امروز دقیقاً هشت ماه هست که سیاست محدود کردن کامنت گذاری در روزنوشتهها اعمال میشه.
دوستان زیادی بودند که در ابتدا چندان موافق این تصمیم نبودند (شامل خوانندگان وبلاگ. همکاران من. دوستانم. واحد نرم افزاری ما و خلاصه هر کسی غیر از خودم).
با خودم قرار گذاشته بودم که هشت ماه صبر کنم و اگر روزنوشتهها هنوز پابرجا بود و اثرات این تصمیم هم مطلوب بود، گام بعدی این سیاست رو اجرا کنم.
امروز که مرور میکنم (و البته این بار دوستان و همکاران و واحد نرم افزاری هم تایید میکنند) کیفیت کامنتها بهتر شده. تسلط کلامی در کامنتها و حساسیت در کامنتها بیشتر شده. بدون هر گونه اغراق و تعارف، در تعداد قابل توجهی از کامنتها، حرفها و ایدهها و مسئلههایی هست که از نظر اهمیت، دقت و ارزشمند بودن، بهتر از نوشتههای من هستند.
آمارها و برآوردها و تحلیلهای رفتاری ما نشون میده که بیش از ۳۵ درصد بازدیدکنندگان روزنوشته، تمام کامنتها رو میخونن. این عدد قبلاً کمتر از ۱۰ درصد بود.
مهمتر از همه اینکه، این سیاست اجرای واقعی حرفی بود که من همیشه گفتهام و در زندگی شخصی رعایت میکنم. در زندگی، به اندازهای که جرات «نه گفتن» داریم، میتوانیم رشد کنیم.
رویای هر وبلاگ نویسی در جهان (تقریباً میتونم بگم فقط به استثناء من) داشتن کامنتهای بیشتر هست.
در شبکه های اجتماعی هم، التماس برای کامنتگذاری رو میبینیم.
اما به نظرم، این شیوهی فعلی کیفیت کامنتها رو بهتر کرده و جالب اینجاست که من هم به همون نسبت، وادار شدم بیشتر فکر کنم و بخونم و دقیقتر بنویسم.
بخش قابل توجهی از تحلیلها و نوشتههای یک سال قبلم رو، الان حاضر نیستم بنویسم یا حتی بگم نوشتهی من بوده.
این رو هم مدیون همین سیاست هستم.
جالب اینجاست که دوستان زیادی که صرفاً خوانندهی اینجا هستند و کمتر کامنت میگذارند هم از شیوههای مختلف، رضایت خودشون رو اعلام کردهاند و تایید کردهاند که کیفیت بهتر شده.
نظر به همهی این مقدمات، تصمیم گرفتیم در هشتمین ماهگرد سیاست قبلی، یک گام دیگه سیاست انقباضی خودمون رو جلو ببریم و کامنت گذاری در روزنوشته رو به کسانی که صرفاً ۱۵۰ امتیاز در درسهای تخصصی متمم دارند محدود کنیم.
در واقع، کدهای کامنت گذاری قبلی دیگه فعال نیست و کدهای جدید از همون شیوهی قبلی قابل دریافته (از طریق این لینک)
ممنونم که لطف میکنید و شرایط و محدودیتهای من رو – که خیلیهاش رو حتی توضیح نمیدم و نمیتونم بدم – درک میکنید.
پی نوشت: احتمالاً در متمم هم متوجه شدید که در منوی بالای صفحه، گزینهای تحت عنوان برترینهای متمم اضافه شده و برترینها رو به تفکیک عمومی و اختصاصی اعلام میکنه.
سلام
با این که خیلی اینجا کامنت نمیذارم و بیشتر خواننده ی خاموش هستم اما از اینکه هنوز کد دارم احساس ذوق زدگی وافری دارم.
یه چیزی که این مدت خیلی بهش فکر کردم و دوست داشتم یه روزی عنوانش کنم و فکر می کنم که اینجا جاشه، این بود که به نظرم چقدر خوب میشه اگر غیر از این امتیازاتی که دوستان به کامنت های ما میدن و ما با اون می تونیم تا حدودی بفهمیم که چقدر در ایجاد محتوا در متمم نقش داریم، یک امتیاز یا بازخوردی رو هم خود گروه متمم یا شخص شما به صورت دوره ای بهمون بدید، تا بدونیم از نظر شما کامنت هایی که میذاریم در چه سطحی هست و چطور پیش میره.
مثلا میشه این کارو بعد از هر پنجاه کامنتی که فرد میذاره انجام داد و یا محدودش کرد به کامنت های تخصصی فرد و راه های دیگر که خود گروه متمم صلاح بدونه.
به نظرم به هر حال بازخوردی که آدم از معلمش میگیره یه چیز دیگه ست، حتی اگه این بازخورد مثبت هم نباشه اگر متممی باشی و معلمت محمدرضا شعبانعلی باشه باز برات شیرینه.
ممنون به خاطر همه چیز
بابت این تصمیم، خوشحالم و پیشنهادم اینه یه فیلتر دیگه هم گذاشته شه تا دوستانی که در بعضی کامنتها بیشتر در نقش ترول ظاهر میشن تا یه دوست متممی از این فیلتر هم عبور کنن
سلام
فکر کنم یه حس مشترکی که الان بین من و بقیه دوستان متممی مشترک باشه خوشحالی داشتن از کد هست.
البته من اعتراف می کنم که در هشت ماه گذشته خیلی کمتر از کد خودم استفاده کردم چون یه احساس مسئولیت میکنه آدم. احساس می کنه از امتیازی که بهش داده شده یا باید درست و کامل استفاده کنه یا کلا استفاده نکنه
البته که نظرات دوستانم رو اینجا میخونم و استفاده می کنم از مطالبی که می نویسند اما از سبک فعالیت خودم راضی نیستم (همچنان ناراضی ام از خودم 🙂 )
در کل ممنون که به ما کد اختصاص دادین معلم عزیز
محمدرضای عزیز
از اینکه پویایی، بهبود و توسعه جزو اولویت هات هستن، جدا خوشحالم و افتخار میکنم که عضو خونه یا خونه هایی هستم که مدیر اونها، تا این حد وسواس بخرج میده که استاندارد بالا حفظ بشه یا بالاتر بره.
