این یک متن بدون ویرایش است. از طرف محمدرضای عصبانی. اگر چه عصبانیت در واژههاست اما در مفهوم، هنوز متعادل و حتی محافظهکارانه است.
بارها و بارها، در مورد به کار بردن واژههای انگلیسی و آلمانی و فرانسوی و به طور کلی واژههای بیگانه در زبان فارسی بحث شده است. فکر میکنم کسانی که نوشتههای من را خواندهاند و من از نزدیک در خدمت آنها بودهام میدانند که من در نگارش به شدت مراقب استفاده از واژههای فارسی هستم. اما در حرف زدن هیچ اصرار خاصی به استفاده از زبان مادرم ندارم.
میگویم زبان مادر و نمیگویم زبان مادری. دلیلش را هم اینجا بیشتر توضیح میدهم.
در دنیای کهن، واژگان حکومت میکردند. مورخان هزار سال قبل، پیروزمندانه مینوشتند که فلان قوم به سرزمین ما حمله کرد اما ما زبانمان را حفظ کردیم. یا اینکه با تاسف میگفتند که فلان قوم مورد حمله قرار گرفت و کتابهایشان سوخت و زبان و واژگانشان تغییر کرد.
امروز ابزارها و تکنولوژی و اختراعات و امثالهم، خداوندگار خلق کلمات هستند. همانها که گریبان برای زبان فارسی میدرند و برای «واژهسازی» حقوق میگیرند و نان میخورند، سوار «ماشین» میشوند و نه خودرو. دنبال «سوییچ» میگردند نه «کلید». آنها به «اینترنت» وصل میشوند و نه «شبکه جهانی». «لپتاپ» میخرند و نه «رایانه روی ران پا!». به «رادیو» گوش میدهند نه «امواج رها هوا». آنها «توییت» میکنند نه «جیک جیک». آنها «استوس» میگذارند نه «آخرین وضعیت موجود من». آنها «لایک» میکنند نه اینکه «دوست بدارند». همانها که ژست وطن پرستی میگیرند و خودشان را برای زبانی که امروز تقریباً وجود ندارد، تکه تکه میکنند، اگر بخواهند تلویزیون LCD بگیرند و فارسی حرف بزنند باید لال شوند! اگر شارژر موبایلشان گم شود و بخواهند به زبان فارسی بگویند که چه چیزی را گم کردهاند، هرگز آن را پیدا نخواهند کرد!
تفکر «فرهنگستان» و «واژهسازی» متعلق به چندصد سال قبل و موزههای تفکر دنیاست. امروز اگر میخواهی زبانت زنده بماند، باید خالق باشی. باید بسازی و بزرگ شوی. اگر میخواهی به جای فیس بوک، چهره نما به کار رود، با بخشنامه و بودجه و توصیه و خواهش و التماس و پاس داشتن و … نمیشود. باید کار کنی. صبح زود بیدار شوی. شرکت تاسیس کنی. علم توسعه دهی. تکنولوژی داشته باشی. کار تیمی کنی. مفت خور نفت نباشی. نرم افزار بنویسی. سخت افزار توسعه دهی. سالها تلاش کنی و روزی که سایت تو بالا آمد، به جای «فیس بوک» تو اسمش را «چهره نما» بگذاری. و اگر چند سال ماندی و ثابت کردی که لیاقت داشتهای و برتر بودهای و از ارتباط و رانت و فشار استفاده نکردهای، مطمئن باش که همه مردم دنیا واژهی «چهره» را به جای واژهی «فیس» به کار خواهند برد. در غیر این صورت، زبان تو مرده یا در بهترین حالت در حال مرگ است.
ما مفتخوران دنیای امروزیم. نفت زیر پای خود را که متعلق به فرزندانمان است میفروشیم و حاصل زحمت و اندیشه دیگران را میخریم و برای اینکه فراموش کنیم که چقدر مفتخوار هستیم اصرار داریم نام فارسی روی آنها بگذاریم تا ادعای مالکیت هم داشته باشیم.
این موضوع در مورد واژههای پایه هم وجود دارد. بسیاری از تئوریهای امروزی ما در دنیای دیگر توسعه یافته. نمیتوانیم به جای Organizational Structure بگوییم ساختار سازمانی و از جمله بعد با واژههای انگلیسی و بروکراسی و تکنوکراسی و سازمان ماشینی و ادهوکراسی، بجث را ادامه دهیم.نمیتوانیم بگوییم امنیت شبکه و از پاراگراف بعدی همه چیز انگلیسی باشد. خودمان را که مسخره نمیکنیم! خوب همان ساختار و امنیت را هم مثل هزار واژهی بعدی، انگلیسی بگوییم!
برای من استفاده از واژههای فارسی برای بیان مفاهیمی که ما هرگز به آنها فکر نکردهایم و برای توسعه آنها تلاش نکردهایم، دقیقاً شبیه کار همان دوستانی است که محصول چینی وارد بازار ایران میکنند و نام ایرانی بر روی آن میگذارند و به عنوان محصول ایرانی میفروشند.
زمانی بود که هر نسل مانند نسل قبل زندگی میکرد. آن زمان، زبان مادری وجود داشت. امروز نسل به نسل و سال به سال دنیا عوض میشود. مادران ما برای بیان بسیاری از کارهای ما، واژه ندارند! امروز زبانی اگر هست «زبان فرزندی» است! زبان مادر من فارسی است. اما زبان فرزند من، اگر به همین حد تنبل و بیعرضه بمانم انگلیسی خواهد بود.
در بسیاری از متون کهن آمده که: «در آغاز تنها کلمه بود…». باید به عزیزانی که دغدغه کلمات را دارند یادآوری کرد که «در پایان دیگر کلمه نخواهد بود…». آنچه میماند مخلوقات حاصل از زایش فکر و دست من و شما هستند و تلخ است اما بپذیریم که ما این روزها، هر لحظه گامی بیشتر به سوی عقیم شدن میرویم…
راه حل مشخص است. این زبان فارسی در حال احتضار را فراموش کنیم. زبان روز دنیا را یاد بگیریم. کار کنیم. تلاش کنیم. بخوانیم و بنویسیم و اختراع کنیم و بسازیم. وقتی مخلوق جدیدی به جهان افزودیم نام فارسی بر آن خواهیم گذاشت. اینگونه شاید این مرده بر بستر مرگ، دوباره تنفس را آغاز کند…
[…] شاید بهتر باشد نوشتهی محمدرضا شعبانعلی را تحت عنوان «واقعیت تلخ: زبان فارسی در بستر احتضار مرگ…» نیز مطالعه […]
خوندن این مطلب منو یاد یک نقل قول از سوسومو تونگاوا انداخت که نیل پستمن در کتاب تکنوپولی آورده. تونگاوا اهل کشور ژاپن هست (برنده جایزه نوبل پزشکی) و معتقده که زبان ژاپنی برای پژوهشهای علمی از قدرت لازم و وضوح کامل برخوردار نیست. به همین دلیل میگه: «ما باید کوشش کنیم تا فرایند اندیشه خود را در زمینه دانش تغییر دهیم و این کار به این صورت است که با زبان انگلیسی فکر کنیم.» پستمن مفهوم دقیق این حرف تونگاوا رو به این شکل توضیح میده: «او مدعی نیست زبان انگلیسی بهتر از زبان ژاپنی است، بلکه میگوید این زبان برای مقاصد خاص تحقیقات علمی مناسبتر است و این بدان معناست که زبان انگلیسی و یا دیگر زبانهای غربی در درون خود دارای نوعی تمایلات ایدئولوژیک هستند که زبان ژاپنی فاقد آن است.»
من از این جمله پستمن هم خیلی خوشم اومد که میگه: «آنچه را که ما اندیشیدن مینامیم، از خصلت زبان سرچشمه میگیرد.» و اندیشیدن در هر زبان با زبانی دیگر یکسان نیست.
.
یکبار از سر کنجکاوی به سایت فرهنگستان زبان و ادب فارسی سر زدم تا ببینم واقعا این واژههای معادل رو بر چه اساسی انتخاب میکنن که خیلیهاشون تا این اندازه ثقیل و غیرقابل فهم هست. یه فایل pdf تو این سایت هست که «اصول و ضوابط واژه گزینی» رو توضیح میده. کمی طولانیه (۶۰ صفحه) و نمیدونم تا به حال خوندیدش یا نه.
یکی از جالبترین قسمتهای این اصول برای من قسمتیه که توضیح میده: زبان علم در ایران زبان فارسی است و باید فارسی بماند به این دلیل که برای زبانهایی که سابقه ملی طولانی دارن مثل زبان فارسی (سابقه ۱۰۰۰ ساله) نباید زبان روزمره رو از زبان علمی جدا کرد و بعد در ادامه سه عیب بزرگ جداسازی رو توضیح داده.
خلاصه این سه عیب به این صورت هست: ۱- زبان فارسی را به زبانی عقب مانده و سرکوفته تبدیل میکنه. ۲- گسترش علم را در میان مردم کند میکنه چون علم آموزی به زبان بیگانه بسیار دشوارتر از
علمآموزی به زبان مادری است. ۳- با انتخاب یک زبان بیگانه در مقام زبان علم توسعه عمیق و همه جانبه علم و دانش و اطلاعات در میان عموم مردم قطعا محقق نمیشه.
(باور کنید من که زیاد به گذاشتن علامت تعجب علاقهای ندارم، خیلی جلوی خودم رو گرفتم تا بعد از هر کدوم از این موارد چند تا علامت تعجب نذارم)
هیچوقت یادم نمیره وقتی که کتاب کمعمقها رو میخوندم هر جا نویسنده به جای کلمه «آنلاین» از «برخط» استفاده کرده بود اصلا ذهنم با این برخط ارتباط برقرار نمیکرد و یه جواریی اذیت هم میشدم. اصطلاح کاملا فارسی بود ولی برای من خالی از هر نوع مفهومی بود.
امیدوارم یه روزی بیاد که دست از این کارهای بیهوده بر داریم و انرژی و وقتمون رو به جای واژهگزینی و واژهسازی و معادلسازی، صرف کار مفیدتر و بهتری کنیم.
چقدر وقت هست که دلم برای اسلامی که ما مصداقش شدیم و میخوان با ما بشناسنش میسوزه
چند صد بار شنیدم که اگه اسلام اینه و مسلمون اینا هستن من میخوام کافر باشم
حتی دوستای خودم برای معرفی من به غریبه تر ها میگن سما با اینکه مومنه،مذهبیه ولی! دختر خیلی خوبیه!!!!!!!!! ولی! و من بغض میکنم برای خدایی که اسلامش رو به ما سپرده و ما اینجوری لگد مالش کردیم
وای آقای شعبانعلی چه قشنگ حرف دل من رو نوشتین.لذت بردم.ما فقط نشستیم واتلاف وقت میکنیم و وقت گرانبها رو صرف اموری میکنیم که در نهایت هیچی عایدمون نمیکنه.نمیدونم نظر شما چیه ولی به نظر من یه جورایی مثل همون تاکیید بر خرید کالای ایرانی هست که متاسفانه قابل مقایسه با کالای خارجی نیست.وبجای اینکه اقدامی صورت بگیره که کیفیت بره بالا فقط تو گوش مردم خونده میشه که جنس ایرانی بخرید اگر وطنتون رو دوست دارید! و یا اینکه همیشه رفتار وفرهنگشون رو زیر ذره بین بد بینی و دشمن بینی خودمون میبریم در صورتی که خیلی چیز امون رو از اونا داریم.
شگفت اينكه آنچه شما نوشتيد به زبان فارسي نيست فارسي و عربي است. كار بزرگي نيست بجاي اينترنت بگويند شبكه…. موضوع نه جستار ..كلمه نه واژه …عقيم…مخلوق… آيا زبان فارسي براي اينها واژه ندارد؟ صبح نه پگاه..استفاده نه بهكار گيري…امينتي..توسعه…و …. درد اين است كساني كه از فارسي سخن مي گن به فارسي نمي گن.
بسیار زیبا!!!
به نظر من زبان فارسی در بستر احتضار مرگ نیست ، بلکه یکی از زبانهای مهم در منطقه خاورمیانه است که بر زبانهای دیگر این منطقه هم تاثیر گذاشته و تاثیر پذیرفته است. این زبان بیش از ۱۰۰ میلیون نفر متکلم دارد (حدود ۷۰ میلیون نفر در ایران، ۳۰ میلیون نفر در افغانستان، ۵ میلیون نفر در تاجیکستان و حدود ۵ میلیون نفر هم در بقیه کشورهای دنیا از جمله هند، پاکستان، ازبکستان، ایلات متحده آمریکا ، بحرین و بقیه کشورهای دنیا).
تغییر کردن زبانها و تاثیر پذیرفتن آنها از دیگر زبانها نشانه مرگ و احتضار نیست بلکه نشانه حیات، پویایی و رشد آنهاست. همانطور که برخی دیگر از دوستان هم اشاره کرده اند زبان انگلیسی هم که در حال حاضر کما بیش به عنوان زبان بین المللی پذیرفته شده از بسیاری زبانهای دیگر مثل فرانسه، آلمانی، اسپانیایی، ایتالیایی و …. و حتی فارسی تاثیر پذیرفته است.
زبان فارسی دارای ادبیاتی بسیار غنی شامل شعر، نثر و ضرب المثل های متنوع است. آثار ارزشمندی در این زبان وجود دارد که مورد توجه جهانیان قرار داشته و دارد. (مثنوی مولانا، گلستان و بوستان سعدی، دیوان حافظ، رباعیات خیام و ….. وبسیاری آثار ارزشمند دیگر.
اگر به نام کشورهای مجاور خود نگاه کنیم در اکثر آنها به پسوند “ستان” که به معنای سرزمین است بر می خوریم که حتی در بقیه زبانهای مهم دنیا هم به همین نام پذیرفته شده اند. (افغانستان، پاکستان، ترکمنستان، قزاقستان، تاجیکستان، ازبکستان و ……بسیاری دیگر)
در بسیاری از زبانهای مجاور ما مثل عربی، هندی، ترکی، اردو و پشتون واژگان زبان فارسی بسیار زیاد است.
صدها رسانه مهم دنیا از کشورهای مختلف با داشتن مخاطبان بیش از ۱۰۰ میلیونی به زبان فارسی برنامه دارند.
در مجموع ضمن احترام به نظر نویسنده مقاله فکر میکنم این مقاله کمی بدبینانه و دور از واقعیت است.
سلام در جواب پارسی باید بگم میتونید این آماری که آوردید رو ثابت کنید؟؟کجای ایران ۷۰ ملیون متکلم فارس داره؟؟؟؟؟؟پس عربها چی؟؟؟لرها؟؟؟بلوچها؟؟؟ترکها که بیشترین تکلم رو دارند؟؟؟؟گیلکیها خراسانیا؟؟بختیاریها؟؟کردها؟؟؟بر اساس اطلاعات منبع زبان شناسی SIL [1] ترکیب جمعیتی ایران در سال ۱۹۹۸ به صورت زیر بوده است:
جمعیت کل ایران بر اساس آمار دولتی ۶۵,۷۵۸,۰۰۰
متکلمین زبان ترکی آذربایجانی ۱,۵۰۰,۰۰۰
قشقاییها (ترکی آذربایجانی) ۴۰۰,۰۰۰
متکلمین ترکی خراسانی ( نزدیک به ترکی آذربایجانی) ۲,۰۰۰,۰۰۰
متکلمین زبان ترکی ترکمنی ۲۳,۵۰۰,۰۰۰
متکلمین زبان فارسی* ۲۲,۰۰۰,۰۰۰
متکلمین زبان لری* ۴,۲۸۰,۰۰۰
متکلمین زبان کردی و کرمانجی* ۳,۴۵۰,۰۰۰
متکلمین زبان گیلکی* ۳,۲۶۵,۰۰۰
متکلمین زبان مازندرانی* ۳,۲۶۵,۰۰۰
متکلمین زبان عربی ۱,۴۰۰,۰۰۰
متکلمین زبان بلوچی* ۸۵۶,۰۰۰
متکلمین زبان تالشی و تاکستانی* ۳۳۲,۰۰۰
متکلمین زبان ارمنی ۱۷۰,۸۰۰
بقیه زبانها ۷۰۰,۰۰۰
منابع:http://www.achiq.org/yazi/y.tebrizli.yolumuz.htm
http://mapleleaf.blogfa.com/post-70.aspx
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=6235
گفتن چهره بجاي فيس خيلي جذاب تر و زيباتر است براي من !به شرطي كه اين كلمه چهره براي من تداعي كننده آن چيز خاص باشه.
اگر هليكوپتر رو آقايان بنام بالگرد نام منهند بهتر نيست يكم تخصصي تر و مهربانانه تر با زبان مادريمون رفتار كنن تا كلمه ي در خور و شايسته ي زبانمان بيابند.
با سلام . به نظر من میرسه منظور استاد رعایت اصل امانتداری نسبت به واردات غیر ایرانی از نوع کالا و علمه و اینکه با واژه سازی اون رو به خودمون نسبت ندیم در واقعیت صحیحه منتها خود واژه سازی درست درک درست و باز خلق وانتقال لازم رو میرسونه کمااینکه در علوم دانشمندان گذشته ی ما هم کشورهای دیگه همینطور عمل کردند اما مشکل دیگه عدم اشنایی جامع ما با فرهنگ معانی زبان خودمون مثل دهخدا معین هست یعنی بعضا کلمات فارسی برای خود ما ناملموس و این مشکل رو دوتا میکنه و باید واقعا دنبال ریشه و معنای کلمه ی فارسی اول رفت تا ارتباط این ذو برای فرد معمولی روشن بشه که طبق فرمایش یکی از دوستان خود مردم متوجه ی عدم همخوانی یا همخوانی واژه ی ساخته شده فرهنگستان خواهند شد همون استقبال عمومی و اینکه بومی سازی علوم رو هم باید در نظرگرفت که واژه سازی در این امر مهمه.
باتشکر
با سلام
با بسیاری از نظراتتون موافقم و از واژه سازی استقبال می کنم ولی آیا فکر نمی کنید زبانی که با زبانی دیگر تبادل واژه نداشته باشد زیانی مرده است؟! اگر فقط با ورود کلمات از زبان یا زبان های دیگر به زبانی، آن زبان از بین برود، انگلیسی که پر از کلمات فرانسوی و آلمانی است مدت ها پیش از بین رفته بود ! با وجود علاقه به کشورم و زبانم و با اینکه خواهان کار و تلاش بیشتر و پیشرفت هستم ولی با تبادل لغت تا حدی معین، موافق هستم. تبادل لغت به پویایی زبان کمک می کند.
با سلام خدمت استاد گرانقدرم جناب شعبانعلی
نوشته های شما بخصوص این یکی از سر درد است و این نوشته بسیار دردناک! بر من بسیار اثر گذاشت و تلنگر سختی بود تا کمی به خود بیایم و بدانم باید بیشتر مطالعه و کار کنم تا فرزندم از هویت خود دور نشود.
شما اگر دغدغه زبان فارسی نداشتید چنین دردمندانه نمی نوشتید فقط جسارتا فکر کنم زیاد تند رفته اید و در نتیجه بعضی از جنبه های موضوع را جا گذاشته اید. ظاهرا مهمترین جنبه جا مانده قصه “ابزار” است. زبان فقط اسامی ابزارها و صحبت در مورد آنها نیست.
درست است که غرب در “ابزار” خیلی پیشرفته است اما زندگی غیر از ابزار خیلی چیزهای دیگر دارد که غرب از آن جنبه ها عقب مانده است. درست است که ما باید به خود بیاییم و ابزارمان را خود بسازیم تا دیگران طرز زندگی ما را تعیین نکنند و از خود بیگانه مان نکنند و درست که ما خیلی غافلیم ولی خیلی چیزها را ما در فرهنگمان داریم که ما و آنها باید دوباره یاد بگیریم تا از سرگشتگی در مقابل ابزار و ابزار سازان در آییم.
استاد عزیزم! ما اگر همین ارتباط نیم بند را هم با حافظ و سعدی نداشته باشیم که از گند و کثافت کنونیمان برای لحظاتی هم که شده دریچه نجاتی پیدا کنیم، فکر می کنید حالمان بهتر می شود یا دیگر هیچ نخواهیم داشت و فقط باید در منجلاب دست و پا بزنیم؟
مشکل امروز ما مهمتر از نام ابزارهای خارجی در زبان فارسی، غافل شدن از روحیه خودباوری و ایستادگی است تا بخاطر عقب ماندن از ابزار، روحیه و هویت خود را فراموش نکنیم. مشکل ما خودباختگی است که متاسفانه برای برخی با خواندن چنین متنی بیشتر هم می شود.
استادم! حرکات و سکنات شما برای ما الگوست لطفا خشم خود را بیشتر در اختیار بگیرید.
به یاد جمله معروف یکی از بزرگان ظاهرا غربی: وقت آن رسیده است که غرب با همه پیشرفتش ، فلسفه زندگی را از شرق بیاموزد. البته من اضافه کنم که بزرگان شرق قدیم نه حال کنونی ما که ملغمه ای از همه چیز است. خود ما هم باید فلسفه زندگی را از شرق قدیممان دوباره یاد بگیریم. و آن روز ما و غربیها به زبان فارسی بسیار نیازمند خواهیم بود.
دوستدار و ارادتمند شما
سلام؛ چند تا نکته:
۱- اوایلی که فرهنگستان زمان رضا خان، فرهنگستان اول کلمه ی هواپیما و کلی واژه های دیگر را ساخته بود؛ بسیاری از مردم و ادبا در همین کشور آنها را مسخره می کردند، متون طنزش را میشه تو کتابهای تاریخ طبز روزنامه ای ایران پیدا کرد.
۲- ژاپنی ها و چینی ها مثالهای خوبی هستند. من برایم قبول سخته که یک ژاپنی می تونه به فیسبوک بگه Www. Feisu bukku. Komu ، یعنی حتی دات کام را هم ژاپنی تلفظ می کنه و کسی هم مسخره اش نمی کنه، اما من برای واژه های ساده ای مثل پیامک هم بعضا شنیدم ک مسخره شدن،
این فرد ژاپنی حتا برای واژه هایی مثل اکترون، پروتون، (یعنی اسامی خاص!!!) هم معادل داره. بد تر از این برای برخی از واژه های سرواژه مثل TV هم واژه داره مثلا همین TV به زبان ژاپنی میشه Terebi!!!!
اینها هم مال الان نیست! از صد سال قبل بوده. طرف ی شبه جای پروتون نیومده واژه اختراع کنه!!!چرا ژاپنیه حق داره به سل فونش بگه Geitaidenwa، اما من باید ی واژه ی غلط را بگم و مثلا نگم همراه؟
۳- اگه خود غربی ها این مووع را قبول داشتند، الان لابد بخش زیادی از غرب عربی صحبت می کرد!!! خیلی از کتابهای ابن هیثم و خوارزمی و ابن سینا و ابن رشد را گرفتند و خواندند و ترجمه هم کردند!!! کسی هم مسخره نکرد این کار را.
۴- تو روسیه یا فرانسه ، حتی تو شهر های تورستی، همه چیز روسی و فرانسوی است، با این حال در روستاهای ما هم تابلو ها هم فارسی است و هم انگلیسی!!!!!!!!!!!!!!!!!!! غیر حقارت تاریخی چیز دیگه ای هست؟
” امروز زبانی اگر هست «زبان فرزندی» است! ”
عجب جمله ی تحسین برانگیزی ! هرچند به عنوان یک مادر ایرانی متآثر شدم…
سلام استاد عزیز
دستت درد نکنه . باز هم مطالبی گفتی که جایی از درد رو نشون می ده . اما با تفکر سیستمی که از خودت آموختیم باید گفت آنچه برشمردی تنها گوشه ای از جلوه درد است و نه خود درد. همین جا تکلیفم رو با واژگان تازی روشن کنم . از بکارگیری آن ها هیچ خشنودی ندارم اما به سبب گذشت قرن ها و در آمیختن زبان تازی با زبان پارسی ؛ این واژگان از بار معنایی اصلی خود دور شده و به واژگان فارسی بدل شده اند . چه بسیارند واژگانی با ریشه تازی که معنایی دیگرگونه در زبان پارسی یافته و فارسی شده اند . مانند اخبار .
بگذارید چند دهه به عقب برگردیم . آن زمان که اساتید زبانشناس و زبان دان ( حتی با بخشنامه ) به کار واژه سازی و معادل سازی پرداختند و حاصل کار آن ها ؛ واژگانی شده که امروزه ما در درستی و بجا بودن شان تردیدی نداریم و بجا هم بکار می گیریم . مانند دانشگاه ؛ ارتش ؛ موشک ؛ سرگرد ؛ دبستان ؛ آموزگار ؛ کارخانه ؛ پزشک و . . . بسیاری واژگان دیگر که یا نوساخته اند و یا از متون کهن بیرون کشیده و رواج داده اند . بی شک ساخته شدن عبارتی چون “خودرو نفربر جمعی” و نظایر آن ضد غرض است و پاسخش را توده مردم با عدم استقبال می دهند . در مقابل واژه ای چون “یارانه ” را هم باز توده مردم بر می گزینند و رایج می کنند . برای همین هم باور دارم که فارغ از بخشنامه های سازمانی ؛ زبان بعنوان یک سیستم ؛ خود-پالایشی دارد و دغدغه مرگ آن به واسطه بکارگیری واژگان بیگانه ؛ بیهوده است . اما نه به این معنا که چون طبیعت توان باز سازی دارد ؛ از آلوده ساختن آن نهراسیم . گفتن چند واژه خارجی از سوی ما دانش آموختگان که با دایره معنایی و واژگانی محدودی با زبان انگلیسی آشنایی داریم ؛ تعیین کننده آینده زبان فارسی نیست .
استاد گرانقدر . به گمانم در گفتار شما با همه احترامی که برای اندیشه های تان و دغدغه هایتان دارم؛ موضوع مهمی نادیده گرفته شده و یا خلط مطلب شده است . زبان بخشی از هویت یک مردم است . زبان در ساختار شخصیتی و روانی مردم اثر گذار است . به عنوان مثال اگر دانش ام قد بدهد و درست تشخیص داده باشم این زبان فارسی است که روحیه مردم ما را به شاعرانگی ( کمتر فلسفی ) گره زده است و نه برعکس آن . ( من هم مثل شما در زبانشناسی و جامعه شناسی تخصصی ندارم )
به این سادگی از کنار چنین موضوع مهمی نگذریم و حکم قطعی صادر نکنیم . این گفتار بیشتر حرف دل یک مهندس است تا یک مدرس تفکر سیستمی .
ای بابا… از اون دعواهای کهنه و تعصبی. دقیقاً با شما موافقم استاد.
واژه با مفهوم متولد میشه…وقتی یک قوم یک ملت یک مبتکر مربوط به یک ملت٬ یک چیز جدید به جامعهٔ جهانی ارائه میده و روش اسم میذاره٬ اون واژه هم با اون محصول صادر میشه و هیچ کاریش هم نمیشه کرد…وقتی چیزی مال ما نیست٬ ما نباید روش اسم بگذاریم…
رضا امیرخانی تو «نشت نشا» جایی طوری به این مفهوم اشاره کرده که فکر کردم به فکر کردن راجع به این موضوع کمک ميکنه خوندنش. جایی که گفته:
«وقتی تمدن٬ زایا باشد٬ “بازار” به چین میرود و از چین به ینگه دنیا میرسد. چرا که خاص تمدنی است که محل عبور بازرگانان است. و در آن دوره نیز بازار تنها یک لغت نبوده است. چیزی جدید در امرِ مارکتینگ بوده استکه ما صادرش کردهبودیم و دنیا نمیتوانسته برای آن معادلی پیدا کند. دقیقاً مانندهی اینترنت و هزاران لغتِ دیگری که اینها امروز به ما صادر میکنند.»
زبان یک سیستمه…واژهها هم اجزای مرتبط و حساس به عوامل مختلف این سیستم… پیچ و مهره نیستن که اونا رو عوض کنیم به راحتی
و اصلاً از نظر علمی (علم زبانشناسی) زبان وسیلهٔ ارتباطه… نه چیز دیگه… و دید سیاسی به اون نتیجهاش فرهنگستانبازی امروزه… شبیه نگاه حیثیتی به ورزش و سینما و المپیاد و… که تو مطلب «تیترهای زرد٬ خبرهای سیاه» بهش اشاره کردید.
الحق که راسته.
بلا نسبت کاش میتونستیم غیرت داشته باشیم و دست به کار بشیم.
اگر فقط یک ذره فقط یک ذره در برابر آیندگان احساس مسئولیت داشته باشیم، خودش یک عالمه ارزش داره.
درسته که با یک نفر دونفر نمیشه این چیزا رو به مخیله سپرد اما با عمل و تفکر همگانی میشه کاری کرد.
مثلا با گردهم آیی میشه روی همچین مقولاتی کار کرد.باید کار کرد و کار کرد و کار کرد!
همونطور که ما برای رسیدن به موفقیت سعی و تلاش می کنیم برای این جور کارها هم باید سعی و تلاش افزونی داشت.
چونکه علاوه بر سعی و تلاش عادی باید چندین برابر انرژی داشته باشیم تا بتوانیم بازخوردها و مشکلات- اعم از تهاجم فرهنگی و کمربستن دشمنان به نابودی فرهنگ و زبان فارسی – را آنگونه که باید پاسخگو باشیم.
اگر بعدها بگی که بفهمی که اشتباه می کردی اینقدر در فکر زبان بودی می گفتی کاش اینقدر وقت تلف نمی کردم
من از اونام که به اصالت مفهوم اعتقاددارم اگه همه یهجور حرف بزنن بهتر نیست
زبان فارسی ؟ برو در فکر نون باش که خربزه آبه
زبون فارسی از بین بره بهتر هم می شه تا شاید به یاد یه چیزایی تو قرآن بیفتین
به نظر من، واژه سازی(کلمه ساختن) نه تنها به زبان فارسی، بلکه به هیچ زبان دیگری کمکی برای بقا نخواهد کرد. مثلا من نمی فهمم م به کار بردن ” رستم زایی” به جای سزارین ، چه فاید ه ای میتونه داشته باشه؟؟…به قول شما، کشورها یا مردمی که در جهان تولید کننده هستن،هم زبان شون رو زنده نگه میدارن و هم جامعه ای روبه رشد برای فرزندانشون میسازن….
ناصر تقوایی با اشاره به تغییر واژهها توسط فرهنگستان زبان و ادب فارسی، این کار را دور باطل دانست.
به گزارش ایسنا، این فیلمساز پیشکسوت پس از صحبت کردن درباره سانسور واژهها، در سخنانی مطرح کرد: در دو مقطع در کشور ما یک بیماری ایجاد شد که مدام نامها را عوض میکردیم. همه جای دنیا وقتی روی چیزی اسمی میگذارند، بقیه دنیا آن را به همان اسم صدا میزنند.
تقوایی که شامگاه ۲۹ خردادماه در مراسم بزرگداشتش در خانه هنرمندان ایران سخن میگفت، ادامه داد: چطور است که تلویزیون را به عنوان یک واژه خارجی قبول کردیم اما میآییم و هلیکوپتر را میگذاریم «چرخبال»؟ هلیکوپتر چرخ دارد؟ بال دارد؟ آن هواپیما و پرنده است که بال دارد نه هلیکوپتر و آن چیزی که آقایان مدنظرشان است، ملخک است. جالب است که چنین چیزی را فرهنگستان زبان و ادب فارسی ما تصویب کرده است.
این کارگردان سینما اظهار کرد: مدام سر خودمان را به چیزهایی گرم میکنیم که دور باطل است اما در مقابل با سانسور واژهها در جهت نابودی زبان فارسی گام برمیداریم. سانسور همیشه اخلاق را دستاویز قرار میدهد و به این بهانه هر دخل و تصرفی در آب و رنگ زبان خودمان انجام میدهیم.
محمد رضاي عزيز
قربانت بروم حالا اگر بياييم و در فرهنگستان زبان فارسي و به قول سركار چنين تفكري را بفرستيم ته موزه ، صبح مردم همه از تن پروري و تن پروري دست مي كشند و به اختراع و توليد روي مي آورند ! اينكه ما نفت را از دل زمين بيرون مي كشيم و ميفروشيم واخيرا كم مانده بود به همت مدعيان مديريت جهان از فروش آن هم دربمانيم، تقصير زبان فارسي است؟ تنبلي و تن پروري ما در توليد علوم قصه دور و درازي است كه از زمان مشروطه آغاز شد . درست است زبان فارسي در تقابل با توليد بي حد و حساب فن آوري چاره اي جز سرفرود آوردن به نامهاي خارجي آنها ندارد ، ولي نبايد تفكر واژه سازي و فرهنگستان را با چنين رويه اي به موزه سپرد. اين تفكر فقط براي واژه سازي براي فيس بوك و توييتر و سوئيچ پايه ريزي نشده است، بلكه يادگار بزرگاني چون محمدعلي فروغي، ناتل خانلري، نفيسي،علامه قزويني، نوشين و بقيه ادباي معاصرماست .حالا اگر در توليد و معادل سازي كلمات ناتوان مانده ،يا كلمات نامانوسي را تحويل جامعه ميدهد ، از نفس وجود فرهنگستان نيست از ناتواني اعضاي آن است . عقيم شدن زبان فارسي در روزگار ما نه تنها هجوم واژه هايي است كه نام اختراع برآن گذاشته اند، بلكه بيگانگي با زبان مادرمان است . بيگانگي با شاهنامه ، گلستان، مثنوي وذخاير فرهنگي مان است . اين گناه ما را تن پروري و تنبلي مان را دوچندان ميكند . استاد اسلامي ندوشن در كتاب ايران و تنهاييش ميفرمايد : آنچه مي ماند سلطنت سخن است كه جوهر جان انساني است .
استاد عزيز
اينكه فرهنگستان سعي ميكند به جوانان و امروزي ها بياموزد كه بجاي اس دادن بگويند پيامك فرستادن ، فكر نمي كنم منافاتي با روند جهاني شدن داشته باشد ولو اينكه ما هم مخترع آن نباشيم . بلكه نشان دهنده پويايي و سياليت بي مثال زبان عزيزمان است .ضمن آنكه هدف از تواليد واژه فكر نكنم تقابلي با پيشرفت داشته باشد و ادا درآوردن نيست بلكه سعي و دعوت به فارسي حرف زدن است . هر چند هميشه از فرمايشات شما آتش دلسوزي بلند است ولي بگذار شاگردانه بگويم وظيفه ما حفظ اين سيادت فرهنگي ميان دنياست هرچند دستي بر آتش اختراعات نيز نداشته باشيم . صدالبته مايه شرمساري و تاسف است و من هم مثل شما از نفتي شدن همه وجودمان دلزده هستم ولي چاره چيست ؟ زدودن اين بوي نه چندان دلچسب كه ارمغاني غير از فساد و استبداد براي ما نداشت را نبايد از فرهنگستان زبان فارسي شروع كنيم كه خودتان بهتر ميدانيد از كجا . از كلمه تعصب بيزارم ولي از مصرف آن كنار براي زبان فارسي ابايي ندارم ، كه ريسمان همدلي ميان اقوام ايران است . در كنار كاهلي جريان فرهنگي كشور كه نشست و نگاه كرد شخصيت ها و هنرهاي ايران را يكي يكي كشورهاي ديگر به نام خود ثبت زدند ، روا نيست خودمان دو دستي زبان فارسي را هم به ورطه سقوط بكشانيم . هرچند هر كس مختار است هر نوع كه دلش خواست زبان را در دهان بچرخاند بگويد : چهره نما يا فيس بوك و به اين بابت نه دستمزدي از فرهنگستان خواهد گرفت و نه تحسيني از موسسان فيس بوك. به عقيده من مسوليت شما كه به عنوان استاد با چنين واژگاني سرو كار داريد سنگين تر است تا فكري براي همان كلمات ادهوكراسي و تكنو كراسي بكنيد كه اين از عهده عوامي چون من خارج است .
دور از همه اين حرفها به قول استاد جمالزاده بياييم فارسي حرف بزنيم كه فارسي شكر است.
