نخستین قانونی که هر انسان موفقی بر روی آن تأکید دارد این است که موفق بودن و ثروتمند بودن هم معنی نیستند. انسان موفق را با نشانه های دیگری میتوان شناخت. اگر به ریشه کلمه ها توجه داشته باشیم متوجه می شویم که «موفق» و «موافق» از یک ریشه اند. انسان موفق کسی است که «موافق» و «در راستای» اصول و ارزشهای خود زندگی میکند. این انسان ممکن است داراییهای زیادی داشته باشد یا هیچ چیز نداشته باشد. موفق بودن یک ویژگی رفتاری و شخصیتی است. اما ثروتمند بودن یک رویداد در زندگی هر انسان است. انسان ثروتمند ممکن است در هر لحظه ثروت خود را از دست بدهد اما انسان موفق اگر شکست هم بخورد، همچنان موفق است.
اگر معیار ما برای رشد و موفقیت ثروت بود، حافظ در زمانی که شعر مینوشت، ادیسون در زمانی که برای هزارمین بار در اختراع لامپ شکست میخورد، ولتر در زمانی که به خاطر نمایشنامه های انتقادیش مجبور بود شبانه در لباس گدایی از شهر خود به شهر دیگر بگریزد، شکست خورده محسوب میشدند.
اگر پای صحبت مدیران موفق بنشینیم میبینیم که آنها به جای آنکه در پی ثروت باشند، در تلاش برای بهبود مهارتها و تواناییهای خود بوده اند. بدیهی است که اگر تمام توان و انرژی خود را صرف بهبود قابلیتهای خود کنیم، رشد و ثروت نیز به همراه آنها خواهد آمد.
بنیانگذاران گوگل میگویند که از زمان دانشجویی، به دنبال روش و الگوریتمهایی برای جستجوی سریع و دقیق در میان انبوهی از اطلاعات بوده اند. آنها در آن زمان به ثروت آفرینی و پولدار شدن فکر نمیکردند و فقط میکوشیدند بهترین روش جستجو را کشف کنند. شاید بتوان گفت: «موفقیت حاصل ثروت نیست. بلکه ثروت، محصول جانبی موفقیت است».
قانون دیگری نیز وجود دارد که از هر انسان موفقی خواهید شنید: برای موفقیت، راه میان بر وجود ندارد. مهم نیست در چه مقطعی از تاریخ و در چه بخشی از جغرافیای جهان حضور داشته باشید. همیشه افرادی را میبینید که بدون آنکه شایستگی داشته باشند، به ثروتهای قابل توجه دست یافته اند. هستند کسانی که با دیدن این انسانها میگویند: نظام دنیا عادلانه نیست و شانس بیش از هر چیز دیگری در سرنوشت دخیل است و تلاش کردن بیهوده و بی ثمر است. اما با آنچه گفته شد باید به خاطر داشته باشیم که این افراد شاید «ثروتمند» باشند اما الزاماً «موفق» نیستند. هر نوع تغییر کوچک سیاسی یا اقتصادی میتواند آنها را از بالاترین قله ها پایین بکشاند. در حالی که برای قایق انسانهای موفق، در هر شرایطی باد موافق خواهد وزید.
قانون مهم دیگر این است که چیزی به نام شانس وجود ندارد. انسان خوش شانس و بدشانس نداریم. انسان موفق و ناموفق داریم. انسان موفق کسی است که در مسیر موفقیت گام بر میدارد. شاید امروز هنوز با معیار بسیاری از اطرافیان تا موفقیت فاصله بسیار زیادی دارد، اما همچنان در رفتار و تفکر او میتوان موفقیت را دید: دانشجویی که تا نیمه های شب، سر در کتاب فرو برده و در انبوه واژه ها و عبارات، راه رشد و پیشرفت خود و کشورش را می جوید. هنرمندی که با زحمت، هزینه قلم و رنگ و کرباس را تأمین میکند و زمانی که همه در خوابند، می کوشد به اعجاز ترکیب رنگها، تصویری زیباتر از دنیا را به اهل دنیا ارائه کند. عکاسی که شاید نتوانسته حرفه ای ترین دوربین را تهیه کند اما با دوربین ارزان قیمت خود، در گوشه یک پارک، در جستجوی سوژه ای مناسب عکاسی میگردد، همگی در مسیر موفقیت هستند. شاید به همین دلیل توماس جفرسون زمانی گفته بود: «من به شدت به شانس معتقدم و فکر میکنم هر چه بیشتر تلاش کنم شانس بیشتری دارم!»
قضاوت دیگران، معیار موفقیت نیست. باید یک واقعیت را بپذیریم و آن این است که انسانهایی که در اطراف ما حضور دارند، آخرین کسانی هستند که موفقیت ما را تأیید میکنند. عموم انسانها، آموخته اند که «راه حل های متوسط و عمومی» را برای زندگی انتخاب کنند و همین راه حل ها را به دیگران نیز تجویز کنند. از نظر بسیاری از اطرافیان ما، تنها راه موفقیت، رفتن به دانشگاه است و در دانشگاه نیز فقط سه رشته تحصیلی برای موفقیت وجود دارد: پزشکی، مهندسی و حقوق! و در این رشته ها هم فقط یک سطح تحصیلی مفید است و آن هم دکتراست!
اما زمانی که در میان مدیران جامعه و انسانهای موفق جستجو میکنیم، بسیاری از آنها را میبینیم که یا فرصت تحصیلات رسمی دانشگاهی را نداشته اند یا اگر داشته اند در رشته های کاملاً متفاوتی بوده است. رابرت فراست زمانی در یکی از شعرهایش اشاره کرده بود که اگر در جنگلی گرفتار شوم و دو راه پیش روی من باشد، از راهی میروم که کمتر پاخورده و پیموده شده باشد. شاید در جنگل این کار بهترین راه حل نباشد! اما مدل ذهنی انسانهای موفق در مسیر زندگی، این روش انتخاب را تأیید میکند.
برای انسان موفق، شکست وجود ندارد! همگی جمله ادیسون را شنیده ایم. زمانی که هزارمین تلاش او در اختراع لامپ ناکام ماند گفت: «من شکست نخورده ام! من هزار راه مختلف کشف کرده ام که به اختراع لامپ منتهی نمیشود!». همچنین شنیده ایم زمانی که آزمایشگاه بزرگ او با تمام تجهیزات و نتایج مطالعات و تحقیقات آتش گرفت، ادیسون در کناری ایستاده بود و خونسرد به شعله ها نگاه میکرد. وقتی فرزندش شتابزده از سمتی به سمت دیگر میدوید گفت: «پسرم! نگاه کن! شاید در تمام عمر خود فرصت نکنی آزمایشگاهی به این حد مجهز را در حال سوختن ببینی!». انسانهای موفق، فقط به حرکت رو به جلو فکر میکنند. مهم نیست شرایط محیطی با آنها مساعد باشد یا نه. مهم نیست همه اتفاقات خوشایند باشند یا نه. آنها با پشتکار، مسیر پیشرفته را ادامه میدهند…
سلام محمدرضای عزیز و دوستداشتنی
من فقط یکبار از نزدیک دیدمت؛ اون هم تو گردهمایی متممیهای سال ۹۶. میدیدم که خیلیها باهات عکس میگیرن و تو هم با اون لبخند همیشگیت به درخواستشون جواب مثبت میدی. اونجا متوجه شدم که بهقدری توی زندگی و افکار (و بدون اغراق، تکتک لحظههام!) حضور داری که عکس گرفتن باهات برای من معنی نداره. و اونجا بود که باز متوجه شدم که چقدر میشه نزدیک کسی بود و حضورش رو نداشت و در مقابل، از کسی دور بود و اینهمه حضورش رو تجربه کرد.
بدون که با حضورت، بینهایت تو زندگی من تأثیر گذاشتی و من همیشه مدیونت هستم معلم عزیزم.
به نظرم موضوعی که باید در نظر داشت اینه که عموم مردم برنده می شوند نه موفق. آنکه برنده است دستاورد دارد اما سلامت جسمی و روانی ندارد. اما کسی که موفق است در کنار دستاوردهای خود از سلامت جسم و روان برخورداره
برای اخرین پاراگرافت…
پاييز از را مي رسد، خيلي ها احساس افسردگي مي کنند. آرزوهايشان را به زمستان گره مي زنند و به جاي برگ هاي پاييزي با اولين تگرگ ، به زمين مي افتند. بسياري هم دلخور از چند و چون زندگي پا روي برگ هاي خشکيده اي که ميهمان زمين شده اند ، مي گذارند و از شنيدن صداي خرد شدنشان لذت مي برند.
اما اندک مردمي هم هستند که نه با رسيدن پاييز افسرده ميشوند ، نه از آمدن زمستان دلگير. آن ها همان کساني هستند که نيمه ي خالي هيچ ليواني را باور ندارند، چون به يقين مي دانند حتي آن نيمه هم پر ازهواست و پا روي هيچ برگ خشکيده اي نمي گذارند ، چرا که هرگز فراموش نمي کنند اين برگ هاي خشکيده وبر زمين افتاده ، همان برگ هايي هستند که روزي به آن ها نفس بخشيده اند.
salam kheyli ali bud
vaghean jaye fekr dareh
با سلام
آقا واقعا خیلی عالی است
خیلی خواندنی است
سلام….
سعی میکنم ازش استفاده کنم……….
سلام
واقعا عالی بود.
نوشته هات سر یزنگاه به داد آدم میرسه….
عالی بود.
بسیار تاثیرگذار و بدور از حواشی
به قول ژید که میگه : بکوش عظمت و بزرگی در نگاه تو باشد نه در آنچه که بدان می نگری.این نوع نگاه آدمهای موفق هم هست اصلا فکر میکنم که رسیدن به این نوع نگاه خودش نوعی موفقیته.
امان از این پشتکار,خیلی خوب نوشتین…ممنون.
سلام و ممنون که چراغ تفکر را روشن نگه می دارید . بهتر از موفقیت توانگریست که راه موفقیت دیگران را هموار می سازد
سلام استاد عزیز
سحر سکوت شب بود و اعجاز کلمات شما ما را به جاده تفکر دعوت می نمود و در انتهای جاده حقیقتی را دیدیم که شاید در جملات شما ماهرانه مخفی شده بود یا شاید نتیجه تفکرات مسموم خویش بود و آن این بود که هر پیروزی فردا نتیجه شکست های پیاپیست که هر روزه با آن دست و پنجه نرم می کنیم و شاید انسان موفق انسانیست که تلخی شکست دیروز را بر باد فراموشی نسپرده است و از آن پلی ساخته است به سوی فردا.
من از نظر خیلی از اطرافیانم آدم موفقی هستم اما واقعیت اینه که نظر من در مورد خودم مهمه نه نظر دیگران..
من خودم رو انسان موفقی نمی بینم…. به هیچ وجه!
نه احساس مطلوبیت و رضایت از زندگیم دارم و نه شادی…
و گاهی با خودم فکر میکنم که آیا این تحصیلات بیشتر من نسبت به برخی اطرافیان کیفیت زندگی من رو به معنای واقعی تغییر داده؟ یا تنها در لفظ و مدرک موفقم؟
واقعیت اینه که کیفیت زندگی من اونقدرها که باید بالا نرفته….
موفقیت اینه که با حرفات بتونی روی دیگران تاثیری در جهت مثبت بگذاری. بتونی اونا رو امیدوار کنی و در راه بهتری هدایتشون کنی. یا حداقل اینکه اونا رو به فکر بندازی. اینکه حرفات تلنگری باشه براشون… مثل شما:)
سلام
بازم منم محمد رضای عزیزم
من آدم موفقی هستم چون اعتراف میکنم توی کارام موفق نبودم…!!!!
برام دعا کن چون مطمئنم موفقیت من خیلی بالاتر از ناموفقیتم خواهد بود.
سلام
حالا معنی این جملتون و بهتر درک میکنم:
من ایمان دارم که شانس وجود دارد و همیشه به سراغ کسانی میرود که به آن اعتقاد ندارند…
کسی که برای رسیدن به هدفش از جون مایه میذاره طبیعیه که به شانس برای رسیدن فکر نمیکنه و وقتی به مطلوبش میرسه از نظر خیلیها که از بیرون به قضیه نگاه میکنن اون واقعا آدم خوش شانسیه.
ممنون استاد محمدرضا، درس قشنگی بود.
خیلی خوب بود .استفاده کردم. منو به فکر وادار کرد!
منهم فکر می کنم موفقیت همین ۳ رشته ها نیست. حتما ۱ گرید علمی داشتن نیست.