دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

تیپ‌شناسی تغییر |‌ هر یک از ما کجای نموداریم؟

به عنوان کسی که مدتی معلم مذاکره و مهارت ارتباطی بوده‌ام، و نیز علاقهٔ خاصی به رویکرد شناختی، نگاه سیستمی و تحلیل رفتار اجزای سیستم‌ها دارم، گفتگوهایی را که در این مدت میان مردم، مسئولان، صاحبان رسانه‌ها، اهل قلم، سیاستمداران خارج از عرصهٔ قدرت، جامعه‌شناسان و روشنفکران عرصهٔ عمومی (یعنی چه؟ نمی‌دانم) وجود داشته را دنبال کرده‌ام.

به نظرم رسید که یکی از مهم‌ترین مشکلاتی که الان در «درک و تشخیص دیدگاه دیگران و قضاوت در مورد افراد» داریم،‌ تیپ‌شناسی بسیار ناقصی است که طی سال‌های اخیر در بین ما شکل گرفته است. تیپ‌شناسی‌ای که احتمالاً باید یکی از ریشه‌های آن را در نگاه اصلاح‌طلبان به جامعه جست.

دوگانهٔ چپ و راست که قبل از دوران خاتمی وجود داشت به تدریج به اصلاح‌طلب و اصول‌گرا تبدیل شد. و بعداً زمانی که مردم می‌خواستند اعتراض خود را به این دو رویکرد نشان دهند، با شعار «اصلاح‌طلب-اصول‌گرا دیگه تموم ماجرا» به نتیجه رسیدند که جریان سومی باید وجود داشته باشد که هیچ یک از این دو نیست. جالب اینجاست که کسانی مثل آقای ضرغامی که سال‌ها در بخش‌های مختلف کشور هم قدرت داشته و هم‌اکنون هم وزیر است، امسال اعلام کرد که دو سال است شعار من همین است (+): اصلاح‌طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا.

این جریان سوم، برانداز نامیده شد و نهایتاً این تصویر در ذهن همهٔ طرف‌های جامعه شکل گرفت که ما سه گونه نگرش نسبت به آیندهٔ کشور داریم.

به گمانم این تیپ‌شناسی ساده‌سازی‌شدهٔ سه‌بخشی باعث شده که ما در ارزیابی تصمیم‌ها، مواضع و تحلیل‌های یکدیگر هم ناتوان باشیم یا گرفتار خطا شویم. شاید مهم‌ترین خطا این باشد که رأی ندادن به براندازی، رأی دادن به پزشکیان به اصلاح‌طلبی و رأی دادن به جلیلی به اصول‌گرایی تفسیر می‌شود.

من فکر می‌‌کنم این تیپ‌شناسی تک‌بعدی، اصلاً گویا نیست. و ما درست مثل ساکنان پختستان که در خطستان گرفتار بودند (داستان معروف ادوین ابوت) سایه‌ای از جامعه را می‌بینیم و نه واقعیت جامعه را.

امیدوارم خوانندگان این نوشته، چه از طرفداران پروپا قرص ساختار فعلی‌اند، چه اصلاح‌طلب و چه از مخالفان جدی ساختار فعلی، تیپ‌شناسی جامع‌تری را که در ادامه پیشنهاد می‌کنم،‌ بپسندند و مد نظر قرار دهد. با این مدل، هم حرف یکدیگر را بهتر می‌فهمیم و هم در تفسیر آراء و رفتار یکدیگر، خطاهای کمتری خواهیم داشت.

من اسم این مدل را تیپ شناسی تحول می‌گذارم:

تیپ شناسی تحول

این مدل دوبُعدی است و ۱۵ تیپ مختلف در آن وجود دارند. البته این‌ها را صرفاً به عنوان نمونه‌های اصلی انتخاب کرده‌ام و ده‌ها تیپ دیگر هم می‌شود در نقاط مختلف این نمودار تعریف کرد.

در محور افقی باور به ساختار موجود را قرار داده‌ام. کسانی که در انتهای سمت راست هستند، معتقدند که این ساختار باید حفظ شود و هیچ مشکلی هم در آن وجود ندارد. در انتهای سمت چپ، کسانی هستند که می‌گویند این ساختار باید کامل عوض شود و همه‌‌جای آن مشکل دارد. در میانه، عده‌ای قرار می‌گیرند که می‌گویند بهتر است ساختار بماند، اما ماهیت آن به تدریج تغییر کند. در سمت راست، کسانی را داریم که می‌گویند ساختار باید حفظ شود اما نیاز به «اصلاح» دارد. کمی مانده به آخرین نقطهٔ سمت راست،‌ کسانی هستند که می‌گویند ساختار خوب است. اما عده‌ای از مدیران بد در آن هستند که باید عوض شوند.

در محور عمودی به این نگاه کرده‌ام که «چه کسی باید هزینهٔ تغییرات را بدهد؟» کسانی که در سمت بالای محور قرار می‌گیرند، معتقدند که می‌شود بخش بزرگی از هزینه تغییر را ساختار پرداخت کند. کسانی که در سمت پایین قرار می‌گیرند، معتقدند چاره‌ای نیست و مردم باید هزینهٔ تغییر را پرداخت کنند (حتی اگر مستلزم نابود شدن کل کشور یا از بین رفتن بخش بزرگی از مردم باشد). کسانی که در میانه قرار می‌گیرند، معتقدند که دو طرف هزینه‌هایی را تحمل خواهند کرد و جز این نمی‌توان سناریوی دیگری را تصور کرد.

به عنوان یک مثال ساده،‌ جلیلی به گمان من تایپ C است. او می‌گوید: «مردم را از جنگ نترسانید. همین حملهٔ‌ اسراییل به حماس را ببینید. چه شد؟ هیچ. حماس هنوز هست.» این جمله نشان می‌دهد که از نظر جلیلی کشته‌شدن انسان‌ها در مقابل حفظ ساختار مهم نیست. و مردم ناگزیر باید این هزینه‌ها را بپذیرند و بپردازند.

به عنوان مثالی دیگر، مطمئن نیستم اما فکر می‌کنم محمد فاضلی را می‌شود از جنس K‌ دانست. تغییر کلی ساختار را امکان‌پذیر (يا توجیه‌پذیر)‌ نمی‌داند. اما به تغییر معتقد است و فکر می‌کند که می‌شود روش‌هایی را برگزید که ساختار هزینهٔ بیشتر و مردم هزینهٔ‌ کمتر بپردازند.

قرار نیست کسی که رأی می‌دهد هم‌تایپ کسی باشد که رأی می‌گیرد:

امروز آقایی را دیدم که می‌گفت من می‌خواهم به جلیلی (C) رأی بدهم. در نگاه اول حتماً می‌گویید جایی در نیمهٔ راست نمودار قرار می‌گیرد. اما نه. او می‌گفت جلیلی بیاید جنگ می‌شود و تکلیف «این‌ها» یکسره می‌شود (جمله‌بندی‌اش دقیقاً‌ همین بود). در تیپ‌شناسی من او E محسوب می‌شود.

به نظرم پزشکیان را می‌شود در بخش K قرار داد. اما درست مثل مثال رأی دادن E‌ به C، این‌جا هم ممکن است کسانی از تایپ F، M و N و یا تایپ‌های دیگر به او رأی دهند.

پس بسیار مهم است که رأی‌دهنده و رأی‌گیرنده را یک‌گونه فرض نکنیم (برخلاف تفسیر فعلی که می‌گوید‌: اصول‌گرا به جلیلی اصول‌گرا رأی می‌دهد. اصلاح‌طلب به پزشکیان اصلاح‌طلب رأی می‌دهد. و برانداز رأی نمی‌دهد).

من فکر می‌کنم اگر بتوانیم از قفس سه‌گانهٔ اصلاح‌طلب، اصول‌گرا و برانداز خارج شویم و هر سه کلمه را از زبان‌مان حذف کنیم و به جای آن حداقل پانزده کلمه (که من آن‌ها را A تا O نامیده‌ام)‌ به کار ببریم، بهتر می‌توانیم جهان اطرافمان را بفهمیم و تحلیل کنیم (به شرطی که شما هم مثل من باور داشته باشید که انسان به سختی می‌تواند به چیزهایی که کلمه‌ای برای آن‌ها ندارد فکر کند).

 

پی‌نوشت: من کامنت‌های این بحث را می‌بندم. به این علت که خود این تیپ‌شناسی هم – در عین این که از مدل سه‌گانه بهتر است – نقص‌هایی دارد و باید به شکل گسترده‌تر و متنوع‌تری بررسی شود. نمی‌خواهم با بحث روی یک مدل ناقص، اصل این موضوع که بسیار مهم است بسوزد. بعداً در بحثی با عنوان «رفتار انسان‌ها در سیستم‌های اجتماعی پیچیده» این موضوع را با جزئيات بیشتر و مدل‌های بهتری بررسی می‌‌کنم و شرح می‌دهم.

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


دیدگاه‌های این مطلب بسته شده است.

yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser