از سال ۸۰ که مدرک لیسانسم را با معدلی بالا، از دانشگاه صنعتی شریف گرفتم تا سال ۱۳۸۴ باید دائماً جواب دوستانم را میدادم که چرا فوق لیسانس نمیگیری. دو باری هم کنکور شرکت کردم و با رتبه خوب در دانشگاه خودم قبول شدم اما نرفتم. سال ۸۶ که کارشناسی ارشد مدیریت را از دانشگاه شریف گرفتم (با رتبه و معدل بالا) باز تا امروز، دوستان زیادی می پرسند که چرا ادامه تحصیل نمیدهی و دکترا نمیگیری…
پراکنده در جاهای مختلف جواب داده ام. اما گفتم یک پاسخ تفصیلی اینجا بنویسم…
مقدمه اول:
یک واقعیت وجود دارد. نباید نظام آموزشی، به مسیر رشد و پرورش ما جهت بدهد، این ما هستیم که مسیر رشد خود را انتخاب و ترسیم میکنیم.
شاید سالها بعد، علاوه بر دکترا و پست دکترا، پست پست دکترا، پست پست پست دکترا و … هم در دانشگاه ها شکل گرفت. یعنی ما دیگر باید زندگی خود را تعطیل کنیم و تا دم مرگ به در دانشگاهها دخیل ببندیم؟
هر درجه تحصیلی معنا و مفهوم و کارکردی دارد.
اجازه بدهید که اول در مورد کارشناسی بگوییم.
خود کارشناسی یکی از ترجمه های غلط و طنز آمیز است. کارشناس کسی است که سالها تخصص و تجربه دارد. ما هر کسی که چهار سال در دانشگاه میچرخد و غذای ارزان میخورد و روی صندلی های سفت دانشگاه، مینشیند و اس ام اس بازی میکند و با تقلب در پایان ترم نمره ای می آورد، کارشناس مینامیم!
لیسانس واژه متفاوتی است. لیسانس یعنی مجوز. چیزی مثل جواز کسب!
من وقتی لیسانس مهندسی مکانیک گرفتم، یعنی میتوانم و مجازم با این دانش، امرار معاش کرده و حق دارم در مورد آن حوزه، تا حد دانشم اظهار نظر کنم.
من باید چند سال در آن حوزه کار کنم تا به یک «کارشناس» به معنای واقعی کلمه تبدیل شوم.
به همین دلیل، در عمده کشورهای دنیا، مردم رشته لیسانس خود را با نگرشی به بازار کار و نیازهای روز جامعه، انتخاب می کنند.
فوق لیسانس یا کارشناسی ارشد، برای کسانی است که میخواهند در یک حوزه خاص عمیقتر شوند. عموماً وقتی معنی پیدا میکند که کسی لیسانس خوانده و مدتی در آن حوزه کار کرده و سپس تصمیم میگیرد به دانش خودش در آن حوزه عمق دهد.
مثلاً من مکانیک خوانده ام، سالها در صنعت کار میکنم، میبینم حوزه کنترل و اتوماسیون حوزه جذابی است که دانش من در آن محدود است. به دانشگاه برمیگردم تا دانش خودم را در آن حوزه خاص ارتقاء دهم. طبیعی است کسی میتواند این مقطع را به پایان ببرد که معلومات خود را در حوزه ای با رعایت روش شناسی علمی، به نتایجی کاربردی تبدیل کرده و گزارشی از این فعالیت (تحت عنوان تز یا مقاله) ارائه نماید
دکترا برای کسانی است که رسالت خود را تولید علم و پیشبرد مرز دانش جهان در یک حوزه تخصصی می دانند.
——————————————————————————————————
مقدمه دوم:
اما در ایران تعریف متفاوتی در ذهن مردم است. همه فکر میکنند تا جایی که وقت و استعداد دارند باید این مقاطع را درست یکی پس از دیگری ادامه دهند!
کارکرد اصلی هم، نه دغدغه توسعه دانش و مهارت فردی است و نه پیشرفت علم. عمدتاً یک عنوان است.
این را از اینجا میفهمم که میبینم برخی دوستانم در دوره دکترا، درد دل میکنند که باید هر هفته یک مقاله بخوانند! این خود نشان میدهد که مقاله خواندن، یک «درد» است نه «غذایی برای یک روح گرسنه علم».
——————————————————————————————————-
اما حالا دلایل من:
– ما در شرایط امروز کشور، در عمده رشته ها – نمیگویم همه. میگویم عمده – مصرف کننده دانش تولیدی جهان هستیم یا اگر هم نیستیم بی دلیل دست به تولید دانش زده ایم (فقط برای حفظ پرستیژ کشور و رتبه های علمی). ما هنوز یک مصرف کننده صحیح هم نیستیم. به همین دلیل مدرک کارشناسی هم، زیادتر از نیازمان است.
شاید به همین دلیل مسئولان امر، ده ها واحد درس عمومی را به مجموعه دروس دانشگاهی افزوده اند تا این چهار سال به هر حال به شکلی پر شود!
من کارخانه های بنز و بی ام و و برخی از برترین صنایع دنیا را از نزدیک میشناسم و بارها بازدید کرده ام. مرکز طراحی آنها پر از کسانی است که لیسانس (یا به قول آنها دیپلم مهندسی) دارند و یکی دو نفر دکتر هم برای پرستیژ به مدیریت برخی واحدها منصوب شده اند. من نمیفهمم اگر تولید بنز با لیسانس ممکن است چرا داشتن انبوهی فوق لیسانس و دکترا، به مونتاژ پژو منجر شده است!
– در بسیاری از حوزه ها ما هنوز Generalist هم نداریم پس چرا باید به دنبال Specialist برویم.
در رشته خودم عرض میکنم. وقتی هنوز در بسیاری از رشته های دانشگاهی ما، هنوز «ارتباطات و مذاکره» را به عنوان یک درس ارائه میدهند و این دو حوزه کاملاً تخصصی از هم تفکیک نشده اند، بیشتر شبیه شوخی خواهد بود که من بروم دکترا بگیرم و مثلاً به طور خاص در خصوص
«تفاوتهای الگوهای مذاکره درونسازمانی بین زنان و مردان با سن ۳۰ تا ۴۰ سال در مشاغل خصوصی و بنگاه های کوچک و متوسط در کلانشهر های ایران»
تز بنویسم!!!!
شاید بعد از نوشتن این تز، به من به جای «مهندس شعبانعلی» بگویند «دکتر شعبانعلی». اما من هر بار که دکتر صدایم کنند فکر میکنم دارند مسخره ام میکنند! شاید آنها نفهمند چه میگویند اما من که میدانم معنی دکتر چیست…
– شاید یکی از کارکردهای مدرک دکترا، تدریس در دانشگاه ها باشد. اما واقعیت این است که هدف من بزرگتر از تدریس دانشگاهی است. من در حال آموزش به مدیران اقتصادی کشور هستم و فکر میکنم آموزش امروز آنان، فوریت بیشتری دارد تا آموزش جوانان فردا. اگر فردا اقتصاد کشورم، مثل امروز باشد، جوانان کشور شغلی نخواهند داشت تا بتوانند از آموخته های دانشگاهی خود استفاده کنند…
– تجربه امروز ایران و جهان نشان داده که بزرگترین تغییرات اقتصادی و مدیریتی و صنعتی جهان را نه دانشگاهیان نظریه پرداز، بلکه صنعتگران عملگرا ایجاد کرده اند. انتخاب با ماست که در زمره کدام گروه باشیم اما من گروه دوم را ترجیح میدهم.
– مبحث هزینه فرصت نیز بحث مهمی است که همیشه به آن اشاره کرده ام. وقتی من میتوانم به جای ۵۰۰۰ ساعت وقت گذاشتن و اخذ مدرک دکترا (با هدف اینکه عنوانی به القابم اضافه شود) ۲ یا ۳ کتاب ارزشمند تألیف کنم که برای ده ها هزار نفر از هم وطنانم مفید فایده واقع شود، خیانت به جامعه است که عنوان و لقب خودم را به نیاز مردم جامعه ام ترجیح دهم.
خلاصه اینکه به نظر من، نیاز امروز جامعه من مدرک نیست. بلکه ما نیازمند دانشمندانی عملگرا و مطالعه محور هستیم که علم روز دنیا را بیاموزند و آن را همچون لباسی بر قامت فرهنگ و جامعه ما بدوزند و ما را از این عریانی که گرفتار آنیم نجات دهند. ادامه تحصیل در دانشگاه، یکی از روشهای علم آموزی و دانش اندوزی است که ۱۵ سال فعالیت دانشگاهی و صنعتی در ایران و جهان، به من به تجربه ثابت کرده که برای ایران امروز، اگر هم یکی از روشهاست قطعاً بهترین روش نیست.
من ضمن احترام به همه دوستان عزیزم که در دانشگاهها در خدمتشان هستم، احساس میکنم کار کردن با مدرک دکترا در بسیاری از رشته ها در شرکتهای ایرانی مانند به دست داشتن ساعت رولکس برای کسی است که در پرداخت هزینه تخم مرغ شام خود هم دچار بحران است…
یا شبیه پرتاب کردن ماهواره به سمت آسمان، در شرایطی که هواپیماها به سمت زمین سقوط میکنند.
یا شبیه مطالعه بر روی فن آوری نانو، در کشوری که خط کش ها در ابعاد سانتی متر هم درست اندازه نمیگیرند.
یا شبیه…
——————————————————————————————————-
پیشنهاد میکنم دوستانی که تمایل به گذاشتن کامنت دارند:
۱- کامنتهای قبلی را بخوانند تا حرفهای تکراری دوباره مطرح نشود.
۲- پست «جسور باش» را در اینجا بخوانند…
واقعا ممنون خیلی زیاد واقعا روی بنده تاثیر مفید و بسزایی گذاشتید. هر چقد بگم ممنون بازم کمه. انشالله همیشه موفق و موید باشید. دوست گرامی
من هم دقیقا همین مسئله رو تجربه کردم، در حالی که ما تو تحلیل و طراحی ساده ترین فرآیندها و توسعه نرم افزار هایی که می تونه شرایط رو تو شرکت ها و اداره ها بهتر بکنه ، مشکل داریم ، تو مقطع ارشد پایان نامه هایی تعریف می شه که مسائل خیلی پیچیده می پردازه که واقعا فعلا دغدغه و مسئله امروز ما نیست. مدام گفته می شه شما باید کارهای دیگران رو بهبود بدین . در حالی که تو اون موارد ما هنوز زیربنای اولیه اش رو نداریم که حالا بخواهیم مشکلاتش رو حل کنیم یا بهبودش بدیم
با شما موافقم من ارشد فيزيك از يكي از دانشگاه هاي تهران هستم. همه هم ميگن چرا دكترا نميدي!! جوابم همين فلسفه شماست.
سلام
من الان دانشجوی ترم چهار کارشناسی ارشد نرم افزار توی یکی از دانشگاه های تهران هستم. تقریبا از ترم ۳ این موضوع ذهنم رو کاملا درگیر کرده بود.تا امروز که مطلبتون رو خوندم که یه جورایی جمع بندی کرده بود ذهنیات من رو.
با حرفتون کاملا موافقم.
به نظرم دکترا و علوم نظری و تئوری دادن و تحقیق روی یک موضوع خاص خوب و لازم نیست، هست ولی نه برای همه، فقط برای کسانی که به علم و تولید علم و فلسفه علم علاقه مند هستند. من پام رو یه قدم هم جلوتر قرار میدم و میگم آدم هایی رو نیاز داریم که علاوه دغدغه تحقیقات، فکرشون ایجاد یک بستر هست که بتونند دانش و تخصص خودشون رو توی دنیای صنعت، داخل کشور خودمون به ثمر برسونند.
به شخصه هدفم از کار کردن با استاد راهنمای فعلیم، همین ویژگی بود که اشاره کردم. در حالی که الان مد شده توی کامپیوتر همه حرف از محاسبات cloud میزنند و مقاله های قدیمی رو مجددا ارائه میدند، ایشون چند سالیه که داره سعی میکنه بستر cloud رو توی ایران به صورت صنعتی پیاده کنه و صنعت رو ترغیب کنه که به سمت این تکنولوژی بیاد. اما من توی خودم چنین پتانسیلی رو نمیبینم و فکر نمیکنم که بخوام دکترا بخونم، اما وجود چنین آدمهای توی هر کشور و دانشگاهی لازمه.
مطلب مفید و بجایی بود. در ادامه مطالبتون تاکیید کنم که لیسانس یا فوق یا دکتری مهم نیست. در هر مرحله ای هستید دست نگه دارین و جستجو کنید ببینید کدام فضای خالی کشور رو می تونید پر کنید و جلو ببرید. ما به کسانی که عالم عملگرا هستند بیش پیشدکتر و پرفسور نیاز داریم. ممنون ازتون
سلام
کاش همچین مطلبی رو چند سال قبل می خواندم و عمر و وقت و پول و اعصاب نداشته ام رو پای درس خواندن و گرفتن یک مدرک فوق لیسانس مهندسی که تا به حال به هیچ دردی نخورده هدر نمی دادم نه الان که با سن ۳۰سال نه کار دارم نه روحیه ادامه دادن به زندگی و نه …
سلام
چقدر خواندن مطلب شما و کامنت های دوستان در حال و هوایی که این روزها دارم خوب و برایم جالب بود.
من به تازگی از مقطع لیسانس دانشگاه اصفهان در رشته آی تی فارغ التحصیل شدم. توی دانشگاه به نسبت دانشجوی قوی به حساب میومدم مخصوصا در زمینه برنامه نویسی. همیشه فکر می کردم چون توی دانشگاه آدم موفقی هستم بعد از فارغ التحصیلی در دنیای کار و تجارت واقعی هم می توانم قوی ظاهر شوم. تا این که در همین دو سه روز گذشته یک موقعیت نسبتا خوب شغلی را به خاطر نداشتن مهارت کافی از دست دادم. وقتی مشارکت در این پروژه به من پیشنهاد شد واقعا خوشحال بودم و فکر می کردم می توانم خودم و توانایی هایم را در آن نشان دهم. اما وقتی وارد پروژه شدم و آن چه از من انتظار می رفت را با مهارت های خودم مقایسه کردم، کاملا متوجه شدم که مطمئنا از پس آن بر نخواهم آمد و با مدیر پروژه تماس گرفتم و با ناراحتی تمام و با نهایت شرمندگی از او عذرخواهی کردم و با صداقت به او گفتم که چه مشکلی دارم. گرفتن تصمیم انصراف از پروژه بسیار برایم دردناک و ناراحت کننده بود چرا که نه تنها یک فرصت خوب برای کسب اولین درآمد را از دست داده بودم بلکه دیگر معلوم نیست چه زمانی چنین فرصت خوبی برای من که هیچ گونه تجربه کاری ندارم پیش آید.
تا قبل از این ماجرا همیشه به دوستانم که بدون کنکور و تنها با معدل به مقطع کارشناسی ارشد رفته بودند غبطه می خوردم و خودم را به خاطر این موضوع و این که نتوانستم بدون وقفه به دوره ارشد بروم سرزنش می کردم. اما در این چند روز دیدم نسبت دانشگاه به کلی عوض شده. با این که به خاطر از دست دادن پروژه ناراحتم ولی به خاطر فهمیدن این موضوع که
توانایی هایی که در حال حاضر دارم به درد نیازهای کشور نمی خورد بسیار خوشحالم. این نکته چیزی بود که اگر مستقیم به دوره ارشد رفته بودم شاید دوسال دیرتر آن را می فهمیدم و شاید هم با قبول شدن در دوره دکترا هیچ گاه آن را نمی فهمیدم و مثل استادانی که امروز بدون توجه به آنچه که نیاز کشور است، تدریس می کنند و بسیار هم به تعداد مقالات ISI و مدارک خود افتخار می کنند(البته همه اساتید این گونه نیستند)، من هم با چنین روشی شروع به تدریس می کردم.
حالا نه تنها به خاطر نرفتن به دوره ارشد ناراحت نیستم بلکه خدا را شاکرم که این فرصت را به من داد تا با واقعیت های جامعه و آن چه کشورم واقعا بدان نیاز دارد آشنا شوم و از نادانی که در آن به سر می بردم رها شوم و دیگر مدرکم و آن چه را که در دانشگاه یاد گرفتم را مایه افتخار و معیار سنجش توانایی هایم قرار ندهم. چرا که افتخار واقعی از آن کسانی است که می توانند واقعا به جامعه خود خدمت کنند. یکی از اساتید خوبم در پاسخ به سوال من درمورد ادامه تحصیل یا کار گفتند: جامعه به مهندس فعال بیش از محقق بیکار نیاز دارد.
سلام
خيلي خوشحالم كه بلاخره كسي جرات گفتن اين مطلب را پيدا كرد كه دكترا هدف نيست
من دانشجوي دكترا آزاد بودم ولي به لطف خدا توانستم تصميم سرنوشت ساز رابگيرم و انصراف دهم و بروم دنبال كاري كه علاقه داشتم
البته مبارزه اصلي از فرداي انصراف شروع شد و تا چند سال هم ادامه داشت
اما حالا كه از آخر به اول نگاه ميكنم ميبينم به ازاي همه سختي هايي كه در واقع هزينه يك تصميم بود كلي به تجربه و دانسته هاي عملياتي ام اضافه شد
اما مهمترين چيزي كه بدست آوردم اين بود كه هيچ نمي دانم
هميشه دنبال يادگرفتنم بدون آنكه يوغ خانم دكتر يا استاد در جواني دست و پايم را ببندد
الان تعريفم از زندگي فرق كرده و مدام به اين فكر ميكنم كه آيا بعد از مرگم اثر مثبتي يا فرايند اصلاح شده اي از من باقي خواهد ماند؟؟؟
سلام دوست خوب
من متن شمارا خوندم اتفاقیبه اون برخوردم دوست دارم تجربه کوچکم را به قلم بیاورم شاید مثل سخنان شما به درد یک نفر بخورد .در سال ۷۹ در ازمون فنی حرفه ای هنرستان در رشته کاردانی عمران قبول شدم ولی به علت داشتن تجدید نتونستم به دانشگاه برم سال بعد در دانشگاه ازاد قبول شدم خیلی هم درس خون نبودم ولی علاقه داشتم به درس همیشه هم میگفتم نوشتن جزوه و بردن ان روی جلسه کار اشتباهی نیست چون همه نمی تونن خوب درس بخونن پس کاردانی را بدون اینکه درسی بفتیم پاس کردیم اواخر دانشگاه یک پراید قسطی اونم با پارتی ریس بانک که اشنا بود گرفتیم بعد به عسلویه رفتم برای رانندگی در یک شرکت هفت روز اونجا بودم که یک نفر عمرانی میخواستن چون هوا گرم بود کسی گیرشون نیومد ومارا به صورت کمکی گرفتند هم راننده بودیم هم تکنسین عمران گذشت تا اینکه عمر کاریمان در ان شرکت یک ساله شد بعدش به علت حاشیه اخراجمون کردند چون رشته عمران را دوست داشتم به هزار تلاش دوباره بعد از هفت روز اخراجی سر از شرکت خاتم دراوردیم حدود دوسالی هم در ان شرکت بودیم که همزمان برای کارشناسی درس میخوندم و در دانشگاه ازاد قبول شدیم خداییش روی هم ۵ساعت درس نخوندم ولی قبول شدم هم کار میکردم هم دانشگاه میرفتم ترم اول که تموم شد فقط یک درس نمره اوردم ولی اونترم دوست خوبم برادر مشروطی کنارم بود حدود ۴ترم ما را همراهی کرد خداوکیلی ۵۰ساعت برای کل کارشناسی درس نخوندم راهش پیدا شده بود به مغزم فشار نمیاوردم ولی به جیبم خیلی فشار اوردم درخاتم که بودم شبها از خداوندخیلی کمک میگرفتم تا حایی چون که کارمون راه سازی بود وخاک بازی تو خاکها از خداوند خیلی کمک گرفتم تا اینکه یکروز در پتروشیمی که زیر نظر وزارت نفت بود قبول شدم حدود ۶سال است در این مجتمع هستم الانم دارم برای ارشد میخونم راضی هستم خیلی چند نکته دارم که دوست دارم به همه جوانان بگویم :۱-برای کارکردن هیچ کاری عیب نیست فقط دزدی نباشد
۲-همیشه در کارم پرتلاش بودم چون دانشجوی درس خونی نبودم برای کارم خیلی ارزش قاعل بودم ودودستی بهش میچسپیدم هیچ وقت خدایی کم کاری نکرده ام
۳-درس فقط یک مدرک است درایران در دو صورت نان میخوری یا دزد باشی یا خیلی پرتلاش باشی منظورم از تلاش تلاش در کار است خوب به کارفرمات جواب بدی
۴-مطمعن باشید اگر از خداوند کمک بخواهیم ۱۰۰درصد میدهد نه اینکه کمک بخواهیم ولی نیازمندیهایش را انجام ندهیم فقط خدا
۵-خداییش اگر الان به صورت مجانی بهم بگویند بروم دانشگاه شریف درس بخونم نمیرم نه اینکه به دوستان عزیزم در دانشگاه محترم شریف جسارت کنم اینکه جایم اینجاست نه در شریف
کلام اخرم هم اینست :هروقت احساس کردید برای اجتماع مفید واقع شدید بدانید موفق هستید موفقیت در مدرک نیست حتی اگر پروفسور باشید باید برای اجتماع مفید باشید خیلی دوستتان دارم به امید ایرانی پایند کوچک همه اریا
حتما سری به دفترچه ظرفیت های پذیرش ارشد و دکترای برق ۹۳ دانشگاه آزاد بیاندازید تا به حجم انبوه رشته محل ها و پذیرش ها پی ببرید واقعا فوق لیسانس و دکتری گرفتن دانشگاه آزاد مسخره شده است.
سری به ظرفیت های رشته های حتی مهندسی اگر بزنید خواهید دید برخی رشته ها حتی در ۵۰ شهر دکتری می پذیرند!!!
رشته های مهندسی عمران کامپیوتر مکانیک برق معماری و… و در علوم پایه و ادبیات و حقوف نیز فوران پذیرش دانشجوی دکتری هست.
دوستانی دارم که هنوز در حسابان و دروس ریاضی فیزیک سوم دبیرستان مشکل دارند ولی فوق لیسانس مهندسی دانشگاه آزاد گرفته و هم اکنون نیز در دکتری ثبت نام کرده اند و حتی ظرفیت شهر آنها در رشته شان پر نشده است!!!
موج بسیاری از کارمندان دولتی به پذیرش ارشد و دکتری مسخره دانشگاه آزاد رو آورده اند تا بعد از ۲ یا ۴ سال با حقوق بیشتر اخذ کنند بدون بهره وری بیشتر در کار خود و حجم عظیمی از بودجه کشور صرف بودجه جاری این امور شود.
البته اولین ورودی های دانشگاه آزاد در دکتری ضرر نخواهند کرد چون این دانشگاه با جذب آنها به عنوان استاد هیات علمی سعی خواهد کرد تا پرستیژ خوبی از آینده کاری مدرک دکتری آزاد نشان دهد ولی امان از فارغ التحصیلان دکتری به دست دانشگاه آزاد در سالیان بعد !!!! مثل لیسانسه ها و فوق لیسانسه های بیکار العان
در مورد حکایت های دانشگاه آزاد شبکه نسیم در مجموعه شکر آباد طنزی با عنوان دانشگاه سکه ای ساخته که توصیه می کنم حتما حتما ببینید و دانلود کنید.در لینک ذیل موجود است.
http://tvnasim.ir/shekarabadarchive
برنامه ۰۸۵ – ۹۳/۱۱/۱۴
واقعا طنز فاخری در باب مدرک گرایی در دانشگاه آزاد با عنوان دانشگاه سکه ای ساخته اند.حتما از لینک بالا با نام مذکور مشاهده یا با حجم ۲۰۰ مگابایت دانلود کنید و نظرتان را بگویید
من دقیقا نظر شما را دارم، یک بنده خدایی توی آشنایان ما هست که از طریق این دانشگاههای پردیس مدرک دکترا mbaگرفته، برای خالی نیودن عریضه هم یک کتاب داده یکی از این شرکتهای تولیدی کتاب! نوشته است.
الان هم نشسته خونه داری میکنه ، خونه داری خیلی محترمه ، اما این خانم اصرار داره خانم دکتر… صداش کنن، در حالی که حتی فکر مدیریت خونه را هم نداره!
سلام
نظرات بسيار جالبي بود
منم درگير خوندن دكترا هستم و بنظرم زمانم بيهوده گذشت درحالي كه سابقه كارم ندارم.
بنظرمنم بايد همون چن سالي كه در دانشگاه بوديم رو در صنعت و… پياده كنيم و بعد سراغ مرحله بعد بريم در صورت نياز.
تشكر
موفق باشيد
ياحق
سلام وقتتون بخیر
مطالب شما بسیار جداب و خواندنی هست بخاطر صداقت و صراحت کلامتون..ممنونم .من دانشجوی ارشدم و با شما موافق هستم متأسفانه در جامعه ما سطح علمی تحصیلکرده ها پایینه آخه سیستم آموزشی ما به صورت آموزش کلاسی و نظری هست و مهارت آموزی ضعیفه ولی با این اوضاع جامعه و اشتغال که خودتون بهتر واقفید اکثرأ با ادامه تحصیل بدنبال شغل و شرایط بهتری برای خودشون هستند.
فقط میتونم بگم حلالت داداش گلوم.منکه دیگه برا فوق نمیخونم
راستی چرا اینجوری شد؟!! چرا اینجوری کردن؟!! خدا برسه داد اون دانشجو متوسط و متوسط پایینهایی که بیخودی خودشونو الاف دکترا و دانشگاه کردن مثل رفیق ما که با گذشت ۳۶ سال از بهترین روزای عمرش نه زنی داره نه زندگی و خونه ای و نه امید به استخدام و درامدی و الان داره ترم دهم دکتراشو میگذرونه .باید خدارو شکر کنیم که ما نتونستیم این راهو دنبال کنیم