خیلی جالبه.جملرو نمی گم.(چون جمله “خیلی” جالب بود!) اینو می گم که برداشت من ازین جمله این بود که قدیس اگه قدیسه حاصل کارش بوده و گناهکار هم حاصل کارشو می بینه.بعد دیدم برداشتهایی غیر ازین کردن.با خودم گفتم چرا اینا متوجه نشدن!!!بعد یکی درلباره قضاوت راجع به دیگران گفته(همین کاری که من کردم) بعد فهمیدم که یک روی دیگه هم داره این حرف(همون که بعضی اشاره کردن) که شرایط تغییر می کنه و ممکنه قدیس گناهکارو و اون این بشه…و خلاصه اینجو.ره که می گن خدا با جمعه.چون توئ جمع تو به شناختو گستردگی فکر می رسی و….چه ساده می شه از چیزهای کوچیک درسهای بزرگ گرفت.
زنی بسیار زیبا در حال خشم از شوهرش به زاهدی شکایت میکرد.زاهد به زن زیبا رو گفت :اول رویت بپوشان بعد با من حرف بزن.زن در جواب زاهد گفت:من که غرق در خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست.تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟
یکی از دلایلی که هرگز نباید آبروی متهمی برده بشه همین است و در علم خقوق یکی از سخت ترین مجازاتها اینه که مجرم رو که گناهش ثابت شده در ملا عام مجازات کنند که خیلی هم کم این حکم صادر میشه
ما انسانها عادت داریم به برچسب زدن!با یک دید سطحی وبدون تاءمل در احوالات افراد فورا”قضاوت کرده رای صادر و انگ میزنیم! این جمله به من میگه هرکسی مسیری رو پیموده و مسیری هم پیش رو داره با انگ زدن به افراد مانع تحولشون نشیم…
با خواندن این پست، یاد متنی افتادم که چند روز پیش به دستم رسید که با اجازه شما اینجا می نویسم:
“در كتاب اسرار التوحيد مطلبي به شرح زير آمده كه قابل تامل وشنيدني است:
شیخ ما گفت که وحی آمد به موسی علیه السلام که بنی اسرائیل را بگوی که بهترین کسی اختیار کند. صد کس اختیار کردند. وحی آمد که ازین صد کس بهترین اختیار کند، ده کس اختیار کردند. وحی آمد که ازین ده، سه اختیار کنید. سه کس اختیار کردند. وحی آمد که ازین سه کس، بهترین اختیار کنید. یکی اختیار کردند. وحی آمد که این یگانه را بگویید تا بدترین, بنی اسرائیل را بیاورد. او چهار روز مهلت خواست و گرد, عالم می گشت که کسی طلب کند. روز چهارم به کویی فرو می شد. مردی را دید که به فساد و ناشایستگی معروف بود، و انواع, فسق و فجور درو موجود، چنان که انگشت نمای گشته بود.
خواست که او را ببرد، اندیشه ای به دلش درآمد که بظاهر حکم نباید کرد، روا بود که او را قدری و پایگاهی بود، به قول مردمان خطی به وی فرو نتوان کشید، و به این که مرا خلق اختیار کردند که بهترین خلقی، غره نتوان گشت. چون هرچه کنم بگمان خواهد بود این گمان در حق خویش برم بهتر.
دستار در گردن, خویش انداخت و به نزد, موسی آمد و گفت هر چند نگاه کردم هیچ کس را بدتر از خود ندیدم. وحی آمد به موسی که آن مرد بهترین ایشان است نه به آن که طاعت, او بیش است بلکه به آن که خویشتن را بدترین دانست.
البته روايت ديگري از اين موضوع بشرح زير نيز ورد زبانها است:
خداوند روزي به حضرت موسي فرمود: برو بدترين بنده مرا بياور .موسي رفت يكي از گناهكارهاي درجه يك را پيدا كرد ووقتي ميخواست با خود ببرد،گفت نكند يك موقع اين آدم توبه كرده باشد ومن فكر كنم كه اين بنده ي گناهكار مي باشد رهايش كرد.
رفت دزدي را گرفت تاببرد نزد خود گفت نكند نكند اين بنده خاص خدا باشد وتوبه كرده باشد وخدا او را بخشيده باشد ولش كرد.
هر كسي را مي گرفت با چنين فرضيات و داوريهائي آزادش مي نمود.
بالاخره سگي را گرفت وگفت بدتر از اين كه دیگر نداريم ،رفت ميانه ي راه رهايش كرد وگفت شايد در عالم سگي بودنش كاري كرده باشد ؛مآلآ دست خالي پيش خدا رفت.
خدا گفت:اي موسي دست خالي آمدي؟
موسي گفت: هرچه گشتم بدتر از خودم پيدا نكردم.
خدا گفت: اي موسي هر آئينه اگر غير از اين كرده بودي از پيغمبري عزل ميشدي!(۲)
حضرت امير خطاب به مالك اشتر فرموده اند :اي مالك اگر در آغاز شب گناهكاري را ديدي در صبح وفرداي آن شب آن شخص را به چشم گناهكار منگر شايد توبه كرده باشد.(۳)
اندیشمندی گفته است:”هر قديسي گذشته اي داردوهر گناهكاري آينده ايِ شايد آن قديس روزي گناهكار وآن گناهكار روزي قديس شد.(۴)
حضرت مولانا فرموده است:
هيچ كافر را به خواري منگريد
كه مسلمان مردنش باشد اميد
چه خبر داري زختم كار او
تا نگرداني از او يكباره رو
مولانا هيچ وقت وصل به حضرت ربوبي را منقطع نمي داند واز همين رو مي گويد :
تو مگو مارا بدان شه راه نيست
با كريمان كارها دشوار نيست
وانسان را اميدوار به رحمت ومغفرت واسعه حضرت حق مي نمايد.بوده اند متفكريني كه تغيير آيين ومذهب داده ودست آخر خداپرست ومومن از دنيا كوچيده اند.
پاورقي
۱-ازاسرارالتوحیدمحمد بن منور.
۲-اين نظر مربوط به يكي از وعاظ محترم در حين خواندن دعاي جوشن كبير بيان شد.البته اين واعظ محترم در مطايبه گفت:به ما گفتند اگر بهتر از خودت پيدا كردي بيار ولي ما هرچه گشتيم بهتر از خودمان پيدا نكرديم.
۳- نقل به مضمون از فرازي از نامه حضرت امير به مالك.
پس زود قضاوت نکنیم
خیلی جالبه.جملرو نمی گم.(چون جمله “خیلی” جالب بود!) اینو می گم که برداشت من ازین جمله این بود که قدیس اگه قدیسه حاصل کارش بوده و گناهکار هم حاصل کارشو می بینه.بعد دیدم برداشتهایی غیر ازین کردن.با خودم گفتم چرا اینا متوجه نشدن!!!بعد یکی درلباره قضاوت راجع به دیگران گفته(همین کاری که من کردم) بعد فهمیدم که یک روی دیگه هم داره این حرف(همون که بعضی اشاره کردن) که شرایط تغییر می کنه و ممکنه قدیس گناهکارو و اون این بشه…و خلاصه اینجو.ره که می گن خدا با جمعه.چون توئ جمع تو به شناختو گستردگی فکر می رسی و….چه ساده می شه از چیزهای کوچیک درسهای بزرگ گرفت.
زنی بسیار زیبا در حال خشم از شوهرش به زاهدی شکایت میکرد.زاهد به زن زیبا رو گفت :اول رویت بپوشان بعد با من حرف بزن.زن در جواب زاهد گفت:من که غرق در خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست.تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟
عالی بود!!!
جمله ای زیبایی هست هیچکس از اینده خبر نداره!!!!!
زمان آدمها را دگرگون میکند اما تصویری را که از ایشان داریم ثابت نگه میدارد . هیچ چیزی دردناکتر از این تضاد میان دگرگونی آدمها و ثبات خاطره نیست…!
مارسل پروست
خیلی جمله ی قشنگیه.منم این جمله رو دوست دارم.
یکی از دلایلی که هرگز نباید آبروی متهمی برده بشه همین است و در علم خقوق یکی از سخت ترین مجازاتها اینه که مجرم رو که گناهش ثابت شده در ملا عام مجازات کنند که خیلی هم کم این حکم صادر میشه
سلام کامل وعالی
مثل همیشه انتخاب خوبی بود.
ما انسانها عادت داریم به برچسب زدن!با یک دید سطحی وبدون تاءمل در احوالات افراد فورا”قضاوت کرده رای صادر و انگ میزنیم!
این جمله به من میگه هرکسی مسیری رو پیموده و مسیری هم پیش رو داره با انگ زدن به افراد مانع تحولشون نشیم…
سلام
این جمله بوی امید میده
سلام محمد رضا جان، خسته نباشی.
با خواندن این پست، یاد متنی افتادم که چند روز پیش به دستم رسید که با اجازه شما اینجا می نویسم:
“در كتاب اسرار التوحيد مطلبي به شرح زير آمده كه قابل تامل وشنيدني است:
شیخ ما گفت که وحی آمد به موسی علیه السلام که بنی اسرائیل را بگوی که بهترین کسی اختیار کند. صد کس اختیار کردند. وحی آمد که ازین صد کس بهترین اختیار کند، ده کس اختیار کردند. وحی آمد که ازین ده، سه اختیار کنید. سه کس اختیار کردند. وحی آمد که ازین سه کس، بهترین اختیار کنید. یکی اختیار کردند. وحی آمد که این یگانه را بگویید تا بدترین, بنی اسرائیل را بیاورد. او چهار روز مهلت خواست و گرد, عالم می گشت که کسی طلب کند. روز چهارم به کویی فرو می شد. مردی را دید که به فساد و ناشایستگی معروف بود، و انواع, فسق و فجور درو موجود، چنان که انگشت نمای گشته بود.
خواست که او را ببرد، اندیشه ای به دلش درآمد که بظاهر حکم نباید کرد، روا بود که او را قدری و پایگاهی بود، به قول مردمان خطی به وی فرو نتوان کشید، و به این که مرا خلق اختیار کردند که بهترین خلقی، غره نتوان گشت. چون هرچه کنم بگمان خواهد بود این گمان در حق خویش برم بهتر.
دستار در گردن, خویش انداخت و به نزد, موسی آمد و گفت هر چند نگاه کردم هیچ کس را بدتر از خود ندیدم. وحی آمد به موسی که آن مرد بهترین ایشان است نه به آن که طاعت, او بیش است بلکه به آن که خویشتن را بدترین دانست.
البته روايت ديگري از اين موضوع بشرح زير نيز ورد زبانها است:
خداوند روزي به حضرت موسي فرمود: برو بدترين بنده مرا بياور .موسي رفت يكي از گناهكارهاي درجه يك را پيدا كرد ووقتي ميخواست با خود ببرد،گفت نكند يك موقع اين آدم توبه كرده باشد ومن فكر كنم كه اين بنده ي گناهكار مي باشد رهايش كرد.
رفت دزدي را گرفت تاببرد نزد خود گفت نكند نكند اين بنده خاص خدا باشد وتوبه كرده باشد وخدا او را بخشيده باشد ولش كرد.
هر كسي را مي گرفت با چنين فرضيات و داوريهائي آزادش مي نمود.
بالاخره سگي را گرفت وگفت بدتر از اين كه دیگر نداريم ،رفت ميانه ي راه رهايش كرد وگفت شايد در عالم سگي بودنش كاري كرده باشد ؛مآلآ دست خالي پيش خدا رفت.
خدا گفت:اي موسي دست خالي آمدي؟
موسي گفت: هرچه گشتم بدتر از خودم پيدا نكردم.
خدا گفت: اي موسي هر آئينه اگر غير از اين كرده بودي از پيغمبري عزل ميشدي!(۲)
حضرت امير خطاب به مالك اشتر فرموده اند :اي مالك اگر در آغاز شب گناهكاري را ديدي در صبح وفرداي آن شب آن شخص را به چشم گناهكار منگر شايد توبه كرده باشد.(۳)
اندیشمندی گفته است:”هر قديسي گذشته اي داردوهر گناهكاري آينده ايِ شايد آن قديس روزي گناهكار وآن گناهكار روزي قديس شد.(۴)
حضرت مولانا فرموده است:
هيچ كافر را به خواري منگريد
كه مسلمان مردنش باشد اميد
چه خبر داري زختم كار او
تا نگرداني از او يكباره رو
مولانا هيچ وقت وصل به حضرت ربوبي را منقطع نمي داند واز همين رو مي گويد :
تو مگو مارا بدان شه راه نيست
با كريمان كارها دشوار نيست
وانسان را اميدوار به رحمت ومغفرت واسعه حضرت حق مي نمايد.بوده اند متفكريني كه تغيير آيين ومذهب داده ودست آخر خداپرست ومومن از دنيا كوچيده اند.
پاورقي
۱-ازاسرارالتوحیدمحمد بن منور.
۲-اين نظر مربوط به يكي از وعاظ محترم در حين خواندن دعاي جوشن كبير بيان شد.البته اين واعظ محترم در مطايبه گفت:به ما گفتند اگر بهتر از خودت پيدا كردي بيار ولي ما هرچه گشتيم بهتر از خودمان پيدا نكرديم.
۳- نقل به مضمون از فرازي از نامه حضرت امير به مالك.
۴-اسكار وايلد
” هرکس توی زندگیش یه یواشکی داره”
این جمله از فیلم دیشب باباتو دیدم آیدا که منم خیلی دوسش دارم
<>
این جمله از فیلم دیشب باباتو دیدم آیدا که منم خیلی دوسش دارم