دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

دسته بندی: اجتماعیات

حکیم شیفت: گم شدن شعور در میان شاعرانگی!

حکیم شیفت، همچنانکه از نامش پیداست، یک اصطلاح علمی نیست. نامی است که به یک تصادف، بر روی یک پدیده‌ی رایج اجتماعی گذاشتم. در اینستاگرام، خواستم در یک جا توضیحی بدهم و دیدم «دردی» که در «دل» دارم، ظاهراً با «واژه‌های متعارف» بیان نمی‌شود. «حکیم شیفت» را بر وزن «پارادایم شیفت» به کار بردم. امروز به نظرم، بهترین نامگذاری، نیست. اما آنقدر در قید و بند نام‌ها نیستم که بخواهم آن را تغییر دهم. به سنت همیشه، که فرض می‌کنم شبکه های اجتماعی برای برخی از ما کاسه‌ی گدایی «لایک» هستند و برای برخی دیگر فرصت «نیندیشیدن و عقده گشایی». حرفم را درباره  پدیده‌ی خانمانسوز «حکیم شیفت»،‌ با وجودی که بیشتر به آنجا مربوط است، در اینجا می‌نویسم. صورت مسئله ساده است. حرفی که قبلاً در شرایط مختلف و به شکل‌های مختلف، گفته‌ام و شاید […]

دردی به نام سالاد کلمات

من از علاقمندان آهنگ‌هایی هستم که رضا یزدانی خوانده. متن شعر‌هایی که انتخاب می‌کنه رو دوست دارم. هنوز یادم نمی‌ره که وقتی می‌خوند: جعبه جعبه استخونو و غم پرچمای بی باد کودکی نسل ما رو به قرنطینه فرستاد تا ساعتها این جمله‌ها رو در ذهنم تکرار می‌کردم و با خودم می‌گفتم حیف که این جمله‌ها را من نگفته‌ام و ننوشته‌ام. وقتی تصویرسازی زیبای یغما گلرویی رو در شعر پیکان قراضه می‌دیدم، در شگفت می‌شدم از خلاقیت انسان در تصویرسازی و به بند کشیدن کلمات برای ارائه تصویری رنگی از خاطره‌ای سیاه و سفید و قدیمی: یه پیکان قراضه کنار اتوبان، داره خواب می‌بینه یه پیکان بی چرخ که بازم تو رویاش پر از سرنشینه … حریص یه جاده اس، از اینجا تا رویا، بدون توقف نه از شب می‌ترسه، نه از شیب دره، نه حتا […]

من شما را به چالش دعوت میکنم!

یادش بخیر آن روزها. روزگاری بود که «چالش» واژه ای عظیم بود و حتی ترسناک! چالش، اگر بود، ماه ها طول میکشید و شاید سالها و شاید یک عمر. چالش اگر داشتی، دیگر خواب در چشمانت جایی نداشت. شب با روز برایت فرقی نداشت. سرحالی و خستگی برایت معنا نداشت. چالش اگر داشتی، مرگ نگرانت میکرد. نه از ترس نابودی. بلکه از آن رو که چالشی که روح و جانت را تسخیر کرده، ناتمام نماند. آن روزها، سیاه و سفید کردن یک عکس رنگی، هنوز چالش نبود. آن روزها، ریختن سطل آب برسر، هنوز چالش نبود. آن روزها، نوشتن با دست دیگر، هنوز چالش نبود. آن روزها، عکس گرفتن از محتوای کیف هنوز چالش نبود. آن روزها شکست خوردن در یک چالش، چیزی چندان از پیروزی در آن چالش کم نداشت. آنچه مهم بود این […]

