دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

درباره اراده آزاد | بسیار کوتاه و مختصر

این چیزی که می‌نویسم، بسیار کوتاهه. می‌شد در پاسخ به یه کامنت توی متمم باشه. اما این‌جا نوشتم به دو علت.

اول این‌که پیشنهاد کنم به اون بحث عاملیت و اراده که توی متمم اومده بیشتر فکر کنید. حتی اگر سخت‌تونه تمرینش رو انجام بدید، حداقل صورت مسئله رو بخونید و با خودتون مرور کنید. از اون مسئله‌هاییه که چند سال دیگه هر روز درباره‌اش می‌شنویم.

حتماً مسئلهٔ قدیمی واگن (Trolley Problem) و انتخاب بین کشتن یک نفر یا چند نفر که رو که از حدود ۱۰ سال پیش توی متمم همه‌مون با هم در موردش فکر می‌کردیم، یادتونه. شکل ساده‌اش رو در فایل صوتی تصمیم گیری گفته بودم و بعداً یک نسخهٔ کمی کامل‌ترش رو در درس اخلاق هوش مصنوعی؛ مسئله تراموا.

اون مسئلهٔ قدیمی الان کامودیتی شده و می‌بینیم که هر روز هر جا هر کسی می‌خواد یه تجربه ذهنی در حوزه اخلاق در سیاست‌گذاری و طراحی محصول مطرح کنه، اول از اون شروع می‌کنه.

فکر می‌کنم مسئلهٔ بعدی که در سال‌های بعد زیاد می‌شنویم و در موردش بحث میشه، از جنس همین دوگانه‌ای باشه که الان در متمم مطرح شده (اراده و عاملیت | ترجیح می‌دهید چگونه بمیرید؟). به خاطر همین، پیشنهاد می‌کنم به جای این‌که چند سال بعد «مجبور» بشید به این سوال فکر کنید، همین روزها از سر «اختیار» بهش فکر کنید.

علت دوم هم این که اخیراً به خاطر این که بحث دترمینسیم و جبرگرایی داره داغ‌تر می‌شه، گفتم یادآوری نکته‌ای که در ادامه می‌خوام بگم ممکنه مفید باشه. البته بحث جبر و اختیار خیلی قدیمیه. خصوصاً به خاطر این‌که «دین به عنوان یک نهاد» (منظورم کشیش‌ها، روحانیون و …) همیشه درگیرش بوده. از یه طرف دربارهٔ مجازات و پاداش و تنبیه حرف زده از یک طرف دربارهٔ ارادهٔ مطلق خدا و برای این‌که نشون بده این دو تا متعارض نیستند، قرن‌هاست درگیر بحث‌های فلسفی و کلامی هستن. در سه قرن اخیر، این بحث در بین اهل علم هم علاقه‌مندان بیشتری پیدا کرد. علتش هم واضحه. از مکانیک نیوتونی تا توابع موج کوانتومی، و از سایبرنتیک (طراحی ساده و مکانیکی سیستم‌های کنترل) تا سیستم‌های پیچیده، خواه‌نا‌خواه در این حوزه حرف داشتن و دوست داشتن موضع بگیرن.

جدا از این ترندهای طولانی، در سال‌های اخیر هم چند کتاب پاپ از نویسندگان و متفکران مطرح به فارسی ترجمه شد که دوباره این بحث‌ها رو به گفتگوهای روزمرهٔ خوانندگان عمومی‌تر هم کشوند. آثار ساپولسکی نمونه‌ای از این نوع کتابهاست.

من نمی‌خوام الان درباره موضوع گسترده‌ای مثل جبر و اختیار حرف بزنم، طبیعتاً اگر قرار باشه درباره‌اش حرف بزنیم، من باید با رویکردی که می‌پسندم،‌ یعنی سیستم‌های پیچیده برم سراغش. پس می‌مونه برای آينده که درس سیستم‌های پیچیده به متمم اضافه بشه.

الان فقط می‌خوام یه تذکر بدم دربارهٔ ظرافت‌های کلامی حرف زدن در این حوزه.

یه تکه از حرف علی‌محمد افراسیابی رو که زیر همون مطلب اراده در هوش مصنوعی گفته این‌جا میارم که بعدش حرف خودم رو بزنم. حرف علی‌محمد طولانی‌تره. من فقط تکه‌ای رو که به کار خودم میومده آورده‌ام. در واقع، مثل همیشه، دارم حرف‌های یکی از بچه‌ها رو بهانه می‌کنم تا حرف‌های خودم رو بزنم:

عاملیت و اراده انسانی هم آنطور که متخصصین نوروساینس(عصب شناسان) به ما میگویند کم کم داره ترک بر میداره و چه بسا در سالهای آتی از لیست ویژگیهای انسانی حذف بشه. اگر این اتفاق بیفته ، انسانها مسئول کاری که انجام داده اند نیستند و فقط نمیدونم تکلیف قوه قضاییه،پلیس ،زندانها و بطور کل علم حقوق چه خواهد شد؟علمی که شالوده و اساس آن بر پایه اختیار و اراده انسان و مسئولیت انسان در برابر کارهایش شکل گرفته.

چند نکتهٔ مد نظر من

۱. نام‌گذاری به معنای شناختن نیست.

یکی از خطاهایی که خیلی از ما دچارش می‌شیم اینه که وقتی روی یه چیزی اسم می‌ذاریم فکر می‌کنیم شناختیمش. مثلاً ما می‌گیم: چرا اجسام رو که رها می‌کنیم سقوط می‌کنن؟ و جواب می‌دیم: به خاطر گرانش.

گرانش فقط یه اسمه. هیچی نیست. ما نمی‌دونیم گرانش چیه. نمی‌دونیم چرا وجود داره. یه تئوری‌های نصفه‌نیمه‌ای هم در موردش داریم که امیدواریم کامل‌تر بشه یا جایگزین بهتری براش پیدا بشه. اما فعلاً یه اسم براش گذاشتیم.

هیچ ایرادی هم نداره. این روشیه که ما برای درک جهان به‌کار می‌بریم. روی چیزهایی که زیاد باهاشون کار داریم یا زیاد به چشم‌مون میاد،‌ اسم می‌ذاریم. بعضی وقت‌ها هم رابطه‌هایی بین این اسم‌ها پیدا می‌کنیم (مثلاً بین جرم‌ها، فاصله‌شون و نیروی گرانش).

طبیعتاً‌ گاهی هم برای چیزهایی که اصلاً وجود ندارن اسم می‌ذاریم و بعد واقعاً فکر می‌کنیم وجود دارن! مثلاً موجودات ارگانیک که این فالگیرها در موردشون حرف می‌زنن. نحسی و …

وقتی برای چیزی که نیست اسم می‌ذاریم، حول اون موضوع،‌ یه «ادبیات» شکل می‌گیره. مجموعه‌ای از جمله‌ها و گزاره‌ها و حرف‌ها و خاطره‌ها و تفسیرها. و کم‌کم این توهم شکل می‌گیره که واقعاً وجود داره.

گاهی هم می‌دونیم یه چیزی وجود نداره. اما چون حرف زدن رو راحت می‌‌کنه براش اسم می‌ذاریم. مثلاً آسمون. ما می‌دونیم اصلاً آسمون «وجود» نداره. آسمون جاییه که زمین نیست. هیچی نیست. بالای سر ماست. این «هیچی» رو اسمش رو گذاشتیم آسمون! چرا؟ چون لازمش داریم. سرمون رو بالا می‌گیریم بگیم کجا رو نگاه می‌کنم؟ خیلی مسخره است بگم: «سرم رو بالا گرفته‌ام و به هیچِ نامتناهی خیره‌ شده‌ام.» دیگه خیلی شاعرانه می‌شه. یه کلمه می‌خوایم بگیم: دارم آسمون رو نگاه می‌کنم.

۲. نام‌گذاری به درک جهان و مدل‌سازی جهان کمک می‌کنه

انسان حیوانی است که می‌تواند روی چیزهای مختلف، اشیاء، پدید‌ه‌ها، ناپدیده‌ها، چیزهایی که نیستند، نبوده‌اند و حتی نخواهند بود، اسم بگذارد! همون چیزی که بهش می‌گن symbolic representation یا symbolic modeling. همهٔ علم و دانش و رشد ما از این تواناییه. همهٔ اراجیف و خرافاتی هم که هزاران ساله گرفتارش هستیم، میوهٔ همین تواناییه.

استفاده از نمادها (که کلمات یکی از اون‌هاست) کمک می‌کنه ما بتونیم دنیای بزرگی رو که از فهم‌مون خارجه، کوچک‌ترش کنیم و درباره‌اش حرف بزنیم. این جملهٔ‌ Map is not the territory رو حتماً شنیدین. توی درس‌های مدل ذهنی و مدلسازی متمم هم زیاد ازش حرف زدیم. نقشه، خود سرزمین نیست. اما برای فهم سرزمین مفیده. نقشه خیلی از واقعیت‌ها رو حذف می‌کنه. خیلی چیزها رو ساده می‌کنه. اما هیچ‌کس نمی‌گه نقشه بده. نقشه دروغه. نقشه بی‌فایده است.

زبان، همون نقشه‌ (Map) است و جهان همون سرزمین (Territory). ما زبان رو ساختیم که دربارهٔ جهان حرف بزنیم.

۳. در مورد بسیاری از اصطلاحات نمی‌شه از تعبیر «وجود داره» و «وجود نداره» استفاده کرد

ما به چیزی که از مرغ میفته پایین می‌گیم تخم‌مرغ. و اگر در یخچال رو باز کنیم، می‌تونیم در مورد این‌که آیا در یخچال تخم‌مرغ «وجود داره» یا «وجود نداره» حرف بزنیم.

اما این توهم تخم‌مرغی باعث می‌شه خیلی وقت‌ها در مورد خیلی چیزهای دیگه هم از وجود داشتن و وجود نداشتن حرف بزنیم. مثلاً بگیم: ارادهٔ آزاد وجود داره؟ جبر وجود داره؟ اختیار وجود داره؟ روح وجود داره؟ (مثال‌های دم‌دستی‌تر: انتروپی واقعاً وجود داره؟ دما واقعاً وجود داره؟ امواج کوانتومی واقعاً وجود دارن؟ نور به شکل فوتون واقعاً وجود داره؟ الکترون واقعاً وجود داره؟).

این‌ها هیچ‌کدوم از جنس تخم‌مرغ نیستن که بتونیم دربارهٔ وجود داشتن و نداشتن‌شون حرف بزنیم (بگذریم از یه سری فیلسوف بیکار که دربارهٔ همون وجود داشتن و نداشتن تخم‌مرغ هم با هم بحث می‌کنن).

علیت، جبر، اختیار، ارادهٔ آزاد، روح، الکترون، انتروپی و … بخشی از «مدل‌سازی ما از جهان» هستن که بسته به این‌که از کدوم دستگاه فکری استفاده کنیم، می‌تونن برامون مفید باشن یا نباشن. اون جملهٔ کلیدی رو که چند ساله با هم تکرار می‌کنیم یادتون نره: مدلِ درست و مدلِ‌ غلط نداریم. ما راجع به مفید بودن و مفید نبودن مدل‌ها حرف می‌زنیم.

۴. فرض کنیم من می‌خواهم از اراده آزاد حرف بزنم.

حالا با همهٔ این مقدمات، فرض کنیم علی‌محمد می‌گه: محمدرضا. این حرف‌ها رو گفتی. باشه. اما من می‌خوام دربارهٔ این موضوع حرف بزنم. بالاخره دیده‌ام و شنیده‌ام که خیلی‌ها درباره‌اش حرف می‌زنن. فلان کتاب ساپولسکی رو هم اخیراً‌ در اومده و خونده‌ام و خوشم اومده. یا دنیل وگنر یا سم هریس یا هر کس دیگه.

عالیه. فقط پیشنهادم اینه که اگر این بحث‌ها برامون جذابه، اون‌ها رو در دوگانه‌های ساده‌ای مثل جبر و اختیار یا ارادهٔ آزاد و دترمینیزم خلاصه نکنیم. چون بعد می‌شیم شبیه این آدم‌هایی که در جایگاه قاضی نشسته‌ان می‌خوان بگن: تو اشتباه می‌گی تو درست می‌گی. نگاه‌مون خیلی کوته‌نظرانه و سطحی می‌شه.

من پیشنهادم اینه که حداقل به اصطلاحات زیر توجه کنیم و یادمون باشه که این‌ها با وجود شباهت‌شون، یکسان نیستن:

  • free-will یا اراده‌ٔ آزاد
  • purposefulness
  • goal-orientedness یا هدف‌مندی
  • intentionality قصد داشتن (قصدمندی؟)
  • agency یا عاملیت
  • responsible-behavior (رفتار مسئولانه)
  • volition (که این رو گالویتزر زیاد میگه و توی درس هدف گذاری باید بسط بدیم)
  • self-regulation یا خودتنظیم‌گری

هر یک از این‌ها معنای متفاوتی داره. و در این لیست، هیچ اصطلاحی نیست که یک عصب‌شناس بتونه با یافته‌هاش در موردشون حکم صادر کنه. عصب‌شناس نهایتاً می‌تونه در مورد «سهم تأثیر محیط بر رفتار» حرف بزنه. و به فرض که در این باره حرف بزنه و حرفش قابل‌اتکا باشه (که کسی مثل ساپولسکی، جایگاه محکمی داره و حرفش قابل‌اعتناست)،‌ تازه باید کنار ده‌تا چیز دیگه قرار بگیره تا بتونیم ازش نتیجه بگیریم. نتیجه‌ای هم که می‌گیریم این نیست که جبر وجود داره یا اختیار وجود داره.

هم جبر هم اختیار، هر دو،‌ صرفاً نام‌گذاری‌های ما هستند بر روی مفهومی که اصلاً در دنیا وجود نداره. فقط داره کمک می‌کنه ما درک بهتری از جهان اطراف داشته باشیم. تا زمانی که این کلمات به تسهیل گفتگو کمک می‌کنن، مفیدن. هر وقت هم نبود کنارشون می‌ذاریم.

طبعاً تب‌های اجتماعی و فرهنگی و علمی هم روی رونق و رکود بازار این اصطلاحات تأثیر داره. زمانی که مکانیک نیوتونی رواج داشت، شوق دترمینیزم و جبرگرایی زیاد شد. نگاه روانشناس‌های رفتارگرا و امثال اسکینر هم منعکس‌کنندهٔ اون نگرشه. حتی یه دوره دانشمندهای سیستمی می‌ترسیدن که از لغت Purpose استفاده کنن و متهم بشن نگاه مذهبی دارن. بعداً راسل اکاف اومد کتاب سیستمهای هدفمند رو نوشت از سر تا ته هی توضیح داد که بابا. ولمون کنید. مذهبی‌ها و لامذهب‌ها بین خودشون دعوا کنن و توی سر هم بزنن. دانشگاهی می‌خواد کلمات و ادبیات خودش رو داشته باشه. کلمهٔ‌ Purpose‌ کمک می‌کنه من از سیستم‌ها بهتر حرف بزنم. می‌شه مذهبی باشی یا لامذهب اما از این کلمه حرف بزنی. چون به بیان دیدگاه‌هات کمک می‌کنه. چون به مدل‌سازی بهتر جهان کمک می‌کنه.

۵. آیا شأن تسلا و ایران‌خودرو مثل هم است؟

وقتی به اشتباه فکر می‌کنیم «ارادهٔ آزاد» یه چیزی مثل تخم‌مرغ هست و می‌شه دربارهٔ وجود داشتن و نداشتنش حرف زد، گرفتار این خطا هم می‌شیم که «اگر ارادهٔ آزاد وجود نداره، پس کسی که قتل انجام می‌ده مسئول کارش نیست؟»

با یه آنالوژی ساده میشه توضیح داد که این سوال از پایه غلطه.

با همون منطقی که گفته میشه انسان اراده نداره و تمام رفتارهاش حاصل ترکیب عوامل محیطیه، می‌شه گفت سازمان‌ها هم ارادهٔ آزاد ندارن (حرف زدن از ارادهٔ آزاد برای سازمان‌ها،‌ غلط نیست. سازمان‌ها یه‌جور سوپر ارگانیسم هستن و میشه با چنین نگاهی، تا زمانی که مفیده،‌ درباره‌شون حرف زد. شبیه کاری که گرت مورگان انجام داده در کتاب استعاره‌های سازمان).

حالا فرض کن مدیرعامل ایران‌خودرو میاد می‌گه: تسلا بر شرکت ما ارجحیت و برتری نداره. ما هر دو فاقد اختیار و ارادهٔ آزاد هستیم. صدها عامل بیرونی و میلیون‌ها خرده‌نیروی اجتماعی و اقتصادی هر کدوم ما رو به سمت تصمیم‌ها و انتخاب‌هامون برده و می‌بره. حرکت‌ها و محصولات و تصمیم‌های هر دو سازمان کاملاً جبری هست و وقتی جبر کامل در کار باشه، قاتل و مقتول از نظر اخلاقی به هم ارجحیت ندارن. چه برسه به تسلا و ایران‌خودرو.

این استدلال رو قبول می‌کنیم؟ احتمالاً نه.

چرا؟ علتش واضحه. ما می‌فهمیم که این شرکت‌ها واقعاً تابع جبر محیط هستن. اما برای «حل مسائل اجتماعی» و برای «حرف زدن ساده‌تر از جهان»، عادت داریم دور سیستم‌های مختلف مرز تعیین کنیم و براشون اسم بذاریم و از سهم‌شون و از میزان مسئولیت‌شون در اتفاق‌ها و تصمیم‌ها حرف بزنیم.

این روش «کارکرد» داره و کاملاً برای ما «مفید» بوده. ما سازمان‌ها رو مثل شخص می‌بینیم. براشون هویت و اراده قائلیم. و بر همین اساس ازشون حرف میزنیم. ازشون شکایت می‌کنیم. با هم مقایسه‌شون می‌کنیم. و حتی در زبان حقوقی هم به سازمان و شرکت می‌گیم «شخص» (فقط برای این‌که با آدم‌ها قاطی نشه، به اونا می‌گیم شخص حقوقی. به خودمون می‌گیم شخص حقیقی.

۶. نیاز به مدلی متفاوت برای درک سیستم قضایی

یه حرف دیگه هم علی‌محمد گفته که اون هم می‌تونه موضوع صدها صفحه نوشته باشه و هر کس نظر متفاوتی در موردش بده. من این‌جا فقط یه چیزی رو می‌خوام بگم. این تصور که مبنای سیستم قضایی در جهان ارادهٔ آزاد هست، یک تصور قدیمیه. نه این‌که این‌طور نبوده. سیستم قضایی تا امروز همیشه به ارادهٔ آزاد توجه داشته. چون کلمهٔ دیگه‌ای نداشتیم که درباره‌ این موضوعات حرف بزنیم. تا الان اصطلاح ارادهٔ آزاد به‌کار اومده و به همین علت ازش استفاده شده. این هم که از این به بعد به‌کار بیاد یا نه یه بحث دیگه است.

اما سیستم قضایی یه کارکرد (function) مهم داره که مستقل از ارادهٔ آزاد معنا داره. اونم حل تعارض یا conflict resolution هست. یه سیستمی داره کار خودش رو جلو می‌بره که بهش می‌گیم «جامعه». این سیستم در یه جاهایی به تعارض می‌رسه. تعارض یعنی چی؟

یعنی شما ماشین من رو برمی‌داری. سوارش هستی. من میگم ماشین منه. شما می‌گی اگر ماشین توئه چرا من سوارش هستم؟

این‌جا راه‌حل‌های مختلفی وجود داره. یکیش اینه که من و شما با هم کتک‌کاری کنیم. هر کس تونست ماشین رو ببره. یا اصلاً برای این‌که بعداً هم گلایه‌ای نباشه، یکی اون یکی رو بکشه و ماشین رو ببره. این روش کاملاً عملیه. هزاران سال در جوامع انسانی حاکم بوده (الان هم بین کشورها هست. مثلاً یهو روسیه می‌ریزه یه تیکه از اوکراین رو می‌گیره. میگه:‌ اِ. این که مال منه. آخه من توش هستم!).

اما این روش با وجود عملی بودن،‌ روش پرهزینه‌ای هست. به خاطر همین، جوامع ترجیح می‌دن یه سیستم قضایی داشته باشن. که این‌جور وقت‌ها تصمیم بگیره کی ماشین رو برداره.

این سیستم قضایی یه کار دیگه هم می‌کنه که بسیاری از سیستم‌ها در جهان انجام می‌دن. سعی می‌کنه بار خودش رو در آینده سبک کنه. چه‌جوری؟ اگر حس کنه این اتفاق قراره باز هم بیفته، یکی از طرفین رو در زندان نگه می‌داره. یا بعضی وقت‌ها توی بعضی کشورها به این نقطه می‌رسه که این رو اصلاً‌ اعدام کنیم که بعداً مشکل مشابه پیش نیاد.

بنابراین حتی اگر روزی اصطلاح جبر و اختیار و ارادهٔ آزاد و دترمینیزم و … از زبان ما حذف بشه و پارادایم‌های جدیدی برای حرف زدن شکل بگیره، سیستم قضایی کارکرد «رفع تعارض» خودش رو از دست نمی‌ده.

سیستم قضایی هست، چون تعارض هست. نه این‌که هست، چون ارادهٔ آزاد وجود داره.

با این نگاه که موضوع رو می‌بینیم، متوجه می‌شیم چه‌جوری سیستم قضایی داره به سمت توزیع‌شدگی می‌ره. یعنی بسیاری از «قضاوت‌ها» دیگه در دادگاه‌ها و با حضور قاضی و بر اساس «قانون» انجام نمی‌شن. الان سیستم قضایی سهم بسیار کوچکی از «بازار قضاوت» در جهان رو بر عهده داره.

وقتی یه عده می‌رن یه اکانت در شبکه‌های اجتماعی رو ریپورت می‌کنن و اکانت بسته می‌شه، یا ریپورت می‌کنن و اکانت بسته نمی‌شه،‌ در واقع به یه سیستم «حل تعارض» دارن پناه می‌برن برای حل مسئله‌شون. این سیستم گاهی رأی رو به نفع ریپورت‌کننده صادر می‌کنه و گاهی ریپورت‌شونده.  و اصلاً‌ موضوعاتی مثل ارادهٔ آزاد و … در قضاوتش موضوعیت پیدا نمی‌کنه.

ما در دنیای جدید، هر روز بیشتر از پیش، داریم با سیستم‌های قضاییِ پنهان‌شده در سیستم‌های اجتماعی و پلتفرم‌ها مواجه می‌شیم. شاید اسمش رو بشه گذاشت: The embedded jurisdictional system.

پی‌نوشت: خیلی شتابزده و در عرض نیم ساعت نوشتمش. بازخوانی هم نکردم. قطعاً دقیق نیست و احتمالاً اشتباهات ریز هم داخل متن باشه. اما به هر حال چون دو سه هزار کلمه شد، نمی‌شد در پاسخ به کامنت علی‌محمد زیر اون مطلبِ «عاملیت و اراده | ترجیح می‌دهید چطور بمیرید؟» جا بدم.

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه ای گری (صوتی) هدف گذاری (صوتی) راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


یک نظر بر روی پست “درباره اراده آزاد | بسیار کوتاه و مختصر

  • علی محمد افراسیابی گفت:

    سلام محمد رضا

    خیلی ممنون که این متن رو نوشتی و منتشر کردی .برای من بسیار آموزنده بود . هر چند به گفته خودت شتابزده و در عرض نیم ساعت نوشتی ولی واقعاً عالی بود.(بدون تعارف)

    همه کارت های زرد (یا شاید هم قرمز) که بهم دادی با جون و دل می پذیرم و از اینکه معلم بزرگواری چون شما دارم به خودم می بالم. تلاش میکنم ضمن لحاظ کردن دقت کلامی و استفاده به جا و دقیق از واژه ها دچار سطحی نگری وساده انگاری نشم.

    اگر خطا گفتیم اصلاحش تو کن

    مصلحی تو ای تو سلطان سخُن

    فقط دوست دارم به چند نکته هم اشاره کنم:

    ۱-من هم با شما موافقم که این نامگذاری ها نوعی مدل سازی برای درک و فهم بهتر جهان واقعی است و مدل ها هم درست وغلط ندارند و فقط میتونیم بگیم چقدر مفید یا غیر مفیدند.میشه اراده آزاد رو یک ویژگی انسانی دونست.یک حق انتخاب،فرصت انتخاب،ظرفیت و پتانسیل طی کردن مسیری خاص از بین گزینه های موجود که فعلا این ویژگی به اسم اراده آزاد نامگذاری شده .

    اگردر متن نوشتم داره ترک میخوره منظورم این بوده که باور ما به داشتن چنین ویژگی ای داره ترک میخوره نه خود اون ویژگی .

    ۲- خوشبختانه درگیر مباحث جبر و اختیارنیستم و به همین بسنده کردم(یا به صورت شهودی درک کردم) که در محدوده زندگی فردی و جمعی میتونم گزینه های خاصی رو انتخاب کنم و از بعضی گزینه ها صرف نظرکنم.حالا فلاسفه یا عصب شناسان یا متخصصین حقوق هر طور دوست دارند مسئله رو مطرح یا حل کنند.فکر میکنم اون حق انتخابی که دارم سر جاش باقی میمونه. راستش خیلی هم با عصب شناسان همدل نیستم.

    ۳- نکته آخر در مورد سیستم قضایی و رفع تعارض خیلی جالب بود. تا حالا هرگز از این نظر به ماموریت سیستم قضایی فکر نکرده بودم. سیستم قضایی با اعمال مجازاتهایی (جریمه-زندان-اعدام و…) سعی میکنه تعارض رو حل میکنه. و معمولاً به علل وقوع تعارض توجهی نمیکنه .مثلا اگر من دزدی کرده باشم و در دادگاه بگم پول نداشتم، بیکار بودم ، شش ماه کرایه خونه ام عقب افتاده ، بچه هام گرسنه بودند و … قاضی توجهی نمیکنه( حتی اگر واقعاً راست بگم) و حکمش رو صادر میکنه و فکر میکنم به صورت پیش فرض معتقده من فرصت های دیگه ای هم داشتم که دزدی نکنم و همین که از اون فرصتها استفاده نکردم و اومدم دزدی کردم مجرم هستم. حالا فقط این سوال پیش میاد که اگر واقعاً فرصتی برای انتخاب نباشه اعمال مجازاتها توسط سیستم قضایی ،یک عمل انسانی و اخلاقی هست؟ یا اصلا این سوال رو بذاریم کنار و بگیم  ماکزیمم کردن منافع کل سیستم ایجاب میکنه سیستم قضایی چنین رویکردی رو انتخاب کنه. نمیدونم.

    منتظر بحث سیستمهای پیجیده در متمم میمونم.اگر عمری باقی باشه

    همواره برقرار و سلامت باشی

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser