پیشنوشت: وقتی از مذاکره ایران و آمریکا یا هر مذاکرهٔ دیگری حرف میزنیم، دو موضوع کاملاً متفاوت وجود دارد. یکی «درستیِ مذاکره» و دیگری «مذاکرهٔ درست».
«درستی مذاکره» همانطور که از نامش پیداست، به این سوال میپردازد که آیا اساساً مذاکره کار درستی است یا نه؟ اما «مذاکرهٔ درست» به این سوال میپردازد که «روش درست مذاکره» چیست؟
فرایند تصمیمگیری در مورد درستی مذاکره شفاف است. در کشورهایی که پارلمانی اداره میشوند، نمایندگان مردم دربارهٔ درست یا نادرست بودن مذاکره تصمیم میگیرند. در کشورهایی مثل ما هم که پارلمانی نیست (و مجلس شورا داریم)، قضاوت در اختیار کادر ارشد حاکمان کشور است.
بنابراین طبیعتاً در این زمینه نمیشود از «نظر کارشناسی» حرف زد.
اما بحث «مذاکرهٔ درست» یک بحث کاملاً کارشناسی است. همانطور که شما دربارهٔ «درستی تصمیم خرید خودرو» خودتان تصمیم میگیرید. اما این حق تصمیمگیری به این معنا نیست که در تشخیص خودروی مناسب هم صاحبنظر هستید.
آنچه من میخواهم بنویسم، وجه دوم ماجراست. یعنی مستقل از اینکه تصمیم کلان در کشور چه باشد، اگر تصمیم زمانی به هر علت بر مذاکره قرار بگیرد، بر اساس «منطق عقل و علم» فقط یک روش مذاکرهٔ بهینه وجود دارد و آن مذاکرهٔ همهجانبه است. در ادامه توضیح میدهم که چرا ایران (هم مردم ایران هم حاکمان بر ایران) در هر مذاکرهای جز مذاکرهٔ همهجانبه به وضعیتی بدتر از امروز میرسند و اساساً مذاکره نکردن برای همه بهتر از مذاکرهٔ ناقص است.
امروز این نوشته را کامل میکنم…
آخرین دیدگاه