دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

دسته بندی: دل نوشته ها

درباره یادگیری و اینکه ما چگونه یاد می‌گیریم؟

پیش نوشت صفر: فکر می‌کنم خواندن این مطلب برای کسانی که در بلندمدت با من نبوده‌اند و مطالب زیادی را از من نخوانده‌اند می‌تواند خسته کننده، بی خاصیت و همینطور ایجادکننده سوء برداشت باشد. از اینکه این مسئله را درک می‌کنید ممنونم. پیش نوشت ۱: این متن درباره یادگیری از لحاظ میزان به هم ریختگی و همین‌طور غیررسمی بودن و چارچوب نداشتن و نیز جنس موضوع آن، چیزی فراتر از یک کامنت نیست و منطقاً نباید به صورت مطلبی مستقل مطرح شود. اما به دلیل اینکه دیدم چند نفر از دوستانم در نوشته قبلی (قسمت دوم هنر خواندن جملات کوتاه) مطلب مشترکی را در مورد یادگیری مطرح کرده بودند، احساس کردم بهتر است به جای پاسخ دادن به کامنت یکی از بچه‌ها، این مطلب را به صورت مستقل بنویسم. احساس کردم این حرف من که ما […]

تصمیم گیری و فرار از ترسها یا تعقیب رویاها؟

پیش نوشت اول: مفهومی که در اینجا می‌نویسم جدید نیست. آن را به شیوه‌های مختلف و به شکل‌های مختلف در جاهای مختلف گفته‌ام. اما به خاطر اهمیت آن و به دلیل اینکه به نظرم یکی از ریشه‌ای ترین بحث‌های زندگی است، تصمیم گرفتم آن را دوباره در اینجا به شکلی دیگر و در قالبی متفاوت مطرح کنم. فکر نمی‌کنم نیازی به توضیح مجدد باشد که آنچه در اینجا می‌نویسم، صرفاً دیدگاه شخصی من است و ممکن است از دید دیگران درست نباشد یا خواننده این نوشته، نظر و تجربه‌ی متفاوتی داشته باشد. اما لااقل در نگاه من، هر گاه به این نکته توجه کرده‌ام، موفقیت و رضایت و آرامش نصیبم شده و هرگاه که از آن غافل شده‌ام یا آن را رعایت نکرده‌ام، خسران و ناراحتی و باخت‌های بزرگ در کمین‌ام نشسته‌ و گرفتارم کرده‌اند. […]

فایل پی دی اف دیرآموخته ها

نمی‌دونم برای شما هم پیش اومده یا نه. اما آدم خیلی وقت‌ها برمی‌گرده حرف‌های خودش، نوشته‌های خودش، فکر‌های خودش، کارهای خودش رو مرور می‌کنه و زیاد پیش میاد که با خودمون می‌گیم: کاش این موضوع رو قبلاً می‌دونستم. کاش این مسئله رو قبلاً فهمیده بودم. کاش فلان کار رو زودتر می‌کردم. کاش این حرفی رو که به بقیه گفتم خودم هم انجام می‌دادم. وقتی من نوشته‌های قدیمی خودم رو مرور می‌کنم این حس رو خیلی زیاد تجربه می‌کنم. اکثر مطالبی که اینجا می‌گم و می‌نویسم بعد از اشتباهات متعدد و باختن‌های زیاد و تصمیم‌های نادرست و تلخ، یادگرفتم. به همین دلیل خیلی از اونها برای من، تداعی کننده تلخی‌ها و سختی‌ها هستند. طی چند روز گذشته به لطف چند تا از بچه‌ها یه سری از این حرف‌ها رو جمع کردیم و یک فایل پی دی […]

درباره‌ی تصمیم گیری (۲): ادامه‌ی بحث قبلی!