دعوت به ساده زیستی، خدمت است یا فریب؟

مقدمه – احتمالاً می‌دانید که ما در دوره MBA متمم، درسی داریم به نام داستان کسب و کار. در این درس، هدف‌های متعددی را دنبال می‌کنیم که برخی از آنها واضح است و برخی را تا امروز وادار نشده بودم که بگویم. ما با مرور داستان‌های مربوط به شرکت‌ها و سازمانهای مختلف، موفق یا شکست خورده، می‌خواهیم خاطرات مشترکی را برای تمام دوستانمان بسازیم تا وقتی با هم درسی را می‌خوانند یا بحث می‌کنند،‌ زبان و کلماتشان مشترک باشد. همینطور معمولاً از داستان‌هایی استفاده می‌شود که بار آموزشی ضمنی هم دارند و در درس‌های دیگر می‌شود از آنها کمک گرفت. از سوی دیگر، هر کسی در محیط کسب و کار و جلسات کار و قرارداد و مذاکره، باید به داستان‌ها و حرف‌های مختلف مجهز باشد و بعضی وقتها به شوخی می‌گویم که یک مذاکره کننده، […]

ذکر مصیبتی برای دانشگاه‌ها

از میان چندصد ایمیلی که هر روز از قشر دانشجو دریافت می‌کنم، شاید ده تا پنجاه مورد (بسته به زمان) در مورد موضوع و عناوین تحقیقات است. متاسفانه نمی‌توانم دقیقاً عناوین را ذکر کنم، چون ممکن است به کسی بربخورد. اما مگر می‌شود تحقیقی منتشر شود در زمینه رابطه بین Positivity و Self Awareness و Organizational Citizenship Behavior و به طور خاص تلاش هم بکنند اثر Informal Networks را نگاه کنند و در همان تحقیق هم ببینند که Diffusion چقدر موجب افزایش رفتارهای داوطلبانه در سازمان بدون نیاز به فعالیت اجباری یا Forcing Behaviors می‌شود؟ آنچه در عنوان این تحقیقات می‌خوانیم، دقیقاً روضه‌ای دردناک برای گریستن است. کمی چشم برزخی می‌خواهد که با دیدن عنوان تحقیق و استاد پیشنهاد دهنده، بفهمی که با چه غول بی شاخ و دمی به عنوان نظام آموزشی درگیر هستی […]

دانشگاه در ایران: نشد یا نخواستیم بشود؟

چند روز پیش، همکارانم در صفحه‌ی اینستاگرام متمم، جمله‌ای از «درو فاوست»، رییس دانشگاه هاروارد را نقل کردند. او که در جمع دانش آموزان سخنرانی می‌کرد در مورد تجربه‌ی دانشگاه، حرف‌هایی زده بود که – مضمونش – چنین بود: دانشگاه، گذرنامه‌ای برای ورود به مکان‌های متفاوت و جدید است. برای ورود به زمان‌های دیگر. برای تجربه‌ی شکل‌های دیگری از اندیشیدن. فرصتی برای اینکه خودمان را به شکل دیگری بفهمیم. برای اینکه ببینیم زندگیمان، چقدر با دیگرانی که در زمان‌ها و زمین‌های دیگر زیسته‌اند شبیه است. برای اینکه ببینیم زندگیمان، چقدر با آنها متفاوت است… این مطلب هم مانند بسیاری از مطالبی که متمم تولید یا منتشر می‌کند، در جاهای مختلف، بازنشر شد. دیشب در میان تصاویر اینستاگرام، دیدم که بعضی‌ها در صفحات مختلف، در زیر این نوشته، جملاتی نوشته‌اند که مضمون آنها تقریباًُ مشابه بود: […]

مرز در عقل و جنون باریک است…

در تاریخ روانشناسی یکی از کسانی که همیشه مورد علاقه من بوده دیوید روزن هان (David Rosenhan) است. او از افراد مطرح مکتبی است که این روزها به نام «ضد روان درمانی» شناخته میشود. او در هاروارد و استنفورد و پرینستون تدریس کرده و تجربیات ارزشمندی را از خود به یادگار گذاشته است. امیدوارم خواندن تجربه زیر برای شما الهام بخش باشد: روزن هان، معتقد بود که عمده برخوردهای روان درمانی مبتنی بر گفته های بیماران و نه نشانه های رفتاری آنان است و این نحوه تحلیل می تواند آکنده از خطا باشد. او هشت نفر زن و مرد را در ایالت های مختلف به عنوان «شبه بیمار» انتخاب کرد و آنها را به بیمارستان های روانی فرستاد و از آنها خواست خودشان با بیمارستان تماس بگیرند و خودشان به تنهایی به دیدار پزشک بروند […]

حرفی با پدر و مادرها در شروع سال جدید

این مطلب را برای عصر ایران نوشتم. مطلب ظاهری شبیه دلنوشته دارد. اما آنها که قبلاً نوشته‌های اینجا و متمم را خوانده‌اند می‌دانند که تک تک جمله‌های این متن، قبلاً در مطالب من با ارائه‌ی رفرنس‌های علمی، از تحقیقات روز دنیا به بحث گذاشته شده است. ————————————————————- نخستین روز سال تحصیلی، خاطره‌ی مشترک همه ماست. این روزها، با شادی و لبخند، خاطرات نخستین روزهای مدرسه‌ی خودمان را مرور می‌کنیم. اما، اگر کمی فکر کنیم به خاطر می آوریم که آخرین روزهای تابستان، برای بسیاری از ما، آرام و غم‌انگیز بود. چیزی شبیه غروب جمعه‌ها. احساسی که نسبت به روزهای شروع سال تحصیلی داشتیم و داریم، می‌گذرد. تلخ یا شیرین، در طول زندگی آنقدر شروعها و پایان‌های مهم را تجربه می‌کنیم، که کمتر فرصتی برای به یاد آوردن آن روزها، باقی می‌ماند. اما، آنچه در طول […]

آموزش و پرورش نوجوانان: فرصت‌ها و تهدیدها

در برنامه فرزندپروری مضطربانه که معرفی برنامه نوجوان توانگر بود، برای پدرها و مادرها گفتم که: اگر از شما بپرسم، پنجاه سال دیگر، قرار است جشن تولدی برگزار شود و هدیه‌های مختلفی هم آورده شود،‌ چند نفر از شما می‌توانید چیزی را که بیشتر از موارد دیگر،‌ هدیه می‌شود حدس بزنید؟ یا با قطعیت قابل قبولی به من بگویید؟ تغییرات جهان بسیار سریع شده. بسیاری از وسایلی که بخشی از زندگی روزمره ماست،‌ ده سال پیش قابل تصور هم نبوده. امروز شغلهایی وجود دارد که تعریف کردن و تفهیم آنها برای نسل قبل – که بسیاری از آنها فوت کرده‌اند و نیستند – به هیچ شکل امکان‌پذیر نیست. پس شما که در حد یک هدیه تولد هم، شناختی از پنجاه سال بعد – که برای فرزندانتان زمان بازنشستگی و لذت بردن از دسترنج چند دهه […]

سواد زندگی

این متن را برای عصر ایران به مناسبت روز جهانی سواد  نوشتم: هفدهم شهریور امسال نیز، برای چهل و هشتمین سال متوالی، «روز جهانی سواد» در سراسر جهان گرامی داشته شد. پنج دهه‌ی قبل،‌ زمانی که یونسکو با هدف تاکید بر اهمیت سواد بر کیفیت زندگی فردی و اجتماعی انسان ها، روز جهانی سواد را اعلام کرد، دنیا به شکل دیگری بود. آن زمان، تعداد بسیار زیادی از مشاغلی که امروز وجود دارند، وجود نداشت و ابزارهای ارتباطی، کاملاً متفاوت بود. با گسترش تکنولوژی‌های مدرن چاپ و صحافی، کتاب‌ها در تیراژی بالاتر و قیمتی پایین‌تر از گذشته،‌ به سمت بازارهای مختلف روانه می‌شدند و دنیا بر این باور بود که «توانایی خواندن و نوشتن»، می‌تواند تا حد زیادی، بر «هیولای غول‌پیکر فقر و فساد و تبعیض» پیروز شود. امسال در حالی روز جهانی سواد را جشن […]

yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser