امروز صبح، بیخوابی به سرم زد و نشستم مناظرهی کاملا هریس و مایک پنس را دیدم.
موضوعات متعددی در مناظره مطرح شد که گزارش آن را – اگر علاقهمند بوده باشید – در رسانهها خواندهاید و من هم قصد تکرار آنها را ندارم. نکتهای که میخواهم به آن اشاره کنم، یکی از حاشیههای ظریف و کوچک مناظره است که از چشم رسانههای داخلی دور ماند.
در بخشی از مناظره، به ماجرای مدیریت بیماری کرونا پرداخته شد. تحلیلگران معتقدند که این موضوع، یکی از اهرمهای قدرت دموکراتها برای حمله به ترامپ و تیم اوست.
کاملا هریس به مایک پنس حمله کرد و مایک پنس هم پاسخهایی ارائه داد. اما یک جملهی پنس مورد توجه من قرار گرفت. او – نقل به مضمون – گفت که برنامهای که بایدن و دموکراتها برای مدیریت این بیماری فراگیر ارائه دادهاند، عملاً تفاوتی با آنچه ترامپ و تیمش انجام دادند ندارد و حتی میتوان گفت که دموکراتها برنامهی ترامپ را رونویسی کرده و به عنوان برنامهی خودشان اعلام کردهاند (+).
پنس برای توصیف این کار از اصطلاح Plagiarism یا سرقت علمی / ادبی استفاده کرد و در ادامه گفت: این کار [سرقت علمی / ادبی] موضوعی است که بایدن کمی در مورد آن میداند (+).
اشارهی پنس باعث شد که کمی در اینباره در وب جستجو کنم و ببینم این کنایه در چه ماجرایی ریشه دارد.
متوجه شدم که بیش از سی سال پیش در سال ۱۹۸۷، بایدن در میان گزینههای دموکرات برای انتخابات ریاستجمهوری ۱۹۸۸ آمریکا بوده است (در مرحلهی ابتدایی که نامزدها به رقابت درونحزبی میپردازند).
آن زمان بایدن در یکی از مناظرههای خود، بخشی از سخنرانی نِیل کیناک (Neil Kinnock) رهبر حزب کارگر انگلیس (از ۱۹۸۳ تا ۱۹۹۲) را نقل میکند. او در شرح ضعف پلتفرمهای رشد اجتماعی در آمریکا میگوید:
«چرا جو بایدن اولین فرد در خانوادهاش است که توانسته به دانشگاه راه پیدا کند؟ چرا همسر من که در میان جمع نشسته است، باید نخستین فرد در خانوادهاش باشد که به کالج رفته است؟ آیا پدرها و مادرهای ما مستعد نبودهاند؟ آیا به خاطر این است که من در بین هزاران نسل، هوشمندتر از همه بودهام؟» (+). در این سخنرانی احساسی، بایدن یک عبارت کوچک را (عمداً یا سهواً) حذف کرد. او نگفت: «به قول نیل کیناک …»
رسانهها به سرعت متوجه این نکته شدند و آن را مصداقی از سرقت ادبی دانستند. این در حالی بود که کمپین بایدن قبلاً هم در پیامها و بیانیههای خود از جملات نیل کیناک استفاده کرده بودند و همه جا به نام او ارجاع داده بودند و این تنها موردی بود که اسم کیناک حذف شده بود. بایدن در نهایت وادار شد از رقابتها کنار بکشد و فرصت ریاستجمهوری را به دیگران واگذار کند. به تعبیر مقالهنویس گاردین، هزینهای که بایدن برای این سرقت ادبی پرداخت، از دست دادن جایگاه ریاستجمهوری بود (+).
مقالهنویس نیویورک تایمز هم تأکید میکند که اگر بایدن این دو کلمهی «بهقول کیناک» را گفته بود، احتمالاً سرنوشت سیاسیاش به کلی با آنچه در ادامه پدیدار شد، فرق میکرد (+).
آرتیکل ویکیپدیا هم در این زمینه خواندنی است و منابعی را برای مطالعهی بیشتر ارائه کرده است.
جالب اینجاست که نهتنها سایهی سرقت ادبی بایدن، بعد از سی و سه سال هنوز بر سرش سنگینی میکند، بلکه همان سی و سه سال قبل هم، پروندهی یک سرقت ادبی دیگر او مربوط به بیست و سه سال قبل (پنجاه و شش سال پیش) بیرون آمد (+).
او در یک مقالهی پانزده صفحهای که در سال اول دانشکدهی حقوق تحویل یکی از اساتید داده بود، پنج صفحه از یک مقالهی دیگر را بدون ارجاع به نام نویسنده و عنوان آن مقاله نقل کرده بود. این ماجرا آنقدر از نظر رأیدهندگان مهم بود که بایدن مجبور شد در همان کمپین ۱۹۸۷با اشارهی تلویحی به آن اشتباه، عذرخواهی کند و بگوید من ۲۳ سال قبل، کار احمقانهای انجام دادم.
هر چند سرنوشت بایدن برای همیشه تغییر کرده بود و عذرخواهی هم نتوانست اعتبار رفته را باز گرداند.
اکنون در سال ۲۰۲۰، در شرایطی که برخی از حکمرانان «مستقل!» در جهان، تمام چشم امید خود را به انتخابات آمریکا دوختهاند تا سرنوشت خویش را در آینهی این انتخابات ببینند، کاملا هریس در میانهی حمله به استراتژیهای دولت مستقر دربارهی کرونا، باید کنایهی پنس را بشنود که: «بایدن با سرقت ادبی بیگانه نیست.»
پینوشت: شاید برایتان جالب باشد که نیل کیناک در انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا از بایدن حمایت کرده و گفته او را «Honest» میداند و معتقد است که بایدن میتواند برای آمریکا، رهبری بهتر از ترامپ باشد. این دو نفر در طول چند دههی اخیر، چند بار با یکدیگر دیدار کردهاند.
ممنونم محمدرضا بابت این مطلب. خیلی برام جالب بود که سرقت ادبی و رعایت نکردن کپی رایت چه تاثیری میتونه داشته باشه توی دنیا.
چند وقت پیش سخنرانی ted ای با عنوان My escape from North Korea دیدم. سخنران توی این صحبتها توضیح میده که مفهوم مهربانی و انسان دوستی به این صورتی که توی غرب و کشورهای دیگه وجود داره تو کشور من وجود نداره و فهمیده نمیشه. اونجا من به این فکر کردم که چه مفاهیمی توی دنیا هست که چون توی ایران هستیم نمیفهمیم و فکر می کنم مالکیت فکری و کپی رایت از این دست مفاهیم باشه.
به همین خاطر چند وقت پیش سعی کردم به لایسنس تمام عکسهایی که به عنوان عکس شاخص پستهای وبلاگ و اینستاگرامم استفاده میکنم، دقت کنم و این فرآیند تا الآن با من مونده و حس مثبتی برام ایجاد کرده. توی مطلب زیر هم سعی کردم چند تا از سایتهایی که عکس با لایسنس رایگان قرار میدن رو معرفی کنم:
https://shahabvalizade.com/%da%a9%d9%be%db%8c-%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%aa-%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d9%88%db%8c%d8%b1-%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%db%8c-%d8%b3%d8%a7%db%8c%d8%aa%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b9/
ممنونم 🙂
محمدرضای عزیز سلام
دیروز داشتم مبحث ارزشآفرینی را در متمم میخواندم و به این بخش رسیدم که تودهی مردم غالبا اینقدر پراکنده هستند که نمیتوانند نقصها و ضعفهای عملکردی یک برند را ببینند و این رقیبها هستند که برای اعتباربخشی به خودشان به دنبال ضعفهای طرف مقابل میگردند. البته و بیشک در دنیای اقتصاد یک رقیب هوشیار، هشدار خوبی است که مرتکب اشتباه نشویم یا حداقل حواسمان را جمع کنیم. اما این سرقت ادبی جدا از این منازعات انتخاباتی که هدفش چیز دیگری است، واقعا ًموضوع مهمی هست.
متاسفانه سرقت ادبی چنان در جامعهی علمی کشورمان وجود دارد که برای خواندن هر کتاب و مقالهای باید بهصورت مجزا تحقیق کنی که مبادا این مطلب از جای دیگری سرقت شده باشد و ندانسته شریک این دزدی بشوی.
من خیلی به این موضوع فکر کردم و این که چرا از همان سالهای ابتدای تحصیل به بچهها اجازه داده میشود بدون ذکر منبع، مطالب علمی را نقل کنند و اسم خودشان را روی صفحهی اول بزنند؟ به نظرم در ایران چیزی به عنوان حرکت سیستمی علمی تعریف نشده است. این که بدانیم قرار نیست من به تنهایی این سیستم را بگردانم که حتماً بخواهم یک حرف بزرگ علمی بزنم. هر نتیجهی کوچکی مفید است به شرطی که قبول کنم دستاورد من در کنار نتایج کوچک دیگر قرار میگیرد و در نهایت من بخشی از آن دستاورد هستم. سیستم آموزش ما هم چیزی دربارهی فاجعهی سرقت ادبی یا علمی نمیگوید و دانشآموزها را فقط به ارائهی گزارش تشویق میکند. حاصل اینکه در نهایت به اینجا میرسیم که هستیم.
این که میبینم در دنیا حتی این موضوع این قدر اهمیت دارد که حتی به بهانهجویی، کاندیدهای ریاست جمهوری را از موقعیتشان کنار میزند باعث میشود افسوس بخورم که چرا حتی در سطح علمی در کشور ما این موضع اهمیت ندارد چه برسد به سطح سیاسی و مملکتداری.
ساناز جان.
برای من هم آشنا شدن با چنین اتفاقها و مرور چنین رویدادهایی با افسوس همراهه.
واقعاً هم نمیشه انکار کرد که «ضعف نظام آموزشی» در «کمرنگ بودن دغدغههایی» نقش داره. به جای انبوه مطالب بیخاصیت و آموزشهای ایدئولوژیکی که طی دوران مدرسه و دبیرستان ارائه میشه، میشد کمی هم به این موضوع پرداخت.
البته تلخی دیگهی ماجرا اینه که در فضای دیجیتال و در بین آموزشدهندگان تولید محتوا هم – که الان از زیر هر بوتهای چند نفرشون سبز شدهان – چنین بحثهایی جایگاه چندانی نداره و کمتر بهش اشاره میکنن.
بگذریم از اینکه خیلی از این «آموزشدهندگان تولید محتوا» خودشون هم با کپی و میکس و مونتاژ کارهای دیگران – بدون کوچکترین اشارهای به منبع – دارن زندگی میگذرونن.
یکی از لذتبخشترین تجربهها برای من خوندن حرفها و نوشتهها و مطالب دوستان متممی خودمون در کامنتهای متمم و پستهای شبکههای اجتماعی و وبلاگها و رسانههاشونه. وقتی میبینم برای سادهترین مطالب هم منبع معرفی میکنن و این مسئله رو خیلی جدی میگیرن.
سلام.
نمی دانم ماجرای کپی پیست « کتاب ۵۳ اصل مذاکره » را در وبلاگم خوانده ای یا نه؟
با اجازه اینجا لینکش را می گذارم تا هم شما اگر نخوانده ای بخوانی، هم دوستان دیگر.
http://ardadashi.blog.ir/post/138
متاسفم که این را هم اضافه می کنم که وقتی سرچ کردم، کسی که این کتاب را برای ناشر فرستاده بود، عضو هیات و معاون یکی از دانشگاه های معتبر کشور بود که به نظرم رسید احتمالا یکی از دانشجوها به عنوان باج متن تایپ شده را به او داده که به نام خودش چاپ کند و او هم نمره ی کلاس ِ نرفته و کار ِ نکرده را بگیرد. شاید.
و البته این تنها موردی نبوده که به چشم خودم دیده ام ودرگیرش بوده ام.
ارادتمندم.
سلام علیرضا جان.
آره اون ماجرا رو خوندم. کلاً نوشتههای وبلاگ و اکانت اینستاگرامت رو منظم میخونم.
متأسفانه من هم موارد مشابه زیادی میبینم. گاهی بعضیهاشون رو پیگیری حقوقی میکنم و گاهی هم بعضیها رو – که در مقیاس کوچکتری هست یا هزینهی پیگیریش از منافعش بیشتره – رها میکنم.
امیدوارم روزی برسه که حساسیتهای همهی ما در این حوزه بیشتر بشه و کمتر شاهد تکرار چنین رفتارهایی باشیم.
ممنون محمدرضا جان که در مورد این موضوع برامون نوشتی.
گویا یک نکته جالب دیگه هم در مورد این مناظره اتفاق افتاده،
و اون ترند شدن “I’M SPEAKING” توی شبکههای اجتماعی مثل توییتر و اینستاگرامه.
جایی که «مایک پنس»، مدام صحبت «کاملا هریس» رو قطع میکنه و هریس با لحنی صریح خطاب به او میگه:
“I’m speaking. Mr Vice President, I’m speaking”
این موضوع به خصوص از جانب خانمها در سراسر دنیا مورد توجه و تشویق قرار گرفته. 🙂