این یک متن بدون ویرایش است. از طرف محمدرضای عصبانی. اگر چه عصبانیت در واژههاست اما در مفهوم، هنوز متعادل و حتی محافظهکارانه است.
بارها و بارها، در مورد به کار بردن واژههای انگلیسی و آلمانی و فرانسوی و به طور کلی واژههای بیگانه در زبان فارسی بحث شده است. فکر میکنم کسانی که نوشتههای من را خواندهاند و من از نزدیک در خدمت آنها بودهام میدانند که من در نگارش به شدت مراقب استفاده از واژههای فارسی هستم. اما در حرف زدن هیچ اصرار خاصی به استفاده از زبان مادرم ندارم.
میگویم زبان مادر و نمیگویم زبان مادری. دلیلش را هم اینجا بیشتر توضیح میدهم.
در دنیای کهن، واژگان حکومت میکردند. مورخان هزار سال قبل، پیروزمندانه مینوشتند که فلان قوم به سرزمین ما حمله کرد اما ما زبانمان را حفظ کردیم. یا اینکه با تاسف میگفتند که فلان قوم مورد حمله قرار گرفت و کتابهایشان سوخت و زبان و واژگانشان تغییر کرد.
امروز ابزارها و تکنولوژی و اختراعات و امثالهم، خداوندگار خلق کلمات هستند. همانها که گریبان برای زبان فارسی میدرند و برای «واژهسازی» حقوق میگیرند و نان میخورند، سوار «ماشین» میشوند و نه خودرو. دنبال «سوییچ» میگردند نه «کلید». آنها به «اینترنت» وصل میشوند و نه «شبکه جهانی». «لپتاپ» میخرند و نه «رایانه روی ران پا!». به «رادیو» گوش میدهند نه «امواج رها هوا». آنها «توییت» میکنند نه «جیک جیک». آنها «استوس» میگذارند نه «آخرین وضعیت موجود من». آنها «لایک» میکنند نه اینکه «دوست بدارند». همانها که ژست وطن پرستی میگیرند و خودشان را برای زبانی که امروز تقریباً وجود ندارد، تکه تکه میکنند، اگر بخواهند تلویزیون LCD بگیرند و فارسی حرف بزنند باید لال شوند! اگر شارژر موبایلشان گم شود و بخواهند به زبان فارسی بگویند که چه چیزی را گم کردهاند، هرگز آن را پیدا نخواهند کرد!
تفکر «فرهنگستان» و «واژهسازی» متعلق به چندصد سال قبل و موزههای تفکر دنیاست. امروز اگر میخواهی زبانت زنده بماند، باید خالق باشی. باید بسازی و بزرگ شوی. اگر میخواهی به جای فیس بوک، چهره نما به کار رود، با بخشنامه و بودجه و توصیه و خواهش و التماس و پاس داشتن و … نمیشود. باید کار کنی. صبح زود بیدار شوی. شرکت تاسیس کنی. علم توسعه دهی. تکنولوژی داشته باشی. کار تیمی کنی. مفت خور نفت نباشی. نرم افزار بنویسی. سخت افزار توسعه دهی. سالها تلاش کنی و روزی که سایت تو بالا آمد، به جای «فیس بوک» تو اسمش را «چهره نما» بگذاری. و اگر چند سال ماندی و ثابت کردی که لیاقت داشتهای و برتر بودهای و از ارتباط و رانت و فشار استفاده نکردهای، مطمئن باش که همه مردم دنیا واژهی «چهره» را به جای واژهی «فیس» به کار خواهند برد. در غیر این صورت، زبان تو مرده یا در بهترین حالت در حال مرگ است.
ما مفتخوران دنیای امروزیم. نفت زیر پای خود را که متعلق به فرزندانمان است میفروشیم و حاصل زحمت و اندیشه دیگران را میخریم و برای اینکه فراموش کنیم که چقدر مفتخوار هستیم اصرار داریم نام فارسی روی آنها بگذاریم تا ادعای مالکیت هم داشته باشیم.
این موضوع در مورد واژههای پایه هم وجود دارد. بسیاری از تئوریهای امروزی ما در دنیای دیگر توسعه یافته. نمیتوانیم به جای Organizational Structure بگوییم ساختار سازمانی و از جمله بعد با واژههای انگلیسی و بروکراسی و تکنوکراسی و سازمان ماشینی و ادهوکراسی، بجث را ادامه دهیم.نمیتوانیم بگوییم امنیت شبکه و از پاراگراف بعدی همه چیز انگلیسی باشد. خودمان را که مسخره نمیکنیم! خوب همان ساختار و امنیت را هم مثل هزار واژهی بعدی، انگلیسی بگوییم!
برای من استفاده از واژههای فارسی برای بیان مفاهیمی که ما هرگز به آنها فکر نکردهایم و برای توسعه آنها تلاش نکردهایم، دقیقاً شبیه کار همان دوستانی است که محصول چینی وارد بازار ایران میکنند و نام ایرانی بر روی آن میگذارند و به عنوان محصول ایرانی میفروشند.
زمانی بود که هر نسل مانند نسل قبل زندگی میکرد. آن زمان، زبان مادری وجود داشت. امروز نسل به نسل و سال به سال دنیا عوض میشود. مادران ما برای بیان بسیاری از کارهای ما، واژه ندارند! امروز زبانی اگر هست «زبان فرزندی» است! زبان مادر من فارسی است. اما زبان فرزند من، اگر به همین حد تنبل و بیعرضه بمانم انگلیسی خواهد بود.
در بسیاری از متون کهن آمده که: «در آغاز تنها کلمه بود…». باید به عزیزانی که دغدغه کلمات را دارند یادآوری کرد که «در پایان دیگر کلمه نخواهد بود…». آنچه میماند مخلوقات حاصل از زایش فکر و دست من و شما هستند و تلخ است اما بپذیریم که ما این روزها، هر لحظه گامی بیشتر به سوی عقیم شدن میرویم…
راه حل مشخص است. این زبان فارسی در حال احتضار را فراموش کنیم. زبان روز دنیا را یاد بگیریم. کار کنیم. تلاش کنیم. بخوانیم و بنویسیم و اختراع کنیم و بسازیم. وقتی مخلوق جدیدی به جهان افزودیم نام فارسی بر آن خواهیم گذاشت. اینگونه شاید این مرده بر بستر مرگ، دوباره تنفس را آغاز کند…
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
[…] شاید بهتر باشد نوشتهی محمدرضا شعبانعلی را تحت عنوان «واقعیت تلخ: زبان فارسی در بستر احتضار مرگ…» نیز مطالعه […]
خوندن این مطلب منو یاد یک نقل قول از سوسومو تونگاوا انداخت که نیل پستمن در کتاب تکنوپولی آورده. تونگاوا اهل کشور ژاپن هست (برنده جایزه نوبل پزشکی) و معتقده که زبان ژاپنی برای پژوهشهای علمی از قدرت لازم و وضوح کامل برخوردار نیست. به همین دلیل میگه: «ما باید کوشش کنیم تا فرایند اندیشه خود را در زمینه دانش تغییر دهیم و این کار به این صورت است که با زبان انگلیسی فکر کنیم.» پستمن مفهوم دقیق این حرف تونگاوا رو به این شکل توضیح میده: «او مدعی نیست زبان انگلیسی بهتر از زبان ژاپنی است، بلکه میگوید این زبان برای مقاصد خاص تحقیقات علمی مناسبتر است و این بدان معناست که زبان انگلیسی و یا دیگر زبانهای غربی در درون خود دارای نوعی تمایلات ایدئولوژیک هستند که زبان ژاپنی فاقد آن است.»
من از این جمله پستمن هم خیلی خوشم اومد که میگه: «آنچه را که ما اندیشیدن مینامیم، از خصلت زبان سرچشمه میگیرد.» و اندیشیدن در هر زبان با زبانی دیگر یکسان نیست.
.
یکبار از سر کنجکاوی به سایت فرهنگستان زبان و ادب فارسی سر زدم تا ببینم واقعا این واژههای معادل رو بر چه اساسی انتخاب میکنن که خیلیهاشون تا این اندازه ثقیل و غیرقابل فهم هست. یه فایل pdf تو این سایت هست که «اصول و ضوابط واژه گزینی» رو توضیح میده. کمی طولانیه (۶۰ صفحه) و نمیدونم تا به حال خوندیدش یا نه.
یکی از جالبترین قسمتهای این اصول برای من قسمتیه که توضیح میده: زبان علم در ایران زبان فارسی است و باید فارسی بماند به این دلیل که برای زبانهایی که سابقه ملی طولانی دارن مثل زبان فارسی (سابقه ۱۰۰۰ ساله) نباید زبان روزمره رو از زبان علمی جدا کرد و بعد در ادامه سه عیب بزرگ جداسازی رو توضیح داده.
خلاصه این سه عیب به این صورت هست: ۱- زبان فارسی را به زبانی عقب مانده و سرکوفته تبدیل میکنه. ۲- گسترش علم را در میان مردم کند میکنه چون علم آموزی به زبان بیگانه بسیار دشوارتر از
علمآموزی به زبان مادری است. ۳- با انتخاب یک زبان بیگانه در مقام زبان علم توسعه عمیق و همه جانبه علم و دانش و اطلاعات در میان عموم مردم قطعا محقق نمیشه.
(باور کنید من که زیاد به گذاشتن علامت تعجب علاقهای ندارم، خیلی جلوی خودم رو گرفتم تا بعد از هر کدوم از این موارد چند تا علامت تعجب نذارم)
هیچوقت یادم نمیره وقتی که کتاب کمعمقها رو میخوندم هر جا نویسنده به جای کلمه «آنلاین» از «برخط» استفاده کرده بود اصلا ذهنم با این برخط ارتباط برقرار نمیکرد و یه جواریی اذیت هم میشدم. اصطلاح کاملا فارسی بود ولی برای من خالی از هر نوع مفهومی بود.
امیدوارم یه روزی بیاد که دست از این کارهای بیهوده بر داریم و انرژی و وقتمون رو به جای واژهگزینی و واژهسازی و معادلسازی، صرف کار مفیدتر و بهتری کنیم.
چقدر وقت هست که دلم برای اسلامی که ما مصداقش شدیم و میخوان با ما بشناسنش میسوزه
چند صد بار شنیدم که اگه اسلام اینه و مسلمون اینا هستن من میخوام کافر باشم
حتی دوستای خودم برای معرفی من به غریبه تر ها میگن سما با اینکه مومنه،مذهبیه ولی! دختر خیلی خوبیه!!!!!!!!! ولی! و من بغض میکنم برای خدایی که اسلامش رو به ما سپرده و ما اینجوری لگد مالش کردیم
وای آقای شعبانعلی چه قشنگ حرف دل من رو نوشتین.لذت بردم.ما فقط نشستیم واتلاف وقت میکنیم و وقت گرانبها رو صرف اموری میکنیم که در نهایت هیچی عایدمون نمیکنه.نمیدونم نظر شما چیه ولی به نظر من یه جورایی مثل همون تاکیید بر خرید کالای ایرانی هست که متاسفانه قابل مقایسه با کالای خارجی نیست.وبجای اینکه اقدامی صورت بگیره که کیفیت بره بالا فقط تو گوش مردم خونده میشه که جنس ایرانی بخرید اگر وطنتون رو دوست دارید! و یا اینکه همیشه رفتار وفرهنگشون رو زیر ذره بین بد بینی و دشمن بینی خودمون میبریم در صورتی که خیلی چیز امون رو از اونا داریم.
شگفت اينكه آنچه شما نوشتيد به زبان فارسي نيست فارسي و عربي است. كار بزرگي نيست بجاي اينترنت بگويند شبكه…. موضوع نه جستار ..كلمه نه واژه …عقيم…مخلوق… آيا زبان فارسي براي اينها واژه ندارد؟ صبح نه پگاه..استفاده نه بهكار گيري…امينتي..توسعه…و …. درد اين است كساني كه از فارسي سخن مي گن به فارسي نمي گن.
بسیار زیبا!!!
به نظر من زبان فارسی در بستر احتضار مرگ نیست ، بلکه یکی از زبانهای مهم در منطقه خاورمیانه است که بر زبانهای دیگر این منطقه هم تاثیر گذاشته و تاثیر پذیرفته است. این زبان بیش از ۱۰۰ میلیون نفر متکلم دارد (حدود ۷۰ میلیون نفر در ایران، ۳۰ میلیون نفر در افغانستان، ۵ میلیون نفر در تاجیکستان و حدود ۵ میلیون نفر هم در بقیه کشورهای دنیا از جمله هند، پاکستان، ازبکستان، ایلات متحده آمریکا ، بحرین و بقیه کشورهای دنیا).
تغییر کردن زبانها و تاثیر پذیرفتن آنها از دیگر زبانها نشانه مرگ و احتضار نیست بلکه نشانه حیات، پویایی و رشد آنهاست. همانطور که برخی دیگر از دوستان هم اشاره کرده اند زبان انگلیسی هم که در حال حاضر کما بیش به عنوان زبان بین المللی پذیرفته شده از بسیاری زبانهای دیگر مثل فرانسه، آلمانی، اسپانیایی، ایتالیایی و …. و حتی فارسی تاثیر پذیرفته است.
زبان فارسی دارای ادبیاتی بسیار غنی شامل شعر، نثر و ضرب المثل های متنوع است. آثار ارزشمندی در این زبان وجود دارد که مورد توجه جهانیان قرار داشته و دارد. (مثنوی مولانا، گلستان و بوستان سعدی، دیوان حافظ، رباعیات خیام و ….. وبسیاری آثار ارزشمند دیگر.
