انجمن اینترنت (Internet Association) را میتوان بزرگترین انجمن دیجیتال روی کره زمین دانست.
این انجمن، شامل شرکتهای زیادی از جمله گوگل، آمازون، airbnb، فیس بوک، دراپ باکس، لینکدین، نت فلیکس، پی پل، پینترست، اوبر، توییتر و یاهو است.
این انجمن، پس از تلاش فراوان تمام اعضا و ذینفعان خود (غیر از پیتر ثیل که از ترامپ حمایت کرد و اکنون هم عضو ارشد کمیتهی گذار برای استقرار دولت جدید است) نهایتاً پذیرفت که باید سالهای آتی را با سیستمی متفاوت از نگرش خود، سر کند و کنار بیاید.
اما کار جالبی که این انجمن انجام داده تنظیم سندی ۱۲ صفحهای است که به عنوان نامهی گذار یا Transition Letter منتشر کرده و برای ترامپ فرستاده است.
در این نامه، ترجیحات و توصیهها و راهکارهای این انجمن برای مدیریت فضای دیجیتال و سیاستگذاریها و خطمشیهای کلان مطرح شده است.
البته به قول ما ایرانیها، این توصیهها صرفاً از نوع ارشادی هستند (به معنای لغوی و نه معنای مورد استفادهی معاصر). یعنی قرار نیست با قوهی قهریه اعمال شوند و فقط برای روشن شدن ذهن دولت تنظیم شدهاند.
از آنجایی که با وجود بالکانیزه شدن اینترنت در برخی کشورها، هنوز سیاستهای ۴۰ شرکت از شرکتهای برتر اینترنتی جهان، میتواند تا حدی ترسیم کننده (یا بگذارید بگوییم: آشکارکننده)ی ترجیحات این شرکتها و احتمالاً مسیر تقریبی فضای دیجیتال جهانی سالهای آتی باشد.
بنابراین، به نظر میرسد کسانی که علاقمند به تحلیل فضای دیجیتال و نیز آینده پژوهی در این زمینه (در افق چهار تا هشت سال آتی) باشند، میتوانند با مطالعهی این نامه، اطلاعات نسبتاً مفیدی به دست آورده و خوراک فکری خوبی برای تحلیلهای بیشتر و عمیقتر داشته باشند:
دانلود نسخه PDF نامه انجمن اینترنت (انگلیسی – ۱۲ صفحه)
پی نوشت: داشتم با خودم فکر میکردم که شاید یکی از ضعفهای ما (شامل خودم و خیلیها مثل من) در تحلیل گری، استفادهی کم از دادههای موجود باشد. انگار قانون نانوشته یا عرف ناگفتهای وجود دارد که کسانی که مینویسند و میگویند و در مورد رویدادهای مختلف نظر کارشناسی میدهند (که شامل تمام ایرانیان به جز مردگان به استثناء کوروش میشود)، به نوعی یا به سمت گزارش نویسی (خلاصه کردن و نقل رویدادها) سوق پیدا میکنند و یا به سمت مکانیزمهای استدلالی (طبیعتاً به صورت اجتناب ناپذیر مبتنی بر پیشفرضهای شخصی).
یعنی ما وقتی میخواهیم تحلیل کنیم، سهم فکتها و اطلاعات و دادهها و تاریخچه در حرفهایمان کمتر است و بیشتر به گزارههای منطقی مانند P آنگاه Q و نقیض R آنگاه S و چیزهایی از این دست رو میآوریم.
اخیراً در مرور برخی مقالات و نوشتههای تحلیلی (در زمینههای مورد علاقهی خودم و نه در زمینهی سیاست) متوجه شدم که عمیقترین تحلیلگران حتی وقتی یک متن تحلیلی مینویسند و استدلالهای خود را مطرح میکنند، چیزی بیش از نصف تمام متن (و گاهی تا سه چهارم) آن را به گزارش همه جانبه از فکتها و دادهها اختصاص میدهد.
ظاهراً تحلیل گری، هنر ممزوج کردن درست گزارش و استدلال است و اگر سهم مناسبی از این دو در تحلیل وجود نداشته باشد، تحلیلهای ما بیشتر به استدلالهای انتزاعی – بدون ما به ازاء بیرونی – تبدیل خواهد شد.
اینها را از این جهت گفتم که خودم یا هر کسی که به فضای تکنولوژی در سالهای آتی فکر میکند، باید احتمالاً دهها گزارش از جنس گزارش فوق را جستجو کند و بخواند و سپس حرف بزند، یا اینکه کلاً حرف نزند.
پی نوشت: عکس این متن متعلق به C-Span است.
[…] ولی بود که از همان ابتدا ترامپ را حمایت کرد ۱ – ۲ […]
سلام محمدرضا
دوسه روزی هست که فونت روزنوشتهها برای من به صورت پیش فرض میاد و فونت droid که قبلا بود نیست. گاهی اوقات هم که روزنوشتهها رو با کروم در دسکتاپ باز میکنم نسخه موبایلی باز میشه.
گفتم اطلاع بدم شاید برای سایر دوستان هم اینطوری باشه
محمدرضا. با خوندن نکته های خوبی که در این متن بهشون اشاره کرده بودی، فکر کردم شاید
ملکوم گلدول</a (که در متمم باهاش آشنا شدیم) بتونه نمونه ی خوبی از افرادی باشه که استدلال هاش رو با گزارش ها و نتایج تحقیق های زیادی همراه میکنه و همین موضوع، باعث میشه که کتابها و مقالات و تحلیل هایی با دقت علمی بالا داشته باشه.
وقتی کتاب Blink اش رو میخوندم این موضوع خیلی توجهم رو جلب کرد و باعث شد با اطمینان بیشتری به حرفها و استدلال هاش – در خصوص بحث های مربوط به واکنشهای ناخودآگاه و کلاً موضوعاتی که در این کتاب ازشون حرف میزنه – اعتماد کنم.
سلام
در تایید فرمایش شما محمدرضا جان بایستی بگویم که بارها در کتب و مقالات غربی ها این بیان فکت و فیگر در تایید و تقویت دیدگاهشان را مشاهده کرده ام، گاهی یافته ها و گزارشات ۵۰ یا ۱۰۰ سال اخیر که در ارتباط با موضوع بحث هست را به اختصار بیان می کنند و با روشی سیستمی و آوردن مشاهدات و داده های خود به جمع بندی و تحلیل می پردازند.
به نظرم یکی از ریشه های برخوردهای بیش از حد تحلیلی و انتزاعی ما در درک وقایع، توجه ناکافی و یا حتی عدم توجه ما به تاریخ و مطالعه اتفاقات و عواقب پیشین در زمینه های مورد بررسی، می باشد.
به طور مثال، استاد فرشاد مومنی در کتاب “اقتصاد سیاسی توسعه در ایران امروز” به بیان فکت ها و داده های موجود در مرکز ملی آمار ایران در خصوص آزاد سازی قیمت ها و تغییرات مولفه های کلان کشور پس از اولین شوک نفتی یعنی سال های ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۷ و اشتباهات شاه در بی توجهی به توصیه های تیم متخصصین خارجی دعوت شده به ایران برای بررسی شرایط کشور و ارایه راهکار، اشاره می کنند؛ ایشان در ادامه می افزایند که به سبب مطالعه نکردن و بی توجهی به آن داده ها و فکت ها و دانسته های اقتصاددانان کشور، مجددا زمامداران کشور در شوک دوم نفتی یعنی در فاصله سال های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ علی رغم ورود حدود ۱۰۰۰ میلیلارد دلار به کشور، نه تنها نمی توانند از این فرصت استثنایی برای تقویت بنیه تولید و ترمیم زیرساخت ها استفاده کنند بلکه بسیاری از تصمیمات غلط پیشین و حتی رویه های به مراتب بدتر از آن سیاست ها، اتخاذ می شود و فضای کلی اقتصاد کشور، بیش از همیشه میدان جولان ویژه خواران و بخش های غیر مولد می گردد.