دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

بینایی اجتماعی (۲) |‌ داده سوزی، داده ستیزی، داده سازی

پیش‌نوشت ۱: در کامنتی که زیر بحث سیستم بسته نوشته‌ام، توضیح دادم که برخلاف مرحلهٔ‌ اول که رأی ندادم در مرحلهٔ دوم انتخابات شرکت خواهم کرد. در این باره در همین روزها کامل‌تر می‌نویسم. اما بهتر است به جای طولانی‌نویسی، اول چند کلمه و اصطلاح را – آن‌طور که خودم می‌فهمم – تعریف کنم تا بعداً بتوانم حرفم را شفاف‌تر منتقل کنم.

پیش‌نوشت ۲: این مطلب، ادامهٔ نوشتهٔ‌ قبلی با موضوع بینایی اجتماعی است. در اولین نوشته تفاوت دو مفهوم «شرکت کردن» و «مشارکت کردن» را توضیح دادم. الان می‌خواهم مطلب کوتاهی دربارهٔ اهمیت داده‌ها بنویسم. در این نوشته، حرف‌ تازه‌ای وجود ندارد. اما برای کامل شدن بحث بینایی سیستمی، اشاره به این موضوع ضروری است.

پیش‌نوشت ۳: احتمالاً بعداً بخش‌های مربوط به انتخابات را از این نوشته حذف کنم، تا اصل بحت که موضوعی فراتر از انتخابات است زیر سایهٔ این رویداد گم نشود. اگر قرار بود این نوشته را فقط به بحث انتخابات اختصاص دهم، چنین عنوانی برایش انتخاب می‌‌کردم: چگونه در بازی‌ خودمان ببازیم؟

داده سوزی

هر نوع تصمیم‌گیری در دنیای پیچیدهٔ امروز نیازمند گردآوری داده است. این را همه می‌دانیم. به ویژه وقتی با یک سیستم پیچیدهٔ بزرگ سیاسی / اجتماعی / اقتصادی / فرهنگی روبه‌رو باشیم.

در کشور ما میل عجیبی به داده سوزی وجود دارد. منظورم از «داده سوزی» چیزی شبیه «فرصت سوزی» است. فرصت سوزی یعنی فرصت را پیش از آن که به منفعت بالفعل تبدیل شود، بسوزانیم و نابود کنیم. یا از کنارش بگذریم. داده سوزی هم یعنی این که داده را پیش از آن‌ که بتواند شکل بگیرد و دیده شود، بسوزانیم و نابود کنیم. یا از کنارش بگذریم.

ساختار حاکم بر کشور ما به شیوه‌های مختلف داده‌ها را می‌سوزاند. یکی از روش‌ها این است که فرصت شکل‌گیری داده را از بین می‌برند. مثلاً‌ همه می‌دانیم که شبکه‌های اجتماعی فرصتی تاریخی برای سیاستمداران و دولت‌ها فراهم کرده تا بتوانند نظرات مردم را بشنوند؛ میزان رضایت و نارضایتی از برنامه‌های مختلف را ارزیابی کنند؛ روندهای حاکم بر جامعه را کشف کرده و قوانین و فرایندها و سیاست‌ها را با خواست مردم تطبیق دهند.

در کشور ما به روش‌های مختلف این فرصت از بین می‌رود. مهم‌ترینشان ایجاد تبعات حقوقی جدی برای اظهارنظرهای ساده است. کاری که باعث می‌شود اکانت‌های ناشناس در شبکه‌های اجتماعی زیاد شوند. مسئلهٔ دیگر سوق دادن مردم به سمت شبکه‌های اجتماعی داخلی است که مهم‌ترین ویژگی آن‌ها نظارت بر و دخالت در محتواست. مستقل از این که آن را تنظیم‌گری یا هر چیز دیگری بنامند.

منتشر نشدن نتایج بسیاری از گزارش‌ها و پژوهش‌ها و محرمانه تلقی کردن داده‌های حاصل از نظرسنجی‌ها بخش دیگری از داده‌سوزی‌های رایج در کشور ماست. فرض کنید امروز بخواهیم بدانیم چند درصد از پایان‌نامه‌های دانشگاهی به نقد سیستم کلان سیاسی و فرهنگی کشورمان اختصاص دارد؟ چنین عددی در دست نیست. چرا؟ چون پروپوزال بسیاری از این پایان‌نامه‌ها اساساً تأیید و تصویب نشده است (به فرض که دانشجو ریسک کند و چنین موضوعاتی را پیشنهاد دهد).

ده‌ها مصداق دیگر از داده سوزی در کشور ما وجود دارد که می‌توانید به آن‌چه گفتم اضافه کنید.

داده ستیزی

به فرض که داده به شکلی در جایی خلق شود، انتشار داده‌ها به سادگی می‌تواند دردسرساز شود. یعنی به فرض که موسسه‌ای خصوصی پیمایش بزرگی انجام دهد و نظر مردم یا مدیران را دربارهٔ‌ یک موضوع بپرسد. انجام پیمایش‌ در مقیاس بزرگ و انتشار آن،‌ مستلزم هماهنگی‌های فراوانی است که عملاً‌ اجرای آن‌ها را غیرممکن می‌سازد. حتی ساده‌ترین نظرسنجی‌هایی که با عنوان گزارش در حوزه‌های مدیریت و کسب و کار هم منتشر می‌شوند، توسط موسساتی هستند که با یک پیگیری ساده،‌ ارتباط یا همسویی آن‌ها با نهادهای حاکمیتی آشکار می‌شود.

بنابراین جدا از این که بستر حاکمیتی برای خلق داده چندان قوی نیست، در بخش خصوصی هم از انتشار گزارش‌های داده‌محور چندان استقبال نمی‌شود. البته ممکن است بگویید پس این همه گزارش که منتشر می‌شود چیست؟ تعریف پیتر دراکر را یادمان نرود. داده و گزارش وقتی ارزشمند است که مدیران وقتی آن‌ها را می‌بینند، بگویند ما شگفت‌زده شدیم و فهمیدیم برخی از فرض‌هایمان نادرست بوده و محیط و مردم و کشور را اشتباه می‌فهمیده‌ایم. در کشور ما اگر گزارشی منتشر شود که با مفروضات مسئولین و سیاستگذاران در تضاد باشد،‌ سرنوشت خوبی در انتشار منتشرکنندگان نخواهد بود.

داده سازی

در نبود بسترهای رسمی و قابل‌اتکای گردآوری داده و در کنار سیاست داده‌ستیزی، مسئلهٔ داده‌سازی هم به مسئلهٔ جدی در کشور ما تبدیل شده است. این داده‌سازی به شکل‌های مختلف انجام می‌شود. گاهی با انتشار نظرسنجی‌هایی که ریشهٔ آن‌ها معلوم نیست. مثلاً‌ اخیراً‌ گفته شد در یک نظرسنجی که موسسه‌ای کانادایی انجام داده،‌ دو سوم ایرانیان موافق ساخت سلاح هسته‌ای هستند (+). تهیه‌کنندگان نظرسنجی افراد شناخته‌شده‌ای نبودند. انتشار یک نظرسنجی از طرف شرکتی مستقر در کشوری که روابط دیپلماتیک با آن نداریم و به نوعی روابط‌مان خصمانه است، در کنار این فکت که یک موسسهٔ خصوصی داخلی در همین زمینه نمی‌تواند نظرسنجی کند و اگر هم انجام دهد، نتایج قابل‌انتشار نیست، این نگرانی را ایجاد می‌کند که با نوعی داده‌سازی رسمی مواجه هستیم.

در کنار این‌ها، فعال شدن عده‌ای در شبکه‌های اجتماعی (مانند توییتر / ایکس) با هدف تأثیرگذاری بر فضا و جوّ‌ عمومی، باعث می‌شود تحلیل داده‌های شبکه‌های اجتماعی هم نتایج گمراه‌کننده‌ای به همراه داشته باشد.

خلاصه این که آن‌قدر در محدود کردن،‌ مسدود کردن،‌ مخدوش کردن و مختل کردن «جریان خلق و تحلیل داده‌ها» تلاش کرده‌ایم که عملاً چشم‌مان به محیط اطراف‌مان بسته شده است.

