نباشد؛ شاید در خودمان باشد.
در کویر، زمین تشنه تر از آن است که آبی برایمان بگذارد(آب به زمین نیامده زمین آن را می بلعد…)
کویر به ساکنانش می فهماند برای رسیدن به آب نه چاله بلکه باید چاه کَند تا به قنات رسید…باید از زیر زمین به آب باران دست یافت!
اما هر چاهی به قنات نمی رسداینجاست که مردمان کویر صبرشان را به رخ ساکنان دیگر اقلیم می کشانند…و هر روز به دنبال قنات چاهی حفر می کنند و حتی با دیدن قناتی که آبی نیمه شور دارد خدا را شکر می گویند در حالی مردمان شهرنشین فقط زحمت باز کردن شیر آب را به خود می دهند…
^^^^^^^^^^^
فرقی نمی کند کجا زیست می کنیم،اما مهم است چگونه و چطور می زییم…و برای زیستنمان چگونه شکرگذاریم!
عامیانش میشه امید – مذهبیش میشه نوکل – شعبانعلیش میشه سرمایه گذاری رو چاله که یه روزی با کلمات قلنبه ثلمبه قالبش کنی به خلق خدا
خیلی دوست دارم اوقات زندگی ام مفیدتر باشه
دلم میخواد بخشی از تلاشی که شما دارین رو داشته باشم
چرا مهندس شبانعلی اینقدر با عشق وعلاقه در مسیر زندگی اش گام برمیداره؟ شاید با پاسخ به این سوال بتونم بفهمم که اشکال کارم چیه!
اگر بخش معرفی کتاب هم همونطور که قبلا فرمودین داشته باشین برای من که خیلی خوب میشه
ممنونم از توجهتون
تو صحنه آخر فیلم خوب ، بد ، زشت ؛ کلینت ایستوود به ایلائی والاک (زشت) گفت : تو دنیا دو دسته آدم وجود داره ؛ اونهائی که اسلحه دستشونه ؛ و کسانی که باید زمین رو بکنن !
بعد بیل رو انداخت جلوی والاک و گفت : پس شروع کن !
شک نکن باران خواهد آمد اگر محمدرضا باشی و چاله هات رو هم کنده باشی
منتظر رادیو مذاکره هستیم 🙂