اگر به نام کشورهای مجاور خود نگاه کنیم در اکثر آنها به پسوند “ستان” که به معنای سرزمین است بر می خوریم که حتی در بقیه زبانهای مهم دنیا هم به همین نام پذیرفته شده اند. (افغانستان، پاکستان، ترکمنستان، قزاقستان، تاجیکستان، ازبکستان و ……بسیاری دیگر)
در بسیاری از زبانهای مجاور ما مثل عربی، هندی، ترکی، اردو و پشتون واژگان زبان فارسی بسیار زیاد است.
صدها رسانه مهم دنیا از کشورهای مختلف با داشتن مخاطبان بیش از ۱۰۰ میلیونی به زبان فارسی برنامه دارند.
در مجموع ضمن احترام به نظر نویسنده مقاله فکر میکنم این مقاله کمی بدبینانه و دور از واقعیت است.
سلام در جواب پارسی باید بگم میتونید این آماری که آوردید رو ثابت کنید؟؟کجای ایران ۷۰ ملیون متکلم فارس داره؟؟؟؟؟؟پس عربها چی؟؟؟لرها؟؟؟بلوچها؟؟؟ترکها که بیشترین تکلم رو دارند؟؟؟؟گیلکیها خراسانیا؟؟بختیاریها؟؟کردها؟؟؟بر اساس اطلاعات منبع زبان شناسی SIL [1] ترکیب جمعیتی ایران در سال ۱۹۹۸ به صورت زیر بوده است:
جمعیت کل ایران بر اساس آمار دولتی ۶۵,۷۵۸,۰۰۰
متکلمین زبان ترکی آذربایجانی ۱,۵۰۰,۰۰۰
قشقاییها (ترکی آذربایجانی) ۴۰۰,۰۰۰
متکلمین ترکی خراسانی ( نزدیک به ترکی آذربایجانی) ۲,۰۰۰,۰۰۰
متکلمین زبان ترکی ترکمنی ۲۳,۵۰۰,۰۰۰
متکلمین زبان فارسی* ۲۲,۰۰۰,۰۰۰
متکلمین زبان لری* ۴,۲۸۰,۰۰۰
متکلمین زبان کردی و کرمانجی* ۳,۴۵۰,۰۰۰
متکلمین زبان گیلکی* ۳,۲۶۵,۰۰۰
متکلمین زبان مازندرانی* ۳,۲۶۵,۰۰۰
متکلمین زبان عربی ۱,۴۰۰,۰۰۰
متکلمین زبان بلوچی* ۸۵۶,۰۰۰
متکلمین زبان تالشی و تاکستانی* ۳۳۲,۰۰۰
متکلمین زبان ارمنی ۱۷۰,۸۰۰
بقیه زبانها ۷۰۰,۰۰۰
منابع:http://www.achiq.org/yazi/y.tebrizli.yolumuz.htm
http://mapleleaf.blogfa.com/post-70.aspx
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=6235
گفتن چهره بجاي فيس خيلي جذاب تر و زيباتر است براي من !به شرطي كه اين كلمه چهره براي من تداعي كننده آن چيز خاص باشه.
اگر هليكوپتر رو آقايان بنام بالگرد نام منهند بهتر نيست يكم تخصصي تر و مهربانانه تر با زبان مادريمون رفتار كنن تا كلمه ي در خور و شايسته ي زبانمان بيابند.
با سلام . به نظر من میرسه منظور استاد رعایت اصل امانتداری نسبت به واردات غیر ایرانی از نوع کالا و علمه و اینکه با واژه سازی اون رو به خودمون نسبت ندیم در واقعیت صحیحه منتها خود واژه سازی درست درک درست و باز خلق وانتقال لازم رو میرسونه کمااینکه در علوم دانشمندان گذشته ی ما هم کشورهای دیگه همینطور عمل کردند اما مشکل دیگه عدم اشنایی جامع ما با فرهنگ معانی زبان خودمون مثل دهخدا معین هست یعنی بعضا کلمات فارسی برای خود ما ناملموس و این مشکل رو دوتا میکنه و باید واقعا دنبال ریشه و معنای کلمه ی فارسی اول رفت تا ارتباط این ذو برای فرد معمولی روشن بشه که طبق فرمایش یکی از دوستان خود مردم متوجه ی عدم همخوانی یا همخوانی واژه ی ساخته شده فرهنگستان خواهند شد همون استقبال عمومی و اینکه بومی سازی علوم رو هم باید در نظرگرفت که واژه سازی در این امر مهمه.
باتشکر