راستش نمی دونم این وسوسه امتیازها توی ذهن ما از دید علمی قابل توضیح هست یا نه، ولی جز برای گرفتن کد روزنوشته ها که مشتاقانه دوست داشتم، حد نصاب امتیاز رو داشته باشم، در بقیه موارد سعی کردم که زیاد خودمو درگیر امتیازاتی که به دست میارم نکنم، اما انصافا گاهی سخته. شاید یکی از علتهاش این باشه که اینجا و متمم محیطی تعاملی دارند و آدم دوس داره فیدبک بگیره و به دیگرانی که به ما یاد میدن، بازخورد نشون بده ، امتیازات راه خوبی هستن برای این علاقه.
الان و در این چند ماهه اخیر فضای روزنوشته ها خیلی دلچسب تر و متمرکزتر شده. بحثها اغلب به بیراهه نمی روند و گاهی برای من خوندن یک مطلب و فکر کردن راجع بهش روزها وقت می گیره، چون خود مطلب و بعضا کامنتهاش پر از نکته و درسه. مثل مطلب موریانه ها که تا یک هفته فقط داشتم سرچ میکردم . همینکه مثل سابق یک نفر از راه نمی رسه و یه انتقاد بی ربط، یه سوال بی ربط تر، بگه و بپرسه و جا برای مطالب ارزشمند بازه، واقعا نعمت بزرگیه که از دستاوردهای همین سیستمه. مزیت دیگه این سیستم جدید اینه که دوستانی که الان کامنت میذارن، مدتی شاگردی صاحبخونه رو کردن و هنر سکوت و سنجیده حرف زدن رو یادگرفتن و آقا معلم مجبور نمیشن هی به ما تذکر بدن که :” فلانی رعایت کن.”?
خیلی وقتها که برای پیگیری یک درس به پروفایلم سر میزنم و چشمم به عدد امتیازات هر کامنت میخوره، ناخودآگاه اون دو تا عدد بالا توجهم جلب میکنه، ولی آب دهنم رو قورت میدم ? و بخودم میگم :” احمق نشو، یادت که نرفته برای چی میایی اینجا؟” . باور کنین یا نکنین جواب میده روی من.
به هر حال ممنونم بخاطر هر آنچه که برای دل خودتون می کنین و چون از دل بر اومده، لاجرم بر دل دوستدارانتون می شینه.
اعتراف میکنم با اینکه به طور قطع انتظار تغییر سیاست کامنتگذاری در روزنوشتهها رو داشتم ولی با انتشار این پست، انتظار گرفتن کد برام نامعلوم بود و همش نگران بودم که آیا به منم کد داده شده. آخه نظراتم توی درسای تخصصی کمتره و اگه نظری هست آنچنان تخصصی نیست. خلاصه نبرد بین استرس و اضطراب و عزت نفس و اکسی توسین و آدرنالینم دیدنی بود.
امیدوارم لایق مجوزی که برای کامنتگذاری بهم دادین باشم و بتونم کیفیت دیدگاهام رو ارتقا بدم.
پینوشت نامربوط:
گاهی در تخیلاتم فکر می کنم کاش یه سیستم حضور و غیاب صوتی هم تو روزنوشته ها وجود داشت که هر صبح شما صدامون بزنین و ما بگیم حاضر.
باور کنین تو تموم دوران تحصیلم برخلاف بقیه معلم هایی که داشتم، تنها معلمی هستین که وقتی گاهی صدام میزنین از شدت خوشحالی قند تو دلم آب میشه جوری که میخوام شکرک بزنم و خودمو طعام مورچه ها کنم 🙂
کلا کامنت گذاشتم که بدینوسیله دوستان متممی عزیزم رو از نگرانی در بیارم و بگم بنده از مهلکه غربالگری جون سالم بدر بردم و هستم در خدمتتون 🙂
من هم میخواستم چند تا مورد پراکنده بگم:
* راستش تا قبل از انتشار اولیه لیست متممیهای برتر همیشه فکر میکردم من از بقیه خیلی عقبم و کجا تا بتونم خودم رو به دوستان خوبم برسونم. روز و هفتهای نبود که برم و ببینم امتیازهام به چه تا رسیده. ولی وقتی لیست اولیه منتشر شد یه احساس بدتر اومد سراغم. اینکه میترسیدم نکنه یه دفعه یه حرف اشتباهی بزنم.
وقتی دیدم اسمم تو صفحه اول هست باعث شد تا دیگه تو کامنت گذاشتم و تمرین حل کردن دقت بیشتری به خرج بدم و اشتباه نکنم و حرف بیخودی رو نزنم.
الان که تخصصیها از عمومیها جدا شده فکر میکنم بازم تو عمومیها شاید بتونم حرف راحتتر بزنم ولی باز باید دقت کنم ببینم هر حرفی رو بدون فکر و مطالعه زیر بحثهای تخصصی نگم. و اگر هم دارم نظرم رو میگم با وسواس بیشتری حتما تاکید کنم که این نظر من هست و نه چیزی بیشتر.
در صورتی که قبلا این همه حساسیت به این موارد نداشتم. نمیدونم ولی این لیست برترینها یه جورایی به من داره میگه که وظیفه من که تو صفحه اول هستم خیلی سنگینتر از قبل شده. همونطور که وقتی ارزیاب یه درس میشیم از ما انتظار میره که در حیطه اون درس تا حد ممکن نسنجیده هر حرف و نظری رو مطرح نکنیم.
* یکی از معترضین (و شاید هم تنها معترض) نمایش اینکه چه کسانی بهمون امتیاز آموزنده بیشتر دادن، من بودم. یادم میاد برای متمم هم پیام فرستادم. با دیدن اسم دوستانم یه جور احساس دِین بهشون میکردم. البته این طور هم برداشت کردم که شاید سلیقه و یا فضای ذهنی نزدیکتری به هم داریم که این همه ازشون امتیاز گرفتم ولی هنوز برام درکش سخته ولی به شخصه تابع هرچی که متمم تصمیم بگیره هستم و چون همه کارهای متمم تا به حال در راستای هدفی بوده، این مورد هم یقینا مستثنی نخواهد بود.
* اما در مورد امتیاز احساسی. نمیدونم چقدر اوضاعم تو این مورد میتونه خراب باشه (ولی امیدوارم هرچه سریعتر Roll out بشه) چون به نظرم خیلی جاها این کار رو کردم. من خیلی موارد حتی اگر نکتهای کوچک در یک کامنت دیدم ولی با بقیهش مخالف بودم باز هم امتیاز دادم. تنها موردی که در امتیاز دادن کمی سخت میگیرم پروژه درسها هست.
* در مورد سیاست کامنتگذاری در روزنوشتهها هم من به شخصه بعد از این تصمیم اکثر کامنت دوستان رو میخونم در صورتی که قبلا این کار رو نمیکردم. همین الان هم وقتی نوشتههای قدیمی رو میخونم خیلی سریع از روی کامنتهاش رد میشم و نمیخونمشون مگر اینکه یکی از دوستانی که الان متممی هستن اون کامنت رو نوشته باشه.
سلام
با این روالی که متمم داره پیش میره، فکر کنم آخرش هم نامه اعمال ما رو متمم بده دستمون : )
دیشب غروب بیرون بودم، ماه درست وسط جاده رو به روم بود و اون ساعت خیلی بزرگتر از وقتی هست که وسط آسمون هستش، خیلی خوشگل بود، یادتون افتادم(توصیه میکنم امشب از دستش ندید). فکر کنم متمم کامنت ها و امتیازهای من رو به صورت پیش فرض تو دسته احساسی قرار میده 😀
نمیدونم از کجا شروع کنم. پس بدون مقدمه میرم سر اصل مطلب.
راستش، داشتم به این فکر می کردم که حیفه اگه موضوع کامنت ها و امتیازها و لیست ها و …، ما رو از هدف اصلی مون از حضور در متمم – یعنی رشد و یادگیری و توسعه ی مهارت های فردی خودمون و آگاهانه تر زندگی کردن و بازتر شدن افق دیدمون و بزرگتر شدن دنیامون و همچنین کمک به رشد و یادگیری دوستانمون و به اشتراک گذاری تجربه ها و دانسته های اندکمون با اونها، و همچنین تشخیص و اعلام آموزنده بودن یا خوب بودن کامنتهای دوستانمون برای ما و … ؛ -و هر هدف زیبای دیگری که شما هم دوست داشتید به جای این نقطه چین ها بگذارید – و همچنین مهم تر از همه، از لذت مثال نزدنی این حضور، دور و دورتر بکنه و اینها رو تحت الشعاع خودش قرار بده.
به یاد میارم وقتی رو که متمم تازه متولد شده بود و اصلا هیچ خبری از سیستم های امتیازدهی و تشویقی و مشابه اینها نبود و من و بسیاری از دوستان خوبم در اون زمان، همینقدر و به همین اندازه، برای یادگیری و نوشتن و کامنت گذاشتن و تمرین حل کردن و مشارکت کردن در متمم، شور و شوق و اشتیاق داشتیم که بعد از اعمال سیاست های امتیازدهی و … که تا همین لحظه هم توسط بسیاری از ما همچنان ادامه داره.
راستش، من در مورد خودم، با اینکه در حال حاضر به خاطر قرار داشتن در لیست متممی های برتر – به عنوان یکی از اونها، که همه شون رو هم از دوستان خوب متممی خودم میدونم – از لذت و شعف و غرور سرشار هستم؛ اما بیشتر از اون، بخاطر نعمت حضور داشتن در متمم، بخاطر امکان حرف زدن راحت و بدون دغدغه از خوشی ها و ناخوشیها و اشکها و لبخندها و برنامه ها و تجربه های زندگیم در متمم و در حضور دوستان متممی، و بخاطر تمام درسهای محسوس و نامحسوسی که به دوست داشتنی ترین شکلِ ممکن، در متمم (یا در روزنوشته ها) آموختم یا هم اکنون در حال یادگیری هستم یا قصد دارم که بیاموزم؛ در درون خودم سرشار از احساس شادی و شعف و غرور هستم.
و سعی میکنم هیچوقت این رو فراموش نکنم که من از روز اول، برای چه و با چه احساسی، عضو متمم شدم و همیشه به یاد داشته باشم که امتیاز، فقط یک پاداش جانبیه، و نه بیشتر.
و در عین حال، کاملاً و مثل همیشه، در سکوت و آرامش، تسلیم تحلیل ها و تفکرات ارزشمندی که در پشت صحنه ی متمم وجود داره هستم. حتی اگر در مقطع دیگری، این تحلیل ها منجر به این بشه که من رو بندازه ته صف این لیست. 🙂
یادم به باشگاه افتاد. شاید خیلی هم ربطی نداشته باشه. اما موضوع اینه که من و چند تا از دوستان خوبم که قدیمی تر هستیم و حرکات پیشرفته ایروبیک یا استِپ رو بهتر، زیباتر و کم خطاتر از سایرین میزنیم، به عنوان leader همیشه جلو می ایستیم. یعنی این خواست مربیمون هم هست. چون اگر کسانی جلو بایستند که حرکات رو اشتباه بزنن، حواس بقیه پرت میشه و نظم کلاس به هم میخوره. یه بار یکی از دوستان تقریبا ناوارد، اون آخر سالن، سرِ جا، ناآرومی میکرد. رفتم پیشش و با لبخندی بهش گفتم، اگه دوست داری میتونی جای من بایستی، من اصلا برام مهم نیست. درسته که از جلو ایستادن هم دارم لذت میبرم، اما بیشتر از اون، برام لذتی که دارم از ورزشم میبرم مهم و دوست داشتنیه.
ببخشید. پرحرفی کردم. همه ی اینها رو گفتم که آخرش به این جمله برسم:
مثل همیشه، خوشحالم که “یک متممی” هستم. با تمام رنگهای زیبا و درخشانی که هر روز بر روی بوم زندگیم میپاشه.:)
سلام
به نظرم یکی دیگر از معیارهایی که می شود بر اساس آن لیست افراد را انتشار داد، متوسط امتیاز هر پست کاربران می باشد، به طور مثال ممکن است فردی ۴۰۰۰ امتیاز داشته باشد اما این ۴۰۰۰ امتیاز را از ۱۰۰۰ کامنت کسب کرده باشد یعنی متوسط ۴ امتیاز و فرد دیگری ۴۰۰ امتیاز داشته باشد و این ۴۰۰ امتیاز را از ۵۰ کامنت کسب کرده باشد یا امتیاز متوسط ۸، این هم معیار دیگری استف یک جوری شبیه کالاهای لوکس و بیشتر کمک می کند افراد سنجیده تر بنویسند
به هر حال این که آدم بتواند حرفش را پس بگیرد یک آسیب هم دارد و آن هم اینکه نمی شود روند تغییر نگرش و رشد یافتن افراد را متوجه شد، به شخصه وقتی روزنوشته های ۳ سال پیش شما رو میبینم و با نوشته های این روزهایتان مقایسه می کنم بسیار خوشحال می شوم که پختگی، جامع نگری و رشد فکری شما کاملا مشهود است، این رشد و دگرگونی را به زیبایی می توان در نوشته های بزرگان بسیاری همچون مرحوم شریعتی، دیپاک چوپرا، شهید مطهری، مرحوم بازرگان و بسیاری دیگر از دگراندیشان و روشنفکران ایرانی (با اینها بیشتر آشنایی دارم) دید.
محمدرضا سلام
اول ،حرف آخرم رو میگم .اگر همین امروز من عضو متمم میشدم به نظرم بعد از مدت زمان مشابه تا امروز، به این تعدادی که الان بچه های متمم به من امتیاز دادند نمیتونستم امتیاز بگیرم.خوشحالم که فضای روزنوشته ها با متمم فرق داره و من جرات نمیکنم خیلی حرف بزنم .
یه سری مطالب هست که ترتیب و اولویت خاصی نداره و چند وقت بود میخواستم یه جوری یه جایی بنویسم ،نمیشد، ولی حالا که عنوان این مطلب مرتبط با حرفهای منه همینجا مینویسم.
مطلب اول :ماجرا اینه که یه حسی به من میگه از زمانی که “لیست کسانی که بیشترین امتیاز را به شما داده اند “در صفحه پروفایل میاد یه جور رودربایستیِ پنهان شاید بین بچه ها شکل گرفته باشه.که به کامنتهای هم امتیاز بدن.
من دوست دارم کامنتم خونده بشه اما کنار امتیاز آموزنده یا خوب بود دوست دارم بدونم چند بار کامنت من خونده شده. همین . این واقعیت رو هم میدونم که خوندن همه ی کامنتها توسط یک نفر کار خیلی زمانبری میتونه باشه.
.(شاید حدود هفت یا هشت تا کامنت رو به عمد طوری نوشتم که تو مستقیما به اون کامنت جواب بدی . پنجاه درصدش موفقیت آمیز بود به هرحال هرچی بیشتر بگی هم من هم بچه ها دیگه دیدمون بازتر میشه.یه جورایی خودخواهم دیگه).
مطلب دوم :گاهی اوقات احساس میکنم الطاف خفیه متمم هم شامل حالم شده و در گلوگاهها به دادم رسیده. مثلا من خیلی دوست داشتم ارزیاب درس استراتژی محتوا باشم به این علت که به درسهای بعدی دسترسی داشته باشم .اما امتیازم خیلی پایین بود .یه روز همینطور که به پروفایلم سرزدم میدیدم ثانیه به ثانیه داره امتیازهام بیشتر میشه دقت کردم متوجه شدم امتیارهای درس استراتژی محتوا هی داره زیاد میشه.
یا مثلا سرارائه پروژها مدتها منتظر میشدم که یکی بیاد و امتیاز بده تا من به درسهای بعدی دسترسی داشته باشم نمیشد بعد یهو گپ بین امتیاز ها پر میشد (من اینهارو جزو الطاف خفیه متمم میدونم. شاید هم درست نباشه.البته الان با توجه به تعداد ارزیاب ها شاید دیگه این اتفاقها برای دیگران نیفته .یا شاید من کل ماجرارو به نوع دیگه ای تصور کردم.)
مطلب سوم :شیوه جدید برترینها به نظرم بهتر از شیوه قبلیه .با وجود عددی که در کنار اسم من در درسهای اختصاصی و عمومی هست اما تعداد تمرینهای برتر من درسیصد تمرین اول به تعداد انگشتهای دست هام هم نیست .
این قضیه چندتا چیز به من میگه.مثلا ممکنه این نتیجه رو بگیرم که :
حالت الف =تعداد زیادِ کامنت هایی که من میذارم =دیده شدن بیشتر کامنت ها =تعداد امتیاز کم به کامنتهایِ زیاد من =امتیاز کلی زیاد = کیفیت پایینِ کامنتهای من
یا اینکه حالت ب =تعداد امتیاز آموزنده از طرف من به بچه های متمم=قرارگرفتن اسم من صفحه پروفایل آنها به عنوان یکی از ده نفر اول=پراکندگی زیاد بچه هایی که من به آنهاشاید امتیاز احساسی داده باشم = حس رودربایستی پنهانِ ایجاد شده درآنها نسبت به اینکه به کامنت سعیدی پور امتیاز بدهند=افزایش امتیازهای سعیدی پور=ابهام در کیفیت کامنتهای من
یا اینکه جمع حالت االف و ب =افزایش امتیازها=تردید در کیفیت کامنتهای من
حالت بعدی که خودم دوست دارم باشه اینه :مشارکت فعال من در درسهای متمم=جمع آوری اطلاعات ویافتن ارتباط بین آنها و تجربه ی شخصی =نوشتن کامنتهای با کیفیت تر به نسبت کامنتهای قبلی=دیده شدن کامنتها بدون توجه به اسم من توسط بچه ها =بررسی کامنت از طرف بچه ها=دادن امتیاز به خودِکامنت نه به شخص محسن= افزایش امتیازها
اما این ماجرای سیصد تمرین اول این حالت رو به نظرم تایید نمیکنه.
واقعیتش اینه که خیلی وقتها که برای یه کامنت وقت میذارم و چندبار مینویسم و پاکش میکنم و حس میکنم که کامنت خوبیه (به هردلیل که تصورکنم )و دوست دارم دیده بشه و خونده بشه اتفاق خاصی براش نمیفته و گاهی اوقات کامنتی که بعد از انتشارش احساس میکنم همچین خوب هم نبوده برمیگرده و امتیاز میگیره.
مطلب چهارم:مساله ای که ذهنم رو چند وقته درگیر کرده عدم حضور فعالِ بچه های قدیمی در قسمت کامنت گذاریِ درسهای جدیده.این رو تو میدونی .من نمیتونم بفهمم که مثلا هومن یا یاور یا علیرضا دادشی یاحتی هیوا یا سیمین یا عبداله ایپکچی و خیلی های دیگه آیا همون میزان زمان رو با متمم سرمیکنند، که قبلا میکردند؟یا نه دلایلی هست که اونها مشارکتشون کم شده باشه و میتونه مربوط به متمم باشه و نه خودشون.
مطلب پنجم اینکه اگرمن فقط یک قانون در زندگی ام داشته باشم اون ،اینه :از چیزی که براش زحمت میکشم باید نتیجه بگیرم.(این یک قانون تجربیه یعنی بعد از مدتها آزمون و خطا بهش رسیدم و تازه دوسه ساله که دارم ازش استفاده میکنم ) من از بودن کنار متمم نتیجه گرفتم. .متمم تنها سیستمیه (سیستم رو من اینجا خیلی باز گرفتم ) که غیر از خودم تونسته منو به مدت نسبتا زیادی کنار خودش، بدون اینکه بخوام نباشه ، و ازش خسته شده باشم نگه داره و از این بابت خیلی باید به خودش بباله .( اینو جدی میگم متمم باید به هنر خودش بباله .تجربه سی و هفت سال زندگی به من داره نشون میده که دوره های اعتیاد های من (چه مثبت چه منفی )بیشتر از چندماه نبوده.) )
امیدوارم افرادی که هرروز به متمم اضافه میشن بتونن متمم رو کشف کنند.(بعضی وقتها دوست دارم با یه اکانت تازه عضو متمم بشم و ببینم رفتار آموزشی و انگیزشی و گیمیفیکشنِ متمم با اعضا جدید چه جوریاست.)
گاهی اوقات که برمیگردی میگی هنوز تا نقطه دلخواه فاصله ی زیادی داریم به خودم میگم خوب محسن خیالت راحت باشه متمم حالا حالاها حرف جدید ،شیوه ی جدید،و چالش جدید داره فردارو هم میتونی بهش سربزنی.
متشکرم
محسن سعیدی پور عزیز ، صبح ات بخیر و شادی!
نکاتی که توی نوشته ات بود برای من هم در طول آشنایی و فعالیت شاگردانه در متمم بارها و بارها حس شان کرده و داشته ام و هنوز هم به شکل های خاص آنها را دارم ولی متمم توانسته به اون احساسات من جهت بدهد و مرا از محتوا سرشار کند و من را وادار کرده که کمتر به دنبال ظاهر صرف باشم.
محسن جان من هم دقیقا این فکر تو که چرا بچه های قدیمی تر کمتر کامنت می گذارند به ذهنم خطور کرده بود و انگار داری حرف منو میزنی . برای خودم اینطور موضوع را حل کردم که ما به متمم به عنوان محل توسعه مهارت هایمان نگاه می کنیم. ما می بایست آموخته هایمان را بتوانیم در زندگی عملی مان متحقق کنیم ، هر یکی از دوستان براساس درک شان از کم و کاستی هایشان در حوزه ای در متمم مشغول می شوند، آگاه میشوند، می آموزند و در راه تحقق یادگرفته هایشان می کوشند. گاهی در راه این آموزش درگیر مطالعه منابع دیگری می شوند که زمان اشتغال شان را به سایت کمتر می کند.
ارتباط متممی ها بگونه ای سیستمیک تعریف شده که هر کدام می دانند دنبال چی هستند و از کجا باید دنبالش کنند. قرار نیست که متممی ها همچون طرفداران یک تیم فوتبال در استادیوم باشند تا بفهمی که همه موضوع را قبول دارند.قرار نیست به جایی لشکر کشی کنیم . مهم این است که این ارتباط ذهنی و آموزشی همواره برقرار باشه که خوشبختانه هست.هومن عزیز همواره عبارت همخونه ای را استفاده می کند، من عبارت هم دانشگاهی را ترجیح می دهم، با همون تعاریف و درکی که از آموزش و یادگیری پایان ناپذیر تا پایان عمر داریم.
عبداله عزیز
خوشحالم کردی.
چیزی رو که تو مستقیما و شهرزاد عزیز ،غیر مستقیم میخواهید به من برسونید ؛ دوست دارم و متوجه میشم .خیلی راحت و واضح هم متوجه میشم.و از هردونفر شما تشکر میکنم.
اما دلم میخواد یه خورده دیگه خودخواه باشم واین کامنت رو ادامه بدم .
حقیقتش اینه که تا مدتی من بیخیال کامنت گذاشتن تو متمم بودم .میومدم،میخوندم،حظ میبردم،یه جایی اون فایل رو ذخیره میکردم،میرفتم تادرس بعدی.
اما متمم راجع به اثر درسهای خودش روی من چه فکری میکرد؟چه معیار و مقیاسی داشت که ارزیابی کنه منو؟چطوری میتونست متوجه بشه مطلبی که منتشر کرده چه اثری داشته؟ (حالا در نظر بگیر یه درصدی از کاربران متمم مثل من فکر میکردند.)
بیا یک آزمایش ذهنی انجام بدیم.فرض کن متمم سیستم کامنت گذاری خودش رو از فردا قطع کنه.و حتی همونقدر که کاررو برای ما راحت کرده اون دایره کوچولورو هم برداره که:این مبحث در حوزه علاقه من قرار دارد ،رو برداره .
اون موقع حال آدمهایی که نشسته اند و ساعتها راجع به اینکه چه محتوایی رو در متمم با چه ترتیبی ،در چه روزی از هفته و درچه ساعتی منتشر کنند چطوری میشه؟
اگر یه عده توی متمم نشستند و یه مدت (هرچقدر از یکدهم ثانیه تا چندساعت) به این فکر کردن که تبِ متممی های برتر رو از حالت کلیِ ترکیب امتیازهای درسهای تخصصی بعلاوه ی امتیازهای درسهای عمومی تغییر بدن و اون رو به چهار حالت دربیارن ،من این ماجرارو خیلی غیر افلاطونی و در حد بازخورد گرفتن ازسیستم،و برنامه ریزی برای افزایش مشارکت کاربران و شایدایجاد انگیزه ی بیشتر برای اونها میبینم.و نظرم رو اعلام میکنم. (که مسلما ممکنه با هدف اصلی اونهاهم متفاوت باشه)
دراین بین درکامنت اصلی، به کیفیت کامنتهایی هم که خودم میذارم و باقی مطالب هم اشاره کردم.
مسلما دلایل ما ازبا متمم بودن،کامنت گذاشتن یا نذاشتن، و مابقی درگیرهامون با متمم ،با هم متفاوته .آرزوم اینه که به قول هومن ،همه ی هم خونه ای های عزیزم و به قول تو همه ی هم دانشگاهیهای عزیزم و به قول خودم ،همه ی هم متممی های عزیزم ،بتونیم از دانسته هامون استفاده کنیم.
سلام محمدرضا جان. از اونجايي كه ميدونم هيچ تصميمي رو بدون دليل و تحليل نميگيري، مطمئنم اين تصميم تو به با كيفيت شدن كامنت ها كمك ميكنه. ممنون كه همچنان در كنار دوستان متممي هستي.
شاد و سلامت باشي
بنده قبل از هرچیزی بابت این کامنت بی کیفیت عذر میخوام.
خواستم بگم وقتی مطلب رو خوندم زدم پشت دستم که وای بر تو شاگرد غافل! اون قدر به مکتب خونه استاد سر نزدی تا آخر در و پنجره این روزنوشته ها رو هم به روت بستن!
وقتی دیدم صاحب خونه هنوز کلید کامنت گذاری رو میده دستم، هم شعفی مارو فرا گرفت هم یکم دست و پامون رو جمع کردیم که با کامنت های کم کیفیت وقت خلق الله رو کمتر بگیریم!
فکر می کنم نظرهای من در روز نوشته ها تا الان خیلی با “کیفیت” نبوده، اما خوشحالم برای اینکه بتونم حرفمو به گوش محمدرضا برسونم ( معرفی دوستم فرهاد کاشانی رو می گم، که امیدوارم رسیده باشه) تلاش کردم تا بالاخره شد. الان هم خیلی خوشحالم از اینکه هنوز اجازه دارم اینجا حرف بزنم. من خیلی راضیم، از اینکه دوست ارزشمندی مثل محمدرضا دارم و از اینکه محمدرضا هم دوست های بسیار ارزشمندی داره که می شه از نزدیک باهاشون حرف زد و کلی چیز یاد گرفت و باز هم “کلی چیز” یاد گرفت و لذت برد. چند روز پیش روبروی تخته ای بودم که به دست خط محمدرضا و با ماژیک سبز رنگ روش نوشته شده بود:
{مهارت و توانمندی در انجام کارهای خاص و بزرگ به این معنا نیست که هنر انجام کارهای معمولی و کوچک را هم داریم. ۹۱/۳/۳}
این جمله برای کسب و کارم و از همه مهم تر “زندگی” من، از اون جمله هایی بود که یه جایی در یه لحظه آدم بهش گیر می کنه و همه چیز رو عوض می کنه. آخه دو ساعت قبل که از روبروی اون تابلو رد شده بودیم می رفتیم بگیم که خیلی حرفه ای هستیم و خیلی کارمون درسته و هر کاری لازم بوده کردیم! (اینجا تعجب واقعا لازم بود)
من تقریبا با یک سوم عمر متمم همراه بودم، اما زمانی همه ی اتفاق های خوب (برای خودم و از نظر خودم) شروع شد که تصمیم گرفتم برای امتیازِ نوشتن در روز نوشته ها تلاش کنم. از تلاشم واقعا راضیم. چون الان خوشحال ترم. انگیز ه ی زیادی دارم و فکر می کنم با تمام دوست های محمدرضا دوستم. و همه ی این خوبی ها از پسِ تلاش برای یک امتیاز ۱۵۰ تایی ناقابل (آخه محمدرضا معتقد بود هر کی یه چرخی توی متمم بزنه ۱۵۰امتیاز رو گرفته! – اینجا هم واقعا تعجب لازم بود) برای من به دست اومد.
خدا قوت به محمدرضا و همه ی دوستای خوبی که زحمت کارهای متمم و هر روز بهتر شدنش رو می کشن.
من قبلنا هم فکر می کردم ۱۵۰ امتیاز فقط مال امتیاز بحث های تخصصیه، چقدر ذوق کردم روزی که امتیاز اختصاصیم از ۱۵۰ بیشتر شد ، نگو قبلش هم می تونستم کامنت بذارم. 🙂
محمدرضا کیفیت روزنوشته ها عالیه و برای مخاطبانت هم دنج تر شده فقط من حرفی دارم که مطمئن نیستم سایر دوستان باهاش موافق باشن بنابراین ازت می خوام جز به عنوان یک کامنت شتابزده بهش توجه نکنی.
می دونم قبلن در بحث فالو نکردن فالوور ها کاملن توضیح دادی که مناسب یک وبلاگ نویس نیست اون چیزی رو منتشر کنه که مخاطبش می خواد اما خودت هم می دونی جدای از مطالبی که خودت برای اولین بار بهشون می پردازی و ما برای اولین بار این مباحث را اینجا از زبان تو می شنویم یک عطش دیگه هم ما رو به اینجا می کشونه، نمی دونم چطوری بگم شاید بشه گفت هرکسی از ظن خود شده یار تو.
من وقتی میام اینجا و میبینم برای سامان جداگانه از سیستم های پیچیده می گی پستت رو می خونم وچیز زیادی ازش نمی فهمم و در عین حال لذت میبرم و خوشحال می شم که با این مبحث آشنا شدم ،شاید حتی بیشتر درگیرش بشم و بیشتر در موردش بخونم اما من بخاطر نیاز فعلیم از ته دلم دوست دارم دفعه ی بعد که میام ببینم که مثلن بحث ” راه های موفقیت شغلی دیگر مانند گذاشته نیست ” که مقدمه ش را هشت ماه پیش گفتی شروع کنی یا مثلن اون برنامه ای رو که برای انتشار مباحث مربوط به کسب و کار های دیجیتال ریخته بودی اداه بدی.
اینجا همه چیز خوب و مفید و بی نظیره ، قصدم از زدن این حرف این بود فقط که بگم من به عنوان یک مخاطب کوچک دوست دارم فولدرهایی که قبلن باز کردی مورد توجه قرار بگیره، شاید اگر خودت حرفشون رو پیش نمی کشیدی این احساس نیاز در من شکل نمی گرفت اما الان که می دونم یه عالمه حرف در مورد اون چیزایی که من بهشون احتیاج دارم داری نتظار کشیدن برام سخت تر شده.:)
حرفت درسته.
و کار درستی میکنی که توی کامنت یادآوری میکنی که منم یادم باشه چه کسی منتظر چه چیزی هست.
چشم. زودتر بقیهاش رو مینویسم.
سلام معلم عزیز
من یه سوال دارم. میخوام در یک مسابقه شرکت کنم. طرح مسابقه به این صورته که برای مرحله ی اول ما باید در چند اسلاید(ارسال میکنیم ولی خودمون حضوری ارائه نمیدیم) توضیح بدیم که ایده ی ما برای برگزاری یک کمپین تبلیغاتی چیه؟ این کمپین خاص باید استفاده از محصول آرایشی مورد تبلیغ را، در بین ایرانی ها افزایش بده، مخاطب را به استفاده از این برند ترغیب کنه، با فرهنگ ایرانی تناسب داشته باشه و مورد توجه ی تعداد زیادی از افراد قرار بگیره. ما در قالب یک تیم سه نفره، ۴هفته وقت داریم تا طرح کمپین را ارسال کنیم.
به من برای برنده شدن در مسابقه چه تقلبی میرسونید؟
هم دنبال یاد گرفتن طراحی کمپین هستم و هم دنبال یاد گرفتن اینکه چه طوریه باید یک ایده را ارائه داد تا برنده شد؟
میخواستم ازتون جزئی تر سوال بپرسم ولی هیچ جوری دلم نیمد که فقط در مورد یک بخش کمپین ازتون سوال کنم و بقیه را نپرسم.
نگار جان.
الان یه کم فضای ذهنیم دور از این بحثه و درگیر یه سری خرده کار هستم. بهم یکی دو روز مهلت بده.
بعدش همینجا یه چیزی مینویسم. مزخرف هم به ذهنم برسه مینویسم که حداقل احترام تو و دستور تو رو رعایت کرده باشم.
فقط کاش یه توضیح کوچیک بیشتر میدادی.
مثلاً اینکه: کمپین بیشتر از جنس پیام فراگیر هست یا Act هم داره توش.
منظورم از پیام فراگیر اینه که یک پیامی طراحی میشه از طریق رسانههای متعدد (و احتمالاً به شیوههایی خلاقانه) به مخاطب میرسه.
اما وقتی Act هست دیگه فقط پیام نیست. ممکنه یه قرعه کشی برگزار بشه. ممکنه استراتژی قیمت گذاری به صورت موقت تغییر کنه. ممکنه هزار اتفاق دیگه بیفته.
ممنونم. دوست داشتم که بیشتر توضیح بدم ولی گفتم رعایت صاحب خونه را بکنم.
سوال این مسابقه در قالب یک pdf بود. علاوه بر اون یک template هم دادن که قراره همون را پر کنیم و بفرستیم. منظورم اینکه یه جورایی از قبل جهت پاسخ ها را مشخص کردند. میگن که پاسخ ما باید چند تا محور اصلی داشته باشه یکیش که به نظرم سخت اومد این بود:
What is the insight that you build your campaign on?
یه نکته ی دیگه اینکه در کمپین باید روی فلسفه ی برند تاکید بشه، شعار این برند هم اینه: ” Everyday Athletese ” و کلا اینکه این پیام انتقال داده بشه که Be more active .
و ما باید بگیم که همگی بیاید یه جوری تغییر عادت بدید که بشید فعال تر.
من بعد از خوندن کامنت شما و آشنا شدن با واژه ی پیام فراگیر و اقدامات از جنس Act ،دوباره کیس را با دقت بیشتری مطالعه کردم. فکر میکنم که در مورد اشاره ای نکردن و تصمیم گیری بر عهده ی خود تیم شرکت کننده است.
مطمئنی «محصول آرایشی» باید تبلیغ کنی و هدف اینه که «بیشتر Active» باشن؟ آخه آرایش کنند چه جوری و کجا Active بشن؟ 😉
منظورت «محصول ورزشی» نبوده؟
من شرمنده که سوالم اینقدر باگ داشت. این باگ از اون ناشی میشه که من طبق یک عادت نادرست به عطر میگم محصول آرایشی.
محصول بهداشتیه(البته فکر کنم در این دسته قرار میگیره). دئودورانت و اسپری یک کمپانی خارجی.
محمدرضاي عزيز سلام
خوشحالم كه اين دفعه هم اجازه نوشتن دارم، البته احتمالا خودت متوجه شدي بعد از شروع اين سياست كه كمتر به خودم اجازه نوشتن ميدم و سعي ميكنم كامنت ها رو بخونيم، به نظرم كيفيت بحث ها به شكل قابل توجهي بالا رفته و توان شركت كردن تو خيلي از بحث ها رو تو خودم نمي بينم.
سعي ميكنم بيشتر مطالعه كنم تا احرف بزنم و كامنت بذارم، بعضي نوشته ها رو چندين بار ميخونم تا بيشتر متوجه بشم.
خلاصه كه خيلي ممنون.
اين سياست شما رو خيلي دوست دارم و مي پسندمش، احساس ارامش بيشتري بهم ميده اينجا.
خلاصه
واقعا با در نظر گرفتن حداقل امتیاز برای کامنت گذاری، کیفیت کامنت ها بهتر شده است. طبقه بندی درسها بصورت اختصاصی و عمومی باعث میشه از درسهای اختصاصی که کمتر موردتوجه عموم و کم مخاطب تر هستند، غافل نشویم. نمایش آموزنده ترین کامنت ها یا افراد هر درس باعث میشه که مطالب آموزنده بیشتری یاد بگیریم و با مدل ذهنی افراد قوی در درسمون آشنا بشیم. اما فلسفه انتخاب و نمایش برترین ها رو متوجه نمیشم. اگر بخوام احساس شخص خودم رو بگم، انتخاب برترینها یادآور دوران مدرسه و دانشگاه هستش که بسیاری از استعدادها زیر دست و پای رقابت برای برترین شدن و دیده شدن له می شوند. به شخصه در متمم هنگام مواجهه با کامنتهای آموزنده و تاثیرگذار، امتیاز آموزنده میدهم اما بنظرم مشاهده برترین ها، پیوسته به مخاطب یادآوری میکنه که با هر امتیاز آموزنده که به دیگری میدهی، یک قدم او را به سمت تابلوی برترین ها نزدیکتر و خودت را از آن جایگاه دورتر کرده ای و احتمالا یک مسابقه پنهان برای امتیاز جمع کردن مانند لایک در شبکه های اجتماعی به راه می افتد.
علی جان.
اتفاقاً کامنتها و حرفهای خود تو، یک نمونه از صدها کامنت و حرف و تمرین و نظرهایی بود که در سیستم قبلی گم میشد.
من به سیستم فعلی خیلی امیدوارم.
ما قبل از عید، سیستمی رو اجرا و پیاده سازی کردیم که سهم رای دادن منطقی و احساسی بچهها رو تفکیک میکرد.
الان هم من که لاگین میکنم اون رو کنار اسمها میبینم. اما راستش، تردید کردیم که به صورت عمومی منتشر کنیم (خصوصاً که بخشی از دوستان، سهم رای احساسی بسیار بالایی داشتند و نه برای اعتبار اونها خوب بود و نه متمم).
البته به هر حال اون سیستم رو Roll out میکنیم.
اما شاید مرحلهی فعلی، کمک کنه که بچهها، اگر جایی حرفی دیدن که امتیاز بالا داشت اما کیفیت بالا نداشت، فرصت داشته باشند تا اون رو پس بگیرن.
به زودی قصد داریم به بخشی از دوستان (با امتیازهایی که از حداقل مشخصی بالاتر باشه) مجوز حذف کامنتهای خودشون رو هم بدیم که متوسط کیفیت حرفهاشون بالا بره (البته به قیمت از دست دادن بخشی از امتیازهایی که کیفی نبوده).
این کارها به تدریج ما رو به سمت سیستمی میبره که منصفانهتر هست.
به هر حال، باگ و خطا و مشکل خیلی زیاد هست و زمان میبره تا به تدریج کاملتر بشه.
تنها دلخوشی ما، بچهها هستند که با سکوت و آرامش، مشکلات رو تحمل میکنند و میدونن که این سمت ماجرا، شبانه روزی افراد زیادی درگیر اصلاح و توسعهی فرایندها هستند.
پی نوشت: فکر کنم الان که مدت زیادی گذشته اشکال نداشته باشه که بگم در ۲۴ ساعت اولی که دفعهی قبل، برترینهای متمم (ترکیب عمومی و اختصاصی) اعلام شد، حدود ۸۰۰ امتیاز پس گرفته شد.
اگر بخش کوچکی از این رو به رقابت مربوط بدونیم (که باید بدونیم) به نظرم بخش زیادیاش ناشی از این بود که تازه دوستان متممی، این امتیازها رو جدی گرفتند.
محمدرضا مطمئنم در پشت هر یک از فعالیتهای گروه متمم مطالعات و بررسی های زیادی وجود داره. امیدوارم ما هم بعنوان بخشی از سیستم متمم، بتونیم در بهبود کیفیت اون موثر و مفید واقع بشیم.
پینوشت: مجوز پنهان کردن کامنت ها از عموم شاید بهتر باشه، چون متممی ها همواره با دیدن کامنت های قدیمی خودشون بیشتر متوجه تحول کیفی اندیشه و حرفهاشون خواهند شد که در کاهش غرور فرد و البته ایجاد انگیزه برای تغییرات بیشتر موثره 🙂