عادت کرده ایم وقتی کتاب می خریم، تعداد صفحه ها زیاد باشد. فونت ریز و حاشیه ها باریک. تا احساس کنیم مطلب بیشتری به دست آورده ایم.
کتاب برندگان و بازندگان، نوشته ی سیدنی هریس، هیچیک از این ویژگیها را ندارد. کوچک، با متن های کوتاه و صفحه های بیش از حد “سفید”!
اما هیچیک از اینها از ارزش کتاب کم نمیکند. سالهاست این کتاب در کتابخانه ام کنار کتابهای بزرگتر و «جدی تر!» قرار گرفته و هر از چندگاهی، آن را ورق میزنم. گاه یک جمله اش برای یک روز زندگی کافی است.
بد بینانه گفتم: گاه بعضی جمله هایش برای یک عمر زندگی کافیست.
واقعیت را نگفتم: جمله هایی دارد که برای تمام تاریخ یک ملت کافی است!
جایی در کتاب می نویسد:
برنده می داند به خاطر چه چیزی بجنگد و بر سر چه چیزی سازش کند،
بازنده به خاطر چیزی که ارزش ندارد مبارزه میکند و آنجا که نباید سازش میکند.
اگر بگوییم ارزش مادی این جمله میلیاردها دلار و ارزش معنوی آن، به اندازه عمر و جان میلیون ها انسان است، اغراق نکرده ایم…
سلام. دوستان عزیز اگه به این سبک کتاب ها علاقه دارید می تونید به وبلاگ زیر مراجعه نمایید.
http://phalsapheh.blogfa.com/
واقعا؟
عادت کردیم کتابهامون پر از نوشته باشه؟
من که از کتابهایی که زیادی میخوان توضیح بدن اصلا خوشم نمیاد 🙂
حتی شده گاها به خاطر همین ویژگی از خریدن یه کتاب که ازش خوشم اومده صرف نظر کنم 🙂
با سلام
فایل پاورپوینت این کتاب را در ادرس زیر میتوان پیدا کرد
http://rooshangah.persianblog.ir/post/40
ممنون دوست عزیز، امیدوارم کل کتاب بوده باشه(دانلودش کردم…)
یه حرف بی ربط:
امروز میخواستم یکی از نوشته هایی که زمستون سال پیش در روزنوشته هاخونده بودم رو پیدا کنم ،اما نه تیتر نوشته یادم بود ونه اینکه در آرشیو موضوعی ای که قرار دادید کجا میتونه قرار گرفته باشه.فقط یادم بود که دی ماه تو سایت خوندم
کلی گشتم ،آخرشم پیداش نکردم و رفتم تو کامپیوتر خودم که مطالب آرشیو شدن.اما من فقط مطالب رو نمیخواستم ،لینک مطلب رو میخواستم.حالا من آرشیو نوشته های شما رو داشتم و پیدا کردم .اما ممکنه کسی این امکان رو نداشته باشه و بخواد مطالب قدیمی رو آرشیو شده بر اساس تاریخ ببینه .
یه پیشنهاد :اینکه اگه امکانش هست ،یه بایگانی برای روزنوشته ها قرار بدید.
همین طور یه بخش برای چنین کامنت هایی:یعنی حرفهای بی ربطی که شاید خیلی بی ربط نباشن اما ربطی به پست های جدید ندارن .
البته این فقط یه پیشنهاده .ممکنه دوست نداشته باشید که این کار رو انجام بدید.اما در این صورت ،ما
باز به اینجا سر میزنیم 🙂
وقتی میخوای پایان نامه بنویسی استادت میگه حداقل باید ۱۰ صفحل باشه!!!
سلام محمدرضا جان
امشب بعد از سفر یک هفته ای از چین بابت جلسه کاری برگشتم اونجا به صورت اتفاقی فایل مصاحبه با دکتری شیری در مورد تحلیل رفتار متقابل رو دیدم و دانلود کردم. نشانه رفتن کودک درون طرف مقابل رو تو جلسات به کرات به کار بردم ترفند خوبی بود . خیلی خوب می شه اگر از وضعیت آخر انتونی هریس و کاربردش در مذاکرات بیشتر مطلب بنویسی
بچه ها يه خبر خوش من Graduate شدم!!!!!!!!!!!
محمدرضا جان فکر کنم این مدت کار ها خیلی زیاد شدن و خیلی کمتر وقت داری . درسته ؟
سلام محمد رضا
ممنون از این مطلبت آخه میدوونی چیه من اون موقعی که این کتاب را خوندم تازه فهمیدم چقدر نا خود گاه داشتم رول یک بازنده را بازی می کردم اونم یه کودک بازنده 🙂 اما خدا را شکر از وقتی مسئولیت زندگیم و انتخاب هام را پذیرفتم زندگی یه روی دیگش را بهم نشوون داد 🙂
ممنوون محمد رضای عزیز 🙂
چقدر با این جملاتی که آورده بودید احساس نزدیکی می کنم….. می کنیم…..
سلام.
محمدرضا تو رو خدا بیا این برنامه ماه عسل.
سال پیش این موقع ها تو اون برنامه شناختمت و از اون موقع هر روز به وبت سر میزنم
برنامه ی ماه عسل، حداقل خوبیش، پیدا کردن کلی دوست خوب مثل تو بود بهنام.
راستی دارم فایل ویدئویی ضبط میکنم به زودی میگذارم رو سایت!
بی صبرانه منتظرم یا بهتره بگم منتظریم
سلام
من هم در همین برنامه با شما آشنا شدم. داشتم از کنار تلوزیون رد میشودم یه لحظه بخودم گفتم این آقایی که با این سرزبون داره صحبت میکنه کیه! بعد اسمتون رو تو اینترنت جستجو کردم وسایتتون رو پیدا کردم و با شنیدن فایل های رادیو مذاکره بیشتر با شما آشنا شدم.
احتمالا یه سفری به ایرااااان داشتن ایشوووون بعد به این نتیجه رسیدن که این کتابو بنویسن
چجوري ميشه هزينه ها رو تأمين كرد ؟؟؟؟؟؟
به طور مثال من مي خوام توانايي هامو توسعه بدم! يه كنفرانس حدودا بين ۲۵۰ تا ۳۵۰ آب مي خوره (فقط براي يك روز) يا يه سفر جهنمي تو همون حول و حوشه. خريد كتاب بدربخور از ۲۵ به بالاست.
احساس مي كنم دارم تو دور باطل مي افتم (تعريف دور باطل: مي خواي كار كني پول نداري برزاي اينكه پول داشته باشي بايد كاركني)
بچه ها شما چي مي كنيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سرچ کن ، ebook این کتاب هست. دانلود کن …
منون سحر خانوم
اين خيلي خوبه كه يه همچين رابطه ايي بين بچه ها وجود داره (بهتر از اين نميشه)
اميدوارم بيشتر بشه
گاهی باید مثل یک برنده فکر کرد حتی اگه بازنده باشی!
سلام
جمله بسیار پرمعناو عمیقی بود و به دل منشیند.
همان طور که اشاره شد، برنده می داند…؛
به نظر من “برنده”، هدفی مشخص دارد و ارزش هدف را نیز ارزیابی نموده و خود را برای سختی ها آماده تر می داند… هر سازشی که او را از هدفش بازدارد را نمی پذیرد تا به هدفش برسد و سپس هدفی والاتر را انتخاب و بار دیگر حرکت را آغاز می کند.
و “بازنده”، حتی می تواند در همان آغاز مسیر خویش با نداشتن هدفی مشخص، و معیارهای معین در سنجش ارزش باخته باشد…، چه رسد که در مبارزاتش و سازشهایش اشتباه کند.
به عقیده من، اهداف و ارزش ها نسبی هستند و در شرایط مختلف، مبارزات و سازشها متفاوت می گردند
بنابراین برای من که ناظر (نظاره گر فرد) میشوم، بسیار سخت می گردد که بگویم او “برنده” شده است یا “بازنده”…
قسمتی از انچه من دارم از این کتاب
برنده، بيش از بازنده كار انجام مي دهد، و در انتها باز هم وقت دارد.
بازنده، هميشه «آنقدر گرفتار» است كه نمي تواند به كارهاي ضروري بپردازد.
وقتي برنده اي مرتكب اشتباه مي شود، مي گويد «اشتباه كردم»
وقتي بازنده اي مرتكب اشتباه مي شود، مي گويد «تقصير من نبود»
برنده متعهّد ميشود .
بازنده وعده ميدهد.
برنده به بررسي دقيق يك مشكل ميپردازد.
بازنده از كنار مشكل ميگذرد و آن را حل نشده، رها ميكند.
برنده ميگويد: بايد راه بهتري هم وجود داشتهباشد.
بازنده ميگويد: تا بوده همين بوده و تا هست همين است.
برنده ارزيابي درستي از تواناييهاي خود داشته و هوشمندانه، از ناتوانيهاي خود، آگاه است.
بازنده از تواناييها و ناتوانيهاي واقعي خود بيخبر است.
برنده مشكلي بزرگ را انتخاب و آن را به اجزاي كوچكتر تفكيك ميكند تا حلّ آن، آسان شود.
بازنده مشكلات كوچك را آنچنان بههم ميآميزد كه ديگر قابل حل شدن نيست.
برنده ميداند كه اگر به مردم فرصت دادهشود، مهربان خواهند بود.
بازنده احساس ميكند كه اگر به مردم فرصت دادهشود، نامهربان خواهند شد.
برنده ثروتاندوزي را وسيلهاي براي لذّتبردن از زندگي ميداند.
بازنده مالاندوزي را هدف خود قرار ميدهد.
برنده در وجود يك آدم بد، خوبيها را ميجويد.
بازنده در وجود يك انسان خوب، بديها را ميجويد.
برنده ميداند كه چگونه ميتوان جدّي بود، بيآنكه خشك و رسمي باشد.
بازنده غالباً خشك و رسمي است، زيرا فاقد توانايي جدّي بودن است.
برنده ديگران را نكوهش ميكند، ولي آنان را ميبخشد.
بازنده چنان بُزدل است كه قادر به نكوهش ديگران نيست و چنان حقير است كه قادر به بخشيدن ديگران هم نيست.
برنده ميگويد: بيا براي مشكل راه حلي پيدا كنيم.
بازنده ميگويد: هيچ كس راه حلّي نميداند.
برنده تمركز حواس دارد .
بازنده پريشان حواس است.
برنده نسبت به فضاي اطراف خود حسّاس است.
بازنده فقط نسبت به احساسات خود حسّاس است.
برنده در هر شرايطي كه قرار بگيرد آرامش و تعادل خود را حفظ ميكند.
بازنده اگر از ديگران عقب بماند، تند وخشن ميشود و اگر جلوتر از ديگران باشد، بياحتياطي ميكند.
برنده سعي ميكند رفتارهاي خود را براساس نتايج منطقي آنها قضاوت كند و رفتارهاي ديگران را بر اساس قصد و نيت آنها ارزيابي كند.
بازنده رفتارهاي خود را بر اساس قصد ونيت خويش و رفتارهاي ديگران را بر اساس نتايج آنها ارزيابي ميكند
برنده در مقابل افراد قدرتمند و ناتوان، يكسان عمل ميكند.
بازنده به تملّق قدرتمندان پرداخته، ضعفا را تحقير ميكند.
برنده ميخواهد مورد اعتماد ديگران باشد، امّا ذهنش را درگير آن نميكند.
رنده، به افراد برتر از خود احترام مي گذارد، و سعي مي كند تا از آنان چيزي بياموزد.
بازنده، از افراد برتر از خود نفرت داشته، و در پي يافتن نقاط ضعف آنان است.
برنده، گام هاي متعادلي دارد.
بازنده، دو نوع سرعت دارد، يا خيلي تند و يا خيلي كند.
برنده، مي داند كه گاهي اوقات پيروزي به بهاي بسيار گراني بدست مي آيد.
بازنده، بسيار مشتاق برنده شدن است، در جايي كه نه قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است.
برنده، مشكلي بزرگ را انتخاب مي كند، و آن را به اجزاي كوچكتر تفكيك مي كند، تا حل آن آسان گردد.
بازنده، مشكلات كوچك را آنچنان به هم مي آميزد، كه ديگر قابل حل شدن نيستند.
برنده، از اشتباهات خود درس مي گيرد.
بازنده، از ترس مرتكب شدن اشتباه، ياد گرفته كه اقدام به هيچ كاري نكند.
برنده، ترجيح مي دهد كه خود را مسئول شكست هايش بداند، و نه ديگران را.
بازنده، شكست هاي خود را ناشي از تبعيض يا سياست مي داند.
برنده، معتقد است، ما با كارهاي درست و اشتباه خود، سرنوشت خويش را تعيين مي كنيم.
بازنده، به قضا و قدر اعتقاد دارد.
برنده،سعيميكند رفتارهاي خود را براساس نتايج آنها قضاوتكند، ورفتارهاي ديگران را، براساس قصدونيت آنها ارزيابي كند.
بازنده، رفتارهاي خود را بر اساس قصد و نيت خويش و رفتارهاي ديگران را بر اساس نتايج آنها ارزيابي مي كند.
برنده، پس از بيان نكته اصلي مورد نظرش، لب از سخن فرو مي بندد.
بازنده، آنقدر به صحبت ادامه مي دهد، كه نكته اصلي را فراموش مي كند.
برنده، حتي زماني كه ديگران وي را به عنوان يك خبره مي شناسند، مي داند كه هنوز خيلي چيزها را نمي داند.
بازنده، مي خواهد كه ديگران او را يك خبره بدانند، و اين نكته كه « بسيار كم مي دانم» را هنوز نياموخته است.
من یه متن تقریبا طولانی از این کتاب رو در سایتی خوندم بسیار ظریف به نکات اشاره داره
جملاتی کوتاه و تامل بر انگبز که ارزش بارها خوندن رو داره
با دیدن این کتاب گرفتمش و خوندم…
نمی دونم چرا اکثر صفات و رفتار بازنده ها به من میخوره…نمیگم برنده ام اما امروز فهمیدم رفتار بازنده ها رو دارم…
فقط خدا مي دونه تا حالا به خاطر همين مسئله ساده، چقدر هزينه جاني، مالي ، روحي، معنوي و… داديم .
A loser
thinks there are rules for winning and losing
a winner
knows that every rule in the book can be broken, except one- be who you are and become all you were meant be, which is the only winning game in the world
یک مثال :انرژی(!؟) هسته ای(و تنها انرژی هسته ای) حق مسلم ماست 😉
در اسرع وقت حتما میخرمش ارزش هزینه کردن رو داره
خیلی خوب بود…خوب نه عالی بود… بازنده هرگز میانه رو و معتدل نیست و اما برنده گام هاي متعادلي دارد. این روزا سعی میکنم حداقل یه کوچولو ،مثل یه برنده رفتار کنم.
محمد رضای عزیز …..
زمانی که یک موسیقی خوب را خوب گوش بگیری در دلت یک عم خوشایند میاید….
همین حس را بعد از خواندن همین متن پیدا کردم….
و تلاش که شما برای تغییر سرنوشت یک قوم انجام میدهی…..
که براستی خداوند سرنوشت قومی را تغییر نخواهد داد مگر به دست خودش …..
و درود بر شما که زنار خدمت بسته ای و پای در راهی نهاده ای که …….
به نظرم تلاش نويسنده ي كتابهايي كه هزاران صفحه مينويسند انتقال تصويرهاي ذهني است كه بر خودشان گذشته وگرنه گل مطالب در همين حدوده.
گاهي يه مفاهيم و تصاوير ذهني اي بر آدم ميگذره كه با خوندن يك جمله ميبيني آها اين دقيقا همينه …!!