شاعر شعر زير شكسپير است. شاهكاري از ترجمه استاد الهي قمشه اي است كه شهد شيرين زبان فارسي آن را قند مكرر كرده تقديم همه دوستان بالاخص محمدرضا شعبانعلي عزيزم
اي بت من كجا مي خرامي
صبر كن اندكي تا بيايم
عاشق صادقم رخ مگردان
نغمه ها در مديحت بخوانم
بعد از اين راه هجران رها كن
اي دلارام شيرين و طناز
وصل عشق ختم سفرهاست
عاقلان جمله دانند اين راز
عشق كالاي نقد جهان است
خنده كن تا دلت شادمان است
راز فردا ز چشمت نهان است
در تامل هزاران زيان است
پس بيا بوسه ده بر رخ من
اي نگارين بت بيست ساله
چون جواني گلي بي دوام است
خيز و پر كن برايم پياله
و از همینروست که بموجب نقش بیمانند و تعیینکنندهی یونان باستان در تکوین فلسفه و شکوفایی ذهن و اندیشهی بشر، نیچه برآنست که :
” اگر خدایی وجود داشته باشد و آن خدا بیندیشد، به زبان یونانی میاندیشد! “
هیچ زبانی خالص نیست. اگر در مورد زبانها در همین اینترنت تحقیق کنید میبینید که چه درصد زیادی از زبان های دیگر به آنها وارد شده است مثلا انگلیسی حدود ۵۰٪ واژگانش از فرانسوی و لاتین و… وارد شده است البته منظور این نیست که نباید معادل سازی کرد بلکه منظور اینست که وام گرفتن زبانها مخصوصا برای محصولات خارجی طبیعی هست .
اما اگر از بعضی واژگان فرهنگستان بگذریم متوجه میشویم که یک مشکل اصلی از خود برخی(یا اکثریت) مردم هست که استفاده از واژگان اروپایی رو باکلاس بودن میدانند در حالی که یک کودک ۵ ساله هم میتواند اینگونه در هم و برهم سخن بگوید و نشانگر هیچ توانایی خاصی نمیباشد. من یکی از دوستانم گوشیشو رو انگلیسی میذاره چون میگه فارسی گذاشتن بیکلاسه.
یه نگاهی هم به عرب ها بیندازید که همه ی واژگان را معادل سازی میکنند حتی دیدم معادلشان برای یک کلمه انگلیسی در حد یک جمله هست.
سلام خدمت جناب شعبانعلی عزیز
آن که کلمه ای برای یک مفهوم می سازد در زبانی غیر از ما، به اندازه ما به مفهوم چند کاراکتر وسواس نشان نمی دهد و بیشتر در عمق مفهوم آن وارد می شود. معنای کلمه برند چیست؟ یک نفر ساکن امریکا یا انگلیس یا هرجایی که از اول انگلیسی بلد بوده آیا با شنیدن آن به یاد داغ روی بدن حیوانات می افتد یا همان چیزی که کم و بیش همه می دانیم؟
نمی دانم چرا اصرار داریم وازه فارسی شده یک کلمه همه معنی و مفهوم آن را به دوش بکشد و ژست بگیریم که ما نمی دانیم تو فارسی چی بگیم و … .
همین لپ تاپ که شما می فرمایید آیا دوستان ما در کشورهای انگلیسی زبان به معنای صوری آن توجه می کنند و با شنیدن آن به یاد روی زانویشان می افتند آیا؟
چرا اصرار داریم به همه بگوییم که زبان ما توانایی معادل سازی برای این گونه کلمات را ندارد؟
چرا همیشه معنی ساده یک کلمه را که مفهومی بزرگتر را پشت سرخود دارد را فراموش می کنیم؟
چرا ما معادل سوییچ را برای وسیله باز کردن خانه یا ماشین و یک دستگاه مربوط به شبکه های کامپیوتری جدا می کنیم؟
چرا معادل فارسی این دو مفهوم باید متفاوت باشد؟ ایا ما باید پیچیده ترین زبان دنیا را داشته باشیم ؟
چرا به وایت برد نگفتیم تخته سفید؟
الان برای کلمه دیزاین دعوا هست که معادل فارسی این کلمه چیست؟ سال هاست که به بهانه پیدا نکردن معادل مفهومی آن خودش را بکار می بریم! آیا حتما باید معادل أن در زبان فارسی تمامی مفاهیم موجود در دیزاین را یدک بکشد؟
به نظر من معادل ساری این کلمات در فارسی تلاش مذبوحانه ایست که سرانجامی ندارد!
پیشنهاد من این است که برای جایگزین این کلمات در فارسی بایستی نسبت سازی و نماد سازی کنیم
مثلا می توانیم تمامی معانی مربوط به دیزاین را به کلمه ای مثل ” نگار” یا هرکلمه دیگری که مناسب تر است نسبت دهیم و آن را نمادی فارسی کنیم برای همه معنی و مفهوم پشت سر آن.
ورود واژگان یک زبان بیگانه به یک زبان دیگر باعث مرگ زبان مقصد نمیشود. اگر غیر از این بود اکنون زبانم فارسی وجود نداشت عربی بود. عربی هم نبود چون عربی پر از واژگان فارسی باستان است.انگلیسی هم وجود نداشت و بجای آن فرانسه بود زیرا خود انگلیسی ها میگویند ۵۰ درصد واژگان انگلیسی از زبان فرانسه گرفته شده است. اگر نگران زبان فارسی هستیم مانند عربها و فرانسویها عمل کنیم. مثلا عربها افرادی را در کشورهای غربی گماشته اند که وقتی محصول جدیدی وارد بازار شد با توجه به ویژگیهای آن محصول نام عربی برایش انتخاب کند تا از ابتدا مردم با نام عربی آن را بشناسند.