آرتور سی کلارک زمانی در یک مصاحبهی تلویزیونی گفته بود: «بزرگترین بلا برای یک جامعه، مجهز شدن به تکنولوژی است در شرایطی که خودش هیچ نقشی در تولید و توسعهی آن نداشته است!». نیل پستمن هم جای دیگری نوشته: «هیچ چیز به اندازهی زنگ موبایل در یک مراسم تدفین، مرا به خنده نمیاندازد. تکنولوژی خود را به فرشتهی مرگ هم تحمیل میکند!».
زمانی که حرف آرتور سی کلارک را از تلویزیون شنیدم، به تازگی دومین دههی زندگی را آغاز کرده بودم. امروز در میانهی چهارمین دهه، خیلی بهتر کلارک و پسمتن را میفهمم.
ساعت ۱۲ شب، یک دوست به دوستش پیامک کوتاهی میزند با این دو کاراکتر 🙁
همین!
حالا تکلیف این دوست بدبخت تو چیست؟ انتظار داری بستر خواب را ترک کند و اطرافیان را آشفته کند و با تو حرف بزند؟ این انتظار که معقول نیست.
یا اینکه انتظار داری، با پیامک، با تو گفتگو کند؟ این هم بینتیجه است. گفتگوها و گلهها و مطرح کردن دردها و رنجها در قالب جملات کوتاه، زخمها را عمیقتر کرده و سوء تفاهمها را افزایش میدهد.
پیام و پیامک، برای انتقال احساسهای خوب میتواند مفید باشد و نه جلب ترحم! همچنین برای هماهنگیهای کوتاه روزمره و یا اجازه گرفتن از کسی برای اینکه ببینی آیا میتوانی با او تماس بگیری؟
ویچت و فیس بوک را نگاه کنید. مومنتها و استاتوسها را بخوانید. شخصیترین اسراری را که قبلاً دختران در خلوت به مادرشان میگفتند و پسران در دلشان پنهان میکردند، ناگهان در مومنت دوست خود میبینی. با شریک عاطفیاش قطع رابطه میکند و ۱۰۰۰ نفر از دوستان باید این را ساعت ۱۰ شب متوجه شوند. لایک کنند و کامنت بگذارند.
تم عمدهی این نوع نوشتهها، گله از روزگار، «احمق و نادان» خواندن جنس مخالف، اعلام تنهایی و حس بد آن، جوکهای سطحی و … است.
این است که فیس بوک میشود ابزار فضولی در زندگی دیگران و مهمترین سوال در مهمانیها، دادن نشانی از فلان پسر یا دختر است و بحث در مورد اینکه او را کانفرم بکنم یا نه؟!
روی وایبر پیامک فرستاده: «بر محمد و آل او صلوات بفرست وگرنه مدیونی!». خوب مرد عاقل! آنکس که اهل صلوات است، بدون پیام تو هم این کار را می کند و آنکس که اهل صلوات نیست، باز هم نمیفرستد و نفرتش از دین تو و پیامبر من افزون میشود. فقط تعداد لعنتکنندگان خود و مدیون شدگان به پیامبر و خداوند را افزایش دادی!! راضی شدی؟ عاشق سبک انفاقت هستم که با اس ام اس تبلیغ دین نمیکنی چون پیامبر و صلوات و خداوند با هم برای تو ۲۲ تومان نمیارزند. به لطف بستر رایگان وایبر و ویچت تبلیغ دین را آغاز کردهای! بگذریم از دوستی که زیارت عاشورا را در قالب یک پیام روی وی چت ارسال کرده بود و هر چه اسکرول می کردم به پایان نمیرسید!
جالب اینجاست که میبینی دولتمان هم به اندازهی خودمان کاربرد ابزارهای ارتباطی را نمیفهمد. به محض اینکه ثابت شود یک ابزار ارتباطی اثربخش است، آن را مسدود میکنند! گاهی هم ضربان میگیرند به قول خودشان! قطع می کنند عکس العملهای جامعه را میبینند و بعد در مورد مسدودی کلی تصمیم میگیرند. بلایی که این روزها سر اینستاگرام و وایبر آمده! شبیه اینکه من می خواهم تو رو بکشم. دستم را روی دهانت بگذارم و ببینم آیا زیاد دست و پا میزنی یا نه. که اگر کم تکان خوردی کلاً خفهات کنم!
گاهی با خود میگویم اساساً ابزار ارتباطی جدید، متعلق به ما نیست. ما که هنوز در ارتباطات کلامی و غیرکلامی روزمرهی خود با چالشهای جدی مواجه هستیم…
آخرین دیدگاه