پیش نوشت: احتمالاً می‌دانید و حس کرده‌اید که من پاسخ دادن فرد به فرد در کامنت‌ها را به پست نوشتن ترجیح می‌دهم. راستش را بخواهید، اینکه یک نفر پست بنویسد و بقیه‌ کامنت بگذارند، نوعی بی عدالتی اجتماعی است! این است که من هم معمولاً خودم کامنت می‌گذارم و کسانی که در طولانی مدت اینجا کنار من بوده‌اند می‌دانند که مهم‌ترین حرف‌هایم را هرگز در قالب پست نمی‌نویسم و در قالب کامنت می‌نویسم. اما در مورد آخرین نوشته درباره تصمیم گیری، به دلیل اینکه اکثر کامنت‌ها شبیه هم بود و نمی‌دانستم که اگر پاسخ می‌نویسم در جواب چه کسی بنویسم، تصمیم گرفتم بحث را در قالب پست دوم (و نمی‌دانم شاید سوم) ادامه دهم. امیدوارم من را به خاطر این کار ببخشید. اصل ماجرا: قطعاً حول و حوش این موضوع می‌توان بحث‌های زیادی مطرح کرد. اما […]

بازی مونوپولی و نگاهی به کتاب مونوپولیست‌ها

شاید شما هم مونوپولی بازی کرده باشید. در دوران کودکی ما، یکی از معدود وسایل بازی بود که نسخه‌ی پیش از انقلاب آن در خانه بود. اسمش را خوب یادم هست. آن موقع به جای بازی مونوپولی روی جعبه‌اش نوشته بود بازی ایروپولی. اسکناس‌هایی که درشت‌ترینشان اگر درست به خاطر داشته باشم ۵۰۰۰ ریالی بود و ریزترینشان اگر اشتباه نکنم، پنجاه ریالی. و توسط این اسکناس‌ها خیابان‌هایی را می‌خریدیم و می‌فروختیم که دیگر وجود نداشت!‌ خیابان روزولت و خیابان استالین و و ده‌ها خانه و خیابان دیگر با اسم‌هایی که پدرم، هر بار برایم توضیح می‌داد که با چه نام‌های دیگری – که آنها را هم هنوز خوب نمی‌شناختم – جایگزین شده‌اند. شاید بچه‌های امروز هم شکل مدرن آن را بازی کرده باشد. امروز اسم‌ها جدید شده است. حتی کارتخوان الکترونیکی هم برای بازی هست. […]

درباره خیانت سفید و سایر ماجراهای دنیای سیاه و سفید من

پیش نوشت: از آنجا که برای بعضی دوستان عزیز، هر گردی قطعاً گردو محسوب می‌شود و این گونه دوستان، هر جا هر چیز گردی ببینند بلافاصله موضع خود را در قبال گردو یادآوری می‌کنند لازم به تذکر است که آنچه در اینجا به عنوان سیاه و سفید می‌گویم، با آن مفهوم سنتی که می‌گویند همه چیز را سیاه و سفید نبینید و طیف خاکستری را هم ببینید خیلی فاصله دارد. در واقع هر آنچه هست، صرفاً شباهت اسمی است. مقدمه: چند وقت پیش احمدرضا نخجوانی در یک جمعی من رو مسخره می‌کرد که در دنیای محمدرضا، همه چیز به دو دسته تقسیم می‌شود: سفید و سیاه. فکر می‌کنم زمانی بود که داشتم مرگ سفید و مرگ سیاه رو می‌گفتم. نمی‌دونم. شاید هم استعفای سفید یا استعفای سیاه. شاید هم شورش سفید و شورش سیاه. درست یادم […]

درباره متابعت، عصیان و تطبیق پذیری

اعتراف اول – همیشه با خواندن و جمع کردن و نقل کردن جملات کوتاه بزرگان مشکل داشته‌ام. احساس می‌کنم کم نیستند آدمهای زیادی که دقیقاً مانند طوطی یا کاسکو، جملات حکیمانه‌ی زیادی را حفظ کرده‌اند و تکرار می‌کنند و از اینکه دیگران برایشان لبخند می‌زنند یا تشویقشان می‌کنند لذت می‌برند. زمانی، صرفاً ما معلمان و سخنرانان متهم بودیم که حرفهایی که نمی‌فهمیم و عمل نمی‌کنیم را نقل می‌کنیم. خوشبختانه ظهور و بروز شبکه‌های اجتماعی نشان داد که عقده‌ی «فهمیده‌ جلوه کردن» صرفاً به ما محدود نیست و دیگران هم که تا کنون امثال ما را نقد می‌کرده‌اند، صرفاً تریبون نداشته‌اند و امروز آنها هم به جرگه‌ی امثال ما پیوسته‌اند! اعتراف دوم – با وجود اعتراف اول، فکر می‌کنم در بین دوستان و آشنایانی که می‌شناسم، خودم یکی از بزرگترین مجموعه های جملات کوتاه را گردآوری کرده باشم! […]

دنیای ما دنیای چگونه هاست…

مقدمه ۱: در اینستاگرام عکسی گذاشتم و زیر آن نوشتم جمله متعلق به آقای Ronad Coase است در کتابشان که رشد اقتصاد چین را تحلیل کرده اند و کتابشان واقعاً خواندنی است. بعضی دوستان آمدند و نوشتند: ببخشید! اسم کتاب چیست؟ با خودم فکر کردم، کسانی که حوصله ندارند روی همان موبایل که به اینترنت و اینستاگرام وصل است، چهار کلمه Ronald Coase Book China را تایپ کنند و نام کتاب را جستجو کنند، آیا واقعاً ممکن است من نام کتاب را بگویم و این دوستان بلند شوند و بروند و بخرند و بیایند و بخوانند؟ تازه اگر بدانند که انگلیسی است و کتاب در ایران نیست و باید چند بار به دوست و آشنا رو بیندازند که در مسافرت تفریحی به کشورهای اطراف یا مسافرت کاری به غرب، آن را خریداری کنند که ماجرا […]

پنج تصمیم مهم زندگی ما چه بوده است؟

مدتهاست که چندان حوصله‌ی خواندن ایمیل و پیام و پیامک ندارم. گاهی موبایلم را باز می‌کنم و آخرین پیامک رسیده را می‌خوانم. یا ایمیلم را باز می‌کنم و یکی دو تا از آن چند هزار ایمیل رسیده در روزهای اخیر را نگاه می‌کنم. دیشب، شاید حدود دو یا سه بود که از خواب بیدار شدم و روی صفحه‌ی موبایلم، عنوان یک ایمیل نظرم را جلب کرد: پنج تصمیم مهم زندگی. دوستی – که نمی‌شناسمش – ایمیلی فرستاده بود و بعد از اظهار لطف و مهربانی، نوشته بود: «محمدرضا. سوالم کوتاه است. خیلی کوتاه. اگر این ایمیل رو دیدی، برای من پنج تا تصمیم مهم زندگیت رو که به نظرت روی روند زندگیت تاثیرگذار بوده، بنویس. توضیح نمی‌خوام. کوتاه بنویس». از اون سوال‌ها بود که نمی‌شد از کنارش به سادگی گذشت. موبایل رو خاموش کردم و […]

روایت شخصی

در کامنتهای نوشته قبلی (سالاد کلمات) صحبت‌های زیادی مطرح شده و من خودم تا به حال، دو بار کل کامنت‌های اونجا رو خونده‌ام. اما صحبتی که یکی از بچه‌ها نوشت و پاسخی که من به اون دادم، برای خودم نکته آموختنی مهمی داشت. یکی از بچه‌ها نوشته بود – با مضمونی شبیه این – که بر خلاف تو که می‌گویی «جعبه جعبه استخون و غم پرچمهای بی باد، کودکی ما رو به قرنطینه فرستاد» رو می‌فهمی و «اودکلن زدن به افکار» رو متوجه نمی‌شی، من «اودکلن زدن به افکار» رو می‌فهمم ولی جعبه جعبه استخون و پرچم‌های بی باد به نظرم معنای خاصی نداره. اولین بار که این کامنت رو خوندم، گفتم شوخی کرده. بعد دوباره خوندم، دیدم لحن جدی است. گفتم لج کرده. دوباره خوندم، دیدم لحن دوستانه است. گفتم: یعنی واقعاً حسی به […]

yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser