دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

آلن تورینگ: مرثیه‌ای برای ما

بعید است کسی در حوزه‌ی دانش کامپیوتر فعالیت یا مطالعه‌ای داشته باشد، اما نام آلن تورینگ را نشنیده باشد. بزرگان حوزه‌ی دانش و تکنولوژی عموماً بر این باورند که غول‌های تکنولوژی امروز، از اپل تا مایکروسافت، وامدار تورینگ هستند. جایزه تورینگ را که هر ساله به فعالان حوزه فن آوری اطلاعات اعطا می‌شود در حد جایزه نوبل در حوزه علوم کامپیوتر می‌دانند. من هم مثل بسیاری از علاقمندان این حوزه، نام او را شنیده بودم. به خاطر همین وقتی دو سال پیش کتاب جک کوپلند در مورد تورینگ به نام Alan Turing: Pioneer of the Information Age (آلن تورینگ: پیشگام عصر اطلاعات) منتشر شد، با علاقه آن را تهیه کردم. متاسفانه دو سال طول کشیدی تا فرصتی برای مرور کتاب فراهم شود. آن هم وقتی بود که در مرتب کردن کتابخانه، کتاب را ورق می‌زدم […]

قوانین کسب و کار: هیچکس از متوسط اطرافیانش فراتر نمیرود

از اولین باری که برای کاری که انجام دادم، رسماً دستمزد گرفتم، بیست سال می‌گذرد. از اولین باری که لیست حقوق امضا کردم حدود ده سال می‌گذرد. در این میان، کارهای مختلفی را تجربه کرده‌ام. از ویزیتوری برای مغازه‌های چراغ برق. تا معلمی در مدرسه و دانشگاه. از تعویض تراورس‌های راه‌آهن در کویر مرکزی ایران تا قراردادهای میلیون دلاری بین‌المللی. از زندگی شبانه بر روی سبد در دمای منفی بیست درجه در مشهد و کمک به نصب کابل‌های برق، تا تعمیر سیستم‌های پی ال سی در ماشین‌آلات راهسازی در گرمای روز. زمانی که باد گرم بیابان، در سایه هم پوست صورت را می‌سوزاند. از جلسات شیک و زیبای عقد قرارداد در رستوران‌های مجلل کشورهای مختلف در غرب، تا جلسات زیرزمینی مبهم و سرشار از تاریکی و دود در شرق. در این میان، تصمیم‌های خوبی گرفته‌ام […]

زنگ انشا

«نه! چرا نمی‌فهمی؟ نباید اینقدر توی جمله‌هات من باشه. چند بار بهت بگم؟» معلم سوم دبستان من معلم خوبی بود. وقتی مسائل ریاضی را سریع حل می‌کردم، همیشه تشویقم می‌کرد. وقتی درس‌ها را خوب و کامل پاسخ می‌دادم، خوشحال می‌شد. اما در دو درس خیلی سخت می‌گرفت. یکی دیکته و دیگری انشا. من همیشه در نوشتن شتابزده بودم. هنوز هم هستم. خیلی از کلمات را در دیکته ناخواسته جا می‌انداختم. هر وقت نمره‌ی دیکته‌ام بیست نمی‌شد به خاطر «جا افتادن کلمات» بود. آن موقع یکی از روش‌های شایع برای کلاه گذاشتن سر معلم‌ها در دیکته، جا انداختن بود. اگر نمی‌دانستی که «صابون» درست است یا «سابون». بهترین روش این بود که وقتی معلم می‌گوید: «علی صبح از خواب بیدار شد و با صابون صورتش را شست»، تو بنویسی: «علی صبح از خواب بیدار شد و […]

شریعتی، داستان شاندل و دو لا شاپل

پیش نوشت: این مطلب با بحثی که در مورد گفتگوهای شریعتی با مخاطبهای آشنا مطرح کردم، مرتبط است. ضمناً کل این متن از کتاب گفتگوهای تنهایی، نوشته دکتر علی شریعتی برداشته شده که یکی از خواندنی ترین کتابهای اوست. *** پرلود سمفونی، یک عصر بارانی و مه گرفته ای را نشان می دهد . سیم های زهی که در خلال آهنگ تکرار می شود نشست و پرواز هواپیماها را نشان می دهد . در متن آهنگ ها یک ریتم یکنواخت  همواره به گوش می رسد ، در زیر آرامش هوای مه گرفته و آرام و سنگین  ارلی فرودگاه پاریس طپش یک دل تنهای منتظر را که خود شاندل است بیان می کند. هوای فرودگاه ، اندکی مه آلود است و باران ریز و ملایمی زمین را می شوید … مرد نمی داند چگونه باید انتظار بکشد ، […]

کتاب های آنتونی رابینز | رویای جوانی‌های ما

اگر به خاطر داشته باشید، زمانی تصمیم گرفتم کتابهای کتابخانه‌ام و خاطرات و حواشی آنها را به تدریج اینجا، در کنار شما مرور کنم. از گنجینه دانستنی‌ها نوشتم که قرار بود با آن دانشمند شوم و از روشنفکران پاول جانسون که تصویر ذهنی مرا از روشنفکران تغییر داد. این بار کتاب دیگری در کتابخانه به چشمم خورد که مرور آن، برای من مرور بخش مهمی از زندگی است: کتاب آنتونی رابینز  با عنوان نیروی بیکران (از مجموعه کتابهای به سوی کامیابی) سال سوم دبیرستان بودم که این کتاب را خریدم. یا بگذارید درست‌تر بگویم: قرار بود سوم دبیرستان باشم که این کتاب را خریدم و خواندم. پایان سال دوم دبیرستان، به خاطر نمره‌های کم و معدل خراب، از دبیرستان اخراج شده بودم و هنوز هم مدرسه‌ای پیدا نشده بود که حاضر باشد من را ثبت نام […]

دانشگاه در ایران: نشد یا نخواستیم بشود؟

چند روز پیش، همکارانم در صفحه‌ی اینستاگرام متمم، جمله‌ای از «درو فاوست»، رییس دانشگاه هاروارد را نقل کردند. او که در جمع دانش آموزان سخنرانی می‌کرد در مورد تجربه‌ی دانشگاه، حرف‌هایی زده بود که – مضمونش – چنین بود: دانشگاه، گذرنامه‌ای برای ورود به مکان‌های متفاوت و جدید است. برای ورود به زمان‌های دیگر. برای تجربه‌ی شکل‌های دیگری از اندیشیدن. فرصتی برای اینکه خودمان را به شکل دیگری بفهمیم. برای اینکه ببینیم زندگیمان، چقدر با دیگرانی که در زمان‌ها و زمین‌های دیگر زیسته‌اند شبیه است. برای اینکه ببینیم زندگیمان، چقدر با آنها متفاوت است… این مطلب هم مانند بسیاری از مطالبی که متمم تولید یا منتشر می‌کند، در جاهای مختلف، بازنشر شد. دیشب در میان تصاویر اینستاگرام، دیدم که بعضی‌ها در صفحات مختلف، در زیر این نوشته، جملاتی نوشته‌اند که مضمون آنها تقریباًُ مشابه بود: […]

با حامیان متمم در زیر گنبد مینا

هنوز از آن شبی که برای تعداد زیادی از دوستانم در داخل و خارج ایران ایمیل زدم و از آنها کمک خواستم تا یک پروژه جدی تولید محتوای فارسی را با هدف توسعه دانش و مهارت مخاطبان شروع کنیم، یکسال نگذشته است. در آن مقطع تعداد کسانی که چنین ایده‌ای را باور داشتند کم بود و همراهان کمی داشتیم. نه نقدینگی زیادی داشتیم و نه کسانی که به چنین کاری باور داشته باشند و بدون این هر دو، نمی‌توان گام بزرگی برداشت. امروز متمم، فرزند کوچک و ضعیف ما، که همه فکر می‌کردند در همان روزها و ماه‌های نخست تولد، زندگی را به پایان خواهد رساند، بزرگ‌تر شده و دوران کودکی و رشد خود را می‌گذراند. روی پاهای خودش ایستاده. از خانواده‌اش مستقل شده و دست در جیب خودش دارد. هنوز هزاران ضعف و ایراد […]

کتابهایی که هدیه می‌دهم…

هر وقت کتابی را می‌بینم و دوستش دارم، به جای یک عدد، سه یا چهار یا پنچ نسخه از آن را میخرم و در کتابخانه‌ام نگه می‌دارم که بتوانم به دیگران هدیه دهم. در کتابخانه‌ام دو طبقه کتاب از این دست دارم. بدون توضیح کمتر یا بیشتر، خواستم گزارش آن دو طبقه را اینجا بنویسم (موجودی کتابها در لحظه‌ی نگارش مطلب ثبت شده و ربطی به تعداد خرید اولیه ندارد!) شازده کوچولو – ترجمه محمدقاضی – چهار نسخه (با اون جمله‌ی معروف که: آدم بزرگ‌ها اعداد را دوست دارند) جامعه شناسی – گیدنز – یک نسخه (کمتر جایی دیده‌ام که رفتارهای نامتعارف ج.ن.س.ی را به این زیبایی و بدون تعصب تحلیل کنند) دنیای سوفی – یاستین گوردر – سه نسخه (سبک این کتاب عالی و سهل ممتنع است. دنیای تئو تقلیدی بود که بزرگی دنیای […]

درباره یادگیری: چرا یاد نمی‌گیریم (۱)؟

مقدمه منهای یک: از بس که نوشته‌ام خسته شده‌ام. اما باز هم چون ظاهراً تعداد کسانی که هنوز نفهمیده‌اند و به نظر نمی‌آید که هرگز بفهمند، زیاد است، باید تکرار کنم آنچه اینجا می‌نویسم نظرات شخصی بنده است و هیچ ارزش دیگری ندارد! مقدمه صفر: دیروز در هواپیما – وقتی که از ابزارهای ارتباطی و دوستان و آشنایان منفصل می‌شوم و فرصتی برای فکر کردن پیدا می‌شود – با خودم فکر می‌کردم که جایی که امروز هستم حاصل کدام ویژگی‌های من است و اگر جای بهتری نیستم، حاصل کدام ویژگی‌هاست. فهرست بلندبالایی نوشتم. ویژگی‌های بد زیاد داشتم. مثلاً ترس از فرایند‌های طولانی اداری. من اصلاً از فرم و نامه و رفتن از این اتاق به آن اتاق می‌ترسم. به خاطر این هم، خیلی ضرر کرده‌ام. حاضر نشده‌ام بروکراسی دنیا را بفهمم. یادم می‌آید که قدیم‌ها چند […]

حرفهایی که گفته نشد: سرشت و سرنوشت (۴)

در قسمت اول نوشته‌های سرشت و سرنوشت، گلایه داشتم از برنامه‌هایی که هدف آنها آگاهی‌بخشی است اما در نهایت مخاطب را به سمت تکرار منفعل روایات سطحی داستان‌هایی سوق می‌دهد به دلیل تکرر و تکرار، اگر نتوانیم روایتی متفاوت و عمیق‌تر از آنها را بازگویی کنیم، کارکردی جز سرگرمی جمعی شبانه، نخواهد داشت. در قسمت دوم نوشته‌های سرشت و سرنوشت، مجموعه‌ حرف‌هایی را آغاز کردم که اگر فرصتی بود و مجالی دست می‌داد و شنونده‌ای بود، دوست داشتم داستان‌های شبانه‌ام حول محور آنها بگردد. این ماجرا را از «توجه بیشتر به کلمات» آغاز کردم و در قسمت سوم بحث سرشت و سرنوشت،‌ از امنیت و شگفتی گفتم. در این مرحله دلم می‌خواهد کمی از «ریسک» و «ابهام» بنویسم. در پی اثبات آنچه می‌گویم نیستم. چون اثباتی ندارد. خلاصه‌ای از درکی است که من نسبت به جهان اطراف […]

yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser