چند پست قبل، مطلبی نوشتم با عنوان «یک معما» و از دوستانم خواستم که روی آن فکر کنند. برخی از دوستان خارج از حوزه تعریف و چارچوب مسئله، راه حل ارائه داده بودند. اما در مورد سایر جوابها لازم است نکاتی را ذکر کنم: قبل از هر چیز لازم به توضیح است که این یک مسئله ریاضی است و در صورتی که علاقمند به تئوری احتمال باشید میتوانید با مراجعه به این آدرس، جزئیات ریاضی آن را بخوانید. برای من جزئیات ریاضی راه حل مهم نیست. فقط توجه شما را به این نکته جلب میکنم که: از نظر ریاضی، برای اینکه بهترین شانس را داشته باشیم میتوان اثبات کرد که باید ۳۶% (یک تقسیم بر عدد نپر) افراد را ببینیم و تحت هیچ شرایطی انتخاب نکنیم و پس از آن، هر کسی که از تمام […]
دسته بندی: عمومی
یک معما!
شما مدیر منابع انسانی یک شرکت هستید. ۲۰۰ نفر برای استخدام در شرکت شما (در یک شغل ثابت مثلاً منشی یا مدیرمالی یا…) فرم پر کرده اند. اینها به نوبت وارد اتاق شما میشوند. شما با هر نفر مصاحبه میکنید و بلافاصله باید در مورد انتخاب یا عدم انتخاب وی تصمیم بگیرید. اگر آن فرد از اتاق بیرون رفت دیگر نمیتوانید استخدامش کنید. استراتژی شما برای استخدام چیست؟ با چند نفر مصاحبه خواهید کرد؟ تذکر ۱) تا قبل از اینکه کسی از در وارد شود، هیچ اطلاعاتی در مورد او ندارید و فرم استخدام به شما داده نمیشود. تذکر ۲) مهم نیست در زمان مصاحبه چه میکنید، سوال مهم این است که قبل از تصمیم نهایی چند نفر را می بینید؟ با متمم:ترجمه ماشینی از روسی به انگلیسی | یکی از انگیزه های سرمایه گذاری […]
در جستجوی بهشت
فکر میکنم، بهشت جایی نیست که هیچکس اشتباه نکند، بهشت جایی است که همه این شجاعت و حوصله را داشته باشند که بر اساس عقل و منطق از اشتباه های قبلی خود حرف بزنند و در مورد آنها بحث و گفتگو کنند. پ.ن.۱: این را در جواب یک کامنت نوشته بودم در پست «گاهی قضاوت دشوار میشود…» پ.ن.۲: این تعریف من به مفهوم «یادگیری» خیلی نزدیک است. در یادگیری خظا کردن طبیعی شمرده میشود اما تکرار خطا، غیر طبیعی. پ.ن.۳: فرق کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته این نیست که مدیران کشورهای توسعه یافته اشتباه نمیکنند، بلکه در این است که در رسانه های مکتوب و صوتی و تصویری، میتوان در مورد اشتباهات آنها به بحث پرداخت. اما در کشورهای توسعه نیافته اعتقاد این است که مسئولان اشتباه نمی کنند. با متمم:ترجمه ماشینی از […]
تحریم میکنم پس هستم!
در راستای ژستهای روشنفکری خوانندگان عزیزی که بنده را به تحریم صدا و سیما دعوت میکنند، پیشنهاد میکنم: – از این به بعد استفاده از موبایل را هم تحریم کنیم (چون تکلیف مالکیت همراه اول و ایرانسل مشخص است) – از این به بعد به اینترنت هم وصل نمی شویم (چون هم سود اصلی در جیب مخابرات میرود و هم مالکیت مبین نت و ایرانسل مشخص است) – از این به بعد خودروهای داخلی هم سوار نمیشویم چون شنیده ایم مالیات آن به جیب برخی … میرود. – از این به بعد خودرو خارجی هم سوار نمیشویم چون عوارض آن را دولت دریافت میکند و ثروتمند میشود. – از این به بعد مرغ هم نمیخوریم تا دولت بفهمد که ما به گرانی اعتراض داریم. – اگر هم مردیم، گورستان را تحریم میکنیم تا به همه […]
در جستجوی بهترین خدا…
مجری برنامه شبکه دو، در خصوص مدال طلای بهداد سلیمی به عنوان قوی ترین مرد جهان گفت: «سکوی قوی ترین مرد جهان، یک سکوی ورزشی نیست. یک سکوی سیاسی است. کسی که بر این سکو می ایستد، پیداست که بهترین دین، بهترین جکومت و حتی بهترین خدا را دارد!» من بر خلاف عموم مردم که این بیانات را توهین به شعور عموم مردم تلقی میکنند، مشکلی با این اظهارات ندارم. تنها نگرانی من این است که اگر چهار سال بعد مردی از آمریکا یا چین یا هند یا هر جای دیگر، بر این سکو بایستد باید به سرعت هر چه تمام تر، ملیت و حکومت و مذهب و خدایم را تغییر دهم! لینک این اظهار نطر مسخره را میتوانید در اینجا بیابید… با متمم:ترجمه ماشینی از روسی به انگلیسی | یکی از انگیزه های سرمایه […]
این روزها در شهر موشها…
این روزها موشها در فاضلاب روزگار سختی میگذرانند. البته سختی شرایط، تازه نیست. سالهای سال است که مسئله ارزش گردو، موضوع بحث موش هاست. موشها برای خرید پنیر و همینطور در بازدید از فاضلابهای همسایه، معمولاً به دیگر جانوران، «گردو» میدهند. زمانی که قدرت فاضلاب در اختیار موشهای سفید بود، گردو ارزش مشخصی داشت. همه میدانستند که با هر هزار گردو یک حلب پنیر خوب و خوشمزه دریافت میکنند. مهم نبود چه کسی باشی، نرخ برابری گردو برای همه همین قدر بود. اما امروز، گردوها در اختیار موشهای قهوه ای است. بسته به اینکه از وابستگان باشی یا خیر، نرخ تغییر میکند و هنگام مسافرت بسته به اینکه مقصد تو کدام فاضلاب باشد، تعداد متفاوتی گردو دریافت میکنی! در فاضلاب، قیمتها هر روز افزایش می یابد. با آن هزار گردو که زمانی یک حلب پنیر […]
صد نام برتر در ذهن من
فکر میکنم برای شناخت انسانها کافی است از آنها بخواهیم نام صد نفر را که می شناسند (بدون مراجعه به کتاب و کتابخانه و کامپیوتر) بنویسند. ذهن ما توسط انسانهایی که میشناسیم شکل میگیرد. از این به بعد بعضی شبها در مورد بعضی از کسانی که ذهن من را شکل داده اند می نویسم. یکی از این افراد Randy Pausch است. او استاد دانشگاه کارنگی ملون بود که در سال ۲۰۰۸ در سن ۴۷ سالگی به دلیل سرطان پانکراس فوت کرد. زمانی که در سال ۲۰۰۷ متوجه شد که به خاطر سرطان پانکراس به زودی می میرد، سخنرانی معروفی را تحت عنوان «دستیابی به رویاهای کودکی» انجام داد که فیلم آن را با جستجوی کلمات کلیدی Last Lecture و Randy Pausch در گوگل میتوانید به سادگی پیدا کنید. وی کتابی هم به همین نام نوشته […]
دنیای قمار یا قمار در دنیا
آیا تا به حال دقت کرده اید که «شاه دل» با تمام شاه های دیگر یک تفاوت اساسی دارد؟ شاه دل، شمشیرش را در پشت سرش پنهان کرده است. با متمم:ترجمه ماشینی از روسی به انگلیسی | یکی از انگیزه های سرمایه گذاری بر روی هوش مصنوعی در جنگ سرد زندگی در کشورهای کمونیستی | گاوی که شیر ندهد در خدمت امپریالیسم است چشمتان را ببندید و فکر کنید | چند جمله از کتاب فیزیکدانان مطرح جهان یک دانشمند به چه سطحی از هوش نیاز دارد؟ کتاب مردگان | افراد تأثیرگذاری که در زمان زندگیشان دیده نشدند کتاب ریویو برای محصولات آمازون | تجربه شانزده سال کامنتگذاری در سایت آمازون آينده هوش مصنوعی از زبان پیتر تیل +۲۴۹ آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی […]
خوشحالم…
یکی از مشکلات ما معلمها این است که آنچنان در فضای درس و کلاس گم میشویم که به ندرت فرصت میکنیم آموخته های خود را در مورد خودمان به کار بگیریم. و این چنین است که ماجرای کوزه گر و کوزه شکسته در مورد ما نیز مصداق پیدا میکند. از این جمله است بسیاری از پرسش ها و پرسشنامه ها که من در کلاسها و سخنرانی هایم مطرح میکنم و دیگران آنها را اجرا میکنند و من می مانم و انبوهی از ابزارهایی که خود هیچگاه آنها را به دست نگرفته ام. از جمله سوالهایی که من در کلاسهایم از دانشجویانم می پرسم این است که: «اگر به انتخاب خودتان میتوانستید در مکان و زمان دیگری متولد شوید کجا را انتخاب میکردید؟». این روزها که به خودم مرخصی داده ام، فرصت خوبی بود تا خودم […]
شروع روزنوشته ها…
هزاران دانشجو داشته باشی، صدها آشنا، ده ها دوست، چندین سایت و وبلاگ. اما احساس کنی خیلی حرفها را نمیشود گفت. خیلی چیزها را نمی شود نوشت. این بود که تصمیم گرفتم در کنار سایتها و وبلاگهایم، «روزنوشته» هایم را آغاز کنم. در «برای فراموش کردن» میکوشم سنگین و رسمی و ادبی و فلسفی بنویسم. در «وبلاگ توسعه مهارتهای فردی» از توسعه مهارتهای فردی و کلاسها و دوره ها مینویسم. در «وبسایت رسمی» خودم، اخبار رسمی را مینویسم. اینجا اما هر چه بخواهم مینویسم. نوشته های این سایت برای مخاطب خاصی نیست. برای خودم است و کسانی که میخواهند از حالم خبر دار باشند… با متمم:ترجمه ماشینی از روسی به انگلیسی | یکی از انگیزه های سرمایه گذاری بر روی هوش مصنوعی در جنگ سرد زندگی در کشورهای کمونیستی | گاوی که شیر ندهد […]
آخرین دیدگاه