نظرسنجی ایسپا در سه روز پیش را در نظر بگیرید (+): ۴۶٪ گفته بودند قطعاً شرکت می‌‌کنند. ۸٪ گفته بودند به احتمال زیاد شرکت می‌کنند (مثلاً دو سوم آن‌ها باید شرکت می‌کرد. معادل ۵ یا ۶ درصد). ۱۲٪‌ گفته بودند هنوز تصمیم نگرفته‌اند. آن‌ها را هم اگر ۵۰ – ۵۰ فرض کنیم، ۶٪ باید شرکت می‌کردند. ۵٪‌ گفته بودند احتمال کمی دارد شرکت کنند. این‌ها را هم ۰٪ فرض می‌کنیم. یعنی هیچ‌یک شرکت نکرده‌اند. بنابراین نرخ مشارکت باید حدود ۵۷ درصد می‌شد. اما در عمل به زحمت خود را به ۴۰٪‌ رساند.

در اکثر کشورهای توسعه‌یافته خطای چنین نظرسنجی‌هایی تک‌رقمی است. اما ما ۴۴٪ خطا داشتیم! داده که تحریم نیست که بگوییم نگذاشتند از خارج وارد کنیم. نابینایی ما ذاتی و در واقع اکتسابی است. تلاش‌های بسیاری شده تا به این سطح از نابینایی رسیده‌ایم. اگر ده‌ها موسسهٔ نظرسنجی خصوصی بدون هر گونه محدودیت در تمام این سال‌ها حضور داشتند و نظرسنجی‌ها را منتشر می‌کردند و درستی و نادرستی گزارش‌هایشان هم رزومه‌شان را می‌ساخت، امروز صنعت نظرسنجی‌مان به وضعی مثل صنعت خودرومان گرفتار نشد. این‌جا هم مثل آن‌جا می‌گویند:‌ بالاخره همین است که هست. چیز بهتری نداریم.

چیدمانی که شورای نگهبان برای نامزدها در این انتخابات در نظر گرفت، و نیز شیوهٔ‌ رفتار نامزدها در طول انتخابات، و نیز روندی که در انتها بر سر رفتن‌ها و ماندن‌ها و ائتلاف نکردن‌ها دیده شد، نشان می‌دهد که بسیاری از بازی‌سازان و بازیگران صحنه، تصور دقیقی از صحنهٔ بازی نداشته‌اند.

انتخابات، اتفاقی مقطعی است. می‌آید و می‌رود. اما این نوع نگرش که تقریباً بر همهٔ ساحت‌های مدیریتی کشور حاکم است، عملاً شبیه این است که ما سوار اتوبوسی هستیم که همهٔ پنجره‌های آن باز است و فقط شیشه و پنجره‌های جلوی آن را بسته‌اند. تیمی که هدایت اتوبوس را بر عهده دارند، فقط از فریاد اعتراض ما مسافران و جیغ ترسمان متوجه می‌شوند که باید فرمان را اندکی بچرخانند. ضمناً چون تصویری از اوضاع ندارند و فقط صدای اعتراض را می‌شنوند، معمولاً هول می‌شوند و فرمان را در خلاف جهتی که باید می‌چرخانند.

 

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


4 نظر بر روی پست “بینایی اجتماعی (۲) |‌ داده سوزی، داده ستیزی، داده سازی

  • رضا حسام گفت:

     این میم اینترنتی  (Internet meme) که امروز در فضای توئیتر منتشر شد موید همین مثال شماس

    اما به نظر میاد در حال حاضر یک  سردگمی  و بلاتکلیفی  جدید، دست کم در بخشی  از جامعه بوجود آمده باشه که رای دادن در  ۱۶ تیر  رو نوعی نقض غرض قلمداد خواهد کرد  که پیام ۱۵ تیر (۶۰ درصد عدم مشارکت) رو بی اثر میکنه.

    ما سال ۸۸،  هم  «رای دادیم» و هم « نشد» ولی  این بار در عین حال که «رای ندادیم» کاندید اصلاح طلب یا توسعه گرا (یا هر چی که اسمش هست) «شد» ( یا در آستانه انتخاب شدن قرار گرفت). 

    شاید ایدئال این بود ۵۰ درصد + ۱ رو دیشب  پزشکیان به دست میاورد و کار به هفته بعد موکول نمی شد.

    ترس من اینه که ماجرا به شکل ۸۸ در۱۵ تیر تکرار بشه، (یعنی هم اعتبار درصد مشارکت رو به حاکمیت بدیم و هم کاندید مورد نظرشون در نهایت رئیس جمهور بشه )

    تازه این تردید ها به فرض اینه که رئیس جمهور اختیار و اراده برای تغییر هر چند حداقلی از خودش داشته باشه و صرفا سیبل و آدرس غلط برای ناکارمدی سیستم نباشه.

    • رضا جان. کاش راجع به اهمیت داده صحبت می‌کردی.

      یه بحث جدی مثل صحبت من،‌ با یه میم اینترنتی که یکی داشته ول می‌گشته توی سوشال مدیا و از سر بیکاری ساخته، هم‌سطح نیستن. من دارم یه بحث خیلی بزرگ‌تر رو مطرح می‌کنم. و تأکید کردم این بخش انتخابات رو بعداً حذف میکنم که اصل حرفم باقی بمونه و بتونم توسعه‌اش بده‌ام.

      دوست ندارم روزنوشته رو تا سطح گفتگوهای روزمرهٔ توییتر و اینستاگرام بکشی پایین.
      تو اصلاً‌ نظام و انتخابات رو ول کن. داده‌محوری رو بگیر برو جلو، حداقل به کار خودت و زندگیت بیاد.
      من از قدیم هم گفته‌ام این‌جور اتفاق‌های کشور، برای ما فرصت یاد گرفتن فکر و تحلیله. می‌گیم اگر این بازی‌هاشون به کار مردم نمیاد، مثل یه جور لابراتوار اجتماعی، حداقل به درد درس و بحث ما بخوره. اگر بیفتیم توی حرف‌های روزمره، خیلی از اصل هدف‌مون دور میشیم.

      من انتظار ندارم زیر این بیای برام از Nowcasting (بحثی که Andrea Ceron‌ خیلی خوب و جذاب مطرح می‌کنه) چیزی نقل کنی. اما خب دیگه میم اینترنتی هم راستش زور داره برام.

      • رضا حسام گفت:

        من بیشتر از ۱۰ ساله از شما و متمم یاد میگیرم، این که گفتم اون میم بیانگر و موید بخش پایانی متن  شماس منظورم این قسمت بود :

        چیدمانی که شورای نگهبان برای نامزدها در این انتخابات در نظر گرفت، و نیز شیوهٔ‌ رفتار نامزدها در طول انتخابات، و نیز روندی که در انتها بر سر رفتن‌ها و ماندن‌ها و ائتلاف نکردن‌ها دیده شد، نشان می‌دهد که بسیاری از بازی‌سازان و بازیگران صحنه، تصور دقیقی از صحنهٔ بازی نداشته‌اند.

        تذکر و توصیه شمارو به دیده منت میپذیرم 

      • محسن شیروانی گفت:

        سلام.

        وقتتون بخیر. امیدوارم حالتون خیلی خوب باشه.

         

        خاطرم هست حدوداً دو سال پیش، در برای فردا، به یکی از کتابهای Andrea Ceron اشاره کردید.

        کتابه Politics and Big Data

         

        راستش اون روزها، باشوق بسیار زیادی منتظر ادامه ی نوشته های شما در "برای فردا" بودم. هنوز هم هستم. ولی می دونم که برنامه ها و اولویت های دیگری دارید و همین که مثلاً برای من می نویسید و جواب می دید، لطف خیلی خیلی بزرگی هستش و من قدر دان و سپاس گزارم.

         

        من با خودم گفت بذار خودم شروع کنم به مطالعه کردن.

        کتاب Politics and Big Data نگاه کردم و دیدم واقعاً بسیار بسیار فراتر از سطح سواد منه.

         

        یک کتاب دیگه از Andrea Ceron  مطالعه کردم: Social Media and Political Accountability

         

        با خودم گفتم این ساده تر از قبلی هستش.

        مطالعه اش چند ماه طول کشید و بسیاری از قسمتهاش رو نفهمیدم.

        فقط نکته ی مثبتش برای من این بود که کمی ترسم از مواجه با این جور کتاب ها کم تر شد.

        فکر می کنم شاید تقویت پایه ی ریاضی ضعیفم هم، بهم کمک کنه تا بازهم ترسم کم تر بشه.

         

        گاهی وقت ها هم فکر می کنم بهتره مطالعه ام بسیار محدود کنم و فقط به تقویت ریاضی ام بپردازم.

        (احتمالاً برای من، نیاز به صدها ساعت باشه).

         

        با شوق فراوان، منتظر ادامه ی نوشته های شما هستم.

         

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser